پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

روشنی، من، گل، آب


روشنی، من، گل، آب

ابری نیست
بادی نیست
می نشینم لب حوض:
گردش ماهی ها، روشنی، من، گل، آب .
پاکی خوشه زیست .
¤¤¤
مادرم ریحان می چیند .
نان و ریحان و پنیر، آسمانی بی ابر، اطلسی هایی تر.
رستگاری نزدیک : لای گل …

ابری نیست

بادی نیست

می نشینم لب حوض:

گردش ماهی ها، روشنی، من، گل، آب .

پاکی خوشه زیست .

¤¤¤

مادرم ریحان می چیند .

نان و ریحان و پنیر، آسمانی بی ابر، اطلسی هایی تر.

رستگاری نزدیک : لای گل های حیاط .

نور در کاسه مس، چه نوازش ها می ریزد !

نردبان از سر دیوار بلند، صبح را روی زمین می آرد .

پشت لبخندی پنهان هر چیز.

روزنی دارد دیوار زمان، که از آن، چهره من پیداست .

چیزهایی هست، که نمی دانم .

می دانم، سبزه ای را بکنم خواهم مرد .

می روم بالا تااوج، من پر از بال و پرم .

راه می بینم در ظلمت، من پر از فانوسم .

من پر از نورم و شن

و پر از دار و درخت .

¤¤¤

پرم از راه، ازپل، از رود، از موج

پرم از سایه برگی در آب :

چه درونم تنهاست

زنده یاد سهراب سپهری