پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

كسانی كه مرگ را می میرانند


كسانی كه مرگ را می میرانند

«كل یوم عاشورا و كل ارض كربلا», هر روزی عاشورا و هر سرزمینی كربلا است

«كل یوم عاشورا و كل ارض كربلا»، هر روزی عاشورا و هر سرزمینی كربلا است.

آیا معنای محصلی می‌توانی برای این جمله یافت؟ هر روزی عاشوراست آیا به این معناست كه تمامی روزها از ویژگی‌های عاشورا برخوردار است؟ این برخورداری بالفعل است یا بالقوه؟

احتمالا شق دوم صحیح است. در این صورت این ویژگی‌ها چیستند كه اینچنین قابلیت انطباق بر دیگر ایام را نیز دارا هستند. چیزی كه می‌توانیم از آن با عنوان فراگیری یاد كنیم. این سئوالات و مشابه اینها را می‌توان در مورد شق دوم نیز مطرح ساخت.

این نگرش به پدیده كربلا ما را به این امر متفطن می‌سازد كه عاشورا حادثه‌ای ذوابعاد است و تاكنون به ابعاد حماسی آن بسیار پرداخته شده است.در این مقاله به برخی از مظاهر تربیتی، اخلاقی و عرفانی این حادثه عظیم اشاره خواهد شد.

تمامی انبیا و اولیای الهی در سیر و سلوك معنوی انسان، به سوی هدایت و كمال – در راستای توحید و یكتاپرستی- انسان‌ها را به هدف مشتركی فرا می‌خواندند و در این مقصد با یكدیگر تفاوتی نداشتند و آن ستارگان فروزان در جهت تحقق این آرمان مقدس به رسالت مبعوث شدند. مهمترین هدف عاشورا نیز اعتلای توحید و محو آثار هرگونه شرك و نفاق بود. بنابراین نباید به عاشورا به عنوان حادثه‌ای صرفا تاریخی نگریست. اخلاق و تربیت و عرفان و معنویت دینی نیز مبتنی بر دین است. دینی كه سنگ اساسش توحید و یگانه‌پرستی است.

عاشورا‌، عالی‌ترین راه و رسم زندگی را برای جهانیان ترسیم می‌كند و این حركت مقدس مثل اعتلای جهاد اكبر و مبارزه با نفس است و از این رهگذر درس درست زیستن، رسیدن به حیات معنوی، كسب مقامات عالی عرفان و درجات معنوی را در عرصه عملی، به مشتاقان كمالات ملكوتی آموخته و در این راستا هیچ ابهامی برای پویندگان طریق حق و عاشقان عدالت باقی نگذاشته است.

عباس محمودعقاد می‌نویسد: «حسین در روز عاشورا به ظاهر شكست خورد و پیروانش دچار مصائب شدند، ولی دعوتی به جای گذاشت كه پس از آن قیام‌ها و دولت‌های شیعی را پدیدار ساخت؛ دعوتی كه سالیان متمادی ملوك و امرای عرب و فارس و هند زیر‌ سایه‌اش رخت كشیدند؛ دعوتی كه پیش چشم مردم در حله‌ای از نور كه پرتوش دیده‌ها را خیره می‌كند، نمایان است.»

عبادت یكی از ابعاد حادثه عاشورا است. عشق به عبادت و مقید بودن به آن در سیره نظری و عملی حضرت امام حسین(ع)، همچون انبیا و اولیای دیگر، به وضوح قابل مشاهده است.

بنابر نقل طبری عصر پنجشنبه (نهم محرم) عمر سعد فرمان حمله داد. حضرت ابوالفضل از سوی حضرت امام حسین مامور شد تا شب عاشورا از جفاكاران مهلت گیرد و جنگ به روز بعد موكول شود. چرا كه سومین فروغ امامت می‌خواهد آن شب را تا به صبح به عبادت بپردازد.

امام به ابوالفضل می‌گوید: «ای برادرم به سوی آنان بازگرد و اگر توانستی همین امشب را مهلت بگیر و جنگ را به فردا موكول كن تا ما امشب را به نماز و استغفار و مناجات با خدایمان بپردازیم زیرا خداوند خودش می‌داند كه من به نماز، تلاوت قرآن و طلب مغفرت و مناجات با او اشتیاقی شدید دارم.»

از این درخواست امام می‌توان به اهمیت عبادت در زندگی آن حضرت پی برد، زیر این موضوع برای آن حضرت آنقدر با‌اهمیت است كه از دشمن استمهال می‌كند تا شبی را به عبادت بگذراند. و البته امام برای احیای عبادت و شعائر توحیدی قیام كرده بود و به همین دلیل است كه در زیارتنامه امام حسین می‌خوانیم: «و اشهد انك قد اقمت الصلوه و...» و شهادت می‌دهم كه تو نماز را برپا داشته‌ای.

