جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

مبدا و مقصد حكمت


مبدا و مقصد حكمت

اوست خدایی كه پیامبران را در میان امت ها و از خود آنها فرستاد تا آیات الهی را بر ایشان بخوانند و آنها را تزكیه نمایند و كتاب و حكمت را به آنها بیاموزند

●اطاعت از حق و شناخت امام

أدع إلی سبیل ربّك بالحكمهٔ والموعظهٔ الحسنهٔ و جادلهم بالّتی هی أحسن.۱

به راه پروردگارت با حكمت و موعظه حسنه و جدال احسن فرا بخوان.

دعوت باید به راه پروردگار تعالی و به وسیله «حكمت» باشد، حال سؤال این است كه راه پروردگار چیست، و حكمت چه می‌باشد. باید توجه داشته باشیم كه ذات مقدسی كه در كمال و جمال بی‌منتهاست می‌فرماید:

یؤتی الحكمهٔ من یشاء و من یؤت الحكمهٔ فقد أوتی خیراً كثیراً و ما یذّكّر إلّا أولو الألباب.۲

او به هر كه بخواهد حكمت را می‌دهد و به هر كس حكمت داده شود به درستی خیر كثیر به او عطا شده است و جز صاحبان خرد متذكر نمی‌شوند.

این آیه نشان می‌دهد كه حكمت به هر كسی داده نمی‌شود بلكه صرفاً به اشخاص خاصی كه خداوند با اختیار خود برگزیده داده می‌شود. و خدایی كه بسیار در نزد او اندك است اندكی از حكمت را به «خیر كثیر» توصیف نموده است؛

▪امّا حكمت چیست؟ مرجع واقعی تفسیر كلام الهی كه همان مفسرین شرعی كلام او هستند [معنای حكمت را برای ما شرح داده‌اند.]

در روایت شریفی از حضرت امام صادق(ع) نقل شده است كه دربارهٔ این فرمودهٔ خداوند تبارك تعالی: «هركس به او حكمت داده شود محققاً خیر كثیری به او داده شده است» می‌فرماید:

[حكمت] همان اطاعت خداوند و معرفت امام است.۳

مجلس ما مجلس خطابه نیست و شما بحمدالله از اهل علم هستید و آنچه برای ما مهم است، این است كه در این مقوله با تفقه در آیات و روایات آنچه از كتاب و سنت قابل فهم است را دریابیم. حكمت، این فرموده خداوند است كه می‌فرماید؛

هو الّذی بعث فی الأمّیّین رسولاً منهم یتلو علیهم آیاته و یزكّیهم و یعلّمهم الكتاب و الحكمهٔ.۴

اوست خدایی كه پیامبران را در میان امت‌ها و از خود آنها فرستاد تا آیات الهی را بر ایشان بخوانند و آنها را تزكیه نمایند و كتاب و حكمت را به آنها بیاموزند.

دقت در فهم قرآن و حدیث ما را به این نتیجه می‌رساند كه بعثت همه انبیا از آدم تا خاتم با تلاوت آیات الهی شروع و به حكمت منتهی می‌شده است. اگر بخواهیم معنای واقعی روایت امام صادق(ع) را دریابیم باید این حكمتی را كه بعثت انبیا به آن منتهی می‌شود و خداوند به پیامبرش دستور می‌دهد را بشناسیم. حكمتی كه اندكش هم خیر كثیر است.

این حكمت دارای مبدأ و مقصدی است. مبدأ آن فرمانبری خداوند تبارك و تعالی و مقصد ومنتهایش معرفت امام(ع) می‌باشد.

این چه خط و مسیری است كه سرآغازش خداوند تعالی و انتهایش خاتم اوصیا(ع) است و به سوی مواریث انبیا پایان می‌پذیرد.آنچه كه اندیشه اندك می‌فهمد و نتیجه‌ای كه به آن دست می‌یابد این است كه هم تشریع و هم تكوین از نقطه‌ای آغاز و به نقطه‌ای منتهی می‌شود.

این دو از ذات مقدس متعال آغاز و به امام عصر ـ ارواحنا فداه ـ منتهی می‌شوند. این حرف یك سخن خطابی نیست بلكه عین برهان است.

نهایت اینكه انسان‌هایی كه در حد پایینی از علم و اندیشه هستند و ادراكات حسی آنها ضعیف است تا همین الآن نیز به این مسئله نرسیده‌اند كه طبیعت و ماورای طبیعت در دو كلمه خلاصه می‌شوند؛ «من منه الوجود» و «من به الوجود» (كسی كه هستی از اوست و كسی كه هستی به واسطهٔ او استمرار دارد.) این حقیقتی است كه این حدیث شریف به آن تصریح می‌كند.

بنابراین حكمت از خداوند تعالی آغاز و به ولی اعظم او ـ صلوات الله علیه ـ منتهی می‌شود و این همان چیزی است كه بارها تكرار كرده‌ایم؛ ما منه الوجود و ما به الوجود، كه در این جلسه مجال شرح آن نیست.

آنچه مجالش در امروز هست فهم این حدیث شریف از امام باقر(ع) است. ایشان می‌فرمایند:

هر كس كه بمیرد و برای او امامی نباشد به مرگ جاهلیت مرده است، و هر كه بمیرد و عارف به امامش باشد زیانی برای او نیست كه این امر [ظهور] پیش افتد یا پس افتد و هر كه عارف به امام خود بمیرد چون كسی است كه با امام قائم (ع) در زیر خیمه او باشد.۵

اندیشمندان در این حدیث تأمل كنند، می‌فرماید: «هر كس كه بمیرد و عارف به امامش باشد» یعنی با این معرفت به نقطهٔ نهایی در وجود كه همان امام است می‌رسد و همراه با امام در خیمه و چادر مخصوصش می‌باشد. این است [معنای] معرفت امام. این معرفت نیاز به سه اصل دارد كه ما به اندازه وسعت وقت آن را شرح می‌دهیم موضوع همان امام زمان(ع) است و در اینجا یك «عنوان» داریم و یك «معنون» (موضوع) و معنون هم دو جنبه دارد، یك جنبهٔ عمومی و یك جنبهٔ خصوصی.

بنابراین هرگاه انسان امام زمانش را بشناسد در درجهٔ اول«امامت» را شناخته و در درجهٔ بعد امام را به عنوان عام آن و سپس امام زمان (ع) را با عنوان خاصش می‌شناسد. امّا امامت چیست؛ مفهومی بلند و والا، به گونه‌ای كه انسان تا امامت را نشناسد معنای این بیان بلند خداوند را نخواهد فهمید:

و إذ ابتلی إبراهیم ربّه بكلمتٍ فأتمّهنّ قال إنّی جاعلك للناس إماماً قال و من ذرّیّتی قال لاینال عهدی الظالمین.۶

به یاد آر هنگامیكه خداوند ابراهیم را به اموری چند امتحان فرمود و او همه را به جای آورد آنگاه خداوند فرمود من تو را امام مردم قرار دادم عرض كرد این امامت به فرزندان من نیز عطا می‌فرمائی؟ خداوند فرمود عهد من هرگز به مردم ستمكار نخواهد رسید.

در تفسیر این آیه از جانب ائمه(ع) احادیثی با كلماتی بلیغ و معانی والا رسیده است كه انسان هرگاه در آنها غور می‌كند به رشحه‌ای از فرات فیض آنها می‌رسد. فرموده‌اند كه ابراهیم(ع) از چهار مرحله و امتحان گذشت تا به امامت رسید. امام صادق(ع) می‌فرماید:

خداوند ابراهیم را «عبد» قرار داد قبل از آن كه او را «نبی» گرداند و او را نبی قرار داد قبل از اینكه او را «رسول» گرداند، و او را رسول گرداند قبل از اینكه او را «خلیل» قرار دهد و او را خلیل قرار داد قبل از اینكه او را امام گرداند پس وقتی كه همه امور در او جمع شد فرمود: من تو را برای مردم امام قرار دادم. و چون امامت در چشم ابراهیم عظیم جلوه كرد عرض كرد: از ذریه من چطور؟ خداوند فرمود: عهد من به ظالمین نمی‌رسد.شخص سفیه، امام و رهبرشخص پرهیزگار نمی‌شود.۷

برگزیدن خداوند در مرحله عبودیت و نبوت و رسالت و انتصاب الهی در مرحله امامت به بحث مفصلی نیاز دارد. همچنین درجات عبودیت و نبوت و رسالت. و چه خوب است كه در تركیب و ماده و هیئت تركیبی كه استفاده شده تأمل كنید. در بیان علت اینكه چرا خداوند ابراهیم را خلیل قرار داد گفته شده كه دلیلش این بوده كه او هرگز از هیچ مخلوقی طلب حاجت نكرد.

