پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

در رثای حسین ع


در رثای حسین ع

نمی دانیم چرا ولی همواره وقتی نام حسین ع بر زبان ها جاری می گردد به ناگاه اشک در چشمانمان حلقه می زند و عطش بند بند وجودمان را به آتش می کشد

نمی دانیم چرا ولی همواره وقتی نام حسین (ع) بر زبان ها جاری می گردد به ناگاه اشک در چشمانمان حلقه می زند و عطش بند بند وجودمان را به آتش می کشد. نمی دانیم چرا ولی محرم که می آید نگاهمان به همه چیز تغییر می کند. هرگاه از کربلا نامی برده می شود همه غرق در ماتم و سوگ سر را به گریبان فرو می برند و به آرامی اشک ها را روی گونه ها سرازیر می کنند. عاشورا ، کربلا، آب ، دستان بریده ، لبهای خشکیده و از همه مهمتر عشق، برگ های کتاب سرخ حماسه ای است که حسین (ع) و۷۲ تن از یارانش سطر به سطر آن را با خون های خود نگاشته اند.

محرم که می آید همه جا سیاهپوش می شود. آسمان دل می گیرد و بغضی غریب باناله همراه می شود. به هر کوچه و برزن که سر می زنی سیاهی است و ماتم و عزا. همه در دل غمی بزرگ دارند و زیر لب حماسه ای را زمزمه می کنند که غربت آهنگش است و نامردمی ها غریو سرسام آورش. در کوچه ها قدم می زنی. نگاه خسته تو در سیاهی بیرق ها مبهوط می شود که از دور مردی ندای هل من ناصر ینصرنی سر می دهد! غم در صدایش تجلی یافته اما لرزشی از ترس نیست. خسته است اما امید را هم همراه دارد. صدای عجیبی است که شاید مثلش را جای دیگر نشنیده باشی. او تنهاست. تنهاترین سردار اما همچنان بر ایوان قلعه عشق ایستاده است و تورا به ادامه راه فرا می خواند . نسیم دلنوازی چهره خسته تورا نوازش می دهد و تو گم می شوی در انبوه عاشقانی پریشان که به دنبال گمشده ای می گردند.

صدای شیهه اسبی که ناجوانمردانه پیکر نیمه جان سربازانی دلیر را لگدکوب می کند به گوش می رسد . اگر کمی هم اهل دل باشی و چشمانت را به گرد خاک زمین نیالوده باشی می توانی غوغای آخرین چکاچک شمشیر علی اکبر (ع) را در مقابل صف کفر به گوش جان بشنوی و آن گاه که در سیل خروشان اشک غرق شدی به نظاره آخرین نجوای حسین ( ع) با جوان خوش سیمایش بنشینی .آری حسین ( ع) با تمامی سربازانش اینجاست. سپاهی به سپهداری علمداری نجیب در مقابل تو صف کشیده است .آری دهه محرم آغاز شده است و جان ما در غم ظلم کوفیان به دردانه پیامبر زیر آوار سنگین ماتم مدفون گشته . هنوز گریبان ها دریده می شود و اشک جایش را به خون می دهد برای حسین (ع) .

حسین(ع ) با تمام سربازانش برای ما زنده است. هنوز هم در همین آسمان شب با وجود تمام ابرهای سیاه تلالو انوار نورانی ماه بنی هاشم را می توان به نظاره نشست . ما سالهاست که در انتظار محرم نشسته ایم و هرسال با اشک و خون از آن میزبانی می کنیم. به مساجد می رویم . سینه می زنیم. بردوش ها زنجیر حسرت می کوبیم و در غم ماتم آن روز بزرگ گوشه خلوتی کز می کنیم و به درد دل های کربلا گوش می دهیم. که چقدر این کربلا دلش خون است ؟! پای سفره درد دلش که می نشینی چقدر حرف ها برای گفتن دارد. از زینب سلام الله علیها برایت می گوید .

می گوید که چطورآمده است و چه طور باحسرت خاک کربلا را وداع گفته است. از علمدار سپاهش می گوید که تا آخرین شب دور خیمه ها پرسه می زده و حتی یک شب را بی فکر پاسداشت حرم حسین ( ع) نگذرانده است. کربلااز علی ها می گوید برایت. کربلااز آخرین شب می گوید که شب غریبی است . شاید هیچ یک از شب ها برایش همچون این شب دردناک نیست . امام روبر می گرداند و شعله چراغ از تاریکی وجود نااهلان خاموش می شود . می گوید من عهدی برشما ندارم . بروید. هرکس با من بماند فردا کشته خواهد شد. مرا تنها بگذارید. حسین ( ع ) اینها را می گوید. این حرف ها جوانان بنی هاشم را به آتش می کشد . مگر می شود که ما برویم و حسین (ع ) بماند. ای وای برآن مردمی که از امامشان روی برمی گردانند. اما اینها را فقط چند تنی می گفتند. صف ها یکی یکی خالی می شود . هرکسی بهانه ای می تراشد در ذهنش و به یکبار به پامی خیزد و خیمه را ترک می کند. آن شب شب غریبی بود. آن شب ، شب غریب های کربلا بود. اما آیا امشب حسین(ع ) تنهاست ؟ نه !!

امشب تمامی عرش، حسین (ع ) و یارانش را در برگرفته است اما مگر او امام نبود که وی را در میانه آتش تنها می گذارند .امشب حسین (ع )تنها نیست اما دل خون در گرو یاران بی وفایش دارد. اینها به کجا می روند. بگویید نروند و خود را به دخمه های آتش نسپارند .امشب ملائکه در زمین کربلاقنوت شان را با “ اللهم الرزقنی شفاعه الحسین “ آغاز می کنند.چه شده است که محتاجان اصلی شفاعتش وی را تنها می گذارند؟! کربلادرد دل دارد هنوز . دلش از نامردمی ها خون است . در فراق علم و علمدار می گرید . اگر به چشم هایش نگاه کنی می توانی آخرین شلاق های شعله های آتش را بر پیکر خیمه ها ببینی و در سیاهی دودی که از تاریکی قلوب یزیدیان برخاسته همراه با کربلا به یاد قلب های شکسته حرم به گریه بنشینی. باشد که اندکی از غم نامردمی های نامردمان کوفه از دل اماممان کاسته شود!