یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

ویژگیهای مدیر آینده


ویژگیهای مدیر آینده

سازمانهای موفق ضمن اینكه برای دستیابی به نتایج روزانه به مدیرانی احتیاج دارند تا برنامه ریزی تنظیم بودجه كنترل و نظارت سازماندهی استخدام و گزینش كارمند را انجام دهند به رهبرانی نیز نیازمند هستند كـــه با ژرف نگری جهت مناسب و صحیح و مسیر آینده سازمان را مشخص سازند افراد را به آن مسیر هدایت كنند و انگیزه ایجاد تحول لازم را در كاركنان به وجود آورند

همه مدیران رهبر و همه رهبران مدیر نیستند. برای تحقق آرمانهای ترقی خواهانه و متعالی (و رسیدن به افق سال ۲۰۲۰ مالزی) و ساختن آینده ای پررونق و شكوفا كدامیك مهمتر و موثرتر است؟ آیا نیاز به رهبران بیشتری محسوس است یا به مدیران؟ بین رهبری و مدیریت چه تفاوتهایی وجود دارد؟ اچ.رزپروت (H.ROSE PEROT) میلیاردر آمریكایی و نامزد پیشین ریاست جمهوری آمریكا گفته است: «ما در بسیاری از شركتهای عظیم خود افـــراد را به منزله اشیاء به حساب می آوریم (با انسانها همان رفتاری را داریم كه با اشیاء). انسانها را نمی توان دقیقاً كنترل كرد. این اموال و دارائیها هستند كه می توان آنها را به كنترل درآورد. ولی افراد را بایستی هدایت و راهنمایی كرد.

جان نـــایس بیت (JOHN NAISBITT) پیش بینی كننده سرشناس و پرآوازه گرایشهای اجتماعی مقالاتی راجع به دگرگونیهای مهم و بنیادی و تغییرات الگوشونده كه در محیط كار ایجاد می گردند نوشته است كه محور تمركز و توجه را از:

۱ - مدیریت به رهبری؛ ۲ - بازبینی و كنترل به اختیار و اقتدار؛ ۳ - سلسله مـــــراتب به شبكه بندی؛ ۴ - خط پایان و نتیجه كلی به نگرش استراتژیكی تغییر جهت می دهد.

چالشهایی كه امروزه مدیران با آنها مواجه هستند متعددند. اولین آنها داشتن نیاز اساسی و حیاتی به یك رهبری استراتژیك است.

رهبری استراتژیك عامل پراهمیت و موثری است كه سازمان را یاری می دهد تا بتواند با عملكرد بهتری از رقبای خود سبقت جوید. بنابراین رهبری در مدیریت همانا توانایی ایجاد اعتماد به نفس و تقویت روحیه نیروی كاری در سازمانهایی است كه صلاحیت و شایستگی آنها بستگی به عملكرد و احساس مسئولیتشان دارد.

دوم چالش مدیریت منابع انسانی است. مدیران لازم است برای اداره كردن افراد خود باهوش و زیرك باشند. گوی رقابت آینده را سازمانهایی خواهند برد كه بتوانند به طور موثر و نتیجه بخش منابع انسانی خود را توسعه دهند و آنها را اداره كنند.

سوم چالش توسعه پایدار و تداوم برتری رقابتی (امتیاز رقابتی) است. تدوین و اجرای استراتژی های برد (راهبردهای پیروزی در رقابت) به طور فزاینده ای مدیران را وادار مـــی كند كه خلاق تر و كارآفرین تر و تفكری استراتژیك داشته باشند. بسیاری از مدیران ضدریسك هستند و در حفظ و نگهداری سیستم ها و فرایندهای یك سازمان خیلی خوب عمل می كنند. اما آیا این برای پیشرفت یك سازمان كافی است؟

چهارم چالش مدیریت كیفیت است. كانون رقابت در آینده مرغوبیت و كیفیت خواهدبود. كنترل و اداره مرغوبیت و كیفیت امری واجب و ضـــروری است چون بدون كیفیت سازمان به زودی از رقبای خود كه برخوردار از كیفیت بهتری در محصولاتشان هستند عقب خواهدماند. نقش مدیران در اعمال سیستم های كیفیت در داخل سازمانهایشان بسیار حساس و حیاتی است و روز به روز براهمیت آن افزوده می شود.

