یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

مقدمه ای بر بر جایگاه عدالت در اندیشه سیاسی اسلام


مقدمه ای بر بر جایگاه عدالت در اندیشه سیاسی اسلام

این مقاله با ارائهٔ عمده ترین تعاریف و نظریات مرتبط با مفهوم بنیانی عدالت در اندیشه های سیاسی اسلام, سعی دارد تا جایگاه و نوع تعامل مفهوم مزبور را با موضوع خودكامگی و استیلای قدرتهای حاكم در تاریخ نظامهای سیاسی اسلامی, تبیین كند

در واقع، عدالت در منابع اصلی و فرعی اسلامی و آرای اندیشمندان این دیانت، تعاریف متعددی شده ولی در عمده‎ترین تعریف، به معنای: «قراردادن هر چیز در جای خویش و حق را به حقدار رساندن و ایفای اهلیت و رعایت استحقاقها» است. همچنین، با تأخیر منفی كه خودكامگی در ممانعت از شكوفایی نظریات عدالت در اندیشه و عمل داشته و سیر قهقرایی آن را از آرمانگرایی به واقعگرایی سبب شده است، این نظریه را می‎توان استنباط كرد كه در افزایش خودكامگی و ناامنی در نظام سیاسی، منجر به ركود و محجوریّت كار برد نظریات عدالت و تحویل عملی آنها از آرمانگرایی به واقعگرایی شده و كاركرد آنها را به صورت معیار و ابزار كنترل خودكامگی اجازه نداده است».

در واقع، هر چه میزان خودكامگی وتغلب نظامهای اسلامی بیشتر شده، نظریات عدالت نیز – بویژه در حوزهٔ عمل و در دنیای اهل سنت – دچار ركودها و ناكامی و افو ل افزونتری از آرمانگری به واقعگرایی منحط شده و نتوانتسه است به عنوان مكانیزم‎های كنترل خودكامگان، نقش معیار‎گونهٔ خود را ایفا كند.

یكی از بنیادی‎ترین مفاهیم در علوم انسانی و از جمله در علم سیاست، مفهوم عدالت است؛ و اهمیت بی‎ بدیل آن، بر كسی پوشیده نیست. اغلب مكاتب، نظریه‎ها و نظامهای سیاسی، سعی كرده‎اند این اصل و مفهوم را به طور نظری و عملی (در واقع یا در ظاهر) ملاحظه كنند. همهٔ ادیان الهی، این اصل را به عنوان هدف یا یكی از اهداف اصلی نزول خود، در نظر داشته‎‎اند. در دین مبین و خاتم ادیان، اسلام، نیز چنین است و عدالت از اصول كانونی و محوری آن به شمار می‎رود. اندیشه‎های سیاسی اسلام نیز بر محور عدل و عدالت تجسد یافته‎اند. ۲۹ آیه دربارهٔ عدالت، بیش از ۲۹۰ آیه دربارهٔ ظلم و مشتقات آن و ۳۵۰ آیه به طور صریح و مستقیم، در این زمینه آمده‎اند. یك دهم مجموع آیات، به طور مستقیم و غیر‎مستقیم مربوط به این موضوع است.

اهمیت بی‎سابقهٔ عدالت در علم سیاست نیز غیرانكار است. عدالت، جزء تفكیك ناپذیر قدرت سیاسی و وجه ممیز آن با زور است و مشروعیت قدرت و انقیاد مردم را از آن، ضمانت می‎كند. عدالت، مبنای تعهد اجتماعی افراد در اطاعت از دولت و قوانین آن است. بنابراین، عدالت، به این معنا، در مركز و محور مباحث فلسفهٔ سیاسی قرار دارد؛ و به تعبیری، می‎توان آن را جامعترین غایت سیاسی شمرد.

