پنجشنبه, ۲۸ تیر, ۱۴۰۳ / 18 July, 2024
مجله ویستا

دخالت نظامی یا حمایت سیاسی


بوش رئیس جمهور آمریكا در سیاست خارجی خود محوریت را به گسترش دموكراسی در جهان داده است

نباید به اعتقاد او و مشاوران ارشدش به آنچه خود آن را «راهبرد نوین آزادی» می خوانند شك كرد، هر چند زمانی خودشان هم باید در این مورد متقاعد می شدند، واقعیت این است كه «دیك چنی»، «دونالد رامسفلد»، «كاندولیزا رایس» و شخص بوش خود تازه به این ایده پیوسته اند. آنها در موضع گیری های قبلی شان خیلی بیشتر به «هنری كیسینجر» شباهت داشتند تا «وودرو ویلسون».اكنون روشن است كه بوش، هر چند در اجرا ناشی و سختگیر باشد اما می خواهد گسترش دموكراسی در جهان را از خود به یادگار بگذارد. بنابراین زمانی كه منتقدان او در داخل یا خارج لفاظی های او را تنها پوششی رسوا برای قدرت طلبی آمریكا می دانند، در ارزیابی صداقت او به خطا می روند. و یا زمانی كه دولت وی تلاش می كند كه هر دستاورد ناچیز اما خوشایند را از سیاست خارجی خود بیرون كشیده و به نمایش بگذارد، منتقدان تمایل پیدا می كنند كه بگویند دموكراسی تنها نام دیگری برای نومحافظه كاری است. چنین موضعی، چه به لحاظ اخلاقی و چه سیاسی، موضع مناسبی برای مخالفان نیست. بهترین نقش برای آنان در دوره دوم ریاست جمهوری بوش، نه به تمسخر گرفتن ایده گسترش آزادی كه جدی گرفتن آن است تا او را به ادعاهایش متعهد و پایبند كنند. پرسش دشوار این نیست كه آیا آمریكا اصولاً باید نظام های دموكراتیك را گسترش دهد، بلكه این است كه چگونه این كار را باید بكند؟ سئوالی كه به نظر می رسد خود دولت كمتر درباره آن فكر كرده باشد، در حالی كه بسیار تعیین كننده است. كافی است به دو نمونه از صفحات اول روزنامه های هفته توجه كنیم تا این پیغام را دریافت كنیم: اگر رویكرد دقیق و جامع انتخاب شود، نتیجه امیدبخش خواهد بود و اگر مغشوش و یك جانبه، ناامیدكننده.در اوكراین پس از آنكه انتخابات ریاست جمهوری اش به سبب تقلب های فراوان بی اعتبار شناخته شد، قیام عمومی به برگزاری انتخابات مجدد انجامید. پشت این دستاورد سناریوی آمریكایی چیده شده بود. از شروع دهه نود قرن بیستم به این سو، سازمان های دولتی و غیردولتی میلیون ها دلار برای تشكیل احزاب، آموزش نهاد های مدنی و مطبوعاتی و سازماندهی گروه های ناظر بر انتخابات در عرصه سیاسی اوكراین، هزینه كردند. این كمك ها گزینشی داده نشد، همه گروه ها از آن برخوردار شدند و جبهه مخالفان در برابر حكومت فاسد قوت گرفت. كار در اوكراین بر مبنای تجربیات قبلی در صربستان و گرجستان طراحی شده بود. جایی كه گروه هایی چون «بنیاد ملی برای دموكراسی» و «سازمان جامعه باز»، در پشت صحنه با جنبش مردمی كه در نهایت فرصت مناسب را برای سرنگون كردن صاحبان قدرت به چنگ آورد، مشاركت می كردند. سه انقلاب مسالمت آمیز دموكراتیك در كشورهای سابقاً كمونیست در طول چهار سال، دستاورد بزرگی است، اما كمتر آمریكایی ای از سهم كشورش در این تحولات آگاهی دارد. جای شگفتی نیست كه «لئونید كوچما» رئیس جمهور كنونی اوكراین و «ولادیمیر پوتین» رئیس جمهور روسیه، از مداخله گری های آمریكا در اوكراین ابراز ناخرسندی كرده اند.