در این مقام والای انسانی بیندیشید و اینكه به چه درجه‌ای رسیده بود آن كسی كه در سلسله نبوت فرد دوم است. این [انسان] معامله‌اش با خلق این طور بود كه هیچ‌گاه پیش نیامد كه كسی از او طلب حاجت كند و جواب رد بگیرد. معنای كلام امام صادق(ع) این است كه ابراهیم (ع) وقتی در هر دو جنبه تعامل با حق و تعامل با خلق به كمال رسید به آن نقطه عالی بلند مرتبه نائل شد و در این موقع بود كه خداوند درباره او فرمود:«همانا تو را برای مردم امام قرار دادم.»

سخنرانی آیت الله العظمی وحید خراسانی

پی‌نوشت‌ها:

این سخنرانی در تاریخ ۱۴ شعبان ۱۴۱۷ ق. ایراد شده است. متن عربی برگرفته از: الحقّ المبین فی معرفهٔ المعصومین، علی كورانی، صص ۵۸۱ ـ ۵۷۲.

۱. سورهٔ نحل (۱۶)، آیهٔ ۱۲۵.

۲. سورهٔ بقره (۲)، آیهٔ ۲۶۹.

۳. طاعهٔ الله و معرفهٔ الإمام، محمد بن یعقوب الكلینی، الكافی، ج۱، ص ۱۸۵؛ المحاسن، ج۱، ص ۱۴۸؛ شرح‌الأخبار، ج۳، ص۵۷۸، الحسنی، تأویل الآیات، ج۱، ص۹۷.

۴. سورهٔ جمعه (۶۲)، آیهٔ ۲.

۵. من مات و لیس له إمامٌ فمیتته جاهلیّهٌٔ، و من مات و هو عارفٌ لإمامه لم یضرّه تقدّم هذا الأمر او تأخّر، و من مات و هو عارفٌ لإمامه كمن هو مع القائم فی فسطاطه. الكلینی، همان، ج۱، ص۳۷۷؛ النعمانی، كتاب‌الغیبهٔ، ص۳۳۰. این روایت به عبارت‌های دیگری در المحاسن، ج۱، ص۱۷۴؛ الإمامهٔ و التبصره، ص ۱۲۲؛ طوسی، الغیبهٔ، ص۴۵۹ نیز نقل شده است.

۶. سورهٔ بقره (۲)، آیهٔ ۱۲۴.

۷. إنّ الله تبارك و تعالی إتّخذ إبراهیم عبداً قبل أن یتّخذه نبیّاً، و إنّ الله إتّخذه نبیّاً قبل أن یختذه رسولاً و إنّ الله إتّخذه رسولاً قبل أن یتخذه خلیلاً و إنّ الله إتخذ خلیلاً قبل أن یجعله إماماً، فلمّا جمع له الأشیاء قال إنّی جاعلك للناس إماماً، قال: فمن عظمها فی عین إبراهیم قال: قال و من ذرّیّتی، قال: قال لاینال عهدی الظّالمین. قال: لا یكون السفیه إمام التّقی. الكلینی، همان، ج۱، ص۱۷۵.

۸. الكلینی، همان، ج۱، ص۲۰۳.

۹. سورهٔ نور (۲۴)، آیهٔ ۳۵ و ۳۶.

۱۰. عیون‌أخبارالرضا (ع)، ج۲، ص۱۵۴.

۱۱. المحكم و المتشابه، ص ۲۵.

۱۲. سورهٔ توبه (۹)، آیهٔ ۳۳.

۱۳. سورهٔ صف (۶۱)، آیهٔ ۸.

۱۴. الكلینی، همان، ج۱، ص۳۲.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.