پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
نگاهی به سیمای امام صادق علیه السلام
ششمین امام شیعیان، و پنجمین امام از نسل امیرالمومنین علیه السلام، كنیه او ابوعبدالله و لقب مشهورش «صادق» است. لقبهای دیگر نیز دارد، از آن جمله صابر، طاهر و فاضل؛ اما چون فقیهان و محدثان معاصر او كه شیعه وی هم نبودهاند، حضرتش را به درستی حدیث و راستگویی در نقل روایات بدین لقب ستودهاند، لقب«صادق» شهرت یافته است وگرنه امامی را كه منصوب از طرف خدا و منصوص از جانب امامان پیش از اوست، راستگو گفتن، آفتاب را به «روشن» وصف كردن است.ابن حجر عسقلانی نویسد: ابن حبان گوید: در فقه و علم و فضیلت از سادات اهل بیت بود.
ولادت او ماه ربیعالاول سال هشتاد و سوم از هجرت رسول خدا (ص)، و در هفدهم آن ماه بوده است. ولی بعضی مورخان و تذكرهنویسان ولادت حضرت را در سال هشتادم از هجرت نوشتهاند و در ماه شوال سال صد و چهل و هشت هجری به دیدار پروردگار شتافت . مدت زندگانی ایشان شصت و پنج سال بوده است. بزرگان اهل سنت و جماعت از روزگار وی تا امروز، او را به كرامت خلق، دانش فراوان، بخشش بسیار و عبادت طولانی ستودهاند. صدوق به اسناد خود از فقیه مدینه، مالك پسر انس روایت كند: بر جعفربن محمد علیهالسلام در میآمدم، برای من بالش مینهاد و مرا حرمت میداشت و میگفت: مالك! تو را دوست میدارم.و من از گفته او خشنود میشدم و خدا را سپاس میگفتم . او همیشه در یكی از سه حالت بود: روزهدار، بر پا ایستاده به نماز، ذكر گوینده. او از بزرگان، عابدان و زاهدانی بود كه از خدا میترسند.
از آغاز ولادت تا هنگام رحلت این امام بزرگوار، ده تن از امویان به نامهای: عبدالملك پسر مروان، ولید پسر عبدالملك (ولید اول)، سلیمان پسر عبدالملك، عمر پسر عبدالعزیز، یزید پسر عبدالملك، (یزید دوم)، هشام پسر عبدالملك، ولید پسر یزید (ولید دوم)، یزید پسر ولید (یزید سوم)، ابراهیم پسر ولید و مروان پسر محمد، و دو تن از عباسیان ابوالعباس، عبدالله پسر محمد معروف به سفاح و ابوجعفر پسر محمد معروف به منصور بر حوزه اسلامی حكومت داشتهاند. آغاز امامت امام صادق علیه السلام با حكومت هشام پسر عبدالملك و پایان آن، با دوازدهمین سال از حكومت ابوجعفر منصور (المنصور بالله) مشهور به دوانیقی مصادف بوده است. مدفن آن امام بزرگوار قبرستان بقیع است، آنجا كه پدر و جد او به خاك سپرده شدهاند.
نام مادر او، فاطمه یا قریبه دختر قاسم بن محمد بن ابیبكراست و ام فروه كنیه داشته است .
مادر ام فروه، اسماء دختر عبدالرحمان ابن ابیبكر است.
امام صادق علیه السلام در باره مادرش فرموده است: مادرم مومن، متقی و نیكوكار بود و خدا نیكوكاران را دوست میدارد.
كلینی به اسناد خود از عبدالاعلی آورده است: امفروه را دیدم ناشناس گرد كعبه طواف میكرد و حجرالاسود را به دست چپ سود.مردی از طواف كنندگان به او گفت: در سنت خطا كردی. امفروه پاسخداد: ما از دانش تو بینیازیم . و از این پاسخ میتوان آشنایی او را به مسائل فقهی دریافت.
چنان كه مشهور است فرزندان آن حضرت ده تن بودهاند، هفت پسر به نامهای اسماعیل، عبدالله، موسی، اسحاق، محمد، عباس وعلی و سه دختر به نامهای امفروه، اسماء و فاطمه .
