دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

داستانی پلیسی در علم اقتصاد


داستانی پلیسی در علم اقتصاد

در جست وجوی ۱۰۰ میلیون زن مفقود

بالاخره علم اقتصاد چیست؟ به نظر می‌رسد چیزی بیش از یک جعبه ابزار نیست؛ جعبه‌ابزاری که وقتی آن را در دریایی از اطلاعات به کار می‌گیریم، می‌تواند اثر هر عامل مفروض را تعیین کند. «اقتصاد» جنگلی مملو از شغل‌ها، دارایی‌های واقعی، بانکداری و سرمایه‌گذاری است.

اما جعبه‌ابزار اقتصاددانان را می‌توان برای استفاده‌های خلاقانه‌تر به کار انداخت. برای مثال ادعای آتشینی را در نظر بگیرید که از سوی آمارتیا سن اقتصاددان در ۱۹۹۰ صورت‌ گرفت. سن در مقاله‌ای در مجله‌ New York Review of Books، مدعی شد که نزدیک به صد میلیون «زن مفقود» در آسیا وجود دارد.

در حالی که تعداد مردان با زنان در غرب تقریبا برابر است، در کشورهایی چون چین، هند و پاکستان، تعداد مردان بسیار بیش از زنان است. سن این فرهنگ‌ها را متهم به بدرفتاری شدید با دختران جوان می‌کند. این بدرفتاری احتمالا با‌گرسنگی دادن دختران به نفع پسران یا نبردن آنها نزد پزشک آنگاه که نیازمند آن هستند، صورت می‌گرفت. اگر چه سن چیزی نمی‌گوید، اما احتمالات شیطانی دیگری نیز وجود داشته است. آیا زنان مفقود نتیجه‌ سقط جنین گزینشی نبودند؟ قاچاق انسان؟ سن از ابزارهای محاسبه‌ اقتصادی برای برملا کردن یک راز نامطلوب و یافتن متهم (تنفر از زن) استفاده کرده بود؛ اما اکنون اقتصاددان دیگری به نتیجه‌ای کاملا متفاوت رسیده است.

امیلی اوستر، دانشجوی دکترای اقتصاد در‌ هاروارد است که انجام تحلیل‌های رگرسیون را وقتی ۱۰ سال داشت شروع کرد(پدر و مادر او هر دو اقتصاددان هستند) و خصوصا به مطالعه‌ بیماری‌ها علاقه‌مند است. او اولین بار تئوری «زنان مفقود» را در دوره‌ کارشناسی خوانده بود. بعد یک روز در تابستان سال گذشته، وقتی داشت در کنار استخری در لاس و گاس مطالعه می‌کرد (کتابی که در دست داشت، هپاتیت B: طعمه‌ای برای ویروس‌های قاتل از انتشارات باروخ‌بلومبرگ بود) حقیقتی شگرف را کشف کرد.

در یک سری مطالعات پزشکی با نمونه‌های کم صورت ‌گرفته در کشورهای یونان، ‌گرین‌لند و چند جای دیگر، کشف شده بود که زنان باردار مبتلا به هپاتیت B بسی بیش از آن که نوزاد دختر داشته باشند، نوزاد پسر دارند. چرایی‌اش خیلی واضح نیست(ممکن است به این دلیل باشد که جنین ماده در برابر حمله‌ ویروس ضعیف‌تر است).

اوستر به درستی فریفته شد. او کارش را با چک کردن این موضوع آغاز کرد که آیا می‌تواند از داده‌ها برای بررسی فرضیه‌ بلومبرگ استفاده کند. آن‌چنان که او آموخته بود از اواخر دهه‌ ۱۹۷۰ برای هپاتیت B واکسن وجود داشت. او داده‌های خوبی را در یک طرح واکسیناسیون دولتی ایالات متحده در آلاسکا یافت. قبل از آنکه واکسیناسیون آغاز شود، بومی‌های آلاسکا از قدیم استعداد بالایی برای ابتلا به هپاتیت B داشته‌اند و نسبت تولد پسران به دختران نیز به همان میزان بالاتر بوده است.

در حالی که آلاسکایی‌های سفیدپوست (غیربومی) اولا استعداد کمتری برای ابتلا به هپاتیت B داشتند و همچنین نسبت تولد نوزادان پسر به دختر در میان آنها استاندارد بود. اما پس از اجرای طرح واکسیناسیون عمومی، نسبت نوزادان پسر و دختر بومیان آلاسکا تقریبا به طور ناگهانی به مقدار معمول نزدیک شد؛ در حالی که در مورد سفید‌پوستان این نسبت بی‌تغییر ماند. طرح واکسیناسیون مشابهی در تایوان، نتایج یکسانی را نشان داد.

اوستر که دیگر متقاعد شده بود رابطه‌ای میان هپاتیت B و جنسیت نوزاد هست، شروع به کار روی داده‌های وسیعی کرد تا حد و حدود این رابطه را مشخص کند. او شیوع هپاتیت B را در جوامع چین، هند، پاکستان، مصر، بنگلادش و دیگر کشورهایی که مادران تعداد فرزند پسر بیشتر از معمول زاییده‌اند، محاسبه کرد. با اطمینان کافی، مناطقی که بیشترین مبتلایان به هپاتیت B را داشت، مناطقی با بیشترین میزان «فقدان» زنان بود. البته با قید این نکته که زنان اصلا مفقود نبودند، چون هیچ‌گاه متولد نشده بودند.

اگر شما ارقام اوستر را باور کنید (اعداد ارائه شده در مقاله‌ او که به زودی منتشر می‌شود، شدیدا قانع‌کننده است) متوجه می‌شوید که کار تحقیقی او سرنوشت تقریبا ۵۰ میلیون از زنان مفقود مورد نظر آمارتیا سن را مشخص می‌کند. کشف او شدیدا این معنا را دارد که سن در شکایتش از چیزی چون تنفر از زن، لااقل در برخی قسمت‌های جهان در اشتباه بود؛ چرا که طبق یافته‌های اوستر برای مثال هپاتیت B می‌تواند تقریبا ۷۵‌درصد از فقدان زنان در چین را توضیح ‌دهد، در حالی که کمتر از ۲۰‌درصد از فاصله‌ پسر و دختر بومیان هندی مورد تحقیق سن را توضیح می‌دهد. مجرمان پنهان در پس مساله‌ غیبت ۵۰ میلیون زن که اوستر نیافتشان، ناگوارترین نمونه‌ای است که سن و دیگران حدس زده‌اند.

اما تحلیل اوستر نشان می‌دهد که علم اقتصاد به خصوص برای به چالش کشیدن یک عقیده‌ پذیرفته شده مفید است. در این مثال، این عقیده از اول حدس اقتصاددانی دیگر بود. کلید تحقیق اوستر وجود مجموعه‌ای بزرگ و قابل اعتماد از داده‌ها بود. این مزیتی در علم اقتصاد است که در بقیه علوم اجتماعی همیشه وجود ندارد. اکنون بخش متفاوتی از یک تحقیق تکان‌دهنده را در حوزه‌ روان‌شناسی رشد ببینید.

در اوایل دهه‌ ۱۹۸۰، ‌گروهی از روان‌شناسان و زبان‌شناسان با هم جمع شدند تا روایت‌هایی از گهواره را بنویسند که مطالعه‌ای پیرامون چگونگی یادگیری مهارت‌های زبانی توسط کودکان بود. روایت‌ها روی الگوهای گفتاری یک کودک دوساله ساخته شد. والدین او متوجه شده بودند که او اغلب پس از آنکه آنها به او شب‌ به خیر گفتند و اتاقش را ترک کردند در گهواره با خود حرف می‌زند.

آنها کنجکاو بودند بدانند او چه می‌گوید، بنابراین شروع به ضبط‌ کردن پچ‌پچ‌های او کردند. آنها وقتی او را در گوشه‌ای رها می‌کردند ضبط صوتی را روشن می‌کردند و می‌گذاشتند او به خود مشغول باشد. در نهایت آنها نوارها‌ی ضبط شده را به دوستی روان‌شناس دادند و او نیز موضوع را با همکارانش در میان گذاشت. موضوع شگفت برای متخصصان این بود که گفتارهای دختر وقتی تنها بود بسی پیچیده‌تر از وقتی بود که با والدینش حرف می‌زد. این کشف آن‌ طور که مالکوم گلدول بعدها در کتابش، ‌گردنه، نوشت: «در تغییر نگرش بسیاری از متخصصان کودک، حیاتی بود».

دختر دوساله‌ای که مورد مطالعه قرار ‌گرفته بود به امیلی کوچولو معروف بود. نام کامل او چیست؟ امیلی اوستر. با نگاهی به گذشته، مشخص می‌شود که روایت‌هایی از گهواره از اشکالی رنج می‌برد که محققان، مشکل «هزار از یک» می‌نامندش، «هزار» اندازه‌ مجموعه‌ نمونه است. یعنی با یک مثال در مورد مجموعه‌ای عظیم فرضیه‌ می‌سازند. این مشکل آنگاه که نمونه‌ مورد مطالعه خیلی متفاوت باشد، بسیار وخیم‌تر می‌شود.

مطالعه‌ فرآیند یادگیری صحبت کردن توسط کودکان با بررسی امیلی کوچولو مثل این است که برای بررسی نحوه‌ یادگیری فیزیک توسط کودکان به سراغ اینشتین برویم. اکنون که امیلی اوستر یک اقتصاددان شده است لااقل خود را مجاب کرده است که هرگز با یک مطالعه‌ غلط «هزار از یک» هم‌کاری نکند. چالش در حیطه‌ کاری او، که خود تا حالا با آن به خوبی مواجه شده است، کاملا برعکس است: کار کردن با توده‌ای از اعداد پراکنده و فشردن آنها به نحوی که یک نتیجه‌ واقعی از آن درآید.

استفن جی دوبنر

مترجم: یاسر میرزایی