سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
سیمین دانشور
سالها پیش از اینكه سیمین خانم دانشور را ببینم، با آثار او آشنا بودم. گمان میكنم سال ۱۳۲۷ بود كه <آتش خاموش> نخستین اثر سیمین خانم منتشر شد و من هم آن را خواندم. در همان زمان مطبوعات تهران از طلوع بانوی نویسنده جوانی كه دانشیار دانشگاه نیز شده بود، خبر داده بودند و به این ترتیب بود كه نویسنده شیرازی ما به جمع نویسندگان ادبیات زنانه پیوست. دومین كتاب سیمین خانم <شهری چون بهشت> از نظر هنری به مراتب بهتر از <آتش خاموش> از آب درآمد و من بهویژه داستان <در بازار وكیل> كه در همان مجموعه نیز به چاپ رسیده است را بسیار پسندیدم.
نخستین رمان نویسنده بهنام <سووشون> بهمنزله ظهور رمانی پرمایه توجه نویسندگان، دانشوران و خوانندگان آثار ادبی معاصر را بهخود معطوف كرد. بدون اغراق میگویم كه این كتاب را در یك نشست و یك نفس خواندم. چنانچه میدانید رمان <سووشون> هم از نظر صنعت داستاننویسی و هم از نظر درونمایه از بهترین رمانهای معاصر ایران است. مهمتر از همه اینكه نویسنده زمینه حوادث را در شهر شیراز یعنی زادگاه خود قرار داده است. از بین شخصیتهای مهم كتاب شخصیت <زری> زن قهرمان داستان مشخصتر و دوستداشتنیتر است.
در دهه ۴۰ كه كار نقد ادبی در ایران جدیتر شد و من به تهران آمده بودم، فرصتی دست داد برای خواندن آثار ادبی جدید و در همین سالها بود كه <مدیر مدرسه> آل احمد را نیز خواندم و بعد هم كه <نون والقلم> او از چاپ درآمد، نقدی بر آن نوشتم كه در مجله <فردوسی> به چاپ رسید. گمان میكنم همان سالها و ایام نوروز ۱۳۴۵ بود كه سیمین خانم و آل احمد به شیراز آمدند. من پیشتر در نشستی در خانه استادم محمود هومن، آل احمد را دیده بودم و از شما چه پنهان درباره كتاب <غربزدگی> بین من و ایشان مجادلهای به وجود آمد كه سبب رنجش بسیار او شد؛ بهویژه كه استادم نیز از نظریههای من جانبداری كرد و با دلایل قوی از پایگاهی كه من به بحث پرداخته بودم، دفاع جانانهای ارائه داد.
شبی در كافهای كه نزدیك میدان شهرداری شیراز بود، با دوستان شام میخوردیم. بعد كه از آنجا بیرون آمدیم، یكی از دوستان فارسی ما پس از سلام و احوالپرسی گفت: آل احمد و سیمین خانم را دیدهاید؟ گفتم كه مگر به شیراز آمدهاند؟ گفت: در همین كافه مشغول صرف شام هستند.
دوستی شیرازی داریم به نام دكتر ارجمند كه مقیم آلمان است و در آن موقع برای دیدار خانواده به شیراز آمده بود. به محض آنكه نام آل احمد و سیمین خانم را شنید، یقه ما را چسبید كه مرا با این دو بزرگوار آشنا كن. گفتم: بماند برای بعد، الان زمان مناسبی نیست. پیدا بود كه دارم از این كار طفره میروم. دكتر ارجمند هم دستبردار نبود و به شدت و حدت میخواست با سیمین و آل احمد آشنا شود و گفتوگو كند. این دوست ما روانكاو است و به آثار ادبی معاصر فارسی هم بسیار علاقه دارد و در آن زمان در آلمان با جمعی دیگر از ایرانیان مهاجر جلسههایی برای ترجمه و معرفی نویسندگان ایرانی برپا كرده بود و بهخصوص به <سووشون> و <مدیر مدرسه> بسیار علاقه داشت.
وقتی كه دیدم دكتر ارجمند ولكن معامله نیست، گفتم: پدرجان! من با آل احمد چندی پیش دعوا كردهام، اگر ما نزد او برویم و او ما را تحویل نگیرد، سبب شرمندگی است، بهتر است از این خیال منصرف شوی. گفت: ابدا! حرفش را نزن. تو باید حتما مرا با ایشان آشنا كنی. اگر سلام ما را هم جواب نداد، غمی نیست، میشویم همان كه بودیم، خداحافظی میكنیم و برمیگردیم. خواه ناخواه با دوستم راه افتادیم، از پلههای كافه بالا رفتیم و پس از مدتی جستوجو چهره جلال با آن سبیل كت و كلفت نمایان شد. سیمین خانم را هم از روی عكسهایشان شناختم.
مهندس توكلی و خانم ایشان، از دوستان بسیار نزدیك جلال و سیمین خانم نیز نشسته بودند. افتان و خیزان خود را به میز حضرات رساندیم و من پس از سلام، بیدرنگ گفتم كه این آقای دكتر ارجمند با این اوصاف میخواهد شما را ببیند و حرف و حدیثهایی درباره آثار شما و سیمین خانم دارد. جلال سرش را بلند كرد و نگاهی به ما انداخت. در چشمهایش میخواندم دیری نخواهد گذشت كه به ما خواهد گفت: عوضی آمدهاید! راهتان را بكشید و بروید! در این موقع سیمین خانم كه گویا با خانواده ارجمند آشنایی داشت، با ما خوش و بشی كرد و فرمود: صندلی بیاورید و بنشینید!
این را بگویم كه این دكتر ارجمند ما بهرغم سالها اقامت در آلمان، شیرازی غلیظی حرف میزند، شیرازی لهجهدار، پر از اصطلاحهای زشت و زیبا و گویای عامیانه. چیزی گفت و سیمین خانم هم با همان لهجه غلیظ شیرازی پاسخش داد و گفتوگوهای مطایبهآمیز بین سیمین خانم و دكتر ارجمند گل كرد، بهطوری كه حتی كسانی كه در اطراف میز حضرات بودند نیز به خنده افتادند.
یكی دو ساعت بعد وقتی از پلهها سرازیر شدیم و در خیابان كریمخان زند كه در آن موقع كاملا خلوت بود راه افتادیم، ارجمند و سیمین خانم یك دل، نه صد دل به هم مانوس شده بودند. متلكی ارجمند میگفت و مطایبهای سیمین خانم و ما هم خنده و تفریح میكردیم.
البته در مطایبههای جمع ما مطالب جدی درباره مسائل مهم ادبی هم به میان آمد و این ماجرا تا نیمههای شب ادامه داشت و به این ترتیب بود كه من با سیمین خانم هم آشنایی حضوری پیدا كردم. ۱۰ روزی در شیراز بودند و با دكتر ارجمند، صادق همایونی، حسن شهپری و چند تن دیگر از ادبای شیراز حضرات را تنها نگذاشتیم و بهویژه آنطور كه جلال میخواست، به محلههای جنوب شهر، مساجد و آثار تاریخی شیراز هم سری زدیم و جلال با جد و جهدی كه شاخصه كار او بود، یادداشت برمیداشت، اما سیمین خانم بیشتر به مطالعه مردم و مردم زنده و روحیات همشهریان خود علاقهمند بود و گمان میكنم این نكتهای كه گفتم، جهات اساسی تفاوت نگاه سیمین و جلال را نشان میدهد. جلال غرق در سنت و حفظ سنت بود، اما سیمین خانم به مردم و همشهریان خود همانطور كه هستند و بودند، علاقه نشان میداد و نشان میدهد؛ یعنی میگوید پهلوان زنده را عشق است!
حقیقتش این است كه من از نخستین دیدار شیفته خلق و خوی مهربان و مشفقانه سیمین خانم شدم و هنوز نیز مرید پروپاقرص همین روحیه هستم. سیمین خانم بانویی است صاف و شفاف، مثل آینه، بدون هیچ خرده شیشه یا به قول خودش بدون هیچگونه <دژگال.> برنج فرد اعلایی است كه هیچ دژگالی در آن نیست. این مهربانیای كه ایشان دارد، منحصر به همشهریانش نمیشود.
همه ایران و ایرانیان را دوست دارد، بسیار دانشآموخته و دانشور است، اما وقتی با او حرف میزنی، هیچ احساس نمیكنی كه سیمین خانم دكترای ادبیات، استاد دانشگاه و تحصیلكرده آمریكاست. مطالب مشكل را با لهجه نمكین شیرازی و به سادگی حلاجی میكند، شنونده را تشویق میكند كه در مباحثه یا به قول امروزیها گفتمانهای ادبی و فلسفی شركت كنند. با اینكه به نهایت صریح و در سخن گفتن بی پرواست، غبار رنجشی از سخنان وی بر كسی نمینشیند. بسیار فروتن و مهربان است. بهراستی آشنایی با ایشان برای هر فرد طالب هنر و ادب مغتنم است. خودش و محضرش شیرین و دوستداشتنی است. آرزو دارم این سرو سایهافكن دل آرام شیراز سالها پایدار و برقرار بماند و بر سر ادبیات ملی ما سایهافكن باشد.
عبدالعلی دستغیب
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست