پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
ایمان به خدا و ایمان به انسانیت
دو وضعیت متفاوت در تاریخ تمدن غربی را مورد توجه قرار دهید؛ موقعیت اول مربوط است به اواخر قرن پانزدهم، در مورد یکی از نیروهای محرک رنسانس در ایتالیا یعنی <پیکو دلا میرندلا.>۱ او در یک خانواده اشرافی بهدنیا آمد. کودکی فوقالعاده که در همان سالهای آغازین به لاتین و یونانی تسلط پیدا کرد. پیکو دلامیرندلا با قصد [گذراندن] یک دوره در کلیسا، برای خواندن حقوق به دانشگاه <بولونیا>۲ رفت اما دامنه علایقش گسترش یافت و شامل فلسفه شد. او این رشته را در دانشگاههای <فرارا>۳ و <پدوا>۴ دنبال کرد.
در سال ۱۴۸۶م ۹۰۰ رساله ماندگار در مورد <قلمرو معرفت بشری> نگاشت. بهعلاوه آنها، سخنرانیاش را که درباره <عظمت انسان> بود و از شاهکارهای رنسانس انسانگرایی بهشمار میرفت، به رشته تحریر درآورد. او در آن سخنرانی استدلال میآورد که شخص آدمی <قلب آفرینش> است و تنها وجودی [است]، جز خود خداوند، که [توسط او] از موهبت آزادی برخوردار شده.
این جملات نشان میدهد او چگونه خطاب خداوند به اولین انسان را ترسیم میکند: <ما تو را در مرکز عالم قرار دادیم از آنرو که محتمل است هر چیزی را در جهان مورد بررسی قرار دهی. ما نه تو را شیئی آسمانی و نه شیئی زمینی خلق کردیم، نه فانی و نه جاودان، بهطوری که با انتخاب آزاد و مرتبهای [که به تو بخشیدیم] میتوانی خودت را در هر آنچه انتخاب کنی، شکل دهی. به تو این قدرت عطا شده که خودت را چون چهارپایان در نازلترین صورحیات پایین آوردی و تو را توانا ساختهایم، [توانایی که] عقل و رایت را دربر گرفته، تا همچون یک موجود قدسی خود را در صور متعالی زندگی، تولدی تازه بخشی.>
موقعیت دوم؛ پنج قرن بعد یعنی در سال ۱۹۹۷م. در مورد <طبیعت و مرتبه نوع بشر> بیانیهای به کلی متفاوت توسط اعضای آکادمی بینالمللی علوم انسانی انتشار یافت. امضاکنندگان آن از میان دانشمندان، فیلسوفان و نویسندگان سرشناس بودند.
موضوعی که تحت بررسی ایشان قرار داشت جایز بودن یا صورت دیگری از تحقیق در مورد <لقاح مصنوعی یا تولیدمثل غیرجنسی> بود. تمام امضاکنندگان از چنین تحقیقی حمایت کردند و توضیح دادند چرا. <تا آنجا که اقدامات علمی میتواند روشن سازد انسان بخشی از عالم جانوران به حساب میآید، [اگرچه] به نظر میرسید قابلیتهای انسان در مرتبهای متفاوت ظهور مییابد و انسان در میان حیوانات برجسته قرار میگیرد اما این موضوع در نوع حیوان بودن انسان تاثیری ندارد. [با این اوصاف] گنجینه باارزش تاملات، احساسات، آمال و آرزوهای نوع بشر ناشی از فرآیندهای الکتروشیمیایی مغز است، نه ناشی از یک نفس مجرد که از جهاتی [انسان را] اداره میکند و وسیلهای است که توان پی بردن [به حقایق] را دارد.>
مبتنی بر این نگاه انسان در کل منفک از دیگران نیست. ما انسانها بخشی از طبیعت هستیم نه چیزی بیش از این. چیزی نظیر روح وجود ندارد و هیچ چیز در گنجینه ارزشمند آثار روح آدمی منجر به متمایز بودن ما در نوع، از دیگر شکلهای زندگی نمیشود. آرزوها، رویاها و ایدهآلهای ما ناشی از فرآیندهای الکتروشیمیایی مغز است و این تلویحا اشاره دارد به تمام آنچه انسانها هستند.
<ما آنچه هستیم که وجودا با آن هستی یافتهایم: یک پروانه تنها یک کرم است و یک انسان تنها یک میمون بدون مو به شمار میرود.> با قطع نظر از اشتباه ژنتیکی ضمنی در این نظر، آنچه قابلملاحظه است مطلق از دست دادن حس عظمت و امکان بالقوهای است که رنسانس انسانگرایی به سوی آن سوق پیدا کرده بود. با بازبینی تاریخ سقوط انسان، پی بردن به اینکه آنچه ما از دست دادهایم به مطلوبیت همان چیزی است که آن را تحصیل کردهایم، آسان است.
برای اینکه چه سودی عاید انسانیت میشود اگر جهان را به چنگ گیرد و از روح خویش دست شوید؟ چیز عجیب اینکه به نظر میرسد شکوه و مرتبه انسانی توام با حقارت زایل شده است. تنها هنگامی که انسان فهمید آنها خدایان نیستند قادر شد به منزلت کامل خویش به عنوان <انسان> دست یابد. انسان با یافتن خداوند انسانیت خویش را پیدا کرد و با توجه به خطر اینگونه افکار، با از دست دادن خداوند در حال از دست دادن خویش است. طبق دیدگاه کتاب مقدس شخص آدمی- آزاد، مسوول و تنها و در عین حال از طریق اخلالگرایی عاشقانه توانا به نجات دادن خویش از تنهایی است- همان چیزی که <انسانگرایی غربی< >عظمت بینظیر> آن را از دست داده است. در همان حینی که انسان ایمان به خدا را از دست میدهد، فاقد ایمان به انسانیت میشود. این برای نخستین بار [بود] که شخص آدمی در قلمروی آزادی با خداوند روبهرو شد و فاصلهها افزایش یافت.
آن دانشمندان از تردیدهای اخلاقی در مورد سقط جنین دست کشیدند و برخی از ایشان همچون <فرانسیس کریک>۵۵) زیستشناس، مشکلی با کودککشی پیدا نکردند. آنها به <کشتن از روی ترحم> به صورت داوطلبانه مرگ عندالمطالبه یاری رساندند و حمایت خودشان را از <علم اصلاحنژاد> و <طراح کودک> ابراز داشتند.
با این وجود آیا ما تسلسل تصادفی ژنها هستیم یا مشتی خاک؟ ایمان مخالف این نیست: <شما از خاک سر بر آوردید و به سوی آن خواهید رفت> تنها یک جزء اضافه میشود و آن روح و دمالهی در وجود ماست. [از اینرو] ما دارای اشتیاقهای بیپایان هستیم. ما با از دست دادن [روح الهی] چیزهای دیگری را از دست خواهیم داد و معرفت فاقد حکمت، تکنولوژی فاقد کممدعایی، انتخاب فاقد وجدان و قدرت افسارگسیخته نصیبمان خواهد شد.
جاناتان ساکس / ترجمه: حامد فرجی
خاخام ارشد جوامع متحد کلیمی کشورهای مشترکالمنافع
منبع: www. timesonline. Co. uk
پینوشتها: -Francis Crick۵ -Padua۴ -Ferrara۳ -Bologna۲ -pico della mirandola۱
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران اسرائیل غزه مجلس شورای اسلامی دولت نیکا شاکرمی روز معلم معلمان رهبر انقلاب مجلس بابک زنجانی دولت سیزدهم
آتش سوزی هلال احمر قوه قضاییه تهران پلیس اصفهان بارش باران سیل شهرداری تهران آموزش و پرورش سلامت سازمان هواشناسی
قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بازار خودرو خودرو قیمت سکه دلار حقوق بازنشستگان بانک مرکزی سایپا ایران خودرو کارگران
فضای مجازی سریال جواد عزتی نمایشگاه کتاب عفاف و حجاب فیلم سینمایی مسعود اسکویی تلویزیون سینما سینمای ایران دفاع مقدس فیلم
رژیم صهیونیستی فلسطین آمریکا جنگ غزه حماس نوار غزه چین ترکیه انگلیس اوکراین نتانیاهو یمن
استقلال پرسپولیس فوتبال سپاهان علی خطیر باشگاه استقلال لیگ برتر ایران تراکتور لیگ قهرمانان اروپا رئال مادرید بایرن مونیخ لیگ برتر
هوش مصنوعی هواپیما کولر تبلیغات موبایل تلفن همراه اینستاگرام اپل گوگل ناسا عیسی زارع پور وزیر ارتباطات
کبد چرب فشار خون بیمه بیماری قلبی دیابت کاهش وزن داروخانه رابطه جنسی