بحث از مفهوم بنیادی عدالت به دلیل ابهام در تعاریف و معانی آن، با دشواریهایی روبرو است. اما این دشواری، باعث نشده كه مكاتب: دینی، سیاسی، اجتماعی و … از ارائهٔ نظرات خود در این باره كوتاهی ورزند. به عنوان نمونه، فلسفه و اندیشهٔ سیاسی غرب در این زمینه، میراثی غنی دارد. اگرچه به نظر شماری از اندیشمندان این حوزه، تعریف و احصای تمام معانی عدالت وهمی بیش نیست و این مفهوم دچار ابهامی لاعلاج است

(perelman,۱۹۷۰,pp.۱۲-۱۴) ، با این وجود از پیدایش اندیشهٔ غرب تا امروز بویژه از اندیشهٔ اسطوره‎ای تا تفكر جدید آنها، پژوهش و نظریه‎پر‎دازی در این وادی حوزهٔ وسیعی را در برگرفته و حتی اندیشهٔ سیاسی در ایران باستان در این وادی آرا و نظرات ذی قیمتی را به خود اختصاص داده است.

با توجه به اهمیت اصل عدالت در اسلام، این مقاله به بررسی جایگاه، وضعیت و ماهیت عدالت در اندیشه‎های سیاسی اسلام می‎پردازد و اینكه این مفهوم چه كاركرد سیاسی در تاریخ اسلام و اندیشه‎های مزبور داشته و چه بازتابهایی در حوزهٔ عمل سیاسی به جای گذاشته است؟ و آیا بین میزان خودكامگی در نظامهای سیاسی اسلامی و ركود عملی و ناكارامدی نظریات عدالت و سیر قهقرایی عینی آن از آرمانگرایی به واقعگرایی، رابطه وجود دارد؟

در واقع، این مقاله ضمن بررسی ماهیت و مفهوم عدالت، به مطالعهٔ تاریخ عینی اصل عدالت در سیاست و سنجش كار و فرجام آن در تاریخ و اندیشه‎های سیاسی اسلام می‎پردازد.

● تعریفهای عدالت

كلمهٔ عدل را معمولاً با چند معنا و كاربرد در اندیشه‎های اسلامی یاد می‎نمایند، كه برگرفته از قرآن، سنت نبوی و كلام علیu است. این معانی عبارتند از: راستی، درستی، داد، مثل، موزون بودن، رعایت حقوق افراد و دادن حق به حقدار، و رعایت استحقاقها در افاضهٔ وجود توسط خداوند متعال.

همچنین، بررسی جایگاه این مفهوم در كلام دینی و سیاسی و فرق عمدهٔ آن (شیعه، معتزله، اشاعره، خوارج و مرجئه) لازم می‎نماید.

از سویی، می‎توان از میان نحله‎ها و گرایشهای مختلف اندیشه‎های سیاسی اسلام، چهار گرایش با نمایندگان عمدهٔ آنها را – جهت بررسی تعریفهای عدالت – به شرح ذیل انتخاب كرد:

۱. فلسفهٔ سیاسی با نمایندگی: فارابی، ابن‎سینا و خواجه نصیرالدین طوسی

۲. فقه سیاسی با نمایندگی: فقهای مذاهب پنجگانهٔ اسلامی (شیعهٔ جعفری، حنفی، شافعی، مالكی و حنبلی)

۳. اندرزنامه سیاسی و ادبیات سیاسی با نمایندگی: خواجه نظام الملك و سعدی

۴. تاریخ و فلسفهٔ اجتماعی با نمایندگی ابن‎خلدون

در مجموع، باید اذعان كرد كه در آرای كلیهٔ این اندیشمندان و مكاتب، تعبیرهای متعدد و مشابهی از مفهوم عدالت – با تأسی به قرآن و سنت – صورت گرفته كه بخشی از آنها به شرح ذیل است:

۱. عدالت، خصیصهٔ ماهوی نظم الهی حاكم در كائنات

۲. عدالت، به معنای: «وضع كل الشیء فی موضوععه»؛ یعنی، قرار دادن هر چیز درجای خویش

۳. عدالت، به معنای: «اعطاء كل ذی حق حقه»؛ یعنی، حق را به حقدار رساندن و ایفای اهلیت و رعایت استحقاقها و نفی تبعیض عدم ترادف با برابری مطلق

۴. عدالت، به معنای اعتدال‎گرایی، میانه‎روی و رعایت ملكات متوسطه

۵. عدالت، به معنای تعادل سه قوه در نفس و مدینه و سپردن راهبری نفس و مدینه به خرد و خردمندان

۶. عدالت، به معنای راستی، راستكرداری و راست كردن

۷. عدالت، به معنای تناسب و تساوی جرم با مجازات در حوزهٔ قضا

۸. عدالت، به معنای تأمین مصلحت عمومی به بهترین وجه ممكن و اصلی‎ترین مبنای تأمین عمران و امنیت

۹. عدالت در مدینه، به معنای تقسیم مساوی خیرات مشترك عمومی

۱۰.عدالت، به معنای «حسن در مجموع» و كمال فضایل، و جور به معنای مجموعه و تمام رذایل

۱۱.عدالت، به معنای تقوای فردی و اجتماعی و همسازی با نظم الهی حاكم بر طبیعت

۱۲.عدالت، به معنای انصاف

۱۳.عدالت، به معنای عقد و قرارداد اجتماعی افراد، جهت تقسیم كار در حیات مدنی مبتنی بر شریعت

۱۴.عدالت، به معنای مفهومی همسان با عقل و خرد عملی

۱۵.عدالت از دید فقها، به معنای ملكهٔ راسخه‎ای كه باعث ملازمت تقوا در ترك محرمات و انجام واجبات می‎شود.

بدین ترتیب، كاملاً واضح است كه در اندیشه‎های اسلام، عدالت، چه در منابع اصیل آن و چه در اندیشهٔ متفكران این دیانت، بخوبی تعریف شده است (اخوان كاظمی، ۱۳۷۷)

به اعتقاد نگارنده، به دو تعریف از عدالت – كه در قالب یكدیگر هم قابل گنجایش هستند – بیش از دیگر تعریفها در منابع اصلی و فرعی اسلامی و آرای اندیشمندان اشاره شده است و شامل همه آنها نیز می‎شود. این دو تعریف علاوه بر اینكه در قرآن، روایات نبوی و روایات معصومان u مصرح گشته، در آثار اندیشمندان متقدم، متأخر و معاصر نیز بوفور یاد شده است و در واقع مكمل، متمم و مظروف یكدیگرند. این دو تعریف عبارتند از:

۱. عدالت، به معنای: «وضع كل شیء فی موضعه» یا قرار دادن هر چیز در جای مناسب خویش

۲. عدالت، به معنای: «اعطاء كل ذی حق حقه» یا رساندن حق به حقدار و استیفای حقوق و عطا به میزان استحقاق

از تركیب این دو تعریف نیز می‎توان عدالت را این‎ گونه تعریف كرد:

«عدالت به معنای قرار‎ دادن هر چیز در جای خویش، و حق را به حقدار رساندن و ایفای اهلیت و رعایت استحقاقها‎ست»

اكثر اندیشمندان اسلامی، اعم از قدیم و جدید، به این تعریف اذعان دارند و قرآن و روایات نبوی و معصومانu نیز دال بر آن است.

● تعریفهای اسلامی عدالت در مقایسه با تعریفهای آن در یونان و ایران باستان

این تعریف علاوه بر دربرگیری تعاریف افلاطون و ارسطو و اندیشهٔ ایرانشهری از عدالت، از آنها كاملتر است و معایب آنها را ندارد. یاد‎آوری می‎شود كه افلاطون، عدالت را به معنای تعدیل سه قوه در نفس و در مدینه، و سپردن راهبری آن دو به خرد و خردمندان می‎دانست. ارسطو نیز با نظریهٔ «عدالت توزیعی» خود، معتقد به «عطا به میزان استحقاق» و رعایت نابرابری در بین استحقاقهای نابرابر بود. در اندیشهٔ ایرانشهری نیز عدالت در چند معنای مرتبط و متعامل لحاظ شده است؛ از جمله، به معنای نظام و آیین «ارته» و هماهنگی ومطابقت با این آیین و قانون، به معنای راستی؛ و ظلم به معنای دروغ، به معنای خویشكاری و خود آیینی و نهادن هر چیز به جای خویش، و به معنای پیمان و میانگین و حد وسط.

به نظر می‎رسد كه علت مشابهت تعریف اسلامی عدالت با تعریفهای مذكور، این باشد كه اساساً چنین برداشتی از عدالت، برداشتی عقلی و در جهت مصالح عمومی است و سیرهٔ عقلای پیشین، آن را برگزیده و بدان عمل كرده‎اند. اسلام نیز دینی عقلانی و مبتنی بر رعایت مصالح همگان است، لذا بدیهی است آن را انتخاب و كامل كند. از سوی دیگر، اسلام خاتم و اكمل ادیان و مكاتب فكر بشری و دینی متعادل است. بدین لحاظ، اسلام با مشربی اعتدالی، در بردارندهٔ اندیشه‎های ناب پیشین و مكمل آنها‎ست.

پاسخ به دو پرسش در باب تعریفهای عدالت

در اینجا دو سؤال اساسی قابل طرح است:

اول، آیا تعریف پیش‎گفته از عدالت، دارای ابهام است؟

دوم، آیا چنین تعریفی در همهٔ علوم ‎اسلامی همچون: فلسفه، كلام، فقه،‌ اخلاق و نحله‎های اندیشه‎های سیاسی اسلام، به یك صورت به كار رفته است یا هر یك از آنها، تعریفهای مجزایی از عدالت را برای خویش اختیار كرده‎اند؟

در پاسخ سؤال اول، علمای اسلامی گفته‎‎اند كه تعریف یاد شده ابهام ندارد و آن گونه نیست كه فقط بیانگر اصل كلی فاقد مصادیق واضح باشد؛ زیرا این دین حنیف، مصادیق عدالت را مشخص كرده است. برای تعیین آنها، باید به منبعی كه عهده‎دار تطبیق آنها‎ست، مراجعه كرد؛ كه در درجهٔ اول، همان شریعت اسلامی و در درجهٔ دوم، بیان پیامبرe - و دیگر معصومان u نزد شیعه – است (جوادی آملی، ۱۳۷۵، صص۱۸۷-۱۹۸).

منابع و اندیشمندان اسلامی، مبنای عدالت، تعادل، توازن و «حق» را شریعت اسلامی، قرآن و سنت دانسته‎اند و اجرای شریعت را منجر به ظهور عدالت محض به شمار آورده‎اند. در واقع، این شریعت حقّه است كه مكان قرار گرفتن اشیاء را تعیین می‎كند.

عدالت در اسلام، به دو گونهٔ: تكوینی و تشریعی است. در عدالت تكوینی، خداوند به هركسی به اندازهٔ استحقاق ذاتی، وجود و استعداد و كمالات فطری و ذاتی عطا می‎كند. آنگاه در پرتو عدالت تشریعی و انزال شریعت از سوی انبیا، امكان تحقق و فعلیت توانمندیهای انسانها برای وصول به سعادت برایشان مهیا می‎شود. هر قدر افراد وظایف و تكالیف شرعی خود را در حوزه‎های مختلف، اعم از اجتماع، سیاست و … به انحا و میزان مختلف انجام دهند، به همان میزان نیز كرامت و شأن می‎یابند و از استحقاق و پاداش بیشتری برخوردار می‎شوند.

بنابراین، حدود جایگاه فرد و نوع و میزان مقام و حقوق هر كس را شریعت و میزان عمل به آن معین می‎كند. پیامبرe و پیشوایان معصوم u ، مصداق و نمونهٔ عدل و عمل به آن به شمار می‎روند. بدین ترتیب، خداوند در پرتو عدالت تشریعی خود به وسیلهٔ انبیا و اوصیایش، آنچه را كه موجب رشد و كمال انسانها‎ست، به آنان گوشزد می‎كند و زیر عنوان شریعت، وسایل اعتدال دنیا و آخرتشان را فراهم می‎سازد. بدین صورت، نه آنان را به آنچه مقدورشان نیست مكلف می‎كند، و نه آنچه را مایهٔ سعادتشان است از آنان دریع می‎ورزد. البته، این بدین معنا نیست كه عدالت در اندیشه‎های اسلامی فقط در حوزهٔ اخلاق فردی است، بلكه بر عكس می‎توان اذعان كرد كه وجه اجتماعی آن غلبهٔ تام دارد و ضمن تعامل با وجه فردی، جنبهٔ اصلی را تشكیل می‎دهد.

با این توضیحات، مشخص می‎شود كه عدالت، ریشهٔ وحیانی دارد. و این گونه، به پاسخ سؤال دوم می‎رسیم. در واقع، عدل یك اصطلاح باردار «اشتراك لفظی» نیست و نمی‎‎توان گفت كه عدل در كار خدا، به معنایی خاص است و عدل انسانی به معنای دیگر؛ هما‎ن‎گونه كه نباید پنداشت عدل اجتماعی و عدل سیاسی، دو معنای متمایز دارند. و نیز پذیرفتنی نیست كه این اقسام، دارای تباین و اختلاف مفهومی باشند. حق آن است كه «عدل»، «مشترك معنوی» است و در همهٔ این اقسام به یك معناست؛ اگر چه دارای تفاوت مصداقی است. تفاوت مصداقی با وحدت مفهومی ناسازگار نیست. این تفاوتها، همه برخاسته از اختلاف مصداقند، نه مفهوم. عدل نیز همانند علم، در حقیقت فقط یك معنا دارد، لیكن در مصادیق گوناگون، جلوه‎های مختلف می‎پذیرد. به بیان دیگر، «علم» هم مشترك معنوی است و همین حالت دربارهٔ «عدل» نیز تحقق دارد (جوادی آملی، ۱۳۷۵، ص۲۰۰).

كتابنامه

۱. ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن، مناقب الامام احمد بن حنبل، قاهره، مكتبهٔ النحانجی، ۱۳۹۹ق

۲. ابن سینا، الشفاء؛ الالهیات، به كوشش: الاب قنواتی و سعید زاید، قاهره، ۱۹۶۴م

۳. اخوان كاظمی، بهرام، جایگاه عدالت در اندیشه‎های سیاسی اسلام، رسالهٔ دكترای علوم سیاسی، تهران، دانشگاه تهران، دانشكدهٔ حقوق و علوم سیاسی، ۱۳۷۷

۴. جوادی آملی، عبدالله، فلسفهٔ حقوق بشر، تهران، مركز نشر اسراء، چ۱، ۱۳۷۵

۵. حسینی نسب، سیدرضا، شیعه پاسخ می‎دهد، نشر مشعر

۶. ] امام [ خمینی، سید روح‎الله، شئون و اختیارات ولی فقیه، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چ۱، ۱۳۶۵

۷. همو، صحیفهٔ نور، ج۲۱، تهران، سازمان مدارك فرهنگی انقلاب اسلامی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۶۹

۸. همو، ولایت فقیه: قم، انتشارات آزادی

۹. شجاعی زند، علیرضا، مشروعیت دینی دولت و اقتدار سیاسی دین، تهران، تبیان، ۱۳۷۶

۱۰. شكوری، ابوالفضل، فقه سیاسی اسلام، ج۱و۲، تهران، بی‎جا، ۱۳۶۱

۱۱. طباطبائی، سید جواد، خواجه نظام الملك، تهران، طرح نو، ۱۳۷۵

۱۲. طوسی، خواجه‎نصیرالدین، اخلاق ناصری، تصحیح: مجتبی مینوی و علیرضا حیدری، تهران، خوارزمی، چ۵، ۱۳۵۷

۱۳. عسگری، سیدمرتضی، پژوهش و بررسی تحلیلی مبانی اندیشه‎های اسلامی در دیدگاه دو مکتب، ترجمه: جلیل تجلیل، ج۱و۲، تهران، نشر رایزن، ۱۳۷۵

۱۴. عنایت، حمید، اندیشهٔ سیاسی در اسلام معاصر، تهران، خوارزمی

۱۵. مسجد جامعی، محمد، زمینه‎های تفكر سیاسی در قلمرو تشیع و تسنن، تهران، الهدی، ۱۳۶۹

۱۶. مطهری، مرتضی، بیست گفتار، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چ۶، ۱۳۶۱

۱۷. Khadduri, MaJid, The Islamic conception of Justice, Baltimor and London,

The Johns Hopkins university press, ۱۹۸۴

۱۸.Perelman, chaim, Justice et Raison, ۲eed, edition de universite de Broxelles, ۱۹۷۰

منبع:فصلنامه پژوهشی دانشگاه امام صادق (ع)، شماره ۱۰


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 5 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید