دوشنبه, ۱۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 3 February, 2025
هنر نزدیک شدن به موضوع
گاهی به نظر میرسد بعضی از تعریفها از هنر به پایان عمر تاریخی خود رسیده است و دیگر کاربردی در نقد و بررسی آثار ندارد مثل این تعریف از تولستوی که هنر عبارت است از احساس تجربه شده گفتهای دور از ذهن منتقدین امروز که اندیشهها و آرمانهایشان سخت درگیر نقدهای مفهومی ـ مدرن و گوناگون است به گونهای که خود نقد و ذات نقد در لابهلای بسیاری از اندیشهها و مکتبهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی فراموش میشود و آنچه میماند راه فراموش شده نقد عامپذیر و همه فهم است که مخاطب آثار هنری امروز سخت به آن نیازمند است.
در این جمله کوتاه دنیایی از بایدها و نبایدها نهفته است که کلید تولیدات فرهنگی در روزگار ما هست و خواهد بود. البته اگر منصفانه بگویم نه به دلیل فهم آسان آن بلکه به دلیل ارزش فطری آن...
میگویند چارلز دیکنز آنجا که به زندگی فرودستان و نیازمندان روزگار خود میپرداخت با چیرهدستی وصفناپذیری پیش میرفت، ولی درست در زمانی که پا در عرصه زندگی اعیان و لردها و اشراف انگلیس میگذاشت کلام او سرد و بیروح میشد. پرگویی نکرده باشم این هم بدون تردید راه نزدیک شدن به آثار کلاسیک جهان است. چه در عرصه ادبیات چه در عرصه سینما و تلویزیون، آثار برای موجود شریفی به نام مخاطب تولید میشود، چون آثار با «مخاطب ویژه» جایی در گفتار من ندارند. از همین جا میخواهم نگاهی به سریال تلویزیونی پنجره بیندازم. پنجره که این روزها در شبکه پنج سیما به روی مخاطبان این شبکه باز شده است. پنجره از نادر مجموعههایی است که موضوع خود را مسائل اخلاقی و تربیتی و آموزشی قرار داده، موضوعی که با دهها میلیون مخاطب در جامعه و خانوادهها روبهروست. موضوع زندگی دانشآموزی و حرفهای ناگفته آن. برای نخستین بار در یک مجموعه تلویزیونی پیش از آن که در همان سکانس اول با صدای زنگ یک خواستگار به خود بیاییم، وارد مدرسه و محیط آموزشی میشویم. محیط مدرسه که گویی با صدها مساله و مشکل از بس گرفتار آن هستیم آن را فراموش کردهایم. حالا تلویزیون پنجرهای به روی ما گشوده که از پشت آن میتوانیم مسائل جدیتر زندگی را هم ببینیم، مسائلی که درد و درمان نسل آینده در آن خودنمایی میکند.
قدرتالله صلح میرزایی پس از سالها آموزگاری، نویسندگی برای کودکان و نوجوانان و حضور موثر و مفید در آموزش و پرورش حالا با یک حرکت شگفتآفرین از یک فضای سینمایی کمدی عامهپسند، مثل فیلمهای دسته گلی برای عروس، دلداده و زندگی شیرین، وارد فضایی کاملا جدی مثل سریال پنجره شده است. فضایی کاملا متفاوت با آدمهایی کاملا متفاوت. درباره ساختار تصویری سریال پنجره حرفهای بسیاری وجود دارد مثل دکوپاژ، قاببندیها، حرکتهای دوربین که جای بحث آنها در این فرصت نیست، اما نکته ما همان دیدگاه هنرآفرین است: «تجربه زندگی و نزدیک شدن به موضوع».
شاید در گام نخست نزدیک شدن به یک موضوع قابل طرح در رسانه، کاری آسان باشد، اما شایسته است بدانیم تنها موضوعی برای مخاطب باورپذیر است که هنرمند و در این اثر ـ کارگردان ـ آن را با همه وجود احساس کرده باشد و با همه لایههای درونی و بیرونی آن آشنا باشد. کاری که این روزها در سریالسازی کمتر به چشم میآید.
اغلب نویسندگان سریالها به سوی موضوعهایی میروند که کمتر آن را درک کردهاند. از فضاهای ویژه گرفته تا شخصیتپردازی و نگاههای مردمشناسی و گفتوگوهای سادهای که آدم گاه میماند در این چند دهه گذشته کجا مردم اینگونه حرف میزدند و احساسها و آرزوهایشان را بیان میکردند. در پنجره یک نکته بیچون و چرا وجود دارد: ما به پویا و پیمان بسیار نزدیک میشویم. مثل آن که سالهاست آنها را میشناسیم. راحت و بیهیچ واسطهای بسیار نزدیک. کاملا متفاوت با سریالهایی که آدمها در ظاهر نزدیک هستند، ولی آنها را دور و دستنیافتنی میبینیم. برای همین است که تصویری کمرنگ در ذهن میماند و خیلی زود به وادی فراموشی سپرده میشوند، البته تاثیر این آدمها در ما یکسان نیست، هر جا که نویسنده و کارگردان با موضوع به خوبی نزدیک بودهاند، آدمها هم به ما نزدیکترند، مثل این که آنها را خوب میشناسیم و سالها با آنها زندگی کردهایم.
در پنجره پویا و پیمان، معاون مدرسه و مربی تربیتی قابل درکترند تا شخصیتهای دیگر، چون این دسته آدمهایی هستند که کارگردان با آنها سالها زندگی کرده و شاید خودش یکی از آنها بوده است. این معیار ساده یکی از بهترین راههای شناخت ارزشهای پنهان یک تولید تلویزیونی داستانی است، خواه موضوع جدی باشد خواه طنز، خواه تاریخی و دینی باشد یا اجتماعی و سیاسی.
سازندگان مجموعههای تلویزیونی باید سراغ موضوعهایی بروند و فضاهایی را به تصویر بکشند که از نزدیک آنها را درک کرده یا درباره آن مطالعه عمیق و گستردهای کرده باشند. هر موضوع اخلاقی، تربیتی و انسانی فقط با اراده هنرمند به یک تصویر همه فهم و جذاب تبدیل نمیشود. بلکه نکتههای بسیاری در این راه وجود دارد.
درباره سریال پنجره چند نکته یادم آمد که حیفم میآید نگویم. میشد اسمی بهتر برای این مجموعه انتخاب کرد. عنوانبندی بهتری تدارک دید و شعر و موسیقی نزدیکتری به موضوع آماده کرد، ولی باید منتظر لحظهها و روزهای آینده پنجره بود. تا اینجا کارگردان و نویسنده فیلمنامه به خوبی پیش رفتهاند چون کارگردان و طراح قصه به موضوع به خوبی نزدیک بودهاند.
در پایان به یاد توصیه یکی از استادانی افتادم که سالها پیش با او گفتوگوی کوتاهی داشتم. از او پرسیدم برای تاثیرگذاری یک موضوع قابل طرح تا کجا باید پیش رفت؟ گفت: باید به آن نزدیک شوی. پرسیدم: یعنی چه؟ گفت آنقدر که همه گفتهها و ناگفتههای آن را درک کنی. گفتم: این نزدیک شدن حد و مرزی هم دارد؟ گفت: بله، نزدیکتر از نزدیک!
محمد میرکیانی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست