چهارشنبه, ۲ خرداد, ۱۴۰۳ / 22 May, 2024
اسلام, وحی و نبوت
در این گفتوگو آقای دکتر سروش تلاش کرده است با ارائهی شواهد و قرائنی از قرآن، این فرضیه را به اثبات برساند که وحی همان تجربهی دینی، و قرآن سخن پیامبر است؛ به همین جهت، همهی لوازم تجربه و سخن بشری بر آن بار میشود.
جناب آقای سروش، شما در بخشی از کتاب بسط تجربهی نبوی گفتهاید که «وحی تابع پیامبر بود؛ نه پیامبر تابع وحی». در قرآن آیاتی وجود دارد که جبرئیل را معلمی بسیار نیرومند و در افقی فراتر و دارای مکانتی عظیم معرفی میکند: «عَلَّمَهُو شَدِیدُ الْقُوَی * ذُو مِرَّهٍٔ فَاسْتَوَی * وَ هُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلَی»(نجم: ۵ - ۷) یا «إِنَّهُو لَقَوْلُ رَسُولٍ کَرِیمٍ * ذِی قُوَّهٍٔ عِندَ ذِی الْعَرْشِ مَکِینٍ * مُّطَاعٍ ثَمَّ أَمِینٍ»(تکویر:۱۹ - ۲۱). این آیات چگونه با تابع بودن جبرئیل نسبت به پیامبر سازگاری دارد؟ در جایی دیگر از قرآن داریم: «لَا تُحَرِّکْ بِهِی لِسَانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِی»(قیامت: ۱۶). بنابراین قولی که معتقد است «وحی از درون وجود پیامبر میجوشید» با آیات فوق مغایرت دارد. در مدل و تبیین شما از پروسهی وحی، تکلیف این همه عتابها و خطابهای قرآنکه متوجه پیامبر است، چه میشود؟ «عَبَسَ وَ تَوَلَّی»(عبس: ۱) یا آیهی «وَ لَوْلَآ أَن ثَبَّتْنَکَ لَقَدْ کِدتَّ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیًْا قَلِیلاً (اسراء:۷۴) یا «فَلَعَلَّکَ تَارِکُم بَعْضَ مَا یُوحَی إِلَیْکَ»(هود:۱۲)؛ این آیات همگی خطاب به آن حضرت میباشد و در واقع، همهی این آیات شواهدی هستند دال بر اینکه گویی پیامبر آن چیزی را که دریافت میکرده، عیناً چون یک امانت به دیگران منتقل میکرده است.
در کتاب قبض و بسط تئوریک شریعت، بیشتر دربارهی تأویل و تفسیر متن بحث کرده بودم و در بسط تجربهی نبوی، به تحلیل خودِ پروسهی وحی، کیفیت تکون متن و چگونگی پیدایش متنی که ما به تفسیر آن همت میگماریم، پرداختم؛ زیرا نحوهی پیدایش متن در معانی دریافتی ما از آن متن تأثیر میگذارد؛ چرا که، همان طور که در قبض و بسط آوردهام، برای فهم یک متن ناگزیر به پیشفرضهایمان تکیه میکنیم. از این رو، میتوان گفت بسط تجربهی نبوی در مقام بیان یک مصداق از پیشفرضهایی است که میتواند در فهم متن مؤثر بیفتد. در آنجا کوشیدهام توضیح دهم که رابطهی پیامبر با متنی که تولید کرده و ما از دهان او شنیدهایم و اینک برای ما به یادگار مانده است، چیست. سؤال نهایی این است که این گونه تلقی از قرآن، به عنوان متن فرآوردهی رسول، چه تکلیف دینی و عبادی پیش روی ما مینهد.
پیامبر میگفت چیزهایی را که من میفهمم، طی پروسهای به نام «وحی» به دستم میرسد و وحی نیز از طرف موجودی ماورایی به نام خداوند به من میرسد. در این پروسه واسطهای هم به نام «جبرئیل» وجود دارد. همهی اینها در قرآن آمده است. آیاتی که خواندید اشاره به همین معانی دارد. پیروان پیامبر هم معتقدند عین این الفاظ به همین شکل عربی و به صورت همین جملهبندی فعلی در قرآن، بر پیامبر خوانده میشد و ایشان هم به قومش منتقل میکرد. این اطلاع و قرینه را بایستی اینجا نگه داریم و بگوییم که فعل خداوند، به تعبیر فلاسفه، «تخصیص» پیدا میکرد؛ به این معنا که رنگِ آن محیط را میگرفت و وقتی به سراغ پیامبر میآمد، فعل بیرنگِ بیقید و بیشکلی نبود؛ بلکه کاملاً مقدّر به اقدار جامعهای میشد که پیامبر در او بود. داده یا قرینهی دیگری به ما میگوید آنچه ما در محصول وحی پیامبر میبینیم، با آنچه در حیات پیامبر - به طور خصوصی یا عمومی - میگذشته، نسبت بسیار نزدیک داشته، بلکه عجین بوده است. این چنین نبوده که از قبل چیزهایی آماده شده باشد - صرف نظر از اینکه در جامعه یا در میان مردم چه میگذرد و یا مردم چه سؤالی را مطرح میکنند - و این مطالبِ پیشساختهی پختهشده در ذهن و ضمیر و قلب پیامبر ریخته شود و ایشان هم مأمورِ در میان گذاشتن آنها با مردم باشد؛ این آموزهها بسیار متناسب با حوادثی بود که در حیات پیامبر رخ میداد.
دادهی دیگر نکتهای است که در مقالهی «ذاتی و عرضی» به آن اشاره کردهام؛ لغات غیر عربی فراوانی در آیات قرآنی دیده میشود. اگر به کثیری از احکامی که در قرآن بیان شده - نظیر احکام مربوط به بردگان و حجاب - بنگرید و به جامعهی عربی آن روز نیز نگاه کنید، متوجه میشوید که این احکام با آنچه در جامعهی عربی آن روز جاری بوده، مشابهت بسیار دارد؛ اصلاً نوی ندارد و اگر هم دارد، بسیار کم است. احکام جدید به زحمت به یک درصد میرسد؛ نود و نه درصد آن همان احکام جاری میان اعراب بوده است. حال شما این دادهها را در دست بگیرید و پیش چشم بگذارید، و طرحی روی اینها بیفکنید که همهی اینها را توضیح بدهد و بگوید چرا اینها به این شکل است. همانطور که گفتم معرفت طرحی ما اینچنین است که قراین را کنار هم میگذاریم و بر اساس قرائن یک تئوری پیشنهاد میکنیم. آن تئوریپردازی تقریباً همان چیزی است که من، با الهام از تئوری داروین، در بسط تجربهی نبوی آوردهام؛ بدین معنا که «وحی پدیدهای است که با محیط منطبق میشود و کاملاً رنگ محیط را به خود میگیرد.» محیط در این معنا که میگوییم مفهوم اعمی دارد؛ اعم است از آنچه در جامعهی عربی آن روز رخ میدهد، آنچه در شخصیت پیامبر میگذرد، حوادثی که در طول زندگی پیامبر و درگیریهای سیاسی و اجتماعی او پیش میآید، زبانی که در جامعهی پیامبر جاری است و چیزهایی از این قبیل. این مدل تمام آن دادههایی را که عرض کردم، کنار هم نشانده، همه را مصبوغ به صبغهی واحدی کرده، برای همه حکم یکسانی صادر میکند و هیچیک را به طور جداگانه به ارادهی جداگانهای از خداوند مستند نمیکند. حال در اینجا ممکن است شما از من بپرسید: «پس جبرئیل چه بود؟» بحث جبرئیل و نحوهی نزول و ظهورش بر پیامبر، بحث مکانیزمهاست.
