دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

فروش عمر به بهای بهشت


فروش عمر به بهای بهشت

آنچه در پی می آید سخنرانی حکیم فرزانه حضرت آیت الله جوادی آملی است که پیرامون اهمیت و جایگاه نماز و برخی توصیه های اخلاقی دیگر ایراد شده است

چند جمله ای که مربوط به این محفل است به عرضتان برسانم، چون همه ما در این امور سهیمیم. اصل اوّل آن است که این پست های کلیدی اینها رأس المال اند. فرق درآمد و سرمایه با امور دیگر و با خودشان کاملاً مشخص است. یک وقت کسی تاجرانه درآمدی دارد، در هزینه کردن این درآمد آزاد است. یک وقت یک مجاهد جنگجوست، غنیمتی در صحنه جهاد نصیبش می شود؛ در هزینه کردنش آزاد است. یک وقت مالی به او هبه کردند، این هبه شونده در هزینه کردن آن مال موهوب آزاد است. البته باید حلال و مباح باشد، ولی آزاد است. یعنی اگر کسی از درآمد خود گرفت؛ عائله خود را، مهمان های خود را پذیرایی کرد، کار بدی نکرد؛ این درآمد است.

امّا سرمایه، حکم جدایی دارد. اگر کسی سرمایه را بگیرد، از مهمانها پذیرائی کند؛ برای رفاه خودش یا زن و بچه اش صرف بکند؛ این دیگر معقول نیست ! پس اصل اوّل این شد که بین سرمایه و درآمد فرق است. همه ما، مخصوصاً شما عزیزانی که چند روزی پست در اختیار شماست؛ حالا یا مدیر کل هستید، یا مسئولید، یا معاونید، یا رئیسید؛برای شما باید مشخص بشود که این پست های کلیدی درآمد زندگی و عمر شماست یا سرمایه است.

● عواقب استفاده نکردن از فرصت خدمت رسانی

اگر از این پست ها بهره ای بردید، یک درآمدی داشتید، زندگی خوب تهیه کردید، ماشینی تهیه کردید، مالی تهیه کردید، فرش وخانه ای تهیه کردید؛ باختید ! برای اینکه شما نتوانستید تشخیص بدهید این پست سرمایه است، نه در آمد ! کسی که نفهمد سرمایه چیست، درآمد چیست؛ جایش زندان است!اما اگر فهمیدید که باید مشکل مملکت را حل کرد، آن نبض اقتصاد مملکت را حل کرد، تورّم را حل کرد، فقر را حل کرد، فساد را حل کرد، تبعیض را حل کرد، آن بیکاری را حل کرد؛ آن وقت است که شما فهمیدید این پست سرمایه است، نه در آمد ! یک کسی یک عمری زحمت بکشد و نفهمد این که در دست اوست، رأس المال است یا سود، این که تجارت نیست ! و ذات أقدس له هم به ما فرمود: شما تجارت کنید. این یعنی چه ؟ یعنی سرمایه را بدهید کالای ابد بگیرید، از درآمدش استفاده کنید. پس اصل اوّل این شد که ما یک رأس المال داریم و یک ر بح. این پست ها سرمایه است؛ سرمایه را باید آدم بدهد، جانمایه و دلمایه بگیرد، نه خانه و فرش !

● توصیه پیشوایان دینی به فروش عمر به بهای بهشت

مرحوم کلینی نقل کرد، بزرگان دیگر نقل کردند از وجود مبارک رسول گرامی و ائمه (علیهم السّلام) که فرمودند: شما این عمرتان به اندازه بهشت می ارزد؛ به کمتر از بهشت فروختید، ضرر کردید: نّ ل ابدان کم ثمناً و ه ی الجنّه الا فلا تبیعوها لا ب ها (۱). نّ ل انفس کم ثمناً و ه ی الجنّه الا فلا تبیعوها لا ب ها (۲). این بدنتان به اندازه بهشتی می ارزد که تجر ی م ن تحت ها الانهار(۳). این جانتان به اندازه بهشتی می ارزد که نّ المتّق ین ف ی جنّات و نهرف ی مقعد ص دق ع ند ملیک مقتد ر (۴). اگر این تن به بهشتی که تجر ی م ن تحت ها الانهار نرفت، معلوم می شود آدم عمرش را هدر داد ! و اگر این جان به لقاء الهی، ع ند ملیک مقتد ر بار نیافت؛ معلوم می شود این شخص جان خود را نشناخت. نّ ل انفس کم، یک حدیث؛ نّ ل ابدان کم حدیث دیگر، و هر دو سرمایه است، تا آن جانمایه و دلمایه خریداری بشود؛ کمتر از این، ضرر کردیم ! این اصل اوّل.

● محافظت بر ( نماز ) و ( انفاق )، دو علامت مهم شیعیان

وجود مبارک امیرالمؤمنین (ع) فرمود: شیعیان ما دو تا علامت دارند: ا ختب روا ش یعت ی ب خ صلتین. فرمود: شیعیان ما دو علامت دارند، اینها را با این دو خصلت بیازمائید ۱- المحافظه علی اوقات الصّلوات؛ ۲- و المواساه ل ا خوان ه م ب المال فن لم یکونا ف یه م فاعذب فاعذب (۵). فرمود: شیعیان ما این دو عنصر محوری را دارند. هم رابطه شان با خدا قوی است، زیرا مسأله نماز را حفظ می کنند؛ هم رابطه شان با خلق خدا قوی است، برای اینکه مزاحم مال مردم نیستند. سعی می کنند مال را ن مو بدهند که آن اصل سوّم است که به عرضتان می رسد. فرمود: اگر این دو اصل در کسی نبود، فوراً فاصله بگیر، فاصله بگیر؛ این هم اصل دوّم.

اینکه حضرت فرمود: نماز، نه یعنی خصوص نماز؛ یعنی رابطه بین خلق و خالق ! مستحضرید که نماز عمود دین است. شما در هیچ جای قرآن نمی بینید که نماز بخوانید، در روایات هم نیست که نماز بخوانید! همه اش اقیموا الصّلاه (۶)چرا ؟ برای اینکه یک کسی که حکیمانه حرف می زند، باید لوازم حرفش را متوجه باشد ! اگر دین گفت: اّلصّلاه عمود الدّین، بعد بگوید نماز بخوان، این معلوم می شود این را ناهماهنگ حرف زده ! مگر ستون را می خوانند ؟ ستون مگر خواندنی است ؟! ستون را اقامه می کنند.

اگر در جائی از قرآن یا حدیث آمده باشد که ا قرؤا الصّلاه؛ آن وقت معلوم می شود این حرف، حرف حکیم نیست ! برای اینکه صدر و ساقه این حرف نا هماهنگ است؛ از یک طرف می گوید نماز ستون دین است، از طرف دیگرمی گوید نماز بخوان؛ آخر ستون که خواندنی نیست، ستون را به پا می دارند. اگر نماز است، اقامه است؛ برای اینکه ستون را باید آدم نگه بدارد ! وقتی این ستون باشد، پس خیمه دین هم هست. انسان زیر این خیمه زندگی می کند!

● « نماز »؛ اوّلین سؤال در قیامت و ستون دین

چرا گفته شد اوّل چیزی که از آدم سئوال می کنند نماز است، برای اینکه ستون است! آنکه نماز می خواند، این مشکل علمی برایش حل نشده! می گوید چرا تمام کارهاوابسته به نماز است ؟ او نمی داند این نمازی که خوانده، نماز نبود، نماز آن است که ستون دین باشد ! او نماز خواند، اما نماز را اقامه نکرد !! اقیموا الصّلاه، اق م الصّلاه (۷)، یقیمون الصّلاه (۸)، مقیمین الصّلاه (۹)؛ یا مفرد، یا جمع، یا خطاب به مرد، یا خطاب به زن؛ فرمود:این ستون را نگه بدارید. مگر شما با خدایتان رابطه ندارید ؟ این هم اصل دوّم.

● موجودیّت فعلی ( قیامت )

حالا که برای ما معلوم شد که سرمایه چی است و درآمد چیست و معلوم شد که این پست ها سرمایه است ونه درآمد و با این سرمایه باید آن کالای ابد را تهیه کرد. اصل سوّم آن است که قیامت هم اکنون هست. در بیانات نورانی ائمه، مخصوصاً وجود مبارک امام رضا (ع) است که: از ما نیست کسی که بگوید بهشت و جهنّم خلق نشده، بعداً خلق می شود. فرمود: بهشت هست؛ اع دّت، ازل فت،این تعبیرات فراوان است، یعنی آماده است. اع دّت ل لکاف رین(۱۰)، ازل فت الجنّه ل لمتّقین(۱۱)، یعنی این مهیّاست. ما سفره را پهن کردیم، اینطور نیست که خدا جهنّم را بعد خلق بکند! اع دّت ل لکاف رین. اع دّت یعنی وج دت، اوّلاً؛ و استع دّت، ثانیاً؛ این می شود اع دّت! ازل فت هم همین طور است. پس بهشت موجود است، و نقد؛ نسیه در کار نیست ! واگر کسی نابینا بود، ندید؛ این کوری او نقد را نسیه می کند؟

پس اصل سوّم این است که قیامت موجود است. در نهج الفصاحه وجود مبارک رسول گرامی (ص) فرمود: جهنّم و بهشت به شما نزدیک تر از بند کفش شماست: اقرب ل یکم م ن شسع النّعل، این قدر نزدیک است! انسان تا نفسش بند آمد، بالأخره می فهمد کجاست. هنوز او را نشستند، می فهمد کجاست ! معلوم می شود این قدر نقد است! پس اصل سوّم این است که بهشت نقد است، جهنّم نقد است؛ فرمود: این از بند کفش شما به شما نزدیک تر است، این نسیه نیست ! تعبیر قرآن کریم هم این نیست که ما قیامت را ایجاد می کنیم. نه، قیامت الآن هست، این بر می خیزد. قیامت را قیامت می کردند، چون: یوم تقوم السّاعه (۱۲)؛ « ساعه » یعنی قیامت. این هست، الآن موجود است، منتها حالا روی زمین است. افقی است، بعد عمودی می شود. آن روزی که روز معاد است، می گویند: این ساعت قیام می کند. یوم یقوم النّاس ل ربّ العالمین(۱۳) است، یوم یقوم الاشهاد(۱۴) است، یوم یقوم الرّوح و الملائ که صفّاً (۱۵) هست؛ یوم تقوم السّاعه است. پس الآن هست، منتها آن روز این نشسته بر می خیزد. خب پس بهشت و جهنّم نقد است. اگر نقد شد، هیچ کس نمی تواند بگوید من مخفیانه امضاء کردم، به کسی نگو، حالا شما رفیق ما بودی، این مالیات را کم بده، یا آن مالیات را زیاد بده، یا این را که امضاء کردیم برای کسی نگو؛ آدم باید خیلی عوام باشد که بگوید: حالا به کسی نگو!

● تبیین باطن ( رشوه ) در بیان امیر مؤمنان (ع)

این بیان نورانی حضرت امیر (ع) را در نهج البلاغه حتماً ببینید؛ وقتی در جریان عقیل به حضرت پیشنهاد رشوه دادند، فرمود: امختبط انت(۱۶)؟ فرمود:جریان رشوه مثل این است که یک غذائی را افعی، این مار بزرگ بخورد، بعد ق ی بکند، ق ی کرده افعی را کسی خمیر درست بکند وبخورد؛ هیچ عاقلی حاضر است آن را بخورد ؟! ق ی کرده خودش را نمی خورد، چه رسد به ق ی کرده افعی! آن هم دو بار از مسیر سم گذشت. یک بار خورد، از مسیر سم گذشت؛ بار دیگر برگرداند، از مسیر سم گذشت.

این را علی می گوید ! اینکه دیگر شاعر نیست که شاعرانه از باب احسنه اکذبه (معاذ الله) اغراق و مبالغه درآن باشد! یک وقت یک شاعر می گوید، چون شعر هر چه دروغش بیشتر باشد، گیرائی اش بیشتر است؛ احسنه اکذبه، این در ادبیات است؛ امّا یک وقت یک معصوم این حرف را می زند. پس باطن رشوه این است.

● رسوائی علنی، نتیجه اصرار بر گناه

حالا هیچ عاقلی حاضر است که یک کمی از آن ق ی کرده افعی را مخفیانه بخورد و به دیگری بگوید برای کسی نگو ! اگرآدم یک قاشق سم بخورد، به نام ق ی کرده؛ بالأخره بالا می آورد. چه علنی بخورد، چه مخفیانه! حالا یک کسی یک سمّی را بخورد، چه در حضور جمع بخورد، چه پنهانی زیر پتو بخورد؛ بالا می آورد! این که می بینید هر از چند گاهی در روزنامه سر از رسوائی یک کسی در می آید، برای این است که آن موقعی که او می خواست بگیرد، مخفیانه گرفت؛ امّا علناً بالا آورد ! این یعنی چه ؟ یعنی گناه سم است، رشوه سم است؛ با سم نمی شود بازی کرد، مخفی و علن ندارد که ! کسی رشوه گرفت، بالا می آورد؛ حالا چه پنهانی امضاء بکند، چه علنی امضاء بکند. اینها را می گویند رهنمود ائمه؛ فائده قم آمدن شما اینهاست.

تصمیم گیری م ن عزم الامور است؛ م ن عزم الامور یعنی چه ؟ یعنی م مّا یج ب ان یعزم علیه. و اصب ر علی ما اصابک ا نّ ذل ک م ن عزم الامور(۱۷). عزم الامور یعنی ینبغ ی ان یعزم، یج ب ان یعزم؛ آدم باید در مورد کاری تصمیم بگیرد که فرقی بین علن و مخفی نیست. حالا آدم می گوید:ما از این چراغ قرمز رد شدیم، کسی هم که ما را ندید؛ امّا اینجور نیست ! این بیان نورانی علی (ع) است که باب مدینه علم است (۱۸). فرمود: خدای ناکرده دست کسی به رشوه دراز شد، آن را بالا می آورد؛ حالا یا زود یا دیر.

● کارکرد مثبت نماز در جلوگیری از آلودگی گناهان

نماز جماعت ها باید اینجور آموزنده باشد. بزرگانتان که نماز جماعت و ستاد نماز را اداره می کنند، نماز خوان نباشند، مقیم صلاه باشند، این ستون را به پا بدارند که همین نماز یقیناً جلوی هر گونه بالا آوردن را می گیرد. آنگاه انسان سرفراز است، راحت است؛ علی بیّ نه م ن ربّی (۱۹). دیگر هیچ لذّتی در تمام مدّت عمر به اندازه لذّت مرگ نیست برای مؤمن !الآن اگر به ما اجازه بدهند بدون مشکل به حرم مطهر سیّدالشهداء برسیم، همین که حرم را از دور دیدیم، اشک شوق می ریزد! چه رسد به اینکه خود أبی عبدالله را زیارت بکنیم، چه رسد به اینکه با ۱۳ معصوم دیگرملاقات کنیم، چه رسد به اینکه بیایند به منزل ما ! پس این راه هست. مرحوم کلینی (رض) نقل می کند که ائمه (علیهم السّلام) فرمودند: هیچ لذّتی به اندازه لذّت مردن نیست! برای اینکه آدم این ذوات مقدّس را می بیند، آنوقت مائیم و این مطالب.

● توصیه حضرت امیر (ع) درباره مصرف مالیات برای آبادی کشور

وجود مبارک امیرالمؤمنین (ع) به مسئول دریافت خراج هم همین جمله معروف را فرمود که: و لیکن نظرک ف ی ع ماره الأرض ابلغ م ن نظر ک ف ی جلب المال (۲۰). فرمود: به این فکر نباش که مالیات زیاد بگیری، به این فکر باش کشور را آباد کنی، ببین چه جور آباد می کنی؟ خشکسالی را رعایت بکن، کم درآمد را رعایت بکن، امنیّت شغلی را هم رعایت بکن که مردم هم درآمد خوب داشته باشند، هم به شما به موقع خراج بپردازند، هم کشور آباد بشود. فرمود: مال را برای آباد کردن بخواه؛ نظر شما آباد کردن ایران اسلامی باشد، نه جمع مال.

بیانات معظم له در دیدار با جمعی از مسئولان، طلاب و اقشار مختلف مردم ـ قم ؛ خرداد ۱۳۸۱

(۱) الکافی / ۱ / ۱۹

(۲) نهج البلاغه / حکمت ۴۵۶

(۳) بقره / ۲۵

(۴) قمر / ۵۴ و ۵۵

(۵) جامع الأخبار / ۳۵ ـ با تلخیص

(۶) ر. ک: بقره / ۴۳ و۸۳

(۷) هود / ۱۱۴

(۸) بقره / ۳

(۹) نساء / ۱۶۲

(۱۰) آل عمران / ۱۳۱

(۱۱) شعراء / ۹۰

(۱۲) روم / ۱۲

(۱۳) مطفّفین / ۶

(۱۴) غافر / ۵۱

(۱۵) نبأ / ۳۸

(۱۶) نهج البلاغه / خ ۲۲۴ ـ

( ... یتبرّأ م ن الظّلم )

(۱۷) لقمان / ۱۷

(۱۸) ر. ک: وسائل الشیعه / ۲۷ / ۳۴

(۱۹) انعام / ۵۷

(۲۰) نهج البلاغه / نامه ۵۳

آیت الله جوادی آملی