جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

برائت


برائت

«برائت از مشركان» از اصول مسلم و اجزای لاینفك مراسم عبادی, سیاسی حج ابراهیمی است و این حقیقت با اندك تأملی در زوایای مختلف این فریضه بزرگ الهی آشكار می شود

«برائت از مشركان» از اصول مسلم و اجزای لاینفك مراسم عبادی، سیاسی حج ابراهیمی است و این حقیقت با اندك تأملی در زوایای مختلف این فریضه بزرگ الهی آشكار می‌شود.

●معنای برائت

برائت از «بَرِئَ یَبْرَیءُ» بر وزن «عَلِم یعلَم» به معنای خلاص شدن است. راغب اصفهانی لغت‌شناس معروف قرآن، برائت را به معنای كنارشدن از چیزی كه مجاورت آن ناپسند است، معنا كرده است. لذا می‌گویند: از بیماری بری شدم، یا از فلان شخص تبرئ شدم. به هر حال معنای مشهور در میان اهل لغت «دوری جستن و كناره گرفتن» است.

‌●حكمت و فلسفه برائت

از دو عنوان « برائت از مشركان» و «نهی از تولّی كفار و مشركان» استفاده می‌شود كه نوعی «كناره‌گیری و ممانعت و پرهیز از نزدیكی» به مشركان، در آنها نهفته است. قرآن كریم از مسلمانان می‌خواهد كه از مشركان كناره بگیرند و از پذیرش ولایت آنان اجتناب ورزند. این دستور، دارای حكمت‌ها و مصالح مهمی است كه با سرنوشت مسلمانان ارتباط مستقیمی دارد:

●حفظ وحدت و استقلال امت اسلامی

شكی نیست كه انسان با گرویدن به اسلام، اعتقادات خاصی پیدا می‌كند و به اعمال و رفتار ویژه‌ای ملتزم می‌شود. در حالی كه كفار، نه دارای چنان اعتقادی هستند و نه ملتزم به تكالیفی می‌باشند. گرچه انسان‌ها به حكم انسانی خود و بر اساس حقوق انسانی، روابطی با یكدیگر دارند، اما مسلمانان علاوه بر آن، از روابطی براساس قوانین و مقررات اسلامی و از حقوقی كه بر این مبنا قرار داده شده، برخوردارند. مسلمانان اعضای یك پیكرند كه از آن به «امت اسلامی» یاد می‌شود و دارای وحدت و استقلال هستند.

اسلام، مسلمانان را به هوشیاری در برابر دشمن دعوت می‌كند، آنان را به حفظ وحدت و آمادگی نظامی در هر شرایطی فرا می‌خواند. به اطاعت از رهبر جامعه، كه با شرایط خاصی اداره جامعه را برعهده دارد، ترغیب می‌كند. از طرف دیگر برای حفظ وحدت و استقلال امت اسلامی، قوانین و مقرراتی را وضع كرده و حدودی را در روابط بین‌المللی و میان مسلمانان و غیرمسلمانان معین نموده است. از سوی دیگر در ارتباط با افراد خارج از جامعه اسلامی، محدودیت‌هایی قایل است تا به استقلال و وحدت مسلمانان صدمه‌ای وارد نشود.

●دفاع از هویت ایمانی

برائت، از كسانی است كه ارتباط و دوستی با آنان برای مسلمانان مضرّ است و آنان را بی‌هویت می‌كند. البته تولّی كفار به معنای «پذیرش صاحب اختیاری و سلطه مشركان» به كلّی از دیدگاه قرآن ممنوع و محكوم است و اگر طوایفی هم استثنا شده باشند، از حكم نهی از تولی به معنای «ارتباط عادی» مستثنی هستند. قرآن كریم سرّ این محدودیت‌ها را بازگو می‌كند و می‌فرماید: «ای كسانی كه ایمان آورده‌اید، دشمن من و دشمن خودتان را به دوستی مگیرید (به طوری) كه با آنها اظهار دوستی كنید، درحالی كه قطعاً به آن حقیقت كه برای شما آمده، كافرند و پیامبر (خدا)و شما را (از مكه) بیرون می‌كنند كه (چرا) به خدا، پروردگارتان ایمان آورده‌‍اید... اگر بر شما دست یابند، دشمن شما باشند و بر شما به بدی دست و زبان بگشایند و آرزو دارند كه كافر شوید.»

در این آیات، سرّ «لزوم احتیاط و دوری جستن از دشمنان خدا و كفار» تبیین شده است. از این كه آنان به كمتر از دست شستن مؤمنان از اعتقادات خویش و گرویدن به كیش و آیین آنان راضی نیستند، معلوم می‌شود كه تلاش در جهت جلب دوستی كفار و مشركان و پایان دادن به دشمنی آنان ثمری ندارد، آنان علی‌رغم این تلاش، دست از عداوت و دشمنی خود برنمی‌دارند.

حضرت امام خمینی (ره) در این باره و در بخشی از پیام خود به مسئولان نظام و مردم فرمودند: «همه مسئولان نظام و مردم ایران باید بدانند كه غرب و شرق تا شما را از هویت اسلامی‌تان ـ به خیال خام خودشان ـ بیرون نبرند، آرام نخواهند نشست، نه از ارتباط با متجاوزان خشنود شوید و نه از قطع ارتباط با آنان رنجور، همیشه با بصیرت و با چشمانی باز به دشمنان خیره شوید و آنان را آرام نگذارید كه اگر آرام گذارید، لحظه‌ای آرامتان نمی‌گذارند.»

●محدوده برائت

از آیات قرآن استفاده می‌شود كه برائت خدا و پیامبران و مؤمنان، اختصاص به «برائت از مشركان» ندارد، بلكه علاوه بر آنكه از مشركان بیزارند، از «آلههٔ آنان» و اعمال و رفتارشان، نیز كه سد راه هدایت مردمند، بیزار و منزجرند.

براساس آیات قرآن كریم در این باره استفاده می‌شود كه اعلام برائت، اختصاص به برائت از مشركان ندارد، بلكه علاوه بر آن، شامل، «آلههٔ مشركان»، «دشمنان خدا» و «اعمال و رفتار شرك‌آلود مشركان» نیز می‌شود. به عبارت دیگر هر یك از آنها عنوان مستقلی هستند كه به تنهایی سبب و مجوّزی بر اعلام برائت و اظهار تنفّرند.

چنانكه «نهی از تولّی» نیز در قرآن كریم اختصاص به «تولّی كفار» ندارد، بلكه تولّی «دشمنان خدا» و «كسانی كه دین را به بازی و تمسخر می‌گیرند» نیز صریحاً مورد نهی قرار گرفته است. ناگفته نماند كه دشمنی و تمسخر از ناحیه هر كسی باشد، مشمول نهی قرآن است، چه مشرك و كافر باشد و چه یهودی و مسیحی و چه مورد غضب خداوند قرار گرفته باشد.البته «نهی قرآن از پذیرش ولایت»، اختصاص به گروه‌های یاد شده ندارد، در پاره‌ای از آیات دیگر قرآن، عده دیگری نیز مشمول همین حكم قرار دارند.

●قرآن و برائت از مشركان

از آیات متعدد قرآن كریم برمی‌آید كه برائت از «كفار و مشركان»، «دشمنان خدا و پیامبران»، جز لاینفك ادیان توحیدی است، به طوری كه به عنوان جزئی از رسالت پیامبران الهی در گفتار و كردار به مردم ابلاغ شده است و هیچ قومی و ملتی را نمی‌توان یافت كه مخاطب این تكلیف قرار نگرفته باشد.

اساسی‌ترین اصل در ادیان الهی، «توحید و یكتاپرستی» و لازمه آن «برائت از شرك و بت‌پرستی» است. «لا اله الا الله» سخن همه پیامبر الهی بوده است. سخنان بزرگان اهل معرفت نیز در زمینه فطری بودن اصل هستی، خدای سبحان و یگانگی او، بر همین معنا از كلمهٔ طیبه «لا اله الا الله» منطبق است و معنای مطابقهٔ كریمه «لا اله الا الله»، نفی آلهه و طواغیت است و شهادت به آن، اعلام برائت از آنهاست.

«طاغوت» در فرهنگ قرآن، «هر معبودی جز خداست» ، سمبل هر «مدعی قدرت و اراده‌ای غیر از خدا»، سمبل «هر سركش و طغیانگری در برابر حق» است و اجتناب از او به عنوان تكلیف به همه ملت‌ها و اقوام ابلاغ شده است. اجتناب نیز به معنای «دوری جستن و ترك طاغوت» و به عبارتی دیگر نفی عبودیت و اطاعت غیرخداست. بر همین اساس همه پیامبران طاغوت‌های زمان خود را نفی كرده و از آنان برائت می‌جستند و آن را آشكارا اعلام می‌كردند.

اساساً، سرّ «اعلان برائت از مشركان و مستكبران عالم» مقابله با زیاده‌خواهی، سلطه‌طلبی و مقابله آنان با موحدان و مظلومان است. مسلمانان با كافرانی كه سر در لاك خود فرو برده و در گوشه‌ای به زندگی خود مشغولند و غالباً مستضف فكری هستند، نزاعی ندارند تا از آنان برائت جویند. تنها تلاش و وظیفهٔ مسلمانان ابلاغ پیام توحید است و بس؛ و چون كافران همواره درصدد جلوگیری از نفوذ اسلام و مسلمین‌اند تا از بیداری ملت‌ها جلوگیری كرده و سلطهٔ خویش را تداوم بخشند و از منافع نامشروع خود دفاع نمایند و برای نیل به این مقصود، از هر طریقی به دنبال تسلط بر مسلمانان هستند، خدای سبحان برای تأمین هویت و استقلال مسلمین و هدایت مردم جهان، هرگونه سلطهٔ كفار را بر مسلمانان نفی می‌كند تا مانع رسیدن كفار به اهداف شومشان شود. فقهای اسلام با استناد به همین آیهٔ شریفه در مباحث مختلف فقه، هر عقد و معامله‌ای را كه مستلزم چنین سلطه‌ای از ناحیه كفار بر مسلمانان باشد، منع كرده‌اند.

●حقیقت دین، «ابراز محبت» و «اعلان برائت»

دین كه جوهرهٔ یكسانی در مكتب پیامبران الهی داشته، چیزی جز «ابراز محبت و ارادت» به حق تعالی و جبهه حق و حقیقت و «اعلان بغض و انزجار و برائت» از باطل، شرك و كفر و دشمن حق نیست. كلمات پیشوایان دینی ما مملوّ از این واقعیت است. هنگامی كه رسول خدا (ص) از یارانش دربارهٔ «محكم‌ترین دستگیرهٔ ایمان» سئوال می‌كند، هر كسی به فراخور معرفت خویش پاسخی می‌دهد؛ نماز، روزه، زكات، حج و جهاد، ولی حضرت می‌فرماید: گرچه همهٔ آنها مهمند، اما محكم‌ترین دستگیرهٔ ایمان: «دوستی در راه خدا و دشمنی در راه او و دوستی دوستان خداست.» به همین جهت پیامبران و اولیای الهی مظهر مهر و قهر پروردگار بوده‌اند.آنان بهترین دوستان و بدترین دشمنان را داشته‌اند. جاذبه و دافعهٔ آنان توأم با یكدیگر و در حد اعلی بوده است. حقیقت دین در وجود آنان تجلی یافته بود.

ادعیه و زیارات ما، كه نسخه‌های انسان‌سازی هستند و سبب ارتقای فكری و روحی فردی و اجتماعی انسانند، مملوّ از فریاد برائت و انزجار از مظاهر شرك و بت‌پرستی، دشمنی با خدا و ظلم و بی‌عدالتی است. دعای «برئنا من الجاحدین و الناكثین و المكذّبین بیوم الدین»، آن هم در روز عید غدیر، نمونه‌‍‌ای از این موارد است. در حالی كه در فرهنگ راحت‌‌طلبان، روز عید، روز جشن و سرور است و ظاهراً تناسبی با اعلان برائت كه تؤام با صلابت و انعطاف ناپذیری است، ندارد! اما در فرهنگ تشیع، برائت از مشركان، پیمان‌شكنان و تكذیب‌كنندگان روز جزا، اختصاص به زمان خاصی ندارد.

چنانچه در دوران حاكمیت رژیم ستمشاهی در ایران عده‌ای با مطرح كردن عذرهایی همچون «لزوم تقیّه»، «مشروط بودن وجوب نهی از منكر به احتمال تأثیر»، «شكسته شدن قداست حوزه و روحانیت»، «فقدان قدرت مقابله با گلوله و توپ» و امثال آن از پیوستن به مبارزات روحانیت متعهد و انقلابی اجتناب كرده و زندگی راحت و بی‌دغدغه و نگرانی و محفل آرام درس و بحث را بر قیام و مبارزه و زندان و تبعید ترجیح می‌دادند.

محمدجعفر شفقت

۱ـ المفردات ص۴۵.

۲ـ ممتحنه ۱و۲.

۳ـ امام خمینی، صحیفه نور، ج۲۱، ص۱۰۹.

۴ـ ممتحنه/۱۳.

۵ـ نحل/۳۶.

۶ـ بحارالانوار، ج۶۶، ص۲۴۳.

۷ـ بحارالانوار، ج۹۵، ص۳۰۵.

۸ـ بحارالانوار، ج۹۵،ص۲۵۲.

۹ـ صحیفه نور، ج۱۸، ص۶۶.

۱۰ـ همان، ص۹۴.

۱۱ـ صحیفه نور، ج۱۵، ص۱۸۶.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.