سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
فقط می توانیم دمغ شویم
من، امین حسینیون، چندتایی مقاله و کتاب و فیلمنامه و نمایشنامه نوشتهام. قرار شده نقد تند بنویسم بدون محافظهکاری، ناظر به سلیقه خودم و عده زیادی که سلیقهشان با من شبیه است. تلاش میکنم از کلمات و دیدگاههای رایج ستونهای نقد استفاده نکنم. تکراری نباشم. خودم باشم، حرفم تازه باشد، روشمند و دقیق. بطور خلاصه، این ستون نقد روتین روزنامهیی که همه چیز تویش خوب است، نیست. ستون نقد من است.
(از متن داستان عصر تابستان)
خواندن «قناریباز» تجربهیی است تقریبا شبیه قهوه خوردن با دختری که مادرتان به شما معرفی میکند چون مثل شما درگیر آرت است. نتیجهاش از پیش معلوم است. نکته جدیدی ندارد و فکر آدم بیشتر پیش قهوه بعدی است تا جمله بعدی. میتوانم از جزییاتی بیاهمیت شروع کنم: مثلا شخصیتهای داستان «نیالا» صبح به درکه میزنند، به پلنگچال میرسند، صبحانه میخورند و حسابی گپ میزنند و پایین میآیند. و تازه نیالا میگوید مامورها رفتهاند ناهار و نماز.
با توجه به اینکه ابراهیم اول داستان عینک آفتابی دارد، خورشید بالا آمده و رفتن و برگشتن از پلنگچال... اما بگذریم. اسم مجموعه بیانگر هیچ ویژگی خاصی از مجموعه نیست، برعکس مخاطب را به فضایی مخالف پرتاب میکند. ظاهرا صرفا انتخاب شده است چون اسم نخستین داستان است، والا «عصر تابستان» هم داستان کوتاه موقرتری است، هم حال و هوای کسل کل مجموعه را بهتر منتقل میکند. اسم «قناریباز» آدم را به حال و هوای پرندهبازی و بچهباحال بودن و... میبرد که تناسبی با فضای این مجموعه داستان ندارد. در کل داستانها هیچ رویداد هیجانانگیزی وجود ندارد؛ قتلی، جنایتی، تصادفی، پروازی، عشقی، چیزی، هر چیزی. هیجانانگیزترین اتفاق صید قناری توسط پدربزرگ راوی، در داستان «قناریباز» است. و البته آن چیزی که بین گلدانهاست. حتی داستان نیمهجنگی « ... جمعی گروهان تخریب» هم رویدادی هیجانانگیز در خود ندارد. از این مقدمه میخواهم به اینجا برسم که داستانهای «قناریباز» با سرعتی ثابت و بدون پیچ و خم یا فراز و نشیبی پیش میروند. نوه با پدربزرگش درباره قناری و گذشته حرف میزنند و پدربزرگ میمیرد. یا یک عده آدم در رم نشستهاند و راجع به یک جای خوش آب و هوا در رشته کوه البرز حرف میزنند. یا دختر و پسری بدون نتیجهیی مشخص درکه را گز میکنند.
این ثابت بدون ریتم رویدادها، و کمنوسان بودن، ویژگی این مجموعه است. شاید عدهیی عاشق همین خصلت باشند. درباره این مجموعه داستان در اینترنت جستوجویی کردم و مطالب و یادداشتهای جسته گریخته را خواندم. تاسفی در بیشتر یادداشتها بود که ای بابا، «آویشن قشنگ نیست» خیلی مجموعه داستان خوبی بود و این یکی اصلا به آن خوبی نیست. فکر نمیکنم تکنیک نویسندگی حامد اسماعیلیون تفاوت خاصی کرده باشد. یعنی منطقی نیست که فکر کنیم تکنیک نویسندگی یک نویسنده به مرور زمان افت کرده است. به نظر من، علاقه به «آویشن قشنگ نیست» بیشتر از کیفیت داستانها ناشی از حس نوستالژیک غالب بر مجموعه بود. حسی که داستان به داستان- به جهت ارتباط داستانها- تقویت میشد. این حس در «قناریباز» کار نمیکند چون داستانها پیوستگی ندارند. در نتیجه «قناریباز» کار نمیکند. شاید هم این داستانها کهنهتر از «آویشن قشنگ نیست» هستند و از جور روزگار (یا جبر ناشر) جمعآوری شدهاند تا مجموعهیی منتشر شود. نمیدانم. تصمیمگیری درباره اینکه آیا ایده غالبی در مجموعه داستان «قناریباز» هست یا نه، کار دشواری است.
داستانها زمان و مکان مشخصی ندارند. از ارجاعاتی به فرودگاه مهرآباد و دستگیری جوانان مجرد پای درکه به نظر میرسد داستانها در دهه ۶۰ اتفاق میافتند ولی داستان «...جمعی گروهان تخریب» از نظر محاسبات زمانی چارهیی ندارد جز دهه هشتادی بودن. داستان «قناریباز» یک مقداری گویش اراکی در خودش دارد که در داستانهای دیگر نیست. داستان «عصر تابستان» هم با توجه به سن و سال آدمهای آن حداقل در دهه ۷۰ اتفاق میافتد. منظورم از این نکات این است که مجموعه داستان پیگیر آفرینش یک واقعیت مشخص نیست. تنها چیزی که قطعا میتوان گفت بعد از انقلاب بودن زمان داستانهاست. از طرف دیگر در هیچ داستانی آشنایی جدیدی با موضوع حاصل نمیشود. در داستان«آی عشق،...» ظاهرا تلاش برای بازنمایی تصورات یک دختر نوجوان در یک خانواده سنتی در لحظه نوشتن خاطرات بوده است. ولی در این سیر تصورات با اینکه دختر حتی سرنوشت خودش را هم بعد از ازدواج نافرجام میبیند، نکته جدیدی نیست.
یا مثلا در داستان «قناریباز» حرفهایی که درباره قناریها رد و بدل میشود از دانش عمومی درباره قناریها فراتر نمیرود. البته شاید هم من زیادهروی میکنم و مثلا ممکن است کسی بگوید تو درباره قناری بیش از حد میدانی، قضیه را عمومی نکن. و ممکن است حق هم داشته باشد و برای یک نفر دیگر آنچه درباره قناری میخواند کاملا تازه باشد. داستان «اتاق قرمز خیابان پشتی» شاید بهترین ایده مرکزی را در بین داستانهای مجموعه داشته باشد. دخترانی که از خانهشان خوابگاه پسران را دید میزنند. اما این دیدزدن منتج میشود به یک عشق حقیقی که حسرتش تا زمان حال که سالها از آن روزها گذشته است با کوکب مانده است. در واقع این اتفاق هیجانانگیز هم در گذشته افتاده است. همه رویدادهای جالب در این مجموعه داستان در زمان گذشته هستند. در زمان حال جز مرگ، پوکی استخوان، نامههای بیجواب و عشقهای بیفرجام چیزی نیست.
اگر دکتر یگانه فربد در گذشته دلبر جانان یک دانشگاه بوده است، امروز از سرطان مرده است. و این شاید بهترین ویژگی این مجموعه داستان باشد. حس انحطاط در تمام داستانهای مجموعه حضور دارد. از کثیف شدن قفس قناریها تا گفتوگوی بیسرانجام میان نیالا و ابراهیم در درکه، همهجا حس انحطاط هست. این حس انحطاط توجه مرا جلب کرد، چون همیشه احساس میکنم در اطرافم وجود دارد. اگر انحطاط را ایده غالب این مجموعه فرض کنیم، با استفاده از همین ایده انحطاط یا زوال، میتوان یکنواختی داستانها، ریتم ثابت و بیهیجانی را توضیح داد و حتی نقطه قوت و عامدانه هم برشمرد. اما همچنان این دور بودن فضای کلی داستانها از هم، جلوی تولید یک تاثیر هنری قوی را میگیرد. و این ذهنیت را تقویت میکند که داستانها از ابتدا بنا نبوده در یک مجموعه کنار هم قرار بگیرند. این هم آخرین قلپ قهوه. کمی تند رفتم، نه؟
امین حسینیون
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران رافائل گروسی دولت سیزدهم اصفهان دولت مجلس شورای اسلامی رهبر انقلاب محمد اسلامی نیچروان بارزانی شورای نگهبان مجلس رئیس جمهور
تهران شهرداری تهران زلزله قتل پلیس دادگاه حجاب آموزش و پرورش قوه قضاییه فضای مجازی سلامت شهرداری
خودرو مالیات سایپا مسکن قیمت طلا قیمت خودرو قیمت دلار ایران خودرو بازار خودرو بانک مرکزی حقوق بازنشستگان بورس
نمایشگاه کتاب تلویزیون سینما دفاع مقدس سریال موسیقی تئاتر سینمای ایران نمایشگاه کتاب تهران کتاب صدا و سیما رسانه ملی
دانش بنیان اینوتکس دانشگاه آزاد اسلامی
اسرائیل رژیم صهیونیستی غزه فلسطین حماس رفح جنگ غزه آمریکا روسیه چین نوار غزه اوکراین
پرسپولیس فوتبال استقلال ذوب آهن لیگ برتر لیگ برتر فوتبال ایران لیگ برتر ایران نساجی بازی رئال مادرید سپاهان جواد نکونام
اپل هوش مصنوعی سامسونگ ناسا سرطان مایکروسافت آیفون گوگل ایلان ماسک باتری فضا فضاپیما
بیماران خاص رژیم غذایی کاهش وزن بیمه زیبایی دندانپزشکی فشار خون