جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

شمایل خاکستری


شمایل خاکستری

نگاهی به فیلم «خوابم می آد»

با مرور کارنامه پرفراز و نشیب «اکبر عبدی»، می‌توان به خودساخته بودن این بازیگر غریزی پی برد. از بازی‌های اولیه او در برنامه‌های کودک و نوجوان در تلویزیون از جمله «بازم مدرسه‌ام دیر شد» که حالا برای نسل‌های نه‌چندان جوان تبدیل به نوستالژی شده تا بازی او در فیلم‌های «دزد عروسک‌ها» (محمدرضا هنرمند)، «هنرپیشه» و «ناصرالدین شاه آکتورسینما»، «سفر جادویی» (ابوالحسن داوودی)، «دلشدگان» (علی حاتمی)، «اجاره‌نشین‌ها» (داریوش مهرجویی) و «آدم برفی» (داوود میرباقری)، نشان از انعطاف‌پذیری‌اش برای ایفای نقش‌های گوناگون دارد. کافی است تا جنس بازی عبدی در «اجاره‌نشین‌ها» را با بازی او در «هنرپیشه» و – به ویژه - «آدم برفی» مقایسه کنیم تا به این واقعیت پی ببریم. همین چند فیلم شناخته‌شده‌ای که از او نام بردیم، این واقعیت را به اثبات می‌رساند که خودساخته‌ترین بازیگر نیز بالندگی و تشخص‌اش وابسته به فیلمنامه‌ای قرص و محکم و متفاوت و جوهره کارگردانی فهیم و باذوق است.

خوب نوشته شدن یک نقش و هدایت و کنترل درست یک بازیگر و شناخت کامل ابعاد شخصیتی و نقاط قوت و ضعفش، می‌تواند کارنامه‌ای پربار و قابل استناد از او به جا بگذارد. فضای کم و بیش متنوع سینمای ایران در دهه ۶۰ و نیمه اول دهه ۷۰ این فرصت را در اختیار بازیگری با ویژگی‌های «اکبر عبدی» قرار داد تا خودش را در نقش‌ها و تیپ‌ها و موقعیت‌های متفاوت محک بزند. اما هویت‌باختگی تدریجی سینمای ایران در چرخه سیاست‌های بعدی مدام در حال تغییر و تبدیل باعث شد که بازیگری با این پشتوانه قابل اعتنا تن به بازی در فیلم‌هایی دهد که ارزش و اعتباری برایش به همراه ندارد و تکرار یک‌سری کلیشه‌هاست.

البته با توجه به خاستگاه طبقاتی «اکبر عبدی» و شکل راه‌یابی‌اش به دنیای بازیگری و فضای ناهمگون و غبارگرفته سینمای ایران نباید انتظار داشت که او صرفا به دنبال نقش‌های شاخص و بااهمیت باشد و کنار آمدن بازیگری با این پیشینه و شناسنامه با «سینمای عامه‌پسند» اجتناب‌ناپذیر است. مجموعه فیلم‌های اخراجی‌های ۱ و ۲ و ۳ محصول چنین دنیای دوگانه‌ای است. اما مشکل بغرنج زمانی است که آن آثار ارزشمند و قابل بحث هرازگاه، در کارنامه او به تدریج تبدیل به استثنا شوند.

کنتراست این زمانه بازیگری «اکبر عبدی»، نمایش همزمان دو فیلم کاملا متفاوت از او از بعد کیفی و اجرایی است. «خوابم می‌آد» (رضا عطاران)، جلوه‌ای دوباره برای نمایش قابلیت‌های اوست. بار ترکیبی کمدی غیرمتعارف «رضا عطاران»، این بستر را برای بازیگری همچون اکبر عبدی فراهم کرده تا به اتکای ظاهر زنانه غلط‌اندازش، حسی مادرانه را (در کانون سنت) به خوبی با زبان طنز القا کند که قدر مسلم گذشته این بازیگر و محیط و مناسبات خانوادگی او در محله‌ای چون «جوادیه»، در انطباق درستش با این نقش و استفاده از هنر بداهه تاثیر بسزا داشته است [تجربه به‌دست‌آمده در فیلم «آدم برفی» را هم نباید نادیده گرفت]. اما در نقطه مقابل نقش او در «شبکه» (مرحوم ایرج قادری)، نمونه‌ای از همان بازی‌های سطحی و پیش‌پاافتاده است که هیچ نشانی از خلاقیت و انگیزه در آن نیست و صرفا به دلیل پول و گذران زندگی پذیرفته شده است.

البته این «ذهنیت مادی» اخیرا بیش از حد دست و پاگیر اکبر عبدی شده و شاهدیم که در هر جا و مکان و رسانه‌ای این نقطه ضعفش را به طور علنی بروز می‌دهد. نیاز اقتصادی و تعهدات خانوادگی هر چقدر هم اهمیت داشته باشد، نباید در ادبیات یک هنرمند به گونه‌ای به کار رود که این گونه استنباط شود برای او پول ارزش و معیار همه چیز است.

جواد طوسی