جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

ژاک و ارباب اهل مماشات


ژاک و ارباب اهل مماشات

درباره رمان «ژاک قضا و قدری»

دنی دیدرو (۱۷۱۳-۱۷۸۴م) نویسنده و فیلسوف فرانسوی قرن ۱۸ میلادی است که ۲۵ سال از عمرش را به همراه دالامبر، مونتسکیو، ولتر و روسو صرف نگارش دائره‌المعارفی جامع نمود و رمان «ژاک قضا و قدری» (مانند بسیاری از آثار دیدرو از جمله رمان‌های راهبه، برادرزاده‌رامو و گوهرهای رازگشا) مدت‌ها بعد از مرگ او منتشر شد؛ این رمان بر پایه‌ای از فلسفه و با تلفیقی از طنز، همراه با نثری مطایبه‌آمیز به نگارش درآمده‌است.

اساس این رمان بر سفر استوار است و به نظر می‌رسد سفر به عنوان نمادی از گذشت زمان به کار رفته‌است نمادی که بر پایه رفتن و پیشروی به‌سوی سرنوشتی محتوم - که دیدرو اساس آن را در درونمایه متن به نقد می‌کشد - استوار است. ژاک و اربابش مسافرانی هستند بی‌آنکه بدانند به کجا می‌روند و چرا می‌روند. راوی داستان در واقع خودِ نویسنده است نویسنده‌ای که وانمود می‌کند چیزی بیشتر از ژاک و اربابش نمی‌داند. دیدرو در این روایت که به نوعی یک ضد رمان نیز نامیده‌می‌شود، شیوه‌های روایی قبل از خودش را می‌شکند و از رمان‌های کلاسیک و از هم‌عصرانش پیشی می‌گیرد و با شیوه‌ای آوانگارد که به سبک نگارش دن‌کیشوت گوشه می‌زند، می‌نویسد و در جایی از متن می‌آورد: «...و از آنجایی که ژاک و اربابش، مانند دن‌کیشوت و سانچو، یا ریشارده (richardet) و فراگوس(ferragus) فقط دو نفری به درد می‌خورند و بدون یکدیگر هیچ هستند،....»(ص۸۰)

در تمام داستان بر اثر حکایت‌ها و روایت‌هایی که به صورت قصه در قصه گفته می‌شود، خواننده به ناچار دچار افت‌و‌خیز شخصیت‌های حکایت‌های ژاک و دیگران می‌شود که این معنا در محتوای سفر به‌کار می‌رود، اما واقعیت این است که در نهایت سفر ژاک و ارباب فاقد اوج و فرودهای معمول رمان‌‌های کلاسیک است؛ در این نوع روایت به نظر می‌رسد که دیدرو از شیوه کهن قصه‌گویی در شرق، یعنی شیوه قصه در قصه بهره گرفته‌است ولی به شیوه مخصوص به خود این‌کار را انجام داده‌است. قصه‌ها و آدم‌های آن قصه‌ها از فضای رمان هم جدا هستند و هم نیستند؛

به‌این معنی ‌که در جایی تقریبا همه آنها با هم هم‌سفر و هم‌داستان می‌شوند. همین قصه‌ها داستان سفر را پیش می‌برند بی‌آنکه علت سفر مشخص باشد. با اینهمه، دیدرو به‌طور مشخص در چند جا از متن ادعا می‌کند که علاقه‌ای به شیوه‌های رمان‌نویسی کلاسیک ندارد و حتی به استهزای آن شیوه می‌پردازد و تظاهر به نوشتن متنی می‌کند که خودش هم دقیقا نمی‌داند چه از کار در خواهد آمد:

« خواننده عزیز، چرا مطالعه‌‌تان را اینجا قطع کردید؛ مگر چه شده‌است؟ آهان! دلتان می‌خواهد نامه آگات را ببینید. اگر مادام ریکوبونی ( اشاره به رمان‌نویس عامه پسندِ هم‌عصر دیدرو) بود حتما نامه را به شما نشان می‌داد...امکان داشت بتوان آن را با لذت خواند اما به قوۀ تخیل مجال جولان نمی‌داد. داستان‌نویس که در دهان شخصیت‌هایش حرف‌هایی را می‌گذارد که هرگز نگفته‌اند، اعمالی را که هم می‌تواند به آنها نسبت دهد که انجام نداده‌اند. پس به شما التماس می‌کنم از این دو نامه بگذرید و به مطالعۀ خود ادامه دهید.» (ص۳۰۳)

راوی- نویسنده نیز مانند ژاک و اربابش – ادعا می‌کند که - نمی‌داند که آنها کجا می‌روند، چرا می‌روند، هدفشان از این سفر چیست و در نهایت چه خواهد شد، او هیچ نمی‌داند اما در قسمت‌هایی که ژاک و ارباب خواب هستند، آن‌ها را به حال خود رها می‌کند و با توافقی ضمنی با خواننده، قصه‌های دیگرش را می‌گوید؛ گاه در همین فاصله‌ها درگیر مباحث فلسفی می‌شود و گاه به تحلیل آنچه ژاک و اربابش می‌گویند و یا انجام می‌دهند می‌پردازد و در این راستا از مطرح کردن هر احتمالی کوتاهی نمی‌کند؛ با اینهمه دیدرو هرگز به ورطه صدور حکمی قطعی نمی‌افتد، چنانچه تفکراتش با شکی فلسفی درآمیخته بود و به مانند معنایی که از نام اثر متبادر می‌شود اجازه می‌دهد همه‌چیز به حال خود پیش برود؛ اما آیا در حقیقت این واقعیتی بود که دیدرو به آن معتقد بود: این تومار اعظمی ‌است که رقم خورده‌است؟

شعار دیدرو در همه متن این است که هر آنچه پیش می‌آید آن بالا نوشته شده است او با قضا و قدر، همچنانکه ژاک معتقد است متن را پیش می‌برد:

«خواننده عزیز، شما داستان فرمانده ژاک را قصه تلقی می‌کنید و سخت در اشتباهید. اعتراضم از آنجاست که من هم داستان را همان‌گونه که ژاک برای اربابش تعریف کرد، در هتل انوالید شنیدم...» (ص۸۱)

«ژاک قضا و قدری» به‌رغم اینکه جزو کلاسیک‌‌های قرن ۱۸ دسته‌بندی شده‌است، اما از زمان خودش پیشی داشته‌است و اثری آوانگارد محسوب می‌شده که نگاهی فراتر به فلسفه هستی و مسائل پیرامون آن دارد.

دیدرو در تمام متن همواره در این خطر بزرگ قرار داشته که به دام نظریه‌پردازی و شعار دادن بلغزد، اما در نهایت با موفقیت از این دام رهیده‌ و توانسته است با زبانی طناز و با شخصیت اربابی که در تناقضی آشکار با اربابان زمانِ خود قرار دارد و نیز با کیفیت گفت‌وگوهای این ارباب مهربان و اهل مماشات با خدمتکار جسور و غیرعادی‌اش حرف‌هایی بزند که حتی امروز هم بعد از گذشت بیش از ۲۰۰ سال از خلق آن قابل تامل و تفکر باشد.

این رمان با برگردان مینو مشیری و به همت نشر فرهنگ نو، در دسترس است.