دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
از گرگان تا خوارزم
از زندگی سیداسماعیل جرجانی آگاهی اندكی در دست است. ابن ابی اصیبعه رجالی و زندگینامه نگار معروف عرب كه بین سال های ۵۹۹ هجری قمری تا ۶۶۹ هجری قمری می زیسته، در كتاب معروف خود عیون الانباء فی طبقات الاطباء (بیروت، ،۱۹۶۸ ص ۴۸۲) فقط چند سطر به شرح احوال او اختصاص داده است. یاقوت حموی در معجم البلدان راجع به سیداسمعیل جرجانی چنین می گوید: «ابوابراهیم اسماعیل بن الحسن بن محمد بن احمد العلوی الحسینی من اهل جرجان، كان عرفاً بالطب جداً، وله فیه تصانیف حسنه مرغوب فیها بالعربیه و الفارسیه، انتقل الی خوارزم و اقام بها مده ثم انتقل الی مرو فاقام بها، وكان من افراد زمانه و ذكر انه سمع اباالقاسم، و حدث عنه بكتاب الاربعین له و اجازه لابی سعد السمعانی و توفی بمرو سنه ۵۳۱.»ابوابراهیم اسماعیل بن الحسن بن محمدبن احمد العلوی الحسینی اهل جرجان. او كاملاً به علم پزشكی آگاه بود و تالیفات ارزشمندی به عربی و فارسی داشت. به خوارزم سفر كرد و مدتی در آنجا اقامت كرد. او سپس به مرو رفت و در آنجا مقام كرد. او از افراد برجسته زمان خود بود و گفته شده است از ابوالقاسم قشیری استماع حدیث كرده و از كتاب اربعین قشیری نقل حدیث كرده و اجازه نقل حدیث به ابی سعد سمعانی داد. و در سنه ۵۳۱ در مرو درگذشته است. (یاقوت حموی، معجم البلدان، دارالاحیاء التراث العربی، بیروت، مجلد دوم، ص ۱۲۲)سیداسماعیل جرجانی در نیمه دوم قرن پنجم و نیمه اول قرن ششم هجری قمری می زیسته است، یعنی تماماً در دوره ای كه ایران شرقی زیر سلطه سلسله نیرومند تازه به قدرت رسیده تركان سلجوقی بود.
سیداسماعیل جرجانی در حدود سال ۴۳۵ هجری قمری در شهر گرگان یا جرجان، در شمال شرقی ایران كنونی، متولد شد. ویرانه های آن شهر قدیمی هنوز هم در سمت غربی شهر گنبد قابوس یافت می شود. درست در همین سال بود كه طغرل، سردار سلجوقی، شهر گرگان را به تصرف درآورد. گرگان در آن هنگام منزلگاهی بر سر راه سپاهیان ترك بود كه میان عراق و ایل نشین هایشان در شرق (ماوراءالنهر) رفت و آمد می كردند. در همان زمان، گرگان عرصه مجادلات عقیدتی نیز بود و پس از افتادن این سرزمین به چنگ سلجوقیان، آرام آرام رو به افول نهاد، تا آنكه در عهد مغول كاملاً خراب و از صفحه روزگار محو شد.وی از خانواده ای از سادات حسینی بود كه از اصفهان به گرگان كوچیده بودند. گفته اند كه خانواده اش با بزرگان سلسله آل زیار روابط نزدیك داشته اند. این اطلاع از خود ذخیره خوارزمشاهی برمی آید كه جرجانی به قم، به نزد فرزندان كوشیاربن لبان رفت تا نسخه های خطی كوشیار را كه نزد آنان بود، وارسی كند. این كوشیار، منجم شاهان قدیم گرگان بود و نیز مسلم است كه جرجانی به محافل ادبا و دانشمندان دینی رفت و آمد می كرده است.جرجانی در اوایل جوانی به نیشابور، كه مركز خراسان بود، رفت. نیشابور گذشته از آنكه منزلگاه طغرل سلجوقی و پایگاه او برای تاخت و تازهایش به غرب ایران بود، مركز عمده فرهنگی آن زمان به شمار می رفت. جرجانی برای تحصیل علم و مخصوصاً فرا گرفتن حدیث به نیشابور رفت كه در آن سال ها محدث و عارف بزرگ زمان ابوالقاسم قشیری (۳۷۶ تا ۴۶۵ ه.ق) در آن شهر، خلق و خواص را به فراخور حال ارشاد می كرد.در مورد آموزش پزشكی، وی در مجالس درس ابن ابی صادق النیشابوری شركت می كرد. ابن ابی صادق بر رساله معروف جالینوس در فواید اعضا در ۴۵۹ هجری قمری شرح نوشته است. وی به خوش سخنی و وعظ نیكو شهرت داشت، اما چون زاهد بود و به دنیا دلبستگی نداشت، در دیری معتكف شد و دست از طبابت برداشت. اما به تعلیم طب ادامه می داد. كندری (متوفی در ۴۵۶ ه.ق) كه وزیر طغرل سلجوقی بود، از او رنجیده خاطر شد و وی را آزرد. علت این بود كه وقتی كندری به بیماری قولنج دچار شده بود، ابن ابی صادق راضی نشد كه بر بالین او برود و یكی از شاگردان خویش را برای درمان او فرستاد. شاید این بی اعتنایی ابن ابی صادق به علت آن بود كه كندری مبارزه با اشعریان را وجهه همت خویش ساخته بود.باری، جرجانی از طریق همین ابن ابی صادق با طب جالینوسی آشنایی یافت. ناگفته نگذاریم كه تعلق ابن ابی صادق به مكتب جالینوس بسیار ژرف و گسترده بوده است.
احتمال دارد كه جرجانی در مجالس درس احمد فرخ هم شركت می كرده است، زیرا كه در گفتار در باب چشم، اقوال او را نقل كرده است.در مورد ابوالقاسم قشیری هم باید گفت در زمانی كه جرجانی به مجلس درس او حاضر می شد، قشیری در اوج شهرت و افتخار بود زیرا به قدرت رسیدن سلطان تازه سلجوقی، یعنی آلب ارسلان (كه از ۴۵۵ تا ۴۶۵ سلطنت كرد) و نیرو گرفتن خواجه نظام الملك در مقام وزارت به جای كندری، سبب رونق مجدد مذهب اشعری شد. قشیری توانست بار دیگر بساط تعلیم و تربیت و ارشاد خلق و دعوت آنها به عرفان را بگستراند.در زمان اقتدار قشیری بود كه جرجانی اجازه یافت قسمتی از تعلیمات او را اشاعه دهد. به گزارش یاقوت حموی، جرجانی ماذون به نقل و تعلیم چهل حدیث شد. متاسفانه نمی دانیم این احادیث در باب چه موضوعی بوده است، بهداشت، پزشكی (كه به نام طب الرسول(ص) شهرت داشت)، علوم طبیعی، اخلاق یا دین.
مسلم است كه جرجانی تحت تاثیر عمیق دین و عرفان اسلامی بود. شخصیت دینی و معرفتی سید در سراسر مباحث مربوط به علم اعمال بدن آدمی (فیزیولوژی) ذخیره منعكس است. تاثیر ایمان عمیق به اراده و مشیت الهی هم در حد اعلای آن در آثار جرجانی مشهود است. اشارات مكرر جرجانی به عنایت ایزدی و ستایش حق تعالی در سراسر كتاب ذخیره خوارزمشاهی به چشم می خورد.اما درباره چگونگی زندگی عملی او تا زمانی كه به خوارزم رفت هیچ نمی دانیم، جز اینكه به احتمال زیاد كم سفر می كرده است. این هم محتمل می نماید كه جرجانی ناگزیر بوده بخش اول عمر خود را میان طبابت (پزشكی عملی) و درك محضر بزرگان دین و عرفان تقسیم كند. مسلم است كه در سال ۵۰۴ ه.ق كه جرجانی خدمت خود را به قطب الدین محمد خوارزمشاه عرضه كرد، به اندازه كافی شهرت و تبحر داشته است. جرجانی پیش از این كتابی تالیف كرده بود به نام كتاب فی حفظ الصحه كه متاسفانه هیچ نسخه ای از آن بر جای نمانده است و حتی نمی دانیم كه به فارسی بوده است یا به عربی. لوتس ریختر برنبورگ (Lotz Richter Bernburg) نوشته است كه عبدالحسین خان زنوزی تبریزی از نسخه ای از این كتاب كه در سال ۴۹۵ ه.ق نوشته شده بوده، خبر داده است. مجیز قمی هم از یك كتاب دیگر جرجانی به نام التحفه السعدیه خبر داده است.افزون بر این، امكان دارد كه جرجانی نه كتاب اول دایره المعارف خود (ذخیره خوارزمشاهی) را پیش از رفتن به خوارزم تالیف كرده باشد. قطب الدین محمد كه كتاب به نام او تالیف شده است در آن هنگام برگمارده سنجر پسر ملكشاه سلجوقی بوده و به نام او بر خوارزم فرمان می راند.
جرجانی از آن پس بقیه عمر خود را در خوارزم گذرانید كه تقریباً منطبق با همان قلمرو و خوارزم باستانی است. این سرزمین در دو سوی رود پرآب آمودریا (جیحون) گسترده بوده است. بخش عمده آن را سرزمینی میان دریاچه آرال و دریای مازندران تشكیل می داد كه گرگان در جنوب شرقی آن جا داشت. خوارزم به بركت آبیاری از آمودریا، سرزمینی حاصلخیز و آبادان بود و هر چند كه كشت غله در آنجا مرسوم نبود (اكنون هم نیست و محصول عمده تركمنستان كه عملاً جایگزین خوارزم قدیم است پنبه، صیفی جات و میوه به خصوص انگور است) در عوض هلو، انجیر و سیب كه میوه های عمده خوارزم بودند و انگور به فراوانی و در نهایت خوبی در آنجا عمل می آمد. خربزه هایش را درون یخ می نهادند و به بغداد می بردند كه خوان خلفای بغداد را رونق و زینت بخشد. همچنین درخت توت در آنجا فراوان بود كه سبب رونق پرورش كرم ابریشم می شد. وانگهی از دریاچه آرال و دریای مازندران انواع خوراكی های دریایی، مخصوصاً انواع ماهی، به دست می آمد كه سیاحان قرون وسطی به تفصیل از آنها یاد كرده اند.
