سه شنبه, ۱۸ دی, ۱۴۰۳ / 7 January, 2025
مجله ویستا

توسعه از جنس سد و جاده


توسعه از جنس سد و جاده

دریاچه ارومیه را که میلیون ها سال از شکل گیری آن می گذشت در کمتر از سه دهه با احداث جاده و سدهای متعدد در حوزه آبریز دریاچه به شوره زار و قتلگاه ده ها هزار پرنده مهاجر بدل کردیم, پارک ملی توران را که زمانی نه چندان دور به خاطر گله های پرتعداد گور خر ایرانی در جهان شهرت داشت امروز به چراگاه گوسفند و شتر تبدیل کردیم

از زمانی که برنامه انسان و کره مسکون یونسکو با هدف ایجاد ذخیره‌گاه‌های زیستکره در جهان شکل گرفت ۳۳ سال می‌گذرد. از آن زمان تاکنون شبکه ذخایر بیوسفری جهان مرتبا در حال گسترش است و کشورهای زیادی از سراسر جهان مناطق طبیعی خود را در فهرست یونسکو به ثبت رسانده‌اند به‌طوری‌که امروز شمار ذخایر بیوسفری جهان به بیش از ۵۰۰ مورد افزایش یافته اما با وجودی که ایران خود یکی از کشورهای پیشگام جهان در معرفی و ثبت ذخایر بیوسفری به یونسکو بوده متاسفانه امروز این مناطق از وضعیت اکولوژیکی و زیستی مناسبی برخوردار نیستند. این در حالی است که در سال ۱۳۵۵ از مجموع ۵۰ ذخیره‌گاه بیوسفری ثبت شده در یونسکو تنها ۹ ذخیره‌گاه متعلق به ایران بود. پارک ملی گلستان، پارک ملی دریاچه ارومیه، پارک ملی کویر، پناهگاه حیات وحش میانکاله، منطقه حفاظت شده ارسباران، منطقه حفاظت شده ارژن و پریشان، منطقه حفاظت شده حرا، منطقه حفاظت شده گنو و پارک ملی توران ذخایر بیوسفری ایران را تشکیل می‌دادند که چون به لحاظ تنوع زیستی و زیستگاهی از ارزش بالایی برخوردار بودند در یونسکو به ثبت رسیدند.

نکته قابل تامل اینکه در طول ۳۰ سال گذشته نه تنها منطقه دیگری از ایران به عنوان ذخیره‌گاه به یونسکو معرفی نشده بلکه همین ۹ ذخیره‌گاه موجود هم تا آنجا که امکان داشته آماج طرح‌های مخرب توسعه و تخریب قرار گرفته است. ۹ ذخیره‌گاه بیوسفری ایران بعد از گذشت این همه سال هنوز فاقد مدیریت جامع علمی و زیست محیطی است و تابه امروز کوچک‌ترین رنگ و بویی از مدیریت را به خود ندیده‌اند، مدیریتی که هم حقوق مردم بومی و ساکن در این مناطق را به رسمیت شناخته باشد وهم تنوع زیستی این مناطق را برای حفظ حقوق نسل‌های بعد به درستی حفظ و بهره‌برداری پایدار کرده باشد.

تنها مروری کوتاه بر سرنوشت این مناطق کافی است تا دریابیم که در این سال‌ها چه بلایی بر سر این مناطق آورده‌ایم. دریاچه ارومیه را که میلیون‌ها سال از شکل‌گیری آن می‌گذشت در کمتر از سه دهه با احداث جاده و سدهای متعدد در حوزه آبریز دریاچه به شوره زار و قتلگاه ده‌ها هزار پرنده مهاجر بدل کردیم، پارک ملی توران را که زمانی نه چندان دور به خاطر گله‌های پرتعداد گور خر ایرانی در جهان شهرت داشت امروز به چراگاه گوسفند و شتر تبدیل کردیم. پارک ملی کویر را که زمانی به آفریقای کوچک ایران معروف شده بود به عرصه‌های نظامی و میدان تیر و مانور سپردیم تا امروز دیگر اثری از یوزپلنگ ایرانی و گله‌های گور ایرانی دراین منطقه نباشد. با ارسباران چه کردیم؟ منطقه را با همه جنگل‌های ارزشمندش به زیر ماشین‌آلات معدن کاوی و معدن مس سونگون سپردیم. پناهگاه حیات وحش میانکاله که بهشت رویایی مازندران لقب گرفته بود به طرح‌های ویرانگر نفت و اسکله و بندر امیرآباد و جاده‌سازی واگذار کردیم تا امروز این منطقه همچون جزیره‌ای از شمال و جنوب و شرق و غرب در محاصره اراضی کشاورزی و طرح‌های صنعتی در آید.

در زون امن منطقه حفاظت شده دشت ارژن و پریشان جاده کازرون را عبور دادیم. در منطقه حفاظت شده چرا حوضچه‌های پرورش میگو را درست در یک قدمی جنگل بنا کردیم و اکنون نقشه احداث صنایع نفتی و پتروشیمی در این جنگل‌ها را در سر می‌پرورانیم. در منطقه حفاظت شده گنو چه کردیم؟ هنوز واگذاری بیش از ۵۰ هکتار از اراضی این منطقه به «بنیاد...» آن هم از سوی دولت در ۳ سال گذشته، ‌از یاد نرفته است !

شاید بهتر باشد همه آنچه را که امروز بر سر طبیعت ایران می‌آید، ناشی از تفکر طبیعت‌ستیزانه دولتمردانی بدانیم که حتی به قوانینی که خود در مجلس وضع کرده‌اند و خود مسوولیت اجرایی آن را به عهده گرفته‌اند کوچک‌ترین ارزشی قائل نیستند. متاسفانه در ایران هنوز هم به غلط درجه توسعه‌یافتگی کشور با افزایش روزافزون تعداد سدها، کارخانجات پتروشیمی و سیمان و فولا‌د، پالا‌یشگاه‌ها و گسترش خطوط جاده‌ای در بکرترین مناطق جنگلی و تالا‌بی و بلندترین قله‌های کوهستانی (مانند قله شیرکوه در استان یزد با ارتفاع بیش از ۴۰۰۰ متر) و. . . سنجش می‌شود.

بدین‌ترتیب در روند توسعه کنونی، تنها فعل و انفعالا‌تی که از جنس نفت و گاز و بتون و آسفالت و تیرآهن و توپ و تانک باشد به عنوان شاخص‌های توسعه یافتگی مدنظر قرار می‌گیرد و سایر نظام‌های حیات‌بخش همچون جنگل و مرتع و کوهستان، تالا‌ب‌ها و رودخانه‌ها و از همه مهم‌تر گونه‌های گیاهی و جانوری و یا به عبارت بهتر ذخایر ژنتیکی به‌عنوان کالا‌هایی مفت و به درد نخور تخریب و نابود می‌شود. غافل از اینکه به موازات نابودی آنها روز به روز به شمار بحران‌های زیست‌محیطی، بهداشتی، اجتماعی و اقتصادی کشور افزوده می‌شود.

مژگان جمشیدی