دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

حامیان نقاشی ایرانی در دوره های تیموری و عباسی


حامیان نقاشی ایرانی در دوره های تیموری و عباسی

کنکاشی پیرامون نقاشی ایرانی

رضا مهدوی از اساتید نگارگری شهر مشهد است که در حال حاضر به عنوان مدرس هنر در چندین مرکز دانشگاهی این شهر فعالیت می کند اگر چه رشته دانشگاهی وی زیست شناسی است و ربطی به حوزه هنر ندارد ولی او در کارنامه اش افتخار شاگردی استاد فرشچیان ، نقاشی سردرب شرقی صحن آزادی حرم رضوی و اخیرا طراحی درب های مطلای حرم مطهر امام موسی کاظم و امام جواد الائمه علیهم السلام در کاظمین را داراست و می توان گفت او به غیر از نگارگری کار دیگری انجام نمی دهد و تنها در این رشته فعالیت آموزشی و هنری دارد و سال هاست که با مفاخر هنر نگارگری ایران و مکاتب آن آشناست.

این آشنایی و مشغله فراگیر این استاد در این هنر مقدمه خوبی است تا بتوان به برخی از زوایای مجهول نظری و تفسیری آثار مفاخر هنر ایران من جمله استاد "رضا عباسی " پرداخت.

قلی زاده: رضا عباسی یا آقا رضا یکی از هنرمندانی بود که به عنوان مفاخر هنر نگارگری در عصر شاه عباس صفوی مطرح است برای مقدمه برای ما از جایگاه این هنرمند در مقایسه با دیگر اساتید هنر نگارگری در برهه های دیگر توضیحی بیان کنید.

مهدوی: هنر نگارگری در ایران بر خلاف هنر نقاشی در غرب که دارای سیری موازی بوده و می باشد؛ از یک سیر خطی برخوردار است.

یعنی ما هنر بیزانسی را داشتیم که از نقطه ای شروع شده و بعد متحول می شود و بعد در نقطه ی دیگری افول می کند و در مقطع دیگری هنر گوتیک همین سیر را تجربه می کند. جالب توجه است که هر چه به دوره معاصر نزدیک تر می شویم بر سرعت ظهور و افول ایسم های هنری افزوده می گردد ولی هنر نقاشی ایرانی یا نگارگری از یک سیر خطی برخوردار است چنانکه هر مکتبی که در پی مکتبی دیگر بروز می کند. در واقع تاییدی بر آن بوده زواید آن را زدوده و با آرایه های نوین به آن رنگ و بوی بیشتری بخشیده و بر غنای آن می افزاید.

سبک و شیوه آثار رضا عباسی و بهزاد هروی در ادامه یکدیگر بوده و هر یک به نوبه خود بدعتهایی در هنر عصر خویش ایجاد کرده اند زمانی به دلایل مختلف هنرمند احساس می کرده که ترکیب بندیهای پیچیده و رنگهای متنوع پاسخگوی نیاز زمان اوست و زمانی رنگهای کم مایه و ترکیبهای تک پرسوناژی بیشتر او را راضی می کند. شاید شرایط جامعه عصر او،وی را به این مسیرها سوق می داده است. شاید اگر این جای این دو هنرمند با یکدیگر عوض می شد شاهد خلق اثار دیگری از این دو نادره دهر می بودیم.

قلی زاده: آیا می شود جایگاه استاد رضا عباسی را با استاد بهزاد مقایسه کرد و اصولا منطقی به نظر می رسد؟

مهدوی: این مقایسه به خصوص که این دو هنرمند حداقل یک سده اختلاف زمانی داشتند و هر یک در یک سلسله حکومتی رشد کرده اند نمی تواند صورت بگیرد.

به خصوص که در هنری مثل نگارگری نقش حکومت به عنوان حامی و یا اسپانسر خیلی موثر بود. تهیه رنگ ، کاغذ و دیگر مواد و لوازم هنرمند دارای هزینه بالایی بوده و هنرمند بدون حامی به سختی می توانست با هزینه شخصی اش این لوازم را تهیه کند و وقتش را بدون حق الزحمه ی دولتی صرف نگارگری و تصویرگری کتاب ها نماید. زیرا در تمکن مردم عادی نبود که از هنرمندان حمایت کنند شاید هم به اندازه درباریان و امرا از درک هنری و ارزشمندی هنر بی اطلاع بودند.