نکتهی دوم این است که وقتی ما دربارهی وحی بحث میکنیم، در واقع بحث بیرون وحیی میکنیم و از بیرون به حادثهای به نام وحی، که در جامعهی عربی و در ضمیر پیامبر اتفاق افتاده است، نگاه میکنیم. اگر در جهت اثبات مدعای خودمان یا برای نقض آن قراینی میآوریم، همهی این قراین بایستی از بیرون وحی گرفته شده باشد. به درون وحی مراجعه کردن، نفیاً یا اثباتاً، به لحاظ متدولوژیک کار نادرستی است. یعنی نمیتوان گفت که پیامبر فلان آیه را بیان کرده است که با آن نظریه منافات دارد. همهی آن آیات مشمول همان تئوری انطباق با محیط آن روز عربستان میشود که ما از بیرون طرح کردهایم. ما بایستی آیات را بر وفق آن تئوری تفسیر کنیم و آنچنان تفسیر کنیم که آن تئوری دست نخورد؛ ولی حتی آن منافات ظاهری هم وجود ندارد. شما از پروسهی وحی پایینتر بیایید و پروسهی خواب دیدن را ملاحظه کنید. شما خواب دیدن را چطور تفسیر میکنید؟ خوابی که رؤیای صادقه باشد. همهی این موارد اتفاق میافتد و امر عجیب و غریبی نیست. در مورد پیامبران هم همین طور است. در روایتی از شخص پیامبر آمده است که رؤیای صادقه یک جزء از چهل و شش جزء نبوت است. وحی و رؤیا از یک جنس هستند. شما برای اینکه بفهمید که وحی چیست، از رفیق و همنشین آن، که رؤیا باشد، بپرسید و به طرف او بروید. غزالی در جایی بحث میکند که شیاطین هم به انسانها وحی میکنند. در قرآن هست: «إِنَّ الشَّیَطِینَ لَیُوحُونَ إِلَی أَوْلِیَآلِهِمْ»(انعام:۱۲۱). هنگامی که شیطان وسوسه میکند گویی به ما وحی میکند. تجاذبها و کشمکشهایی که گاه در درون داریم و ما را به جانب کارهای ناروا میکشاند، در واقع، نوعی وحی هستند. این وحی با شما چه میکند؟ چیزی را در چشم شما میآراید و تئوریهایی را در ذهن شما پدید میآورد که باعث میشود شما کارهایی را خوب بدانید؛ چون آدمی به طرف کارهایی میرود که آنها را توجیه کرده باشد. پیامبر هم بنا بر این تمثیل - همانطور که تمثیل «وحی شیطانی» مقتبس از قرآن است - در معرض «وسوسهی ملکی» قرار میگرفتند، خوابهای صادق میدیدند، اندیشههای نیکو در ایشان بیدار میشد و بعد کشفهایی بر آنها عارض میشد و پردههایی از جلو چشمشان کنار میرفت. تجربهی نبوی غیر از این چیزی نیست. وقتی که پیامبر صاحب کشف میشود، به تدریج، واجد شخصیت تبدل یافتهای میشود که امور را به خوبی میبیند، واقعیات را به خوبی مشاهده میکند و پیامدهایشان را درک میکند و از آنها سخن میگوید. هنگامی که کسی از چیزی سخن میگوید، گاه بر او چنان وانمود میشود که گویی کسی این سخنها را به گوش او میخواند یا کسی را میبیند؛ ما این را وحی به معنیالاخص میدانیم. این معنی تبعیت وحی از شخصیت، محیط، شرایط زندگی و تجربههای درونی و بیرونی پیامبر است. به نظر من خیلی طبیعی است که پیامبر اسلام در خواب - یا چیزی شبیه به خواب - میدید که برای او داستان پیامبران را میگویند.
نکتهای را هم راجع به احکام ذکر کنم: تلقی من این است که شارعِ احکامِ فقهی پیامبر بوده است. شخص پیامبر در این مسائل قانونگذاری کرده است و البته خداوند بر قانونگذاری پیامبر صحّه میگذاشته است. در احکام دینی ما عرف جامعهی پیغمبر خیلی جدی گرفته شده است. ما هیچ دلیلی نداریم که بگوییم عرف جامعهی پیغمبر بهترین عرف ممکن در تاریخ بوده است.
هر پیغمبری با همان مفاهیمی که در جامعهی روزگار خویش جاری بود، کار خود را پیش میبرد و نمیتوانست مفاهیمی را که هنوز نیامده است از خود اختراع کند و به مردم بیاموزد یا از مردم بخواهد که از آن مفاهیم نیامده استفاده کنند. از این رو، احکام فقهی قطعاً موقت هستند؛ مگر اینکه خلافش ثابت شود. تمام احکام فقهی اسلام موقتاند و متعلق به جامعهی پیامبر و جوامعی شبیه به آن جامعه هستند؛ مگر اینکه خلافش ثابت بشود. ما باید دلیل قطعی داشته باشیم که این احکام برای همیشه وضع شدهاند؛ نه برای آن شرایط ویژه. البته من میدانم که رأی عموم فقها بر خلاف این است.
اگر قرار باشد هر پیامبری، در زمان خویش، پیامی برای جامعه - به تناسب جغرافیا و فرهنگ و عقول مردم همعصر خود - بیاورد، در آن صورت «خاتم الانبیا» بودن چه معنای محصّلی دارد؟ در نتیجه، اصلاً لازم نیست روی آن شخصیتها نام پیامبر بگذاریم؛ هر زمان مصلح مخلصی که علاقهی وافری به بشریت داشته، ظهور کرده و جامعه را پیش برده است؛ ولی در هر حال، او محدود به زمان خود بوده و برای زمانهای بعد کارکردی ندارد؛ چراکه آن پیامها موقتی هستند نه دایمی.
گفتوگو با عبدالکریم سروش
پی نوشت:
۱. نشریهی فصل و وصل، ش ۱، ص ۶۴.
۲. برای آگاهی بیشتر و تفصیلی از بحث تجربهی دینی رک: وین پراودفوت، تجربهی دینی، ترجمهی عباس یزدانی، مؤسسه فرهنگی طه، چاپ اول، قم ۱۳۷۷؛ ویلیام جیمز، دین و روان، ترجمهی مهدی قائنی، انتشارات آموزش انقلاب اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۷۲؛ ویلیام جیمز، تجربهی دینی، اصل و منشأ دین، ترجمهی مالک حسینی، مجلهی نقد و نظر. ش ۲۳ و ۲۴ ؛ و نیز مایکل پترسون و دیگران، عقل و اعتقاد دینی، ترجمهی احمد نراقی و ابراهیم سلطانی، طرح نو، چاپ دوم، تهران ۱۳۷۷.
۳. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۱۸، ص ۲۵۴.
۴. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۷، ص ۵۸ .
۵. برای آگاهی بیشتر از مباحث مربوط به وحی رک: محمد باقر سعیدی روشن، تحلیل وحی، مؤسسه فرهنگی اندیشه، چاپ اول، ۱۳۷۵.
۶. subjective
۷. نهجالبلاغه، ترجمه دکتر شهیدی، خطبه ۲۳۵، ص ۲۶۶.
۸. همان، خطبه ۱۳۳.
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
سید ابراهیم رئیسی رئیس جمهور سقوط بالگرد رئیسی سیدابراهیم رئیسی شهدای خدمت شهید جمهور ابراهیم رئیسی رئیسی شهادت ایران سقوط بالگرد بالگرد
هواشناسی شهید رئیسی امتحانات نهایی تهران کنکور شهرداری تهران سانحه بالگرد رئیسی هلال احمر بارش باران سیل قوه قضاییه پلیس
قیمت دلار خودرو بازار خودرو قیمت خودرو بورس قیمت طلا یارانه دلار یارانه نقدی حقوق بازنشستگان سایپا ایران خودرو
سینما سینمای ایران تلویزیون جشنواره کن سریال آیت الله سید ابراهیم رئیسی هنرمندان شعر رسانه ملی لیلا حاتمی قرآن کریم
کنکور ۱۴۰۳ دانش بنیان
اسرائیل رژیم صهیونیستی روسیه غزه امیرعبداللهیان جنگ غزه ترکیه فلسطین آمریکا چین ولادیمیر پوتین عربستان
فوتبال پرسپولیس استقلال رئال مادرید باشگاه پرسپولیس لیگ برتر لیگ برتر ایران فدراسیون فوتبال والیبال لیگ برتر انگلیس باشگاه استقلال لیورپول
اپل هوش مصنوعی مایکروسافت گوگل سامسونگ ناسا انسان تبلیغات موبایل آیفون
سلامت مغز کاهش وزن سلامت روان سرطان آلزایمر طول عمر مغز انسان افسردگی فشار خون