پنجم چالش تغییر و تحول سازمانی است. دگرگونیها و تحولات پویا و پرجنب و جوش معمولاً سازمانهـــــا را ملزم به استفاده از شیوه های استراتژیكی در كنترل و اداره (مدیریت) این تغییر و تحولات می كند. اختیارات كارمندان مبحث جدیدی است كه در مدیریت تحول مطرح است و به صورت تكیه كلام (CATCH-PHRASE) تازه ای درآمده است. مدیران بایستی از مسیر و جهت تحول و چگونگی آن یك بینش و درك شفاف و روشنی داشته باشند. آنها باید فرایند تحول (فرایند تغییر) را درك كرده و برداشتی مثبت از آن داشته باشند. آماده شدن برای تغییر و تحولات سازمانی و رویارویی با آنها امروزه برای مدیران یك چالش حیاتی و سرنوشت ساز است. در این خصوص مدیران لازم است درك بهتری از موارد زیر داشته باشند:

- ماهیت تغییرات سازمانی؛

- مفاهیم كلی تغییرات سازمانی؛

- شرایط زمانی شرایط افراد و تغییرات رفتاری كه برای این تحولات لازم

هستند؛ - یك الگو و نمونه یا یك ساختار و معیار برای مدیریت تحول؛

- معضلات و تنگناهایی بر سر راه مدیرانی كه می خواهند با این تحولات كنار بیایند و آنها را تسهیل بخشند وجود دارد كه مقاومت در برابر تحول از آن جمله است.

ششم چالش شكل دهی و اصلاح و بهبود بخشی از ارزشهای اصلی _(ارزشهای بنیادی و كلیدی) سازمان فلسفه یا رسالت آن و دلیل موجودیت آن است. ارزشهای سازمانی روز به روز اهمیت بیشتری پیدا می كنند زیرا موضوعهایی از قبیل اصول اخلاقی (اخلاقیات) به آنها اعتبار می بخشند.

همچنین محقق شده است سازمانهایی كه به یك سری ارزشهای بنیادی یا فلسفه سازمانی اهمیت داده و آنهــــا را به كار می بندند بهتر می توانند در كاركنان وفاداری و احساس مسئولیت نسبت به سازمان ایجاد كنند.

این چالشها به طور فزاینده ای مدیران را ملزم می سازد در داخل سازمانهای خود برای ایجاد تحول كلی نقش رهبری ایفا كنند. مدیران موفق فردا از این چالشها گریزان نیستند و برای رویارویی با چالشهای آینده آماده خواهند بود.

سازمانهای موفق ضمن اینكه برای دستیابی به نتایج روزانه به مدیرانی احتیاج دارند تا برنامه ریزی تنظیم بودجه كنترل و نظارت سازماندهی استخدام و گزینش كارمند را انجام دهند به رهبرانی نیز نیازمند هستند كـــه با ژرف نگری جهت مناسب و صحیح و مسیر آینده سازمان را مشخص سازند افراد را به آن مسیر هدایت كنند و انگیزه ایجاد تحول لازم را در كاركنان به وجود آورند.

گذشته از این ما به رهبران بازرگانی نیازمندیم تا فعــــــالانه و به طور موثر و نتیجه بخش مسائل راهبردی را موردتوجه قرار دهند. مسائلی از قبیل: ساختن یك جامعه (محیط) چند نژادی (چند ملیتی) هدفمند حفاظت محیط زیست برای توسعه پایدار رعایت وظایف اجتماعی و اصول اخلاقی در شركت. خلاصه كلام امروزه لازم است رهبران بازرگانی به عوض اینكه صرفاً مجذوب منافع مالی اندك و محدود خود باشند آگاهی اجتماعی بیشتری نسبت به احتیاجات و منافع ملت و جامعه داشته باشند.

رهبران بازرگانی بایستی شركتهای خود را هدایت كنند تا شهروندان سازمانی خوبی شوند. آنها نبایستی این كار را صرفاً به خاطر دلایل نوع دوستانه انجام دهند بلكه به این علت كه در یك جامعه مصرف كننده فرهیخته و آگاه و مترقی مشتریان امروزی موشكاف تر و باریك بین تر هستند و می توانند معاملات خود را با شركتهایی انجام دهند كه دوستدار محیط زیست و مسئول وپاسخگو هستند. لذا شهروندان سازمانی خوب از شعور بازرگانی بالایی برخوردارند. بنابراین بهتر است مدیران و دست اندركاران تجارت مسئولانه تر عمل كنند.

مقاله حاضر برگرفته از این كتاب است: MANAGEMENT STRATGEIES FOR VISION ۲۰۲۰

مترجم: اكبر كریمزاده رغبتی