دوشنبه, ۲۸ خرداد, ۱۴۰۳ / 17 June, 2024
«پروانه» به دنبال مخاطب عمیق
![«پروانه» به دنبال مخاطب عمیق](/web/imgs/16/149/wnfoe1.jpeg)
«جلیل سامان» را با سریال خوشساخت و دههفجری «ارمغان تاریکی» شناختیم؛ سریالی که توانست در میان مخاطبان تلویزیونی حسابی جا باز کند. او در دومین کارش برای تلویزیون یک سریال دهه پنجاهی دیگر کارگردانی کرد که از شبکه سه در حال پخش است. سریال «پروانه» با بازی «حامد کمیلی» این شبها مردم را پای تلویزیون مینشاند. با سامان درباره این سریال گفتوگو کردیم.
حضور در تلویزیون را با سریال ارمغان تاریکی تجربه کردید، سریالی که درباره گروهک منافقین و مربوط به قبل از انقلاب و اوایلش بود. نگران این نبودید به که سریال پروانه به خاطر شباهتهایی که ممکن است به ارمغان تاریکی داشته باشد، با افت مخاطب روبهرو شود؟
راستش نه، نگرانیای در اینباره نداشتم. چون این سریال از نظر داستانی با آن یکی تفاوت دارد.
از همان روزهای اول که سریال شروع شد بعضی از مخاطبان نسبت به ریتم کندی که داشت معترض بودند. خودتان قبول دارید که در اوایل شروع سریال، کمی ریتمش کند و کسل کننده بود؟
قبول ندارم! فکر میکنم آنقدر حجم اتفاقات هر قسمت زیاد است که دیگر ریتم کند برایش معنا پیدا نمیکند. من نمیدانم چطور بعضیها گفتهاند ریتمش کند بوده. شاید این بعضیها به این دلیل میگویند کند است که اتفاقاتی که در هر قسمت رخ میدهد نیاز به تامل داشته و نمیشده بدون فکر از آنها گذشت و این افراد، افراد بیحوصلهای بودند!
یعنی میخواهید بگویید اتفاقات این سریال نیاز به تفکر دارد؟!
نه. منظورم این است که مضمون حوادث رخ داده در هر قسمت گاهی وقتها نه تنها کم نبود که زیاد هم بوده. اینکه میگویند ریتم کند دارد را نمیدانم چطور! البته ریتم، بستگی به زندگی آدمها دارد. برای بعضی افرادی که زیاد اهل تامل نیستند و کارهایشان را به آرامی انجام میدهند شاید ریتم سریال تند باشد. ولی برای کسانی که ریتم زندگیشان تند است و هر کاری را خیلی زود انجام میدهند و اهل تندکاری هستند، سریال ریتم کندی دارد. البته ریتم، یک مقیاس نسبی است همانطور که گفتم نسبت به آدمهای مختلف با هم فرق میکند.
اعتراض دیگری که به سریال شما وارد بود این است که بیشتر صحنهها در شب گرفته شده وتمامی صحنهها تاریک هستند. یعنی جلیل سامان برای اینکه برای ساخت دکور با آن ریزهکاریهاییاش در دهه ۵۰ و ۶۰ وجود دارد، زحمت زیادی به خودش ندهد، صحنهها را در شب گرفته؟
خب بعضی از این صحنهها از لحاظ حسی نیاز به تاریکی دارند، مثلا کسی که در تاریکی نیاز دارد کاری انجام دهد و با خودش خلوت کند یا مثلا شمعی روشن کند و چیزی را مطالعه کند. اندازه نماها و تاریکی شب بستگی به این دارد که کارگردان چه میخواهد بگوید و چه قصدی دارد. البته مشکلی که در کشور ما وجود دارد این است که فیلمها و سریالهای ایرانی، مخاطبان را به نور سقفی عادت دادهاند. یعنی آنقدر صحنه سریالها و فیلمها روشن است که مخاطب عادت دارد در همه صحنهها و فیلمها همه چیز را روشن ببیند. معمولا در فیلمها نور را به سقف آویزان میکنند و همه جا پرنور میشود. این کار باعث شده اکثر مخاطبان ما با زیباییشناسی بصری بیگانه باشند. من اصلا کسانی را مخاطب اصلی این سریال میدانم که با این زیباییشناسی آشنا باشند.
یعنی از روی عمد بیشتر صحنهها را تاریک گرفتید؟!
عمد که در کار بوده ولی نه بهخاطر چیزی که گفتم. بعضی از این صحنهها را میشد روشنتر هم گرفت ولی بهخاطر اینکه حسشان عوض میشد، این کار را نکردم. اصلا با این کار میخواستم در بعضی جاها مخاطب همراه فیلم شود. یعنی یک جایی من بهخاطر آنها جلو بروم و یک جایی آنها به خاطر سریال جلو بیایند. در واقع با این کار میخواستم افرادی با قصه ارتباط قرار کنند که زبان تصویری را خوب میشناسند. زبان تصویری زبانی است که همه آن را میفهمند. زبانی است که هر کسی با هر ملیتی با آن ارتباط برقرار میکند. وقتی زبان، گفتوگویی شود، دیگر زبان بینالمللی نیست. وقتی یک صحنه عاشقانه پخش شود، بدون گفتوگو، همه مردم دنیا با آن ارتباط برقرار میکنند.
یعنی اصلا برایتان مهم نیست که با این کار، با ریزش مخاطب روبهرو شوید؟
من ترجیح میدهم مخاطبانی داشته باشم با سلیقه بهتر. کسانی که با عمق بیشتری به سریال نگاه میکنند. در واقع من برای کسانی سریال میسازم که نگاه عمیقتری دارند.
در زمان پخش ارمغان تاریکی در مصاحبهای که با شما داشتم گفتید از بازیگران نه چندان معروف برای ایفای نقش اول استفاده کردید به این دلیل که بازیگران شناخته شدهتر نپذیرفته بودند که با شما همکاری کنند. برای این سریال هم به چنین مشکلی برخورد کردید؟ یعنی باز هم برای ایفای نقشها سراغ چهرههای شناخته شده رفتید که احیانا قبول نکرده باشند؟
بله. همیشه همینطور است. من برای این کار هم میخواستم از کسانی دعوت کنم که چهرههای شناخته شدهتری هستند ولی نشد.
چرا نشد؟
خب، بعضی از این افراد قبول نمیکردند. مثلا در این سریال تصمیم گرفته بودم که امیر آقایی را برای گذشته بشرزاد دعوت به کار کنم. میخواستم برای قبل از انقلاب این شخصیت، از او کمک بگیرم ولی نیامد و من مجبور شدم کل شخصیت را عوض کنم و همین باعث شد لطمه بزرگی به کار بخورد. البته نمیخواهم بگویم به دلیل خاصی نیامد و اعتراض کنم. در آن زمان کار داشت و نمیتوانست در سریال من بازی کند.
حامد کمیلی انتخاب اولتان برای نقش اول بود یا او را هم از روی جبر انتخاب کردید و شخص دیگری را به جای او میخواستید؟
من برای این نقش چند گزینه داشتم. وقتی با هر کدام حرف زدم و شرایطشان را سنجیدم که ببینم در کار دیگری هستند یا نه، تنها گزینه باقیمانده حامد کمیلی بود که میتوانم بگویم او گزینه اول برای این کار است.
برای ساخت دکور هم به شیوه ارمغان تاریکی عمل کردید؟ چون در آن زمان دنبال خیابانها و کوچههایی در تهران رفته بودید که کمتر دیده شده بودند و جزئیات را به خوبی رعایت کرده بودید.
بله. همان کار را کردم. ولی مشکل در کارهای تاریخی در طراحی صحنه است. ما در این کار خیلی مشکل داشتیم. طراحی صحنه باید در زمان پیشتولید انجام شود. ما ۴ طراح صحنه داشتیم که مدام عوض میشدند. حتی چهارمین نفر هم که آمده بود رفت! بیشتر طراحی صحنه را خودم انجام دادم. طراحیهای خارج را خودم انجام دادم و ۴۰-۵۰ درصد طراحیهای داخلی هم با خودم بود.
مشکل چه بود که طراحان صحنه میرفتند؟
مشکل اینجا بود؛ نفر اولی که آمد نتوانست از پس کار بر بیاید. کوتاهی کرد و بقیه کسانی هم که آمدند حتی فرصت خواندن فیلمنامه را نداشتند. طراحی صحنه باید در پیش تولید انجام شود که چون این اتفاق در پیش تولید ما رخ نداد دیگرانی هم که آمدند نمیتوانستند کار را به خوبی انجام دهند. این کار هم هزینه زیادی برای ما برداشت و هم کسانی که میآمدند نمیتوانستند انتظار من را برآورده کنند و فشار زیادی بهشان میآمد. همهاش تقصیر فرد طراحی بود که در اول کار آمد.
در مصاحبهای از شما خوانده بودم که در زمان پخش ارمغان تاریکی ایده سریال پروانه به ذهنتان رسیده و از همان زمان تحقیق برای ساختش را شروع کردید. یعنی تحقیق سریال دو سال طول کشیده؟
نه. از همان زمان که دقیقا شروع نکردم. کار دیگری در دست ساخت داشتم ولی انرژی اصلیام روی این کار بود. یک سال مداوم روی کار متمرکز بودم. زمان تصویر برداری هم همچنان روی فیلمنامه کار میکردم.
پس الان که دارید سریال را میبینید باز در جاهایی از کار حتما با خود میگویید که کاش بهتر ساخته بودم یا اگر اینطور میساختم بهتر بود. نه؟
همیشه همینطور بوده. معمولا هنر برای آدم حسرت خلق میکند. وقتی سریال پخش میشود همش به این فکر میکنم که اگر اینجا را اینطور ساخته بودم بهتر بود یا اگر آنجا را طور دیگری میگرفتیم جذابتر از آب در میآمد. هنر همیشه رو به سوی کمال دارد و نقطه کمال، یک نقطه بینهایت است.
شما دو سریال ساختهاید که هردو درباره دوران قبل از انقلاب و زمان انقلاب بوده. میخواهید باز هم سریال ساختن در این ژانر را ادامه دهید
مگر دیوانهام؟! آنقدر سریال ساختن در این ژانر سختی دارد و آنقدر با مشکل روبهرو شدهام که یا باید خیلی حمایت شوم برای ادامه دادن یا کار خیلی جذاب باشد که دوباره سریال تاریخی بسازم. همه چیز بستگی به قصه دارد. اگر قصهای پیدا کنم که آنقدر جذابیت داشته باشد که خودم از ساختنش لذت ببرم حتما آن را میسازم و کاری ندارم که مربوط به چه دورانی است. حتی اگر برای سال ۲۰۵۰ هم باشد، میسازم! اما این سریال، سریال آخرم درباره دهه فجر است.
قرار بود این سریال در دهه فجر پخش شود. چرا این اتفاق نیفتاد؟ مشکل چه بود؟
مشکل این بود که سریال دیگری روی آنتن در حال پخش بود و ما باید منتظر میشدیم تا آن سریال تمام شود. بعدش که میخواستند پخش کنند در اسفند بود که خیلی زمان بدی بود. ما هم نخواستیم در اسفند پخش شود.
انتخابات ریاست جمهوری مسعود پزشکیان انتخابات ریاست جمهوری 1403 انتخابات ایران سعید جلیلی انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم علیرضا زاکانی حمید نوری قالیباف محمدباقر قالیباف پزشکیان
ریزش معدن سلامت معدن شازند معدن تهران هواشناسی سیل شهرداری تهران وزارت بهداشت جاده چالوس سیلاب قتل
حقوق بازنشستگان ایران خودرو یارانه قیمت دلار دولت سیزدهم قیمت طلا خودرو همستر کامبت قیمت خودرو قیمت سکه بورس مسکن
روز عرفه تلویزیون کربلا رسانه ملی سینمای ایران موسیقی دفاع مقدس سینما سریال
وزارت علوم دانشگاه آزاد اسلامی ایکس دانش بنیان جهاد دانشگاهی فناوری
رژیم صهیونیستی غزه روسیه فلسطین جنگ غزه آمریکا اوکراین چین حج حزب الله لبنان جنگ اوکراین ترکیه
یورو 2024 فوتبال استقلال پرسپولیس سپاهان مس رفسنجان جام حذفی باشگاه پرسپولیس جام ملت های اروپا لیگ برتر فدراسیون فوتبال بازی
هوش مصنوعی اینترنت اپل تلگرام ایلان ماسک ناسا سامسونگ گوگل اسنپ
کاهش وزن ویتامین سنگ کلیه چاقی پیری میگرن