دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

ازدواج محمد ص


ازدواج محمد ص

وقتی امانت و درستی محمد ص زبانزد همگان شد , زن ثروتمندی از مردم مكه بنام خدیجه دختر خویلد كه پیش از آن دوبار ازدواج كرده بود و ثروتی زیاد و عفت و تقوایی بی نظیر داشت , خواست كه محمد ص را برای تجارت به شام بفرستد و از سود بازرگانی خود سهمی به محمد ص بدهد

وقتی‌ امانت‌ و درستی‌ محمد ( ص‌ ) زبانزد همگان‌ شد ، زن‌ ثروتمندی‌ از مردم‌مكه‌ بنام‌ خدیجه‌ دختر خویلد كه‌ پیش‌ از آن‌ دوبار ازدواج‌ كرده‌ بود و ثروتی‌ زیاد و عفت‌ و تقوایی‌ بی‌ نظیر داشت‌ ، خواست‌ كه‌ محمد ( ص‌ ) را برای‌ تجارت‌ به‌ شام‌ بفرستد و از سود بازرگانی‌ خود سهمی‌ به‌ محمد ( ص‌ ) بدهد . محمد ( ص‌ ) این‌ پیشنهاد را پذیرفت‌ . خدیجه‌ " میسره‌ " غلام‌ خود را همراه‌ محمد ( ص‌ ) فرستاد . وقتی‌ " میسره‌ " و " محمد " از سفر پر سود شام‌ برگشتند ، میسره‌ گزارش‌ سفر را جزء به‌ جزء به‌ خدیجه‌ داد و از امانت‌ و درستی‌ محمد ( ص‌ ) حكایتها گفت‌ ، از جمله‌ برای‌ خدیجه‌ تعریف‌ كرد : وقتی‌ به‌ " بصری‌ " رسیدیم‌ ، امین‌ برای‌ استراحت‌ زیر سایه‌ درختی‌ نشست‌ .

در این‌ موقع‌ ، چشم‌ راهبی‌ كه‌ در عبادتگاه‌ خود بود به‌ " امین‌ " افتاد . پیش‌ من‌آمد و نام‌ او را از من‌ پرسید و سپس‌ چنین‌ گفت‌ : " این‌ مرد كه‌ زیر درخت‌ نشسته‌ ، همان‌پیامبری‌ است‌ كه‌ در ( تورات‌ ) و ( انجیل‌ ) درباره‌ او مژده‌ داده‌اند و من‌ آنها را خوانده‌ام‌ " .

خدیجه‌ شیفته‌ امانت‌ و صداقت‌ محمد ( ص‌ ) شد . چندی‌ بعد خواستار ازدواج‌ با محمد گردید . محمد ( ص‌ ) نیز این‌ پیشنهاد را قبول‌ كرد . در این‌ موقع‌ خدیجه‌ چهل‌ ساله‌ بود و محمد ( ص‌ ) بیست‌ و پنج‌ سال‌ داشت‌ . خدیجه‌ تمام‌ ثروت‌ خود را در اختیار محمد ( ص‌ ) گذاشت‌ و غلامانش‌ رانیز بدو بخشید . محمد ( ص‌ ) بیدرنگ‌ غلامانش‌ را آزاد كرد و این‌ اولین‌ گام‌ پیامبر در مبارزه‌ با بردگی‌ بود . محمد ( ص‌ ) می‌خواست‌ در عمل‌ نشان‌ دهد كه‌ می‌توان‌ ساده‌ و دور از هوسهای‌ زود گذر و بدون‌ غلام‌ و كنیز زندگی‌ كرد . خانه‌ خدیجه‌ پیش‌ از ازدواج‌ پناهگاه‌ بینوایان‌ و تهیدستان‌ بود . در موقع‌ ازدواج‌ هم‌ كوچكترین‌ تغییری‌ - از این‌ لحاظ - در خانه‌ خدیجه‌ بوجود نیامد و همچنان‌ به‌ بینوایان‌ بذل‌ و بخشش‌ می‌كردند . حلیمه‌ دایه‌ حضرت‌ محمد ( ص‌ ) در سالهای‌ قحطی‌ و بی‌بارانی‌ به‌ سراغ‌ فرزند رضاعی‌اش‌ محمد ( ص‌ ) می‌آمد . محمد ( ص‌ ) عبای‌ خود را زیر پای‌ اوپهن‌ می‌كرد و به‌ سخنان‌ او گوش‌ می‌داد و موقع‌ رفتن‌ آنچه‌ می‌توانست‌ به‌ مادر رضاعی‌ ( دایه‌ ) خود كمك‌ می‌كرد . محمد امین‌ بجای‌ اینكه‌ پس‌ از در اختیار گرفتن‌ ثروت‌ خدیجه‌ به‌ وسوسه‌های‌ زودگذر دچار شود ، جز در كار خیر و كمك‌ به‌ بینوایان‌ قدمی‌ بر نمی‌داشت‌ و بیشتر اوقات‌ فراغت‌ را به‌ خارج‌ مكه‌ می‌رفت‌ و مدتها در دامنه‌ كوهها و میان‌ غار می‌نشست‌ و در آثار صنع‌ خدا وشگفتیهای‌ جهان‌ خلقت‌ به‌ تفكر می‌پرداخت‌ و با خدای‌ جهان‌ به‌ راز و نیاز سرگرم‌ می‌شد .

سالها بدین‌ منوال‌ گذشت‌ ، خدیجه‌ همسر عزیز و باوفایش‌ نیز می‌دانست‌ كه‌ هر وقت‌ محمد ( ص‌ ) در خانه‌ نیست‌ ، در " غار حرا " بسر می‌برد . غار حرا در شمال‌ مكه‌ در بالای‌ كوهی‌ قرار دارد كه‌ هم‌ اكنون‌ نیز مشتاقان‌ بدان‌ جا می‌روند و خاكش‌ را توتیای‌ چشم‌ می‌كنند . این‌ نقطه‌ دور از غوغای‌ شهر و بت‌ پرستی‌ و آلودگیها ، جایی‌ است‌ كه‌ شاهد راز و نیازهای‌ محمد ( ص‌ ) بوده‌ است‌ بخصوص‌ در ماه‌ رمضان‌ كه‌ تمام‌ ماه‌ را محمد ( ص‌ ) در آنجا بسر می‌برد . این‌ تخته‌ سنگهای‌ سیاه‌ و این‌ غار ، شاهد نزول‌ " وحی‌ " و تابندگی‌ انوار الهی‌ بر قلب‌ پاك‌ " عزیز قریش‌ "بوده‌است‌ . این‌ همان‌ كوه‌ " جبل‌ النور " است‌ كه‌ هنوز هم‌ نور افشانی‌ می‌كند .