پنجشنبه, ۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 23 January, 2025
مجله ویستا

امام مهدی عج از منظر صدر المتالهین


امام مهدی عج از منظر صدر المتالهین

یكی از مسائل عقیدتی كه در منظومه فكری شیعه, چون خورشید تابناك می درخشد و بالندگی, پایندگی, زندگی و طراوت شیعه مرهون آن است اعتقاد به نظام «امام و مهدوّیت» است عالمان بزرگی در تحقیق و تحكیم این مهم, تلاش نموده اند كه از جمله آنان صدرالمتالهین شیرازی است در این نوشتار آراء و نظرات این حكیم الهی در باب امامت به ویژه مهدوت بررسی شده و از اندیشه ی و تلاش فكری استفاده گشته است

عالمان، مرزبانان، كیان عقیدتی امّت و حافظان گوهر انساین در برابر شبهات و شهوات‏اند و راز و رمز عظمت آنان از منظر دین و در نگاه مردم، در همین نكته نهفته است. تكریم «عالم» ارج نهادن به انسانیت و احترام به حقیقت است و ارج و اوج هر فرهنگ و مكتبی، وامدار عظمت و عمق فكری و صمیمیت و صداقت عالمان آن است. تلاش همه فرهیختگان در اعتلای فرهنگ بشدی، ممدوح و مقبول است. در این میان مكتب اسلام و تاریخ سكینی، با برخورداری و حفظ گوهر دین و مصون ماندن از تحریف، )عدد الهی و به جدّ و جهد امامان و عالمان دینی، و نیز دعوت قرآن به تفكّر و خردورزی، شاهد نشو رشد متفكرّان سترگی بوده است آنان با همّت دانش و بینش خود، معارف دینی را تحقیق و حقانیت آن را ثبات نموده‏اند.

نام ملاصدرای شیرازی در صدر این عالمان بزرگ قرار دارد كه دین را عاقلانه و عارفانه شناخته و ترویج نمو و مبانی و مبادی آن را با برهان و بدون تكیه بر خیال و خرافه، استحكام بخشید. وی فیلسوف دینداری است كه دین را با خردورزی توأم نمود؛ نه این كه متفكّر نمای بدون تعلّق دینی و یا دین‏داری جاهلا باشد كه دین را مجموعه‏ی خرافی - احساسی عوام‏فر یك بداند. حكمت متعالیه در كنار برهان، از اشراق و عرفان هم سود برد و تعلّق را با تعقّل در آمیخت و تكیه محض و اعتماد بی‏چون و چرا بر پای چوبین استدلال نداشت بودن معارف حقه دینی را با خرد سقای و عرشی، هماهنگ و هم‏زیست كردن، هم خدمت به ساحت تفكّر بشری و هم خدمت به حوزه‏ی تدین و جامعه دین‏باوران است. بر این اسا تجلیل از حكیم مقالّه مرحوم ملاصدرا، در هر دو حوزه و به هر دو انگیزه لازم است.

یكی از مسائل عقیدتی كه در منظومه فكری شیعه، چون خورشید تابناك می‏درخشد و بالندگی، پایندگی، زندگی و طراوت شیعه مرهون آن است؛ اعتقاد به نظام «امام و مهدوّیت» است. عالمان بزرگی در تحقیق و تحكیم این مهم، تلاش نموده‏اند كه از جمله آنان صدرالمتالهین شیرازی است. در این نوشتار آراء و نظرات این حكیم الهی در باب امامت به ویژه مهدوت بررسی شده و از اندیشه‏ی و تلاش فكری استفاده گشته است.

حكیم نامور شیعه در كتاب‏های گوناگون خود، مباحث »امامت و مهدویت« را طرح كرده كه با یك نظام خاص و دارای چینش منطقی، در این نوشتار طرح و بررسی می‏شود.

۱. اضطرار به وجود حجّت

تفسیر و تحلیل واقعی »حجت« و به عبارت دیگر تصوّر صحیح آن، زیربنای تصدیق ضرورت آن در نظام آفرینش است، بدون فهم صحیح حجّت و درك معنای »حجیت امام و نبی«، نمی‏توان به ضرورت یا عدم ضرورت آن حكم كرد.

● یك، معنای حجیّت امام

ملاصدرا )ره( در بیان این نكته نویسد:

انسان در آغاز تولد خود، حیوانی بسان حیوانات دیگر است كه جز خوردن و آشامیدن نمی‏داند؛ سپس با رشد جسم باقی صفات نفس از شهوت و غضب برایش حاصل می‏شود. تا این جا انسان، حیوان راست قامت است و با بقیه حیوانات تمایزی ندارد.

»فلومات علی هذه الحاله لم یك له فی الاخرهٔ حیوهٔ ستقّره ولاحسب ولاكتاب ولاثواب ولاعقاب ایضاً از العذاب والشقاوهٔ فرع الشعور بالسعادهٔ التی فی مقابلها«.(۱)

بدین جهت، این انسان نه مستحق ثواب است و نه مستحقق عتاب؛ چرا كه شقاوت عدم ملكه است و تا سعادت تصور نشود. و امكان نیابد، آن هم معنا نمی‏یابد.

حیوان متنوی القامه، به واسطه حجت به حیات انسانی قدم می‏گذارد و در مسیر ثواب و عقاب قرار می‏گیرد، نقش و معنای حجّت در زندگی این است كه انسان را وارد زندگی و حیاتی فراتر از حیات حیوانی می‏كند.

»از اتبیّن هذا فنقول: معنی كون البنی او الامام حجهٔ اللّه علی العباد، ان كاعته یوجب استحقاق الرحمه و الجنه و النعیم وان عصیانه یوجب استحقاق الغضب والعذاب و عندالرفع لایستحقون ثواباً ولا عقاباً«.(۲)

حجت بودن امام، به معنای این است كه بدون او، ثواب و عقاب منتفی است و ثواب و عقاب؛ یعنی، فعلیّیت یافتن قوه‏ای انسانی، بر این اساس امام ملاك و عامل فعلّیت یافتن انسان است و بدون آن، حیات انسانی قابل تصور نیست.

● دو. ضرورت حجّت

با چه دلایلی اثبات می‏شود كه وجود حجت در حیات بشر، امری ضروری است؟ ملاصدرا)ره( برای اثابت این نكته ادّله و شواهد عقلی و نقلی متعددی بیان می‏كند كه در دو حوزه جداگانه بررسی می‏شود:

الف. ادّله عقلی

۱. علّت غایی بیان آن »العلّهٔ الغائیهٔ التی لاجلها الشی‏ء«(۳)؛ یعنی، علّت غایی گرچه در وجود مؤخّر باشد امّا فاعلّیت فاعل به آن بستگی دارد:

نظام هستی برای انسان كامل خلق شده است و این سخن حكیمانه شیخ الرئیس، از منبع وحی برخاسته كه: »الحمدللّه الذی خلق الانسان وخلق من فضالهٔ طینته سایرالاكران(۴)».

چرا كه تمام هستی، ظل وجودی انسان محسوب می‏شود: »لان البنات ظل نباتیتّه والسباع و البهائم اظلال غضبه وشهوته والشیطان ظل نكراه ومكید ته«.(۵)

بر این اساس اگر علّت غایی نباشد، فاعل، فاعلیّت نمی‏یابد و فعل نیز بدون علّت غایی، وجود و بقایی ندارد. ملاصدرا)ره( ضمن تأكید بر این مهمّ، ضرورت وجود امام را بدین جهت موّجه می‏داند و تأمل است كه این ضرورت را در ورای احتیاج مردم به راهنمایی امام، باید در نیازمندی تمام هستی به وجود امام جست.

»ان وجود النبی)صلی‏اللّهُ‏علیه‏وآله‏وسلّم( و الامام لیس بمجرّد ان الخلق محتاجون الیه فی اصلاح دینهم ودیناهم وان كان ذلك مترتباً علی وجوده ضرورهًٔ، بل انّما قامت بوجوده الارض ومن فیها لكون وجوده الكونی علهًٔ غائیه لوجودها، فلا تقوم الارض و من فیها لحظهًٔ الابوجود الانسان الكامل«.(۶)

قوام زمین و آسمان و كلی هستی، به جهت وجود عنصری امام است و وجود امام، علّت غایی وجود هستی است. بر این اساس حتّی یك لحظه، هستی بدون امام و انسان كامل باقی نمی‏ماند و این نكته مفاد حدیث شریف ذیل است. كه امام باقر فرمود: »لو ان الامام رفع من الارض ساعهٔ لماجت باهلها(۷)».

ملاصدرا در شرح آن می‏گوید: »وان هذا الحدیث علی حقیقه مامّر ذكره منا«(۸)؛ یعنی، این حدیث حقیقی را كه ذكر كردیم، بیان می‏فرماید.

۲. برهان امكان اشرف

بیان آن »ان الممكن الاشرف یجب ان یكون اقدم من الممكن الاخس و انّه اذا وجد اللمكن الاخس فلابّد ان یكون الممكن الاشرف منه قد وجد قبله«(۹).

مفاد برهان امكان اشرف این است كه وجد یافتن موجودات اخس و فیض‏گیری آنها از منبع فیض علی الاطلاق، به جهت و از طریق موجود اشرف است.

مقصود در این سخن، تقریر برهان امكان اشرف نیست؛ بلكه نكته قابل توّجه تطبیق آن بر امامان معصوم)علیهم‏السّلام( و استفاده ضرورت حجّت از آن می‏باشد. طبق این بیان، آنان موجودات اشرف هستی و علّت و مجرای فیض دهی به تمام كائنات‏اند، این موجودات حاكی از موجود اشرف و ضرورت آن در هستی‏اند. بنابراین باید گفت وجود انسان كامل و حجت و امام ضرورت هستی است.

اشكالی كه مهم به نظر می‏رسد، در تطبیق این قاعده بر امامان معصوم)علیهم‏السّلام( است؛ چرا كه ما در این استدلال، وجود آنان را اشرف از سایر وجود - ولو بقیّه انسان‏ها - دانسته‏ایم و روش است منظور اشرف در بردن، اشرف فلسفی و وجودی است؛ یعنی، موجود اشرف با موجود اخس، باید فرق كند و می‏دانیم افراد نوع واحد، مماش‏اند و تقدّمی بر یكدیگر ندارند. از این رو تقدّم و اشرف بودن ائمه)علیهم‏السّلام( بر سایر انسان‏ها، اشكالی است كه در تطبیق این قاعده به نظر می‏رسد اگر وجود نبات را اخس از وجود حیوان می‏دانیم، صحیح است، امّا چطور می‏توان فردی از حیوان را اخس از فرد دیگر دانست و وجود دیگری را شدیدتر و اشرف تلقّی كرد.

حلّ این نكته بسیار كارگشا است و تطبیق امكان اشرف را خالی از اشكال می‏كند. ملاصدرا)ره( این مهمّ را بیان كرده و این استفاده را از اشكال، عاری نموده است.

وی متذكر این نكته مهم می‏شود كه مما ثلت امامان و بقیّه انسان، صرفاً در جسم و وجود عنصری آنان است و بر حسب نشأه، روحانی، آنان از شجره و مقوله دیگری‏اند. نوع آنان با نوع بقیه انسان‏ها متفاوت است و قلیلی از انسان‏ها، به نطق می‏رسند و تمایز وجودی پیدا می‏كنند.

بر این اساس، نوع ائمه هدی و سایر انسان، متفاوت است و اشكال یاد شده بر تطبیق برهان امكان اشرف وارد نیست.

ملاصدرا نویسد:

»اگر كسی بگوید امام و سایر مدرم از نوع واحدند و افراد نوع واحدند و افراد نوع واحد، متماشل‏اند و بر این اساس تقدمی بر یكدیگر ندارند و برهان امكان اشرف تطبیق نمی‏كند؛ در پاسخ می‏گوییم: »هیهات انما المماثله بین افراد البشر بحسب المادهٔ البدنیه«؛ یعنی، مماثلت بین افراد بشر بر حسب ماده‏ی بدنی و نشأه طبیعی است؛ قبل از آنكه نفوس ساده از قوّه به فعلیّت برسند اما بر حسب نشأه روحانی، این گونه نیست و مماثلتی در كار نمی‏باشد.

»اما بحسب النشأهٔ الروحانیه فهی واقعه تحت انواع كثیره لاتحصی وقوله تعال انما انا بشر مثلكم انّما هو بالاعتبار الاوّل دون الثانی فنوع النبی)صلی‏اللّهُ‏علیه‏وآله‏وسلّم( والامام نوع عال شریف اشرف من سایر الانواع فنسبهٔ نوع الحجه الی سایر البشر فی رتبه الوجود كنسبهٔ الانسان الی سایر الحیوان(۱۰)».

بر حسب نشأه روحانی. انسان جنس و دارای انواع كثیره‏ای است و این كه قرآن به پیامبر اكرم)صلی‏اللّهُ‏علیه‏وآله‏وسلّم( فرماید: بگو من بشری مثل شما هست، به اعتبار نشأه طبیع و مادّه بدنی است؛ ولی به اعتبار وجود نورانی و روحانی نوع امام و نبی ممتاز از سایر انواع انسانی و اشرف از آنها است؛ چنان كه نوع انسان از سایر حیوانات اشرف است. بر این اساس و با این توضیح ایشان، می‏توان گفت امامان)علیه‏السّلام( ممكنات اشرفی‏اند كه واسطه در خلقت هستی می‏باشند.(۱۱)

این گونه است كه »بكم فتح الله« و »السابقون دهراً« فهمیده می‏شود پس اینكه معصومین)علیهم‏السّلام( فرموده‏اند. »نحن السابقون اللاحقون«؛ یعنی، به روحانیت كلیّه‏شان، وسایط فیض هستی‏اند(۱۲) و هستی محتاج هستی آنان است و ضرورت »حجّت« فهم می‏شود.

نكته: تاكنون »ضرورت امام«، از منظر دو دلیل عقلی »برهان غایت« و »بردن امكان اشرف« بررسی شد. ملاصدرا این نكته‏ها را نیز از روایات استفاده می‏كند.

اینكه فرموده‏اند »حجت« قبل از خلق است، اشاره به این دارد كه وجود ائمه)علیهم‏السّلام( اشرف و واسطه در ایجاد خلق و فیض‏رسانی به هستی است: »متی قبل الخلق من حیث كونها واسطه فی ایجاد الخلق(۱۳)». و اینكه فرموده‏اند: حجت بعد از خلق است، منظور این است كه حجت غایتی است كه تمام جسمانیات به او منتهی می‏شود: »وبعد الخلق من حیث كونها من الغایات التی ینتهی الیها الجسمانیات«.(۱۴)

۱) ملاصدرا، شرح اصول كافی، ج ۲، ص ۵۰۶ )موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی(.

۲) همان، ص ۵۰۷.

۳) ابن‏سینا، الاشارات و التنبیهات، ج ۳، ص ۱۵.

۴) به نقل از: حواشی آیت الله حسن‏زاده آملی بر شرح منظومه سبزواری، ج ۲، ص ۴۳۱.

۵) همان، ص ۴۳۱.

۶) شرح اصول كافی، ج ۲، ص ۵۰۲.

۷) شرح اصول كافی، ج ۱، ص ۲۵۳.و

۸) همان.و

۹) ملاصدرا، الاسفار، ج ۷، ص ۲۴۴.

۱۰) شرح اصول كفای، ج ۲، ص ۵۰۴.

۱۱) به نظر می‏رسد ممكن اشرف كه واسطه برای ایجاد اخس می‏شود باید حدوثاً هم اشرف باشد، در حالی كه نظر ملاصدرا این است كه همه انسانها حدوثاً مماش‏اند؛ اما در بقا و استمرار به انواع مختلف تقسیم می‏گردند و نوع ائمه و انبیا و استمرار و بقا از بقیه انواع ممتاز می‏گردد لذا باز هم به نظر می‏رسد اشكل فوق وارد باشد. امّا طبق نظر فخر رازی - كه قایل به تعدد و تنوّع انواع انسانی حدوثاً می‏باشد و اصولاً انسان را حدوثاً و بقاء جنس می‏داند نو نوع - می‏توان این مشكل را حل نمود. )فخررازی المطالب العایه، ج ۸).

۱۲) حاشیه بر شرح منظومه سبزواری، ج ۲، ص ۷۳۰.

۱۳) شرح اصول كافی، ج ۲، ص ۴۶۸.

۱۴) همان.

۱۵) همان، ص ۳۹۰

۱۶) حدید، آیهٔ ۱۲۷.

۱۷) ملاصدرا، تفسیر القرآن الكریم، ج ۶، ص ۲۹۸.

۱۸) شرح اصول كافی، ج ۲، ص ۴۶۵.

۱۹) تفسیر القرآن الكریم، ح ۶، ص ۲۹۸.

۲۰) همان، ص ۳۰۰.

۲۱) همان.

۲۲) شرح اصول كافی، ج ۲، ص ۴۶۳.

۲۳) شرح اصول كافی، ج ۲، ص ۴۶۳.

۲۴) علی عابدی شاهرودی، مقدّمه بر شرح اصول كافی ملاصدرا.

۲۵) كشف المراد.

۲۶) نهج البلاغه.

۲۷) شرح اصول كافی، ج ۲، ص ۴۲۴.

۲۸) همان، ص ۴۶۴.

۲۹) همان، ص ۵۱۶.

۳۰) همان، ص ۵۴۳.

۳۱) همان، ص ۵۲۳.

۳۲) اصول كافی، ج

۳۳) تفسیر القرآن الكریم، ج ۶، ص ۳۰۲

۳۴) همان، ص ۳۰۱.

۳۵) مقدمه بر شرح اصول كافی ملاصدرا، ص ۲۳.

۳۶) شرح اصول كافی، ج ۲، ص ۴۵.

۳۷) همان.

۳۸) ملاصدرا، الشواهد الربوبیه؛ مشهد پنجم؛ اشراق نهم.

۳۹) شرح اصول كافی، ج ۲، ص ۴۲۴.

۴۰) همان، ص ۶۱۲.

۴۱) همان، ص ۳۰۱.

۴۲) همان، ص ۵۲۹.

۴۳) تفسیر القرآن الكریم، ج ۶، ص ۳۰۱.

۴۴) الاسفار، ج ۸، ص ۹۷.

۴۵) الاسفار، ج ۸، ص ۱۰۷.

۴۶) شرح اصول كافی، ج ۲، ص ۵۰۷.

۴۷) شرح اصول كافی، ج ۲،ؤ ص ۴۶۴.

۴۸) تفسیر القرآن الكریم؛ ج ۶، ص ۳۰۰.

۴۹) شرح اصول كافی، ج ۲، ص ۵۰۷.

۵۰) تغییر القرآن الكریم، ج ۶، ص ۳۰۱.

منبع:فصلنامه انتظار ، شماره ۷


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.