حامیان این دو هنرمند گرانمایه اشخاص متفاوتی بودند بالطبع نحوه حمایت آنان نیز تفاوت داشته است و از سلیقه های خاص خود برخوردار بودند، به سادگی در می یابیم که یک عامل به ظاهر کم اهمیت چگونه می تواند بر روند آفرینش آثار هنری تاثیر بگذارد.

قلی زاده: گفته شده است که رضا عباسی متأثر از نقاشان غربی و هلندی هم عصر خود بوده است .

مهدوی :این یک نظریه است که مطرح است و بیشتر به این خاطر مطرح شده که دیده شده است رضا عباسی ، آثار تک فیگور را طراحی کرده است و گفته اند این به تقلید از گرایشات پرتره سازی غربی ها صورت گرفته است از سوی دیگر مشابهتی از نظر نحوه رنگ آمیزی میان آثار او و نقاشان آبرنگ کار هلندی وجود دارد که آن هم به صورت استفاده از رنگهای لطیف و کم مایه بروز می کند. ولی این یک نظریه محکمی نیست چرا که عباسی چرا فقط تک فیگور ها را تقلید کرد و رنگ روغن آنها را تقلید نکرد؟ چرا بهمراه ابرنگ از رنگهای جسمی نیز بهره می گرفت و دهها چرای دیگر.

در ثانی ، قبل از آقا رضا ، صادقی بیک افشار، رئیس کتابخانه حکومت صفوی و استاد رضا عباسی، نیز از این دست آثار خلق کرده و ارائه داده است.

قلی زاده : به نظر شما چرا این تقلید صورت نگرفته وتکنیکی مثل رنگ روغن در آن زمان راه نیافته ؟

مهدوی: این شاید به این خاطر بوده است که هنرمندان ایرانی در سیر خطی خود برای هنر نقاشی به گذشتگان خود خیلی وابسته بودند و این منش متأثر از احترام استاد و شاگردی بوده است که ریشه در آداب ما ایرانیان داشته است و هنرمندی مثل آقا رضا به دنبال افق بلندی بود که برای خود متصور شده بود و این راه مسلما در ادامه هنر نقاشی ایرانی به سمت تکامل بود.

با این وجود توسط هنرمندان دیگری آفرینش آثاری به شیوه رنگ و روغن در مکتب اصفهان و از نقاشی های دیواری چهل ستون متداول گشت و در بین عوام هم نقاشی قهوه خانه ای با متریال رنگ و روغن ظهور کرد.

قلی زاده:عصر "آقا رضا " سیر تکامل نقاشی ایرانی حالت درجا زدن داشت و احساس می شود این حرکت حتی برگشت به عقب بوده است.

مهدوی : اگر چه این درجا زدن ها و راکد ماندن ها در عصر صفوی حس می شود ولی برخی حرکت ها و کارهایی هم هست که نشان می دهد این سیر بطئی و به سوی کمال بوده است . گاهی پیش آمده که هنرمندان در شرایط زمانه خود دچار سر در گمی شده اند ولی به تدریج راه خود را باز یافته اند.

قلی زاده: شما هم معتقدید دوره تیموری حمایت ها از هنرمندان بیشتر بود؟

مهدوی: قاعدتا همه می دانند دوران طلایی هنر نقاشی ایران دوره تیموری بوده است و مکتب هرات که در این دوره شاهکارهایی چون شاهنامه بایسنقری را داشته است. دقیق تر که نگاه کنیم حضور قدرتمند حامیان درباری فرهیخته ای چون بایسنقر میرزا کنار هنرمندان شهیر آن عصر مثل کمال الدین بهزاد را شاهد هستیم به علاوه جامعه ایرانی نیز در این زمان از یک ثبات سیاسی نسبی برخوردار بوده که در خلق آثار هنری بی تاثیر نمی باشد.

درخشش بهزاد به عنوان یک هنرمند بزرگ در این دوره بوده است.

قلی زاده: میزان حمایت این دوره همانند دوره صفوی از هنرمندان بوده است؟

مهدوی: بالاتر از دوره صفوی بوده است و این از مقایسه آثار هنرمندان این دوره به طور مثال آثار بهزاد با رضا عباسی کاملا مشهود است.

البته باید در نظر گرفت که خود دوره صفویه مشتمل بر چهار مکتب تبریز، قزوین، مشهد و اصفهان می باشد که میزان حمایت در مکاتب تبریز و مشهد بسیار مطلوب بوده است در مکتب قزوین این حمایت به حداقل رسید ولی در دوره شاه عباس دوم یعنی مکتب اصفهان هنرمند نوازی جان دوباره ای گرفت.

آنچه مسلم است در عصر تیموریان که پیش از صفویه بوده اند این همه فراز و نشیب در حمایت از هنرمندان وجود نداشته است و آثار به وجود آمده از یک دستی بیشتری برخوردار هستند.

یکی از این شواهد میزان رنگ آمیزی آثار است. در میان آثار رضا عباسی ، خیلی از آثار فاخر دیده می شود که به صورت سیاه قلم و تک رنگ اجرا شده است چرا که همان طور که اشاره کردم در گذشته تهیه رنگ خیلی پرهزینه بود و مثل حالا که با هزینه کمی می توان رنگ های مختلف را تهیه کرده نبود.به طور مثال برای تهیه رنگ لاجورد باید سنگ لاجورد را بعد از ساییدن به رنگ تبدیل می کردند که خود حرفه ای مستقل محسوب می شده است.

در واقع بسیاری از فنون موجود در یک اثر نگارگری را اشخاصی که تبحر خاص در آن زمینه داشته اند انجام می داده اند نظیر آهار و مهره کشی ، جدول کشی، تذهیب کاری، طلا سازی و غیره. نقاشیها که معمولا برای تصویرسازی کتب مختلف کاربرد داشته اند در محل کتابخانه های سلطنتی ساخته می شده اند که آنجا خود مجتمع بزرگی بوده است که کلیه مراحل ساخت و نسخه برداری از کتب نظیر کاغذ سازی ، جلد سازی و صحافی نیزدر این مکان صورت می پذیرفته است. حال روشن تر می شود که چراهمیشه حکومتها به عنوان حامی مهم هنرمندان خیلی تاثیر گذار بوده اند زیرا از قدرت مالی و سیاسی لازم برای این پروسه عظیم برخوردار بوده اند.

قلی زاده: ولی ما می بینم که شاه عباس با آن همه هیبتی که داشت و تا کنون در تاریخ از خود داشته است بعد از تماشای یکی از آثار استاد رضا عباسی به دست این هنرمند بوسه می زند.

مهدوی : بله نمی توان این حمایت های همه جانبه آنها را نادیده گرفت در تکمیل صحبت شما ، من هم بگویم که شاه طهماسب خودش درعرصه هنر نگارگری شاگرد سلطان محمد بود و او هم در به تصویر کشیدن برخی از نگاره های آثار شاهنامه " شاه طهماسبی" دخالت داشته است این امر نشان دهنده درک و فهم بالای حامیان هنر از هنر بوده است که به رشد و گسترش ان در دوره های مذکور کمک می کرده اند و قدر صاحبان هنر و منزلت آنها را پاس می داشته اند. جالب است که داشتن هنرمندان زبده و آثار نفیس هنری همانند داشتن حکما و دانشمندان باعث تفاخر دربارها در ادوار مختلف تاریخی بوده است چنانکه می بینیم در عصر شاه طهماسب ، این پادشاه به عنوان ارزشمندترین هدایا دو هنرمند نامی یعنی عبدالصمد شیرازی و میرسید علی را اجازه میدهد که بهمراه همایون، پادشاه هند به هندوستان بروند که خود زمینه ساز ظهور مکتب هندوایرانی در هند گردید که در واقع باعث یک نوع صادرات فرهنگی شد که تا امروز نیز ادامه دارد. جمله من در رابطه مقایسه هنر دوره هرات با صفوی این بود که میزان حمایت ها در دوره هرات بالاتر از دوره صفوی بوده است نه این که در دوره صفوی حمایت ها کم بود.بی شک کم شدن این حمایت ها ناشی از این بود که نگاه پادشاهان صفوی به خصوص شاه عباس به هنرهای دیگری چون معماری عمران و آبادی و صنایع تقسیم شده بود ولی در عین حال هنرمندان همانطور که گفتید از شأن بالایی برخوردار بودند.

قلی زاده: برخی ادعا می کنند توجه به هنرمندان تنها جنبه تفننی و سرگرمی داشته است.

مهدوی: نه اصلا به این صورت که مطرح می کنید ؛ نیست. آثار هنری هنرمندان برای شاه و حکومت تنها جنبه معنوی نداشت بلکه دارای ارزش مادی هم بود و جزء بهترین و نفیس ترین آثار خزانه فرهنگی کشور محسوب می شد. نقل است در زمان شاه اسماعیل اول صفوی، زمانی که برای جنگ با عثمانی از تبریز خارج شده بود مدام از احوال دو هنرمند عزیز دربارش یعنی کمال الدین بهزاد و شاه محمود نیشابوری خوشنویس اطلاع حاصل می کرد و امر کرده بود که ازآنها در مکانی امن محافظت گردد که در صورت پیروزی احتمالی عثمانیها گزندی به جان این هنرمندان گرانمایه وارد نگردد.

قلی زاده: این آثار جنبه هدیه هم داشت که به روسای دیگر ممالک تقدیم می شد که بسیاری از این آثار نفیس به همراه دیگر آثار که از کشور خارج شده است در موزه های خارجی قرار دارد .

مهدوی : هدیه دادن آثار کم ترین جنبه آن بود اگر چه از این جنبه هم بخواهیم بررسی کنیم این است که هدایای که روسای کشور ها به هم دیگر می دهند نیتشان بر این است که همیشه کالاهایی را تقدیم کنند که عظمت فرهنگ و تاریخ آنها و ملت شان را برای کشور مخاطب بیان کند، الآن بسیاری از اشیا فرهنگی و هنری ایران در یکی از پر بازدید کننده ترین موزه های جهان یعنی توپکاپی استانبول موجود می باشند که معرف غنای فرهنگی کشور مبدا خود بوده و نام ایران را در برابر دیدگان بازدیدکنندگان جهانی به طرزی درخشان جلوه گر می کنند. شاید این بازدیدکنندگان هرگز به ایران سفر نکنند ولی با رویت این آثار گویا تاریخ ایران را تورق کرده اند. حتی این امر در مورد اثار دیگری که به انحا مختلف از کشور خارج شده و در موزه های سایر ملل جای گرفته اند صادق است. حتی شاهد مراقبت دقیقتر از آنها و مطالعه بیشتر بر روی آنها هم از سوی آنها میباشیم. مثلا به تازگی تحقیقی از سوی دانشگاه ییل و موسسه اسمیتسونین و فریر گالری منتشر گردیده که خانم ماریانا شرو سیمپسون آن را نگارش کرده است. این تحقیق نتیجه بررسی کتاب مشهور هفت اورنگ جامی است که در مکتب مشهد و با حمایت سلطان ابراهیم میرزا والی مشهد و برادرزاده شاه طهماسب ساخته شد. مدت زمان نگارش این تحقیق ۷ سال بوده است که خوشبختانه به فارسی هم برگردان شده است و اصل این کتاب در ایران موجود نمی باشد.

قلی زاده: با عرض تشکر از اینکه این فرصت به ما داده شد تا بتوانیم در خدمت شما باشیم. بی شک اطلاع از تاریخ نقاشی ایران که زمانی به خاطر محوری بودن این هنر به عنوان هنری که زمینه های صادرات فرهنگی را ایجاد می کرد برای تمامی آنهایی که قلب شان به یاد ایران می تپد و توسعه و آبادانی این مرز و بوم را آرزو می کنند؛ مفید و موثر خواهد بود.

علی قلی زاده