دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

قصه آدم های متفاوت


قصه آدم های متفاوت

مروری بر تله فیلم های جشنواره فیلم های تلویزیونی

● پشت پرده مه (پرویز شیخ‌طادی:)

فیلم‌هایی که داستانشان در فضای روستایی و محیط‌های دورافتاده غیرشهری اتفاق می‌افتد ناخودآگاه بیننده را به یاد فیلم‌های دهه ۱۳۶۰ سینمای ایران می‌اندازد. در سال‌های گذشته نیز فیلمسازانی چون مجید مجیدی از طبیعت روستایی برای فضاسازی و طراحی پس‌زمینه بصری فیلم‌هایشان استفاده کرده‌اند که اتفاقا این‌گونه آثار، جوایزی در جشنواره‌های جهانی به دست آوردند و مورد استقبال مخاطبان بین‌المللی قرار گرفتند. طبیعت بکر و غنی مناطق روستایی ایران می‌تواند به عنوان یک وجه تاثیرگذار بصری، نقش مهمی در جذابیت تصاویر فیلم‌ها داشته باشد.

شیخ‌طادی با استفاده از همان الگوی آشنایی که در برخی فیلم‌های مجیدی به کار رفته (یعنی انتخاب فضاهای طبیعی و روستایی به عنوان محل روی‌دادن ماجراها و استفاده از بازیگران بومی و خردسال در مرکز داستان) توانسته است پشت پرده مه را به اثری چندوجهی سرشار از تصاویر بدیع و موثر تبدیل کند. داستان درباره کودک یتیمی است که از نقصی مادرزاد رنج می‌برد و در زمینه گفتار و شنوایی مشکل دارد. در طول داستان میان این کودک و معلم روستا رابطه عاطفی و روان‌شناختی پیچیده‌ای شکل می‌گیرد و بخش مهمی از مفاهیم اخلاقی و دلالت‌های انسان‌شناسانه فیلم در قالب همین رابطه دوجانبه بیان می‌شود. پشت پرده مه داستان ساده و سرراستی دارد و این سادگی در تمام اجزای فیلم دیده می‌شود. میزانسن و قاب‌بندی مطابق با قواعد کلاسیک طراحی شده و کوچک‌ترین نمای اضافه‌ای در سراسر فیلم وجود ندارد. ماجراها به‌قدری ساده و طبیعی است که بیننده از میانه‌های فیلم می‌تواند بقیه داستان را پیش‌بینی کند و بجز پایان‌بندی تلخ و تکان‌دهنده فیلم، بیشتر این حدس‌ها به واقعیت می‌پیوندد. در واقع شیخ‌طادی نمی‌خواهد و (به اقتضای نوع داستان و شیوه روایت) نباید پیش‌فرض‌های ذهنی مخاطب را به هم بزند. او سلسله‌ای از وقایع ساده و قابل‌پیش‌بینی را طوری در امتداد یکدیگر چیده که کم‌کم سیر تکاملی رابطه دو شخصیت اصلی مانند تکه‌های یک پازل در کنار هم شکل می‌گیرد.

تأکید اصلی فیلمنامه روی ۲ شخصیت اصلی داستان یعنی کودک و معلم است. بخشی از سکانس‌های مهم پشت پرده مه در فضای داخلی مدرسه می‌گذرد ولی فیلم قصد ندارد داستانی مدرسه‌ای درباره روابط معلمان و دانش‌آموزان روایت کند. تاکید داستان روی وجوه انسانی شخصیت‌هاست. جهانگیر الماسی نقش معلم سختگیری را بازی می‌کند که با به‌کارگیری روش‌های تربیتی سخت، سعی دارد دانش‌آموز گریزپا و سرکش را سربه‌راه کند اما در مسیر ماجراهای داستان به درک تازه‌ای از اصول تربیتی و شیوه ارتباط با کودکان می‌رسد. در واقع او تحت‌تأثیر رفتار عاطفی و غریزی کودک قرار می‌گیرد و می‌فهمد که به جای تنبیه و سختگیری باید به دل کودکانی چون او (که یتیم و بیمار هستند) راهی باز کرد. فصل پایانی پشت پرده مه کاملا به تسخیر ارتباط عاطفی و انسانی عمیقی درمی‌آید که بین معلم و کودک ایجاد شده. اوایل داستان شاهد نفرت کودک از معلم هستیم تا جایی که به جستجوی طلسمی می‌رود که او را به گرگ مبدل سازد ولی در پایان که قرار می‌شود معلم از روستا برود کودک با گریه و بیتابی نسبت به جدایی از او واکنش نشان می‌دهد. با توجه به نقصی که قهرمان خردسال داستان در استفاده از عنصر زبان و گفتگو داشته، مهم‌ترین چالش فیلم این بوده که قصه بدون بیان دیالوگ‌های طولانی و با توسل به تصویرها بازگو شود و مفاهیم درونی داستان با استفاده از کمترین گفتگو به بیننده منتقل گردد. تسلط کارگردان و ظرافت‌های اجرای فیلم به‌قدری چشمگیر است که این محدودیت به یکی از وجوه برتری پشت پرده مه تبدیل شده است. شیخ‌طادی برای روایت داستان به نوعی بیان تصویری موجز و دور از حرافی رسیده که تناسب زیادی با قالب و چارچوب ساختاری فیلم دارد. از عناصر طبیعی و چشم‌اندازهای زیبای شمال نیز برای خلق فضایی چشم‌نواز استفاده شده که تنوع زیادی در قاب‌های باز و نماهای دور ایجاد کرده است. در مجموع پشت پرده مه، یکی از تله‌فیلم‌های قابل‌تأمل چند سال گذشته است.

● دماغ (فرزاد موتمن)

موضوع تمایل جوانان ایرانی به جراحی‌های زیبایی و تلاشی که برای رسیدن به چهره‌ای زیباتر به خرج می‌دهند تاکنون دستمایه چند فیلم کوتاه و بلند داستانی و مستند قرار گرفته. این رویکرد که در طبقه متوسط رواج زیادی دارد در چند سال اخیر به موجی فراگیر مبدل شد و بلافاصله به عنوان سوژه‌ای جذاب مورد توجه سینماگران قرار گرفت. در مستندهایی که با محوریت جراحی‌های زیباسازی ساخته شده، این تمایل همگانی به داشتن دماغ متناسب و خوش‌تراش از زوایای گوناگون روان‌شناختی و جامعه‌شناختی مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است. تله‌فیلم دماغ نیز به فراگیری این موج اشاره می‌کند و انگیزه‌های مردم برای تن دادن به جراحی زیبایی را در قالب داستانی ساده به تصویر می‌کشد اما موضوع اصلی در این فیلم قصه و شخصیت‌ها هستند، نه صرفا مزایا و مضرات عمل جراحی. در واقع موتمن موضوع تمایل به زیبا‌شدن را دستمایه قرار داده تا بافت دراماتیک فیلمش را پیرامون آن شکل دهد. ماجراهایی که حول این محور اتفاق می‌افتد مهم‌تر از عامل محرک و نقطه عزیمت داستان (عمل زیباسازی دماغ) است. البته اشاره‌های نقدآمیزی در فیلم گنجانده شده که از غیرمنطقی بودن و بیهودگی این تمایل عمومی انتقاد می‌کند ولی موتمن در وجه منتقدانه فیلمش متوقف نمی‌ماند و تأکید اصلی‌اش را روی داستان می‌گذارد. در صحنه‌ای یکی از شخصیت‌ها که زندگی فقیرانه‌ای دارد اصرار می‌کند که پول زیادی فراهم آورد تا بتواند دماغش را عمل کند.

تصویری که موتمن از زندگی روزمره طبقه متوسط جامعه نشان می‌دهد بسیار منطبق با نمونه‌های واقعی و سرشار از ظرایف تصویری است. طراحی صحنه و تصویربرداری دقیق دماغ باعث شده که صحنه‌های خانوادگی باورپذیر و واقعی از کار دربیایند. طنز کنترل‌شده‌ای در طول داستان به کار گرفته شده که به اندازه و بامزه است. دماغ کمدی موقعیت را با شوخی‌های کلامی در هم آمیخته و داستان را با ریتم پرشتابی که مناسب حال و هوای فیلم است تعریف می‌کند. شخصیت‌پردازی از طریق نشانه‌های بصری و دیالوگ‌های کوچک پراکنده‌ای که خاستگاه فرهنگی و طبقاتی شخصیت‌های داستان را نشان می‌دهد انجام شده است. چند شخصیت اصلی با الهام از مابه‌ازای آنان در خانواده‌های متوسط‌ الحال ایرانی طراحی شده‌اند و طراحی این شخصیت‌ها یکی از نقاط قوت دماغ است.

منطق روایی فیلمنامه دماغ در چند مورد دچار گسست‌هایی می‌شود که ریتم فیلم را کند می‌کند. در مرحله اجرا سعی شده فیلمنامه یکدست شود ولی چیدمان صحنه‌های میانی فراز و نشیب‌های فیلمنامه را از بین نبرده و دست‌اندازهای داستان کاملا به چشم می‌آید. مهم‌ترین عنصر تله‌فیلم دماغ که تا حدودی حفره‌های داستان را کم‌اهمیت می‌کند ‌ شخصیت‌پردازی صحیح و فضاسازی خلاقانه است. همچنین موتمن هوشمندی زیادی در هدایت بازیگران نشان داده که بازی خوب طناز طباطبایی و مریم کاظمی جزو وجوه برتر فیلم محسوب می‌شود. دیالوگ‌ها زنده و سرخوشانه هستند و روایت فیلم وابستگی زیادی به نوع گفتگوها و شیوه بیان آنها دارد.

شاهین شجری‌کهن