اسماعیل پسر بزرگتر آن امام است و پدر، وی را دوست میداشت.گمان بعضی از شیعیان بود كه اسماعیل بعد از پدرش به امامت خواهد رسید. اما او در روزگار زندگانی پدر درگذشت و امام، وی را در گورستان بقیع به خاك سپرد و بر مردن او سخت گریان شد . سالی با او به حج رفتم، چون هنگام گفتن لبیك رسید، سخن در گلوی او برید و نزدیك بود از شتر بیفتد، گفتم: پسر رسول خدا! میبایست لبیك بگویی! گفت: پسر ابی عامر! چگونه جرات كنم و بگویم: لبیك، اللهم لبیك، در حالی كه میترسم خدایم بگوید نه لبیك و نه سعدیك ؟!
پیش از به خاك سپردن، روی او را گشود تا مردم ببینند اسماعیل مرده است، ولی پس از مرگ اسماعیل گروهی مردن او را باور نكردند و پس از امام صادق او را امام دانستند.
اسماعیلیان یا هفت امامیان كه صدها سال بعد به دو فرقه نزاریه و مستعلویه تقسیم شدند، به دین اسماعیل منسوباند. هفت امامیان هم اكنون در كشورهایی از جمله ایران، پاكستان و هندوستان به سر میبرند. امام صادق علیه السلام سی و یك سال و به روایتی سی و چهار سال در كنار پدرش امام باقر علیه السلام بوده است . در سفری كه امام باقر، به خواست هشام پسر عبدالملك به شام رفت، همراه او بود. از او روایت شده است: چون به دمشق رسیدیم، هشام سه روز ما را نپذیرفت و روز چهارم اجازه دیدار داد. چون به مجلس او درآمدیم بر تخت نشسته بود و فرماندهان سپاه وی در دو صف ایستاده بودند. بزرگان خاندان او نیز حضور داشتند. پس پدرم را تكلیف تیراندازی كرد، او عذر خواست و سرانجام با اصرار هشام پذیرفت و نُه تیر پی همدیگر افكند و هر تیر بر تیر نخستین خورد. هشام را خوش نیامد و مدتی ما را ایستاده نگاه داشت . پدرم خشمگین گشت و هشام چون خشم او را دید، وی را بر سر تخت برد و دست در گردن او افكند و در سمت راست خود نشاند.
پس دست در گردن من درآورد و مرا در سمت راست پدرم جای داد.چنان كه اشاره شد، امام صادق علیه السلام گذشته از منزلتی كه نزد شیعیان دارد، در دیده عامه مسلمانان نیز دارای مقامی والاست .بزرگان اهل سنت و جماعت از روزگار وی تا امروز، او را به كرامت خلق، دانش فراوان، بخشش بسیار و عبادت طولانی ستودهاند صدوق به اسناد خود از فقیه مدینه، مالك پسر انس روایت كند: بر جعفربن محمد علیهالسلام در میآمدم، برای من بالش مینهاد و مرا حرمت میداشت و میگفت: مالك! تو را دوست میدارم . و من از گفته او خشنود میشدم و خدا را سپاس میگفتم . او همیشه در یكی از سه حالت بود: روزهدار، بر پا ایستاده به نماز، ذكر گوینده. او از بزرگان، عابدان و زاهدانی بود كه از خدا میترسند . ابن شهر آشوب از مالك بن انس روایت كند: از جعفربن محمد در فضل و علم و پارسایی برتر ندیدم . یا روزه بود، یا نماز میخواند، یا ذكر میگفت. از بزرگان و اكابر و زاهدان بود و از آنان كه از پروردگار میترسند. بسیار حدیث، نیكو محضر و پر فایده بود. چون «قال رسولالله» میگفت رنگش دگرگون میگشت.
بسیار حدیث( کسی سخنان جدید می گوید)، خوش محضر و بسیار فائده بود. سالی با او به حج رفتم، چون هنگام گفتن لبیك رسید، سخن در گلوی او برید و نزدیك بود از شتر بیفتد، گفتم: پسر رسول خدا! میبایست لبیك بگویی! گفت: پسر ابی عامر! چگونه جرات كنم و بگویم: لبیك، اللهم لبیك، در حالی كه میترسم خدایم بگوید نه لبیك و نه سعدیك ؟! علی بن عیسی اربلی مولف كشف الغمه از محمدبن طلحه در باره او آورده است: شنیدن سخنانش موجب زهد دنیا میشد و اقتدای به او بهشت را در پی داشت. نور چهرهاش گواهی میداد از سلاله نبوت است و پاكی كردارش آشكار میساخت از ذریه رسالت است.
بزرگانی چون یحییبن سعید انصاری، ابن جریح، مالكبن انس، سفیان ثوری، سفیانبن عیینه، ابوحنیفه، شعبه و ایوب سختیانی از علم او بهره گرفتند، و آن بهرهگیری را برای خود مباهات شمردند و بدان شرف یافتند و فضیلت كسب كردند.
او از بزرگان اهل بیت و سادات آنان بود . علمی فراوان و عبادتی بسیار و اورادی پیوسته و زهدی آشكار داشت و بسیار تلاوت بود. معانی قرآن كریم را تتبع میكرد و گوهرهای آن را بیرون میآورد و از عجایب آن بهره میگرفت. اوقات خود را بر انواع طاعتها قسمت كرده بود كه در آن حساب نفس خویش مینمود. دیدن او آخرت را به یاد میآورد . ابن شهر آشوب از مالك بن انس روایت كند: از جعفربن محمد در فضل و علم و پارسایی برتر ندیدم . یا روزه بود، یا نماز میخواند، یا ذكر میگفت. از بزرگان و اكابر و زاهدان بود و از آنان كه از پروردگار میترسند. بسیار حدیث، نیكو محضر و پر فایده بود. چون «قال رسولالله» میگفت رنگش دگرگون میگشت.
ابونعیم اصفهانی درباره او نوشته است: امام ناطق، زمامدار سابق، ابوعبدالله جعفربن محمد صادق بر عبادت و خضوع روی آورد و عزلت و خشوع را برگزید و از مهتری و ریاست دوری جست .
شهرستانی در ملل و نحل مینویسد: جعفربن محمدالصادق دارای علمی بسیار و ادبی كامل بود. زهد و پارسایی داشت. نه گرد مهتری گردید و نه بر سر خلافت با كسی به جنگ برخاست. آن كه در دریای معرفت شنا كند در شط نمیافتد و آن كه به اوج حقیقت رسد از فرود آمدن نمیترسد.ابن خلكان درباره حضرتش نوشته است: از سادات اهل بیت بود و به خاطر راستی در گفتار به صادق ملقب گشت. فضل او مشهورتر از آن است كه گفتهاند.
و عطار از عارفان بزرگ سده هفتم درباره حضرتش چنین نوشته است: آن سلطان مصطفوی، آن برهان حجت نبوی، آن صدیق، آن عالم تحقیق، آن میوه دل اولیا، آن جگر گوشه انبیاء، آن ناقد علی، آن وارث نبی، آن عارف عاشق، جعفر الصادق رضیالله عنه، گفته بودیم كه اگر ذكر انبیا و صحابه و اهل بیت كنیم كتابی جداگانه باید ساخت. این كتاب شرح اولیاست كه بعد از ایشان بودهاند اما به سبب تبرك به صادق ابتدا كنیم .
و چون از اهل بیت بیشتر سخن طریقت، او گفته است و روایت از او پیش آمد، كلمهای چند از آن حضرت بیاورم كه ایشان همه یكیاند. چون ذكر او كردهاند، ذكر همه بود. نبینی كه قوم مذهب او دارند، مذهب دوازده امام دارند . یعنی یكی دوازده است و دوازده یكی . اگر تنها صفت او گویم به زبان، عبارت من راست نیاید كه در جمله علوم و اشارت و عبادات بدون غلو به كمال بود. و همه الهیان را شیخ بود، و همه محمدیان را امام بود. هم اهل ذوق را پیشرو بود و هم اهل عشق را پیشوا . هم عباد را مقدم بود و هم زهاد را مكرم . هم در تصنیف اسرار حقایق خطیر بود، هم در لطافت اسرار تنزیل و تفسیر بینظیر .
عمرو بن ابی مقدام گفته است: هر گاه جعفربن محمد را میدیدم میدانستم او سلاله پیمبران است و ابوجعفر منصور او را از كسانی دانسته است كه از خدا به آنان الهام میشود (محدث) .
و خانقانی شروانی در منشات نوشته است: جعفر صادق عالم مطلق بود.
این چند گواهی را كه اندكی از بسیار است برای آن نوشتم تا آنان كه تتبعی چنان كه باید در سیره معصومان ندارند و شرح زندگانی امامان شیعه را جز از گویندگان شیعی نشنیده و یا جز در ماخذهای غیر شیعی نخواندهاند، بدانند كه قدر و منزلت این امام تنها در دیده شیعیانش بزرگ نیست، هر كه علمی و بصیرتی داشته برابر او فروتن بوده و بزرگش میداشته است.
و «زید» عموی او درباره وی گفته است: در هر زمان مردی از ما اهل بیت است كه خدا به او بر خلق خود احتجاج میكند و حجت زمان ما برادرزادهام «جعفر» است؛ آن كه او را پیروی كند، گمراه نگردد و آن كه مخالف وی بود، هدایت نشود.
در روزگار رسول خدا، هر گاه یاران آن حضرت را به حكمی فقهی نیاز میافتاد به قرآن یا حدیث رجوع میكردند و یا از شخص پیغمبر(ص) میپرسیدند و پاسخ میگرفتند و اگر به او دسترسی نداشتند به آنان كه از فقه بهرهای داشتند روی میآوردند، از یاران رسول (ص) آن كه میتوانست حكم خدا را چنان كه هست بگوید و هر مشكل فقهی را به سرانگشت علم بگشاید، علی علیه السلام بود. علی پیوسته با پیامبر(ص) به سر میبرد و معنی قرآن و حدیث را از او فرامیگرفت و خود در این باره چنین میگوید: گاه رسول خدا را سخنی است و آن را دو گونه معنی است، گفتاری است خاص و گفتاری است عام، آن سخن را كسی شنود كه نداند رسول خدا از آنچه خواهد، پس شنونده آن را توجیه كند بی آن كه معنی آن را بداند، یا مقصود او را بشناسد، یا آن كه بداند آن حدیث چرا گفته شده است و همه یاران رسول خدا چنان نبودند كه از او چیزی پرسند و دانستن معنی آن را از او خواهند... و از این گونه چیزی بر من نگذشت جز آن كه آن را از او پرسیدم و به خاطر سپردم.
پس از رحلت رسول(ص) و دوران خلافت خلفا هر گاه در مسئلهای فقهی كار بر خلیفه یا صحابه رسول(ص) دشوار میشد، به علی علیه السلام رجوع میكردند و او مشكل آنان را میگشود. چون علی به شهادت رسید، دشمنان كار را بر فرزندان و شیعیان او تنگ كردند. و میان مردم و آنان جدایی افكندند. از سوی دیگر، دین به دنیا فروختگان نیز برای خشنودی حاكمان وقت و یا سود خود، به ساختن روایتها پرداختند، تا آنجا كه شناخت حدیث درست از نادرست بر فقیهان دشوار گردید. میتوان گفت از سال چهلم هجری تا نزدیك به پایان سده نخستین هجرت جز معدودی از صحابه و تابعان از فقه درست فقه آل محمد (ص) بیبهره بودند.در روزگار امام باقر اندكی گشایش پدید آمد و سالیان ۱۴۸- ۱۱۴ ( دوران امامت امام صادق -ع) عصر انتشار فقه آل محمد یا به تعبیر دیگر، روزگار تعلیم و تدریس فقه جعفری بود. در این سالها مدینه نیز چهره دیگری یافته بود.
منبع:
ماهنامه كوثر، شماره ۳۴
«یك كتاب در یك مقاله» دكتر سید جعفر شهیدی، تلخیص: محمدباقر پورامینی.
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران اسرائیل غزه روز معلم مجلس شورای اسلامی دولت رهبر انقلاب نیکا شاکرمی دولت سیزدهم مجلس بابک زنجانی شهید مطهری
آتش سوزی تهران پلیس زلزله قوه قضاییه پلیس راهور شهرداری تهران سیل آموزش و پرورش سلامت سازمان هواشناسی دستگیری
قیمت طلا قیمت خودرو قیمت دلار خودرو بازار خودرو دلار بانک مرکزی ایران خودرو سایپا کارگران تورم حقوق بازنشستگان
سریال نمایشگاه کتاب فیلم سینمایی عفاف و حجاب تلویزیون جواد عزتی مسعود اسکویی سینما رضا عطاران سینمای ایران دفاع مقدس فیلم
مکزیک
رژیم صهیونیستی فلسطین آمریکا جنگ غزه حماس اوکراین نوار غزه انگلیس نتانیاهو یمن افغانستان ایالات متحده آمریکا
پرسپولیس استقلال فوتبال سپاهان تراکتور علی خطیر لیگ برتر ایران لیگ قهرمانان اروپا رئال مادرید باشگاه استقلال بایرن مونیخ لیگ برتر
هوش مصنوعی تلفن همراه اپل اینستاگرام گوگل همراه اول فرودگاه واکسن تبلیغات ناسا پهپاد
سرطان کبد چرب فشار خون بیمه کاهش وزن بیماری قلبی دیابت مسمومیت داروخانه