شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

زندگی و روح حرکت


زندگی و روح حرکت

زمان در فضای مجازی

زمان در متن‌های دیجیتال ـ خواه در فضاهای محدود لوح‌های فشرده، خواه در فضاهای اینترنتی که به لحاظ نظری می‌توان آنها را نامحدود انگاشت ـ ساختارهای متفاوتی به خود می‌گیرد و به‌همین منوال، تفسیرهای مختلفی نیز از آن‌ ارائه می‌شود.

به بیان دیگر، می‌توان از جهات مختلف، برداشت‌‌های متفاوتی از ساختار زمانی فضاهای مجازی ارائه کرد:

۱) زمان درونی (که شامل زمان برنامه‌ دیجیتال، زمان شبکه و انواع دیگری از زمان‌های احتمالی می‌شود)

۲)  زمان برونی. نمود نیز که معمولاً همراه با زمان مطرح می‌شود، به ۵ شاخه تقسیم می‌شود:

▪ ایستا

▪ نیمه‌ایستا

▪ پویا

▪ چندگانه‌ آشکار

▪ چندگانه‌ پنهان.

در این جستار، مقایسه‌ای تطبیقی نیز میان زمان در فضای مجازی با زمان در زبان انجام خواهد گرفت. بخش نخست این جستار با مقایسه زمان واقعی و اشاره به زمان تخیلی، زمینه را برای معرفی زمان مجازی آماده می‌کند:

● زمان: زمان در زبان

برای زمان تعریف‌های مختلفی ارائه شده است. افلاطون آن را «تصویر متحرکی از جاودانگی» تعریف می‌کند. فلوطین زمان را «زندگی و روح حرکت» می‌انگارد چنانکه از یک مرحله عمل یا تجربه به مرحله‌ای دیگر از عمل یا تجربه‌ای دیگر گذر شود. آگوستین زمان را «کنونه‌ای از چیزهای گذشته، خاطره، کنونه‌ای از چیزهای اکنون، رؤیت، و کنونه‌ای از چیزهای آینده، انتظار» توصیف می‌کند.

دو تعریف نخست، زمان را بر مبنای حرکت و تعریف سوم آن را بر اساس معیار «کنونگی» و پس و پیش آن توصیف می‌کند. بحث‌هایی دیگر نیز درباره دیگر جنبه‌های زمان وجود دارد؛ از قبیل اینکه آیا جهت زمان از پیش به پس است یا از آینده به اکنون و به گذشته امتداد می‌یابد؟ آیا زمان پیوسته است یا اینکه مجموعه‌ای است از نقطه‌ها و لحظه‌ها، آنهایی که یک‌به‌یک کنار هم قرار می‌گیرند اما از هم متمایزند.

نیوتن زمان را «مطلق» می‌انگاشت، چنانکه انگار زمان وابسته به خود و قائم‌به‌ذات است و با چیزی بیرونی ارتباط ندارد اما اینشتین زمان را نسبی ‌پنداشته و برابر هر رخداد مکان‌مندی، سه قاب مختلف در نظر می‌گیرد: قاب ‌ماندی که در آن، رخدادها همزمان‌اند؛ قابی‌که رخداد نخست پیش‌تر از آن قرار می‌گیرد؛ و قاب سومی که رخداد دوم پیش‌تر از آن است.

بدین‌ترتیب، شاید بتوان زمان را استعاره‌ای از مکان دانست. به عبارت دیگر، ما زمان را بر مبنای مکان درک و برحسب موقعیت‌های مکانی تصور می‌کنیم. میخائیل باختین تعبیر کرونوتوپ (زمکان یا زمانْ‌مکان) را در مقالة صورت‌های زمان و زمکان در زمان معرفی کرده است. او زمان و مکان در زمان را ذاتاً به‌هم‌پیوسته می‌انگارد، زیرا زمکان «به زمان در مکان مادیت می‌بخشد» این برداشت باختین از زمان و مکان به‌نوعی بر وابستگی زمان و مکان به یکدیگر صحه می‌گذارد.

این موضوع بر مبنای نظریه زبان‌شناختیِ جورج لیکاف و مارک جانسون نیز قابل تبیین است. لیکاف در مقالة «نظریة معاصر در باب استعاره» و در اثبات اینکه ما استعاری می‌فهمیم، می‌گوید: در زبان انگلیسی، زمان اغلب «برحسب مکان مفهوم‌سازی می‌شود».

او می‌افزاید: زمان برحسب چیزهای مادی (یعنی اشیا و مکان‌ها) و حرکت فهمیده می‌شود و شرط لازم آن را این گونه بیان می‌کند: زمان حال در همان مکانی است که معمولاً مشاهده‌گر متعارف قرار دارد. لیکاف این مفهوم‌سازی را بر اساس «نگاشت» زیر تبیین می‌کند:

▪ زمان‌ها چیزند.

▪ گذر زمان حرکت است.

▪ زمان‌های آینده جلوی مشاهده‌گر قرار دارند؛ زمان‌های گذشته در پس او قرار می‌گیرند.

▪ چیزی حرکت می‌کند و چیزی دیگر ایستاست؛ آن چیز ایستا مبنای اشاره قرار می‌گیرد.

برای روشن‌ترشدن بحث، می‌توان جمله‌های فارسی زیر را نمونه آورد:

۱‌) سر موقع آمد.

۲‌) ظرف مدت دو سال مدرکش را خواهد گرفت.

۳) ماندنش در آنجا سال‌ها طول کشید.

در مثال ۱، مشاهده می‌کنیم فعل «آمدن»، هم به‌صورت مکانی و هم به‌صورت زمانی به کار رفته و مساله زمان، به‌ویژه در عبارت «سر موقع»، بویژه با وجود واژه «سر»، کاملاً صورت مکانی به خود گرفته‌است. در نمونه ۲ نیز واژه زمانیِ «مدت» با تعبیری مکانی و همراه با واژه مکانیِ «ظرف» به کار رفته‌است. در مثال ۳، به‌خوبی‌می‌بینیم زمان، مانند مثال‌های بالا، دارای پهنه و گستره است و گذر زمان در یک محیط شکل می‌گیرد.

در کل، می‌توان گفت ما با سه گونه زمان روبه‌روییم: حال یا اکنون، گذشته و آینده. به نظر می‌رسد حال، همچون نقطه ایستادن، پایه و مبنای محاسبه گذشته و آینده است و سنجیدن پس و پیش یا جلو و عقب «نسبت» به آن انجام می‌گیرد. بدین‌ترتیب، گویی گذشته به معنای پشت سر و پیش از حال و نقطه ایستادن است و آینده به معنای پیش‌رو و نقطه مقابل.

نکته شایان ذکر این است که مقوله‌های گذشته و آینده گستره بیکرانی دارند و می‌توانند به ترتیب از ازل تا اکنون و از اکنون تا ابد را شامل شوند. از این‌رو، ممکن است بتوان گذشته‌ها و آینده‌های متفاوتی را بازشناخت؛ گذشته‌هایی گذشته‌تر از گذشته پس‌ترِ دیگر و آینده‌هایی آینده‌تر از آیندة پیش‌تر. می‌توان حتی گذشته‌ها و آینده‌هایی طولانی و کوتاه و طولانی‌تر و کوتاه‌تر را نیز در نظر گرفت. اما، حال یا اکنون صرفاً «کنونه» است که کنونگی آن ریشه در ناپایداری‌اش و پیوسته گذشته‌شدن و به آینده ‌رفتن دارد. برای نمونه، به مثال‌های زیر توجه کنید:

۴) پوشیدم (گذشته‌ای که تمام شده است).

۵‌) داشتم می‌پوشیدم (گذشته‌ای مستمر و رو به اکنون؛ با تأکید بر نمود استمراری).

۶) پوشیده بودم (گذشته‌ای گذشته‌تراز گذشته‌ای دیگر).

۷) دارم می‌پوشم (حالی که احتمالاً از گذشته آغاز شده و تا آینده ادامه می‌یابد؛ با تأکید بر نمود استمراری).

۸) می‌پوشم (حالی که احتمالاً از گذشته آغاز شده و تا آینده ادامه می‌یابد، یا صرفاً در آینده‌ای نزدیک آغاز می‌شود).

۹) خواهم پوشید (در آینده اتفاق خواهد افتاد).

گفتنی است فعل‌هایی چون «پوشیدن» اساساً فعل‌هایی «تداومی»اند، درحالی که برخی فعل‌ها لحظه‌ای‌اند:

۱۰) از پنجره افتاد (افتادن در یک لحظه اتفاق افتاده و تمام شده است).

این اتفاق لحظه‌ای می‌تواند با ساختار فعل گروهی، یعنی فعلی هم‌کردی همراه با عناصر هم‌نشینی آن مشخص شود:

۱۱‌) خوابش برد (در مقابل مثلاً «همچنان خوابیده است» که تداوم عمل خوابیدن را نشان می‌دهند).

بدین‌ترتیب، مساله زمان در زبان در ساختارهای مختلف به شکل مقوله‌های زمان دستوری، نمود و وجه تجلی می‌یابد. در اینجا، نمود به ساختار درونی زمان مربوط می‌شود: کامل، تام یا ناقص. اولی می‌تواند لحظه‌ای باشد، و دومی شامل استمراری، عادتی و تکراری می‌شود. نمود درواقع استعاره‌ای است از حرکت (که «توقف» به معنای عدم حرکت یا «ناحرکت» را نیز دربرمی‌گیرد). این حرکت می‌تواند از کندترین حالت، یعنی توقف و ایستایی کامل، آغاز و با بیشترین سرعت ادامه یابد. حرکت درواقع معادل نمود استمراری در زبان است. اما وجه حالت درونی است. درواقع، نگرش گوینده یا نویسنده را به میزان یا نوع واقعیت یک گزاره نشان می‌دهد: اینکه قطعیتی وجود دارد یا شرط و تردیدی در کار است.

نکته دیگر اینکه درباره واقعی‌بودنِ حال، آینده و گذشته نیز دیدگاه‌های متفاوتی مطرح شده است. برخی چون مایکل تولی زمان گذشته و حال را واقعی و آینده را غیرواقعی دانسته‌اند و کسانی چون کوئنتین اسمیت زمان حال و کنونگی را تنها موضوع جهانی در گزاره‌ها (قضیه‌ها) می‌دانند و بنابراین، کل واقعیت در کنونگی یکپارچه شده است؛ ازجمله چیزها و امور گذشته کنونی و آینده کنونی.

● زمان در تخیل

تخیل به‌نوعی زمینه هم‌کناری زمان‌ها و مکان‌های متفاوت گذشته، آینده و ناموجود را در کنونه فراهم می‌آورد؛ ناموجود به این معنی که در دنیای واقعی و بیرونی وجود ندارد. در اینجا با دو طبقه‌بندی نسبی‌متفاوت از زمان و مکان روبه‌روییم:

۱) زمان و مکان نسبت به بیرون،

۲) زمان و مکان درونی (درون دنیای خیال). درواقع، گذشته، حال و آینده نسبت به بیرون گذشته، حال و آینده‌اند. دنیای درون را می‌توان به «پس» و «پیش» و به عبارتی بهتر، به «پس‌ها» و «پیش‌ها» تقسیم کرد، زیرا همه چیز تقریباً بالقوه در تخیل ممکن و بلکه موجودشدنی (رو به آینده) است؛ همه چیز ـ اگرنه از پیش ـ اما به شکلی «کن‌فیکونی» و در حالت «حال» می‌تواند وجود داشته باشد. اما در خاطره و حافظه، برعکس، همه چیز نسبت به بیرون، گذشته است.

دکتر فرهاد ساسانی

عضو هیات علمی

دانشگاه ‌الزهرا(س)

منبع: پژوهشنامه فرهنگستان هنر، ش۲