نماز ظهر عاشورای امام تجلی حقیقی عشق امام به خداست. آن حضرت بدون توجه به تیرباران دشمن با آن گرفتاری و به‌رغم اینكه دشمن حاضر نمی‌شود حتی برای لحظاتی هجوم وحشیانه خود را تعطیل كند، نماز ظهر عاشورا را در حالیكه دو نفر از یارانش به نام‌های «زهیر بن تین بجلی» و «سعید بن عبدالله حنفی» پیش روی امام ایستاده بودند و سینه را سپر كرده بودند به جماعت برگزار كرد. وقتی نماز به پایان رسید سعید بن عبدالله با بدنی خون‌آلود در حالی كه به خاك غلطیده بود چشمان خویش را به سوی امام نمود و عرض كرد:

● ای فرزند رسول خدا (ص)

آیا تكلیف و وظیفه خویش را انجام دادم؟! حضرت در پاسخ فرمود: «نعم. انت أمامی فی‌الجنه» آری. تو در بهشت پیشاپیش من هستی!عنصر دیگری كه در عاشورا حضور تاثیرگذاری دارد و از عناصر معنوی حادثه محسوب می‌شود، «ایثار» است به عشقی ملكوتی كه از رحمت الهی سرچشمه می‌گیرد، بر تعلقات وجودی فایق می‌آید و رشادت و فداكاری خلق می‌كند.

آدمی هنگامی‌ كه دعای عرفه را – كه از نمودهای عالی بندگی روح حسینی است- می‌خواند متوجه این نكته می‌شود كه آن حضرت چگونه زمینه فداكاری را در وجود خویش فراهم آورده تا بهنگام ، دست به آن زد. هنگام خروج از مدینه به برخی از خواص بنی‌هاشم نوشت: «هر كس در این مسیر به من بپیوندد به شهادت می‌رسد و آنكه چنین نكند، پیروزی را در آغوش نخواهد گرفت.»

این روحیه در حضرت كاملا ناشی از مقام رضا و مقام توكل ایشان است. مقام رضا از والاترین مراتب اخلاص و عبودیت نسبت به خداوند است، یعنی به آنچه او بپسندد و راضی باشد، راضی‌بودن، جز رضای الهی نجستن و رضای مخلوق را در راه رضای خالق فدا كردن.

امام هنگام خروج از مكه به عراق در ضمن خطبه‌ای اشتیاق و رضای خویش را به شهادت اینگونه بیان می‌كند: «رضای خدا رضا ما اهل بیت است، به بلا و آزمایش او صبر می‌كنیم و او به ما پاداش صابران را كامل عطا می‌كند». در سخن دیگری، به آنچه اراده خدا باشد، چه پیروزی، چه شهادت، راضی بود و آن را خیر از جانب خدا می‌دانست: «امیدوارم آنچه خدا برای ما خواسته است، خیر باشد، چه كشته شویم، چه پیروز گردیم.»

در زیارت آن حضرت نیز می‌خوانیم: «سلام بر تو كه رضایتش از رضایت حضرت رحمان است و خشمش نیز چنین است».

در وداع آخر روز عاشورا، امام حسین، اهل بیت و خواهر خود را به «رضا» به قضای الهی و تسلیم در برابر تقدیر پروردگار دعوت فرمود و به دخترش سكینه فرمود: «بر قضای الهی صبور باش و زبان به شكایت مگشای كه دنیا فانی است و آخرت باقی.» در نقل دیگر آمده است كه به آنان چنین توصیه كرد: «آماده بلا باشید... خداوند در عوض این بلا، به شما انواع نعمت‌ها و كرامت‌ها را می‌بخشد. پس شكایت مكنید و با زبانتان چیزی مگویید كه قدر و ارزش شما را كم كند.»

انگیزه اخلاص الهی، ارزش‌دهنده به اعمال است. یكی از مهمترین عوامل بقا و جاودانگی نهضت امام حسین (ع)، اخلاص سیدالشهدا و یاران او بود. ایشان جز رضای الهی هدف دیگری نداشت. در طول راه وقتی امام از تغییر اوضاع كوفه و وضعیت مسلم‌بن عقیل باخبر شد ذره‌ای اثر در ایشان حاصل نشد. حال‌ آنكه‌ عده‌ای از همراهان ایشان كه با نیت غنایم و كسب قدرت با ایشان مصاحب گشته بودند از گردشان متفرق شدند.

«هركس خون خود را در راه ما نثار می‌كند و خود را برای شهادت و دیدار خدا آماده كرده است، با ما حركت كند.»

در حدیثی انگیزه حركت عاشورا را اینگونه بیان می‌دارند: «خدایا می‌دانی آنچه كه از ما انجام گرفت، برای كشمكش برای قدرت یا كسب متاع دنیا نبود، بلكه برای آن بود كه معالم دین را نشان دهیم و اصلاح در شهرها را آشكار كنیم.»

تكیه داشتن تام و تمام بر خدا و امید به نصرت و عنایت او، عامل تقویت روحی در مبارزه و ثبات قدم در میدان جنگ و یكی از نشانه‌های ایمان والاست. از این خصلت می‌توان با عنوان توكل نام برد كه پیشتر از آن یاد شد. امام اگرچه مبنای حركت خویش را بر نامه‌های كوفیان نهاد ولی توكلش بر خدا بود.

(مقتل‌الحسین، مقرم، ص۱۹۹)


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.