روزنامه «نیشن» هم یك بار دیگر به طرفداری از موضع روسیه در جنگ سرد نوشت: «این نه مسكو كه واشینگتن بود كه با اصرار بر سیاست جنگ سرد خود مبنی بر محاصره روسیه و كشاندن جمهوری های شوروی سابق به مدار خود، اوكراین را به یك موضوع ژئواستراتژیك تبدیل كرد. و «پت بوچانن» سیاستمدار و مقاله نویس مشهور آمریكایی گفت، «كنگره باید از «بنیاد ملی برای دموكراسی» یا هر سازمان دیگری كه برای جفت و جور كردن انتخابات از پول های نامشروع یا ماموران مخفی استفاده كرده اند بازجویی كند، چرا كه به نظر می رسد رسانه های آمریكا همه به جبهه دموكراسی جهانی پیوسته اند.» ولی مداخله گران در اوكراین، كاری بیش از كمك به تضمین رای مردم و انتخاب آزادانه حكومت نكردند. تلاش آنها به دو دلیل ثمر داد: نخست آنكه جنبش های آزادیخواهانه ای پیشاپیش در كشور وجود داشت و دیگر آن كه حمایت های خارجی با برچسب آمریكایی به آنجا نرفته بود و سازمان امنیت و همكاری اروپا هم نقش مهمی ایفا می كرد. «توماس كاروترز» كارشناس دموكراسی در «بنیاد كارنگی برای صلح جهانی» معتقد است كه فشارهای تبلیغاتی، برای وادار كردن اوكراین به داشتن انتخاباتی عادلانه و آزاد بود كه حقی بشری است نه آمریكایی یا خودسرانه.اتحاد با دوستان دموكراتیك در مورد اوكراین، در حقیقت احترام به معیار های جهانی بود. به عبارت دیگر، آمریكا در اوكراین دقیقاً كاری كرد كه از انجام آن در عراق ناكام ماند. پیامد های ناكامی در عراق آمریكایی ها را راحت نخواهد گذاشت. جنگ عراق چنان ویرانگر شده است كه واشینگتن افغانستان را كه به تازگی حامد كرزی در آنجا به عنوان نخستین رئیس جمهور منتخب كارش را آغاز كرده، به غلط به مصداقی برای پیروزی اش تبدیل كرده است. اما پیروزی كرزی مولود وفاق سیاسی احزاب افغانستانی مخالف طالبان در اجلاسی بود كه سال ۲۰۰۱ با حمایت سازمان ملل در بن برگزار شد و بلافاصله مورد شناسایی بین المللی قرار گرفت. در عراق، آمریكا می خواست كه صحنه گردان بی رقیب فرایند انتقال قدرت باشد و همین باعث شد كه هر چه رشته بود پنبه شود. دولت بوش از آنجا كه به سبب بی اعتنایی به استانداردهای بین المللی و اعمال سیاست های خودخواسته، مشروعیتش را در نزد عراقی ها و جهانیان از دست داده است، تلاش می كند كه برای اقداماتش دلایل محكمه پسند جور كند ولی در جنگ بین این داعیه ها و داستان هایی كه هر روز از شكنجه زندانیان و مرگ غیرنظامیان به گوش می رسد آن كه می بازد آمریكاست. به گفته «كاروترز» كه به تازگی نخستین كتاب تخصصی در باره گسترش دموكراسی در خاورمیانه را منتشر كرده است «تجربه عراق، آرمان اصلاح طلبان عرب را نقش بر آب كرد». اكنون دولت آمریكا آماده برگزاری انتخابات در عراق و اعلام پیروزی است. در حالی كه ناآرامی تا حد جنگ داخلی گسترش یافته و انتخابات هر چند به لحاظ سیاسی ضروری ممكن است اوضاع را وخیم تر كند.سیاستمداران و رهبران شیعه عراق سرگرم سازماندهی یك جبهه متحد هستند كه در انتخابات آینده، سهم بزرگی را برای اكثریت شیعه در مقابل سنی های به حاشیه رانده شده به دست آورد.پارلمان منتخب كه قانون اساسی را تدوین خواهد كرد، به نظر نمی رسد كه نماینده واقعی مردم باشد و یا از درون این تكثرگرایی خشن وفاق سیاسی پدید آورد. بیشتر احتمال می رود كه بازندگان به كلی از صحنه كنار بكشند و جنگ داخلی شدت گیرد. گزینه تعویق انتخابات هم كه سیاستمداران سنی و كرد و برخی مقامات دولتی به طور شخصی از آن حمایت می كنند، خشم و دشمنی رهبر شیعیان و مرد بی جایگزین در عراق امروز یعنی آیت الله علی سیستانی را برخواهد انگیخت، به علاوه اشغال عراق را تداوم خواهد بخشید. باید گفت كه آمریكا در عراق همچنان با گزینه های بد روبه روست. همه كشورها به خوش شانسی اوكراین نیستند كه مخالفت داخلی و حمایت بی سروصدای خارجی بتوانند در تغییر یك رژیم بد توفیق یابند. اما تجربه سخت عراق ثابت كرد كه نمی توان با جنگ تحت عنوان آزادی، كشوری را به آزادی رساند. آزادی به معنای حذف دیكتاتور نیست. باید به مرور از درون رشد كند و نیازمند مراقبت های بسیار بیشتری از آن است كه واشینگتن بتواند تامین كند.

منبع: نیویوركر