یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

فروغی فیلسوف


فروغی فیلسوف

محمدعلی فروغی بی تردید یکی از نادرترین مردان تاریخ ایران است که به راستی در چند حوزه فعالیتی, حضوری پررنگ و تاثیرگذار داشته است

محمدعلی فروغی بی تردید یکی از نادرترین مردان تاریخ ایران است که به راستی در چند حوزه فعالیتی، حضوری پررنگ و تاثیرگذار داشته است. جالب تر آنکه وی در تمامی آن حوزه ها، صرف نظر از سیاست، عموما آثاری پژوهشی در راستای ایجاد اندیشه ای نوین و یا ترجمه اندیشه ای ریشه دار، اما سنتی را به زبان روز درآورد. اثرگذاری وی بر ادب فارسی بر کسی پوشیده نیست. در بعد عمل، تاسیس فرهنگستان ایران و جشن هزاره فردوسی برای بازشناسی شعر و اندیشه وی ... در بعد نظر، تصحیح و تنظیم آثار ارزشمند پارسی چون بوستان و گلستان، شاهنامه فردوسی، خمسه نظامی و نگارش آیین سخنوری، یادگارهای گران بهای فرصت حضور او در بین ماست که هر کدام کمک شایانی به بسط زبان و ادب پارسی در جامعه کرده است.

او درک شگفت انگیزی از اجتناب ناپذیری برخورد سنت و مدرنیسم همزمان با نخستین سال های قرن بیستم میلادی پیدا کرده بود. پارادوکس حذف کهنه گرایی آلوده و تزریق پس مانده پاکیزه سنت در قالبی مدرن پسند و البته شایسته هویت ملیمان در جای جای آثارش به چشم می خورد. او شیفته مدرنیته بود و البته دلباخته هویت ملیش!

فروغی جوان در نخستین گام، مشغول تحصیل پزشکی شد، اما دیری نپایید که عشق به فلسفه مسیر زندگی او را تغییر داد. پزشکی را رها کرد و به فلسفه و ادبیات روی آورد. او به فلسفه مشا; دل بسته بود. شاید از آن رو که خیلی زود با فراگیری زبان های انگلیسی و فرانسه با مکاتب واقعیت گرای پیش از دوران معاصر اروپا و آشنایی بیشتر با عقاید خردمحورانه امانوئل کانت، ذهن کنجکاو فروغی گرایش های به هر شکل اشراقی را بیشتر به عنوان شاخه ای از تصوف می شناخت. او در این دوران در باب فلسفه نمی نگارید.

از بهم ریختگی سال های پس از مشروطه تا سقوط قاجار و همچنین نیمی از دوران سلطنت رضاشاه، فروغی تمام پتانسیل خود را وقف سیاست کرد. با پایان دهه نخست حکومت پهلوی، زندگی سیاسی فروغی نیز به پایان رسید، ولی این نه تنها نقطه پایان نبود، بلکه به گفته خودش پر بهره ترین سال های عمرش آغاز شده بود. فروغی در این دوران در زمینه فلسفه، ترجمه و تالیف بسیار داشت و از مهم ترین آنها "حکمت سقراط"، "جامعه ملل" و "خلاصه گفتار در روش به کاربردن عقل" اثر دکارت و "سیر حکمت در اروپا" بود، اما بی تردید مشهورترین کتابش در تمام طول زندگیش "سیر حکمت در اروپا"ست. او در دیباجه چاپ دوم کتاب می نویسد: چند سال پیش برای اشتغال به امری علمی که ضمنا سود ابنا» نوع آن در آن متصور باشد، به ترجمه رساله کوچکی که معروف ترین اثر دکارت فیلسوف نامی فرانسوی می باشد، دست بردم و پس از انجام، برخوردم به اینکه این رساله به کسانی که از معارف اروپا آگاهی نداشته باشند، چندان بهره ای نمی دهد، پس برای مزید فایده مقدمه ای بر آن افزودم و سیر حکمت را در اروپا از عهد باستان تا زمان دکارت به اختصار باز نمودم.

این همه استقبال از تاریخ فلسفه از چه روست؟ پیشرو بودن، بار علمی و یا تحت الشعاع نام بزرگ فروغی؟ تردیدی نیست که این کتاب اولین تاریخ فلسفه ترجمه شده، به فارسی نیست. پیش از او آثاری مانند اصول حکمت فلسفه، نوشته استاد فلسفه دانشگاه پاریس موسوم به ل.ادوارد بارب به دستور مخبرالدوله، وزیر علوم و به دست حاج میرزا عبدالغفار نجم الملک منجم باشی به زبان فارسی ترجمه شده بود، یا رساله زمان و مکان که دکتر خلیل خان ثقفی اعلم الدوله (وفات ۱۳۲۳) برای عمادالدوله الملک میرزا از نوشته های فرانسوی به فارسی برگردانده بود، بسیار پیش تر از اثر فروغی ست، اما بار علمی یک اثر پیشرو باید با سطح شعور جامعه همزمانش از موضوع اثر به گونه ای نسبی بررسی شود. حقیقت این است امروز با استفاده از نت و کتابخانه های مجازی، دسترسی به اطلاعات و نگارش چنین حجم گسترده ای را نسبت به روزگار فروغی هزاران برابر ساده تر و حتی علمی تر کرده است. برای نمونه دقت کنید به گوشه ای از برداشت فروغی از نیچه: به هیچ وجه نباید تصور کرد که مندرجات این کتاب شباهتی به تعلیمات حقیقی زردشت داشته باشد.

مقصود از زردشت اینجا در واقع خود نیچه است، اما اینکه زردشت را حامل پیغام خود قرار داده به سبب آن است که معتقد بوده است که ایرانیان نخستین قومی بوده اند که معنی حقیقی زندگی را دانسته اند.پس پیغمبر ایرانی را نماینده افکار خود قرار داده است و نیز به سبب اینکه ایرانیان عقیده داشته اند که مدار عالم بر ادوار است و هر ۲۰۰۰ سال قائدی دارد. در واقع، نیچه هم معتقد به ادوار است.

حال امروزه تمام کسانی که "چنین گفت زردشت" نیچه را خوانده باشند، می دانند منظور وی این نبوده است. البته انتقاد دیگری به نام "سیر حکمت اروپا" و البته استفاده نابجا از واژه های "فلسفه(philosophy) "، "حکمت(wisbom) "، "فیلسوف(philosopher )" و "حکیم(sage) " است. فروغی حتی در برگزیدن نام "حکمت" برای گزارش خود از تاریخ فلسفه از آغاز تا قرن بیستم راهی بس اشتباه را می پیماید که حاصل برخی مترادف سازی ها و بومی سازی های بی سرانجام و بی حاصل است. مترادف دانستن "حکمت" و "فلسفه" در جهان اسلام، نتیجه تلاش آن دسته از فیلسوفانی بود که می خواستند نامی "بومی" برای "فلسفه" یونانی در سرزمین اسلام بیابند و آن را بدین وسیله از گزند بدخواهان و دشمنانش مصون بدارند، اما متاسفانه، این بومی سازی هم به زیان "فلسفه" تمام شد و هم به زیان "حکمت".این خرده گیری ها، تنها برای شفاف سازی هر چه بیشتر تاریخ است. از نگاهی دیگر شاید بد نباشد اگر مختصری به علل توفیق این کتاب بی اندیشیم. بهتر است از لابه لای حرف های خودش چیزی پیدا کرد:

۱) آرا و انظار فیلسوفان غربی با زبان فلسفی رایج در ایران عرضه شد که خود در دیباچه چاپ دوم می نویسد: افکار حکمای اخیر اروپا... که... با دانشمندان سابق ما بسیار متفاوت است می بایست چنان بنگاریم که از دانش پژوهان ما آنان که به روش فکر اروپایی آشنا نیستند نیز مقصود را به درستی دریابند.

۲) زبان کتاب، زبانی پخته و صیقل خورده و در حد مقدور ساده بود و لذا کتاب را خواندنی و ماندنی می کرد. فروغی نوشته است: کوشش نگارنده همواره این بوده است که تحقیقات فلسفی اروپاییان را به بیانی ساده و لیکن به زبان فارسی حقیقی به نگارش درآورم و مقصودم از زبان فارسی حقیقی، زبانی ست که ایرانیان بدان گفت وشنید یا نوشت وخواند می کنند.

۳) آنچه در مسیر حکمت آمده بود، یک برگردان مطمئن به زبان فارسی بود و در عین حال که زبان کتاب، زبان فارسی سلیس و روان و محکمی بود، نقل مضامین فلسفی با کمال دقت و وفاداری انجام شده بود.فروغی می نویسد: آنچه گفته ایم حاصل عین تحقیقات آن دانشمندان است و هر چند ترجمه لفظ به لفظ نیست، کاملا مطابق دقیق گفته های ایشان است و از خود نه چیزی افزوده ایم و نه تحریف و تغییر به مطالب داده ایم.

این تنها گوشه ای از اثربخشی فروغی بر فرهنگ تاریخ میهن ماست، اما تاثیر حرکت جسورانه او در انتشار چند کتاب کاربردی فلسفه در درازمدت این شد که کتاب های فلسفی که روزگاری به نادرست مترادف الحاد و کفر بود، اینک در تمام کتابخانه ها و کتاب فروشی های ایران به وفور یافت می شود.

نویسنده : دکتر امیر افشاری