یکشنبه, ۱۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 2 February, 2025
امنیتی شدن یك پرونده
اشغال نظامی عراق و استقرار نیروهای آمریكایی در شهرهای مختلف آن كشور را میتوان نقطه عطف عملیات نظامی و رفتار استراتژیك آمریكا و متحدین آن در خاورمیانه دانست.
استراتژیستهای آمریكایی كه در تیم سیاست خارجی و دفاعی آمریكا فعالیت داشتهاند، بر این امر تأكید میكردند كه پیروزی آمریكا در عراق و افغانستان میتواند زمینهٔ پیروزیهای جدیدتری را در سایر كشورهای خاورمیانه به وجود آورد. آنان بر این اعتقاد بودند كه بهكارگیری قدرت، منجر به حداكثرسازی امنیت برای آمریكا میشود.
در تداوم چنین فرایندی، شاهد گسترش فشارهای استراتژیك آمریكا علیه ایران هستیم. در این روند، كشورهای مؤثر در شورای حكام آژانس بینالمللی انرژی اتمی توانستند قطعنامه شدید و تهدیدكنندهای را علیه ایران صادر نمایند. در آن قطعنامه تأكید شده بود كه ایران باید پروتكل الحاقی ۲+۹۳ را بپذیرد و آن را در نهادهای قانونگذاری و ساختهای سیاسی خود به تصویب رساند. از سوی دیگر، كشورهای اروپایی به همراه آمریكا از ایران خواستند تا هرگونه فعالیت هستهای خود را اعلام كند و از الگوهای مبتنی بر «شفافسازی فعالیتهای هستهای» پیروی نماید.
●فرایند محدودسازی استراتژیك ایران
در سپتامبر ۲۰۰۳ قطعنامه شورای حكام آژانس بینالمللی اتمی علیه ایران صادر شد. آمریكا و اروپا تلاش داشتند تا از الگوی تهدید همهجانبه برای مرعوبسازی ایران استفاده نمایند.
در این شرایط، ایران متقاعد شد كه همكاریهای خود با آژانس را افزایش دهد. عملیات روانی و فشار دیپلماتیك كشورهای غربی، در روند تصاعدی قرار گرفته بود.
هر یك از بازیگران مؤثر در سیاست بینالملل تلاش داشتند تا موقعیت ایران را كاهش داده و از سوی دیگر، زمینههای پذیرش قطعنامهٔ شورای حكام آژانس بینالمللی اتمی توسط ایران را فراهم آورند.
محدودیتهای بینالمللی در چنین شرایطی افزایش یافت. كشورهای غربی، ادبیات جدیدی را وارد آموزههای استراتژیك نمودند. واژههایی همانند «تهدیدات متعارف» بهگونهٔ فراگیرتری مورد استفادهٔ استراتژیستهای آمریكایی قرار گرفت.
فعالیتهای هستهای ایران، خارج از پادمان آژانس بینالمللی انرژی اتمی و در فضایی غیرتخصصی منعكس گردید. كشورهای مختلف، فعالیتهای ایران را بر اساس ضرورتهای حقوق خلع سلاح و همچنین در قالب ضرورتهای مقابله با سلاحهای نامتعارف تبیین نمودند.
از آنجایی كه حقوق بینالملل عمومی، مراحل تكامل خود را بهگونهٔ مؤثر و مطلوبی طی نكرده و از سوی دیگر، تحت تأثیر حقوقدانان رئالیست آمریكا قرار گرفته است، ادبیات سیاسی تهاجمی و همچنین شاخصهای حقوق بینالمللی خلع سلاح به فعالیتهای هستهای ایران تعمیم داده شد.
روند یاد شده بیانگر آن است كه آمریكا تلاش همهجانبهای برای محدودسازی قابلیتهای تكنولوژیك و فعالیتهای هستهای ایران به كار گرفته است. اگرچه چنین روندی بعد از حادثه یازده سپتامبر شدت بیشتری پیدا كرده بود، اما پیروزی آمریكا در اشغال نظامی عراق را میتوان عامل مؤثر دیگری در حداكثرسازی فشارهای بینالمللی آمریكا در ارتباط با فعالیتهای تكنیكی و علمی ایران در حوزهٔ هستهای دانست.
●نشانههای محدودسازی ایران
در حال حاضر، تمامی فعالیتهای محدودكننده و كنترلكنندهٔ آمریكا علیه ایران در چهارچوب ضرورتهای ضدتروریستی دولت آمریكا سازماندهی میشود. نگرانیهای آمریكا بهگونهای است كه هرگونه فعالیت علمی و پژوهشی كشورهایی همانند ایران را كه در جهت تولید علم انجام میپذیرد، به عنوان یكی از شاخصهای تهدید تلقی میكند.
به این ترتیب، حوزهٔ سیاست توانست اراده و كنترل خود را بر موضوعات معطوف به دانش گسترش دهد.
در این ارتباط «جان هامر» معاون وزیر دفاع سابق آمریكا اظهار داشت:«اگر دانشمندان نسبت به نگرانیهای امنیتی كشور خود واقف نباشند، در آن شرایط، طبیعی است كه سیاستمداران بر اساس درك محدود خود از دانش و تكنولوژی، محدودیتهایی را علیه سایر كشورها اعمال نمایند. بنابراین باید انتشار هر مقالهٔ علمی و یا تكثیر هر ابزار تكنیكی، بر اساس ضرورتهای امنیتی آمریكا انجام پذیرد.
آكادمی ملی علوم آمریكا نمیتواند فعالیتهای خود را بدون توجه به پیامدهای امنیتی آن منتشر نماید. رفاه و آسایش ملی برای مردم آمریكا اهمیتی بیشتر از توسعهٔ تكنولوژی و علوم برای سایر كشورها دارد.
بنابر این ما آمادهایم تا محدودیتهای خود علیه كشورهای هدف را گسترش دهیم. برای تحقق این هدف باید سازوكارهای نظارت بر تحقیقات بنیادین در علوم زیستی، حوزههای مربوط به شیمی و هستهای انجام پذیرد. هر آژانس و سازمان دولتی فدرال، مسؤول است تا چنین فعالیتهایی را كنترل نماید. بنابر این سیستم نظارتی آمریكا میبایست كلیه پیشنهادها و فعالیتهای علمی و تكنولوژیك را كنترل كند و آثار انتشار آن را بر امنیت ملی كشور بررسی نماید. صرفاً در چنین شرایطی، آمریكا از امنیت برخوردار میشود.»
●محدودیتهای تكنولوژیك در روند كنترل امنیتی
آنچه را «جان هامر» در ارتباط با ضرورتهای امنیت تكنولوژیك آمریكا بیان داشته، میتوان به عنوان دستورالعملی برای كنترل تكنولوژیك ایران تلقی نمود. در این روند، مجموعههای علمی و سازمانهای اطلاعاتی آمریكا به همراه سایر كشورهای غربی، فعالیتهایی را علیه ایران سازماندهی كردند.
آنان برای كنترل فعالیتهای هستهای كشورهایی همانند ایران، مبادرت به نفوذ اطلاعاتی در گروه تكنولوژیك «عبدالقدیر خان» پدر بمب هستهای پاكستان نمودند. آنها به این جمعبندی رسیدند كه هرگونه فعالیت هستهای ایران در ارتباط با مجموعههای بینالمللی قرار میگیرد و باید با آن مقابلهٔ مؤثری انجام شود.
اقدامات كنترلی آمریكا علیه كشورهای خاورمیانه، منجر به مطلوبیتهایی برای آن كشور در لیبی گردید. پیروزی آمریكا در اشغال نظامی عراق، زمینههای مرعوب شدن كشورهایی همانند لیبی را به وجود آورد. در این شرایط، لیبی در دسامبر ۲۰۰۳ مبادرت به آشكارسازی فعالیتهای هستهای خود نمود. این امر، انگیزهٔ آمریكا و اروپا برای افزایش فشار امنیتی علیه ایران را بیشتر كرد.
●موازنهسازی بینالمللی در اعمال فشارهای امنیتی علیه ایران
فشارهای امنیتی آمریكا و اروپا علیه ایران بر اساس استراتژی مشترك آنان جهت محدودسازی قابلیتهای تكنولوژیكی و استراتژیك ایران انجام گرفته است. در این ارتباط میتوان اعمال فشارهای مشترك در جهت نیل به اهداف همگون امنیتی آمریكا اروپا علیه ایران را مورد ملاحظه قرار داد.
وزرای خارجهٔ كشورهای آلمان، فرانسه و انگلیس در اكتبر ۲۰۰۳ حامل پیام تهدید علیه ایران بودند. حضور آنان در تهران را میتوان به عنوان نشانهای از فشار بینالمللی در جهت محدودسازی استراتژیك جمهوری اسلامی ایران دانست.
اگرچه الگوی رفتاری آمریكا ماهیت تهاجمیتری نسبت به فرایند دیپلماتیك اروپا داشته است، اما با ملاحظهٔ فرایندهای محدودسازی ایران توسط قدرتهای بزرگ، میتوان به این جمعبندی رسید كه آمریكا بر «افزایش شدت تهدید»علیه ایران تأكید داشته است؛ در حالی كه اروپاییها ضرورت «حداكثرسازی گسترهٔ محدودیتهای استراتژیك» علیه ایران را مورد توجه و پیگیری قرار دادهاند.
در این فرایند، كشورهای اروپایی توانستند ایران را در قالب معاهدهٔ منع اشاعهٔ سلاحهای هستهای (NPT) حفظ نمایند و از سوی دیگر، فشارها و محدودیتهای مرحلهای را برای محدودسازی و متوقفسازی قابلیتهای تكنولوژیك ایران اعمال كنند.
مذاكرات دیپلماتیك و امنیتی مقامات اروپایی و ایرانی، دارای شاخصهای نسبتاً یكسانی است. آنان تلاش قابل توجهی كردهاند تا محدودسازی ایران بدون توجه به مخاطرات امنیتی فراگیر انجام شود. استراتژی كشورهای اروپایی را باید بر اساس فشارهای مرحلهای مورد توجه قرار داد.
●مدل فشار امنیتی مذاكرهٔ سیاسی
تجربهٔ برگزاری اجلاسیههای مختلف، بیانگر آن است كه اروپا از الگوی رفتار استراتژیك مورد نظر خود در مراحل مختلف بهره گرفته است. آنان در مرحلهٔ اول، فشارهای دیپلماتیك و امنیتی خود را علیه ایران بهگونهٔ قابل توجهی افزایش میدهند. در مرحلهٔ دوم نیز مذاكرات دیپلماتیك را بر اساس نتایج حاصل از فشارهای امنیتی پیگیری میكنند.
مكانیسم اعمال رفتار استراتژیك اروپا بر مبنای «معادلهٔ فشار امنیتی مذاكره» در مراحل مختلف پیگیری شده است. این الگو را میتوان در قالب توافقنامههای امنیتی و نیز در روند مذاكرات بروكسل، پاریس، تهران و لندن مورد توجه قرار داد. رهبران اروپایی نیز در مقاطع زمانی مختلف، از ادبیات دیپلماتیك كاملاً متفاوت و متعارضی بهره میگیرند. آنان تلاش میكنند تا از طریق ایجاد دوگانگی در فضای روابط استراتژیك ایران با كشورهای غربی، به مطلوبیتهای مؤثرتری نائل شوند.
تلاشهای اروپا توسط مجموعههای امنیتی و استراتژیك آمریكا نیز مورد توجه قرار گرفته است. از سال ۲۰۰۵ به بعد، شاهد فرایند جدیدی در روابط استراتژیك قدرتهای بزرگ در برخورد با ایران هستیم. بنبستهای امنیتی آمریكا در عراق را میتوان عامل مؤثری در تغییر الگوی رفتار استراتژیك آمریكا در برخورد با فعالیتهای هستهای ایران دانست.
آنان الگوی رفتار استراتژیك خود با كشورهایی همانند ایران را تغییر دادند. آمریكا طی سالهای ۲۰۰۵ ۲۰۰۲ از الگوی مبتنی بر یكجانبهگرایی استراتژیك حمایت به عمل میآورد. در این ارتباط، آمریكا توانست در ماه می ۲۰۰۳، «طرح امنیت ناشی از تكثیر هستهای» موسوم به PSI را به عنوان دستورالعمل فعالیتهای استراتژیك خود قرار دهد.
این امر، مبتنی بر بهرهگیری از فعالیت امنیتی سایر كشورهای جهان برای محدودسازی انتقال ابزارهای تكنولوژیك و سیستمهای پرتاب موشكی است. الگوی یاد شده به گونهٔ تدریجی مورد حمایت كشورهای مختلفی قرار گرفته است. این كشورها هماكنون با آمریكا همكاری امنیتی در ارتباط با موضوعات هستهای دارند. به عبارت دیگر، اگر مشاركت كشورهای یاد شده نبود، آمریكاییها نمیتوانستند محدودیتهای گستردهای را برای گروه «عبدالقدیر خان» به وجود آوردند.
در این ارتباط، آمریكا توانست قطعنامه ۱۵۴۰ را به تصویب شورای امنیت سازمان ملل برساند. در این قطعنامه تأكید شده است كه هرگونه فعالیتی كه منجر به گسترش تسلیحات كشتار جمعی شود و یا این كه قابلیت تكنولوژیك كشورها را افزایش دهد، به عنوان امری جنایتكارانه محسوب میگردد و باید با واكنش سایر كشورها همراه شود.
نویسنده:ابراهیم متقی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست