جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

مردی از جنس باران


مردی از جنس باران

آقای والی شیرمردی
از جنس مولا و خدا بود
او یاور و یار ضعیفان
او از زرو زیور جدا بود
بابای خوب بچه ها بود
یار فقیران و یتیمان
مردی که از دنیا رها شد
مردی که از جنس باران
او رفته خود …

آقای والی شیرمردی

از جنس مولا و خدا بود

او یاور و یار ضعیفان

او از زرو زیور جدا بود

بابای خوب بچه ها بود

یار فقیران و یتیمان

مردی که از دنیا رها شد

مردی که از جنس باران

او رفته خود را وقف کرده

جاری است در رگهای جوشان

من یاد ایثارش می افتم

با بغض توی شوره زاران

دستش سخاوتمند و پرمهر

روحش بلند و آسمانی ست

او گر چه رفت از این زمانه

نامش بزرگ و جاودانی ست

گل ها، یتیمان و بشاگرد

دیدند عشقی پاک و عالی

شد یادگاری توی میناب

لبخند «عبدالله والی»

ای کاش ما هم یاد گیریم

دست یتیمان را بگیریم

در راه زیبای شکفتن

مانند «والی» ها بمیریم

فاطمه کشرانی / تهران

(عضو تیم ادبی وهنری مدرسه)