افزون بر اینها، خوارزم جایگاه مبادله میان جهان اسلام و سرزمین اسلاو بود. باشگیرها یا باشقیرها انواع پوست جانوران شكاری را در آنجا عرضه می كردند و ترك ها برده هایی را كه در تاخت و تازهایشان به اسارت گرفته بودند در آنجا در معرض فروش می گذاشتند. در شهر گرگانج یا اورگنج (كه امروز بخش قدیمی آن تحت نام كهنه اورگنج در غرب جیحون و در تركمنستان و بخش جدید آن در شرق جیحون و در ازبكستان واقع است) كه پایتخت خوارزم بود، تركان سفارش های بازرگانان ایرانی و عرب را انجام می دادند.
چرا جرجانی به خوارزم رفت؟ برای اینكه هم از رفاه آن سرزمین آبادان برخوردار شود و هم از امنیت حاكم آنجا بهره گیرد، زیرا در آن روزگار آشفته، امنیت نعمتی گرانبها و ارجمند بود. جرجانی در مقدمه كتاب ذخیره خوارزمشاهی، آنجا كه كتاب را به نام حامی خویش كرده است، با صراحت به این نكته اشاره كرده است: «چون تقدیر ایزد تعالی چنان بوذ كه جمع كننده این كتاب بنده دعاگوی خداوند خوارزمشاه... قصد خوارزم كرد و به خدمت این خداوند نیك بخت شد اندر سال پانصد و چهار از هجرت و خوش هوا و آب این ولایت بدیذ و سیرت و سیاست و عدل این خداوند بشناخت و امنی كی اندر ولایت هست از هیبت و سیاست او مژه آن بیافت اینجا مقام اختیار كرد و اندر سایه عدل و دولت او بیاسود و به نعمت و حشمت او مستظهر گشت و آثار نعمت او بر احوال خود بدید واجب دانست حق نعمت شناختن و شكر آن كزاردن و رسم خدمت به جای آوردن و ثمره علمی كی مدتی از عمر خویش اندر آن گذرانیدست اندر ولایت این خداوند نشر كردن بر این نیت این كتاب به نام این خداوند جمع كرد و كتاب را ذخیره خوارزمشاهی نام كرد...» (سعیدی سیرجانی، ذخیره خوارزمشاهی، سیداسماعیل جرجانی، بنیاد فرهنگ ایران)
جرجانی هم پزشك دربار قطب الدین محمد بود و هم در راس داروخانه شهر جای داشت. به قول ابن ابی اصیبعه ریاست داروخانه شهر، شغل پردرآمدی بود و هر ماه هزار دینار از خزانه شاهی به متصدی آن پرداخت می شد. این همه كار، مانع از آن نمی شد كه جرجانی تالیف كتاب خود را ادامه دهد. خود او این موضوع را در پایان كتاب، ضمن بند كوتاهی كه عذر نام نهاده، بیان كرده است (این عذر و دو عذر دیگر در برخی از نسخه های خطی ذخیره خوارزمشاهی از جمله در نسخه كتابخانه بادلیان به شماره C۲۹ و نسخه خطی مجموعه فریزر و در نسخه مورد استناد سیرجانی (برگ ۶۴۴) در تبیین نسخه بدل ها مضبوط است). جرجانی گفته است كه اشتغال در داروخانه تمام وقت او را می گرفته و مانع از آن شده است كه آخرین كتاب را بنویسد و آن جلد دهم ذخیره داروشناسی و داروسازی است، زیرا كه شمار اهالی ای كه برای معالجه نزد او می آمدند بسیار بود. این افراد سئوال هایی می كردند و توقع داشتند كه پاسخ های دقیق به آنها داده شود. این كار، فرصت لازم و فراغت فكری مناسب برای او باقی نمی گذاشت تا «جمله های مناسب» را بیابد و «تعریف های مطلوب» را به دست آورد و آنها را به رشته تالیف بكشد. با وجود اینها، جرجانی دایره المعارف خود را با كتاب مربوط به داروشناسی و داروسازی به پایان برد و از این هم فراتر رفت. او در سال ۵۰۶ه.ق خلاصه ای از آن دایره المعارف فراهم كرد و به اتسز، پسر سلطان خوارزم، كه خود طبیب مخصوصش شده بود، تقدیم كرد.
علی اكبر ولایتی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست