جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

رایس , متن یا پاورقی


این باور وجود دارد آنچه به پست و مقام, اعتبار و وجاهت می بخشد, ظرفیت های روانی و مادی فردی است كه آن پست را اشغال می كند

این نگاه هنگامی اشاعه فزونتری پیدا می كند كه فرد با معضلات و مشكلاتی مواجه باشد كه تا حدود زیادی منحصر به او باشند. در چنین فضایی تنها احتمال دو غایت وجود دارد و حد وسطی برای آن متصور نیست: یا فرد صاحب مقام، گسترده ترین حرمت را حیات می دهد یا بالاترین اهانت را به مقام، برازنده می سازد. كاندولیزا رایس دقیقاً فردی از این دست است و وزارت خارجه آمریكا نیز بر سر این دوراهی است. او سه ویژگی را دارد كه محققاً اگر در جامعه آمریكا پائین نگریسته نشوند ضرورتاً ایجادگر سرمایه سیاسی محسوب نمی شود و به جهت همین سه ویژگی او در شرایطی وزیر خارجه می شود كه یا وسیع ترین تغییرات بنیادی و تاثیرگذار را در حیطه سیاست خارجی شكل می دهد و یا اینكه بی جلوه ترین وزیر خارجه آمریكا را ترسیم خواهد كرد.

دو سرنوشت برای كاندولیزا رایس متصور است. او یا «متن» در سیاست خارجی كشورش خواهد بود یا اینكه تنها «زیرنویس» در گستره خارجی خواهد بود. سه ویژگی رایس عبارتند از اینكه او یك زن است. سیاهپوست است. زشت است. او در حالی سكان را از كالین پاول تحویل می گیرد كه آمریكا نیازمند وزیر خارجه ای است كه از توانمندی وسیع برخوردار باشد چرا كه معضلاتی كه آمریكا با آن روبه رو است بسیار پیچیده و تا حدود زیادی جدید است. آمریكا تصمیم به تغییر جغرافیای ذهنی، ارزشی، مادی و انسانی در خاورمیانه گرفته است و عملیات عراق در این راستا قوام یافته است. این سیاستی نوین و در نتیجه فاقد الگوهای تاریخی برای مدیریت منابع، كاستی ها و فرصت ها است. حال رایس با داشتن ویژگی هایی كه به واقع سرمایه ای سیاسی محسوب نمی شوند ماموریت هدایت این فرآیند نوین و اهداف هنوز به طور مشخص تعریف نشده را بر عهده گرفته است. او در صورتی موفق خواهد شد كه بتواند این نقصان های سیاسی را به سرمایه تبدیل كند و این نیز تنها از طریق نمایش قابلیت های یك دیپلمات آشنا به اصول مذاكره و مصالحه و مماشات ممكن است. و از سویی دیگر تنها هنگامی او می تواند به سرمایه سیاسی دسترسی پیدا كند كه وقوف به این داشته باشد در چه شرایطی ضروری است كه به حربه تنبیه و فشار متوسل شد. بنابراین پر واضح است كه وزیر خارجه جدید آمریكا به جهت ویژگی های خاص خود در صورت موفقیت در راستای تحقق اهداف آمریكا و توانایی در توصیف و توجیه شفاف و قابل قبول در نزد دولت های مطرح جهان تاثیرگذارترین وزیر خارجه لقب خواهد گرفت. اما در صورتی كه او اجازه دهد ویژگی های ذاتی اش او را در مسیر ناتوانی در توجیه سیاست های كنونی نومحافظه كاران قرار دهند محققاً تاریك ترین دوران در صحنه سیاست خارجی آمریكا را حیات خواهد داد. دو نظریه در خصوص تاثیرگذاری كاندولیزا رایس در صحنه سیاست خارجی آمریكا وجود دارد.

۱- هویت بخشی:گروهی بر این اعتقاد هستند كه صعود رایس به وزارت خارجه و مستقر شدن معاون او به عنوان مشاور امنیت ملی منجر به این خواهد گشت كه یكپارچگی تحلیلی در ارزیابی ها و برنامه ریزی های طراحان سیاست خارجی شكل بگیرد. در چنین فضایی هزینه كمتر برای رسیدن به اجماع و حیات دادن به اهداف نیاز است. به این ترتیب موضوع به وضوح تعریف می شود و به تبع آن به لحاظ انسجام ارزشی راه حل های مرتبط و تائید شده در تمامی رده های بالای تصمیم گیری به وجود می آید. در این صورت به لحاظ اینكه درك مشخص از خواست ها و الزامات روحی و روانی رئیس جمهور وجود دارد، خط مشی ها و سیاست ها به گونه ای خواهند بود كه به بهترین نحو اهداف تصویب شده به وسیله او به اجرا درآیند. هنری كیسینجر كه در دوران ریچارد نیكسون ابتدا مشاور امنیت ملی بود و بعداً به وزارت خارجه منتقل شد و عملكرد او عملاً نشانگر چگونگی عملكرد چنین منطقی است.

۲- انقباض اطلاعاتی: گروهی دیگر حضور رایس را در وزارت خارجه به این معنا تلقی می كنند كه او این فرصت را از دیپلمات های غیرسیاسی و غیرحزبی دریغ خواهد كرد كه گزینه های متفاوت و متعدد را در اختیار رئیس جمهور قرار دهند. از سوی دیگر با حضور معاون سابق او در نقش مشاور امنیت ملی این فرصت از دیدگاه های مخالف نظرات رایس در وزارت دفاع و سازمان مركزی اطلاعات دریغ خواهد شد كه به رئیس جمهور برسند. حضور هم مسلك فكری رایس در نقش مشاور امنیت ملی منجر به این خواهد شد كه به جهت اینكه شورای امنیت ملی فیلتری برای ارائه نظرات دیگر سازمان ها و نهادهای مسئول در سیاست خارجی است تنها افكاری به بحث گرفته شوند كه مطلوب نظر وزیر خارجه است. اینكه كدامین یك از این دو نظریه از صحت تحلیلی برخوردار هستند را باید با حوادث در پیش رو به ارزیابی نشست.

دكتر حسین دهشیار