یکشنبه, ۱۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 2 February, 2025
خانواده ای که قربانی شدند
اینجا سعادت آباد، بلوار فرهنگ، یکی از بهترین مناطق شهر تهران است، پایتخت ایران؛ جایی که با وجود همه امکانات، اجساد در آن متعفن میشوند. گویا در آن حتی یک تابوت برای حمل اجسادی که تکه تکه شده وجود ندارد. زیپ کاورهای حمل جسد باز میمانده و راننده آمبولانس با سرعت ۶۰ کیلومتر در ساعت حرکت میکند؛ جایی که جسد در گرمای تابستان بیش از یک ساعت پشت آمبولانس رها میشود. جایی که با لودر و بیل مکانیکی جنازه هفده نفر شهروند ایرانی را از زیر آوار پس از گذشت چهل ساعت خارج میکنند.
این حادثه صرف نظر از همه ابعاد آن، میتواند به عنوان یک مانور واقعی مورد توجه قرار بگیرد و در آن عملکرد دستگاه های ذیربط در خصوص امداد رسانی بررسی شود. در گفت و گوهایی که انجام داده ایم خواهید خواند که پزشکی قانونی ادعا کرده چون همزمان کمتر از پنجاه جسد را تحویل گرفته، بنابراین آمبولانس مناسب نداشته است، اجساد تقریبا مشابه شرایط جنگی، بدون تابوت تحویل بستگان شده است و آتش نشانی از عملیات چهل ساعته خود که به گفته معاون عملیات استان تهران با همکاری دیگر نیروها هم انجام شده، به عنوان سند افتخار یاد میکند. حال اگر حادثه ای منجر به فرو ریختن هزاران ساختمان بزرگ و کوچک تهران شود که قاعدتا همه هفت طبقه نیستند، عملیات امداد رسانی چند سال طول خواهد کشید! رسانهها هم که هر یک از منابع خاصی تأمین میشوند، مشغول بهره برداری سیاسی از این واقعه و تخریب چهرههای رقیب بودند، در این میان کسی نسبت به عملکرد آتش نشانی، پزشکی قانونی و... توجه نکرد.
صبح روز دوشنبه دهم تیر ماه، ساختمان بلوار فرهنگ سعادت آباد تخریب شد. تا حدود یک هفته از حادثه، آنقدر بحث های سیاسی و فرافکنی مطرح شد، که گویی نفس حادثه به فراموشی سپرده شد. یک جریان موضوع را به گردن شهرداری تهران انداخت و شهرداری تهران در مقام دفاع ظاهر شد. رسانه ملی که در این ماجرا به طرز برجستهای ظاهر شده بود، به زعم شهردار تهران، تحلیل های غیر منصفانه ای ارایه داده بود. به طور خلاصه پس از گذشت بیش از یک هفته، مرگ هفده نفر جوان کوهدشتی و سقوط یک ساختمان آنقدر که دستمایه مباحث سیاسی و جناحی شد، به صورت بحثی اجتماعی مطرح نشد.
برخی گفتند شهرداری تهران مقصر حادثه است، چون چهار طبقه اضافه روی سه طبقه قبلی با مجوز شهرداری ساخته شده است. در این میان با عملکرد سریع مقامات قضایی چندین نفر نیز به عنوان مسئول حادثه تحت پیگرد قضایی قرار گفتند. سرانجام قالیباف، شهردار تهران سه شنبه، هشت روز پس از حادثه با حضور در جلسه علنی شورای شهر تهران نسبت به برخی اظهارنظرها و متهم کردن شورا و شهرداری تهران در رابطه با حادثه ساختمان سعادتآباد گفت: این حادثه در زمان مسئولیت همان افرادی که این اتفاق را به ما نسبت میدهند، روی داده است اما حالا به شهرداری کنونی تهمت میزنند. در پایان شورای شهر تهران به شهرداری تهران اجازه داد تا به منظور همدردی و رفع بخشی از مشکلات معیشتی بازماندگان حادثه تا سقف چهار میلیارد ریال (چهارصد میلیون تومان) از اعتبارات ماده ۱۷ بودجه مصوب سال ۸۷ شهرداری تهران به بازماندگان حادثه پرداخت کند.
● همه از یک طایفه
شاید آنقدر مسئولان مشغول اتهام و تکذیب بودند، که رسانه ها هم فراموش کردند که چندین طایفه در شهرستان دورافتاده کوهدشت جوانان خود را برای کار و رهایی از شرایط سخت اقتصادی سالم به تهران فرستادند و اجساد آنها را در کاور، تکه پاره و متعفن حتی بدون یک تابوت از تهران تحویل گرفتند. جوانانی که در بین آنها دانشجو و طلبه هم حضور داشتند. برخی از رسانه ها روی دانشجو بودن کشته شدگان تاکید کردند، تا جایی که یکی از نمایندگان مجلس هم در این رابطه اظهار نظر کرد، اما گویا کسانی که این ادعا را مطرح کردند و خواسته یا ناخواسته موضوع را به شکل دیگری انعکاس دادند، ابدا درباره هویت درگذشتگان حادثه تحقیق نکرده بودند. چنانکه در بین تمام این قربانیان، تنها یک دانشجو و یک طلبه حضور داشتند.
بیشتر کشته شدگان ساختمان سعادت آباد را اقوام سه طایفه کوهدشتی تشکیل میدادند. چهار نفر از آنها برادر بودند و چهار نفر دیگر پدر و پسر. قربانیان این حادثه تلخ که در میان سیل اخبار رسانه ها کمتر از آنها یادی شده عبارتند از: یحیی سعادتیآزادبخت ۲۶ ساله دیپلم ریاضی، مجرد. فریبرز سعادتیآزادبخت ۲۴ ساله دیپلم نقشهکشی ساختمان مجرد برادر یحیی. افشار سعادتی ۲۹ ساله سوم راهنمایی مجرد. عابدین سعادتی ۲۴ ساله سوم راهنمایی مجرد برادر افشار. احسان آزادبخت ۲۰ ساله دوم دبیرستان مجرد . موسی آزادبخت ۲۳ ساله دیپلمه مجرد و پسرعموی احسان.
عزیزعلی امیری نژاد ۵۰ ساله متاهل دارای ۷ فرزند. حسین نورعلی ۲۰ ساله طلبه مجرد. علی حسین یوسفیان ۴۹ ساله متاهل دارای ۶ فرزند. سعید یوسفیان ۲۰ ساله دیپلمه مجرد و پسر علی حسین. مراد یاری ۱۸ ساله دوم دبیرستان مجرد.
هوشمند منصوری ۲۴ ساله دانشجوی الهیات متاهل که دو ماه از ازدواج وی میگذشت. بهرام پیرزاده نورعلی ۴۸ ساله متاهل دارای سه فرزند. مهران پیرزاده نورعی ۱۹ ساله مجرد پسر مهران. علی ابدالی ۴۵ ساله متاهل دارای ۵ فرزند و حسین پیری هاشم آبادی ۱۸ ساله مجرد.
● مهندس ناظری که مالک ساختمان بوده
هر چند تا یک هفته پس از وقوع حادثه تمامی تقصیرها به گردن شهرداری تهران افتاد، اما در جلسه علنی هجدهم تیرماه شورای شهر، ابعاد تازهای از روند ساخت بنایی که به دلیل اضافه کردن طبقات فرو ریخت و هفده نفر را به کام مرگ کشاند روشن شد. رئیس کمیسیون توسعه و عمران شورای شهر تهران، در تشریح اتفاقات و روند صدور مجوز و پروانه این ساختمان گفت: صدور پروانه این ساختمان در سال ۱۳۷۰ بوده و در دو تاریخ دیگر، صدور پروانه تغییر کرده و بر تعداد طبقات آن افزوده شده است.
شکیب تصریح کرد: نکته جالب در مورد این ساختمان این است که در سال ۷۶، مالک در مورد دریافت تراکم بیشتر برای ساختمان، تعهد محضری داده است که در صورت اعتراض همسایگان، اضافه تراکمها تخریب و پروانه آن باطل شود. وی افزود: در سال ۱۳۷۸ همسایهها شکایت میکنند، اما به نتیجه مشخصی نمیرسند و سرانجام مالک این ساختمان در سال ۷۹ پایان کار ساختمان را میگیرد. رئیس کمیسیون توسعه و عمران شورای شهر تهران افزود: در سال ۱۳۸۳ و در جریان زلزلهای معرف به «بلده»، بخش جنوبی ساختمان نشست میکند و در نهایت در سال ۸۷ مجوز تخریب صادر میشود.
وی به مهندس ناظر این ساختمان که یک خانم و جزو کارمندان شرکت نوسازی عباسآباد و مالک دو دانگ از این ساختمان بوده است، اشاره کرد و گفت: این خانم اعلام کرد که عملیات ساختمانی، کاملا مطابق با مشخصات مندرج در پروانه ساختمانی بوده است، در حالی که این سخنان صحت نداشته و تمام نقشههای ساختمانی فرمالیته بوده است. شکیب به رأیهای متعدد تخریب برای این ساختمان در سال ۸۶ اشاره کرد و گفت: در تیر ماه سال ۸۷، قراردادی بین شهرداری منطقه دو و یک شرکت پیمانکار بسته شد که مبلغ آن برای تخریب ساختمان، ۱۴۴ میلیون تومان بوده است.
● گفتوگو با شاهد عینی که فرو ریختن ساختمان را دیده است
یکی از شاهدان عینی این واقعه که چند دقیقه پس از خروجش، ساختمان فرو ریخته است، با خبرنگار شهروند امروز صحبت کرد. او که معلم است، یکی از شاگردان و چندتن از اقوامش را در این حادثه از دست داده. میگویداکثر قربانیان این حادثه با هم نسبت فامیلی داشتند. گفتوگوی این معلم که نخواست نامش فاش شود را میخوانید:
▪ شما آنجا چه کار میکردید؟
ـ صبح، ساعت ده دقیقه به هشت آنجا رفتیم. به من زنگ زده بودند، برخی از همشهریانم میخواستند کمی پول برای خانواده هایشان بفرستند، به من زنگ زدند که برای گرفتن پول به آنجا بروم. پنج دقیقه داخل ساختمان بودم، اما وقتی وضعیت ساختمان را دیدم ترسیدم.
▪ چه کسی زنگ زد و از شما خواست که داخل ساختمان بروید؟
ـ بهرام نورعلی
▪ از چه چیزی ترسیدید؟
ـ اصلا وضعیت ساختمان وحشتناک بود، ترک هایی برداشته بود، خصوصا ضلع جنوبی آن که واقعا وحشتناک بودند.
▪ با این تفاسیر، همشهریانتان چطور دراین ساختمان کار میکردند؟
ـ من بهشان گفتم، اما گفتند خطر رفع شده، به من گفتند که ما بیست روزی هست که در اینجا کار میکنیم.
▪ شما پیش آنها رفته بودید، اما چطور جان سالم به در بردید؟
ـ پنج دقیقه ای پیششان بودم، به من یک استکان چای دادند و بعد آنها مشغول به کار شدند. یکی بود که من نمیشناختمش، انگار سرکارگر بود. او اینها (کارگران) را تقسیم کرد، مثلا برای هر طبقه چند نفر را فرستاد. آنها که مشغول به کار شدند من پایین آمدم. آنها منتظر آمدن پیمانکار بودند. به من گفتند در محوطه دوری بزن تا پیمانکار بیاید، به آنها گفتم من میترسم. بیرون آمدم و در فضای سبز روبهروی ساختمان منتظر نشستم.
▪ از لحظه وقوع حادثه بگویید.
ـ ما پایین آمدیم، در محوطه یک صندلی شکسته بود، آن را درست کردیم و روی آن نشستیم، اتفاقا یکی دیگر از اقوام که همراه من بود، میخواست از ساختمان فیلم بگیرد، من به او اجازه ندادم. حدود پنج دقیقه نگذشته بود. ما آنها (کارگران) را نگاه میکردیم، با فرغان خاک میآوردند و خالی میکردند، بعضی ها از بچه ها آسانسورها را جدا میکردند و پایین میانداختند، بعضی هم پایین آسانسور را جمع میکردند و کنار میچیدند. همراه من، یکی از اقوامش را به نام مهران نورعلی صدا زد و به او گفت که کمی برایمان آب بیاورد. یک سطل کوچکی آب برایمان آورد و بعد سرکارگر صدایش زد که به ساختمان برگردد و مشغول به کار شود. ما به فاصله حدود ۱۵ متری ساختمان نشسته بودیم که یکباره سه صدای مهیب آمد. دقیقا مثل بمباران های زمان جنگ بود. این صداها که آمد ما به یا ابالفضل گفتن افتادیم. از داخل ساختمان چندبار صدای یا علی آمد.
بعد گرد و خاک شدیدی بلند شد، طوری که ما حالت خفگی پیدا کردیم. ما صد متر فرار کردیم و بعد برگشتیم، دیگر همه چیز خراب شده بود، اصلا ساختمان پودر شده بود. هرچه صدا زدیم بهرام...، مهران و... هیچ صدایی نیامد.
▪ بعد از این اتفاق اهالی و شاهدان واقعه چه کردند؟
ـ همه وحشت زده بودند، به آتش نشانی و هلال احمر تلفن زدند.
▪ چقدر طول کشید که نیروهای امداد به محل حادثه برسند؟
ـ بیش از چهار پنج دقیقه نبود.
▪ چقدر طول کشید تا اولین جنازه را پیدا کنید، در ابتدای حادثه آیا کسی زنده مانده بود؟
ـ یک جنازهای در قسمت شمال ساختمان بود، که دست هایش بیرون مانده بود. ما دستهایش را گرفتیم که بیرون بکشیمش، اما گیر کرده بود و نتوانستیم بیرون بیاوریمش.
▪ شما تا چه زمانی آنجا حضور داشتید؟
ـ ما تا پیدا شدن آخرین نفر آنجا بودیم. کوهدشتی ها آنجا زیاد بودند، حدود چهارصد، پانصد نفری جمع شده بودند. برایمان چادر زدند و ما ۴۸ ساعت حدودا آنجا بودیم.
▪ گویا در موقع تحویل بعضی از جنازه ها قطع عضو شده بودند، شما که شاهد عینی ماجرا بودید، و در مراسم تدفین قربانیان هم حضور داشتید، آیا واقعا قطع عضوی وجود داشته، چه زمانی این اتفاق افتاد؛ یعنی موقع عملیات خارج کردن اجساد بود یا قبل از آن؟
ـ وقتی لودرها کار میکردند، جنازه ها زخمیمیشدند. بعضی ها دستشان قطع میشد و...
▪ یعنی با لودر جنازه ها را خارج کردند؟
ـ بله با لودر و بیل مکانیکی خارج کردند. البته مقصر هم نبودند، میلگرد هایی آنجا بودند که نمیشد با دست خارجشان کرد.
▪ همه این قربانیان از یک طایفه بودند؟
ـ از دو طایفه بودند، طایفه نورعلی و آزادبخت.
▪ وضعیت اجساد در پزشکی قانونی چطور بود؟
ـ وقتی ما به پزشکی قانونی رفتیم، وضعیت حقیقتا ناجور بود. اجساد در سردخانه نبودند. یک اتاقی بود که ما به مأموران آنجا هم گفتیم که لااقل این جنازهها را در سردخانه بگذارید که به ما گفتند اینجا خودش سردخانه است، اما سردخانه نبود.
▪ در پزشکی قانونی اجساد بو گرفته بودند؟
ـ بله، شدیدا.
▪ جنازهها را چطور به شهرستان فرستادند؟
ـ با هشت آمبولانس فرستادند، البته دوتا از جنازه ها را همان صبح روز بعد فرستادند.
▪ پیمانکار ساختمان هم کوهدشتی بوده است؟
ـ بله، کوهدشتی بود، من میشناسمش.
▪ با توجه به اینکه شما بیشتر قربانیان را میشناختید، به شما گفته بودند که بیمه هستند یا خیر؟
ـ ما شب در بازار بودیم، بهرام نورعلی هم همراه ما بود. من از او پرسیدم که این ساختمانی که در آن کار میکنی بیمه است؟ به من گفت که بیمهمان کردند. حسین پور(پیمانکار) را دیدم، بعد از حادثه آنجا آمده بود. نیروی انتظامیاو را گرفته بود. در ماشین نیرو انتظام از او پرسیدم که این کارگران را بیمه کرده بودی؟ او گفت: بیمه کردهام. حتی میگفت: ساختمان های اطراف را هم بیمه کردند.
▪ همشهریان شما قبلا نگران نبودند از آنکه این ساختمان ممکن است فرو بریزد؟
ـ من بهشان گفتم، گفتم سعی کنید اینجا کار نکنید. کار زیاد است. بروید جای دیگری کار کنید. به من میگفتند نه... خطر رفع شده بیست روزی است که در اینجا کار میکنیم.
بیشتر اقوام درجه اول قربانیان حادثه سعادت آباد، حال روحی مناسبی ندارند و یادآوری این حادثه برایشان درآور است، به همین خاطر از آمادگی لازم برای گفت و گو برخوردار نیستند. در این میان رحمان آزادبخت، برادر یکی از قربانیان حادثه سعادت آباد، پسر عموی یکی دیگر از قربانیان و از اقوام چهار تن دیگر حاضر شد با ما گفت و گو کند. او از کسانی بوده که در اولین ساعات امداد رسانی در محل حاضر شده و تا رساندن اجساد به کوهدشت و دفن آنها از نزدیک شاهد ماجرا بوده است. در خصوص این حادثه با وی گفتوگویی انجام دادیم که در ادامه میآید:
▪ برادرتان چند سال داشتند؟
ـ ۲۳ سال، دیپلمه و پشت کنکوری بود.
▪ برادر و پسر عمویتان برای چه به تهران آمده بودند؟
ـ نوع کارشان نشان میدهد که به خاطر مشکلات مالی و معیشتی خانواده ها به این کار مشغول شده بودند که متأسفانه به خاطر رعایت نکردن شرایط ایمنی ساختمان کشته شدند.
▪ بیمه بودند؟
ـ نه؛ یعنی میگویند بیمه نبودند. ما هم به پرونده خاصی دسترسی نداریم.
▪ شما شکایتی به خاطر فوت اقوامتان از شخص حقیقی یا حقوقی کردهاید؟
ـ ما روزهای اول حاضر بودیم، اعتراض کردیم.
▪ شما روز حادثه آنجا بودید؟
ـ بله، من از ساعات اولیه آغاز عملیات آنجا بودم.
▪ روند عملیات به چه شکلی دنبال میشد، گویا اجسادی که به کوهدشت رسیده اند، وضع مناسبی نداشتند؟
ـ عملیات خاکبرداری به صورت بسیار ابتدایی بود، یعنی انگار یک ساختمان یک طبقه را خاکبرداری میکنند. طوری خاکبرداری میکردند که انگار جسدی آن زیر نبود. من مثل دیگران نبودم که بگویید دور از ماجرا بوده و براساس شایعه حرف میزند، من با چشمان خودم دیدم که بیل مکانیکی یک جسد را پاره کرد.
▪ وقتی این اتفاق میافتاد شما که از بستگانشان بودید اعتراضی نمیکردید؟
ـ همه اعتراض میکردند، آنقدر صحنه دلخراش بود که حتی من و چند نفر از دوستان گفتیم به راننده لودر بگویید که اصلا کار نکند. ما رضا هستیم که اجساد همینجا زیر خاک بمانند.
▪ آیا سهوا این اتفاق که میگویید رخ داد؟
ـ خب میدانستند که این زیر جسد است. آمار داشتند که مثلا نوزده نفر آن زیر هستند. ولی میگفتند ما توانمان در همین حد است.
▪ شما خروج چند جسد را به عینه شاهد بودید؟
ـ من خارج کردن دو جسد را ندیدم، اما پانزده جسد را دیدم، ولی خود نیروهایی که آنجا بودند هم گیج بودند، یعنی بعضی میگفتند نوزده نفر زیر آوار هستند و بعضی میگفتند هفده نفر، ولی هر تعدادی بود کاری نداریم، آنها بایستی پارکینگ را هم تخلیه میکردند.
به صورت نمادین کار میکردند، یعنی تا ساعت چهار و نیم صبح کار کردند، به محض اینکه جمعیت آنجا کمیخلوت شد و کسی نبود، سریع آمدند و خاک روی منطقه ریختند، فکر کنم پوکه معدنی هم ریختند که نشان بدهند آسفالت هم میکنند. آخرین لحظه که من آمدم درخت کاری میکردند! که ساکنان منطقه همه اعتراض کردند.
▪ در آن منطقه درخت کاری میکردند؟ چه هدفی داشتند؟
ـ بله در آن منطقه درختکاری کردند، که به شکل نمادین نشان دهند که ما سریع کار را انجام دادیم و الان هم آسفالت میکنیم.
▪ پس از پایان کار در سعادت آباد، در پزشکی قانونی چه اتفاقی برای شما افتاد؟
ـ من و چند نفر از دوستانم به سردخانه کهریزک رفتیم. من جزو اولین نفراتی بودم که وارد شدم. اولا سردخانه از نظر دمایی شرایط خوبی نداشت. شاید آنجا سردخانه بود، اما دمای آنجا حدود ۳۰ درجه بود. یک همچین سردخانهای را اگر بخاری بنامیم بهتر است.
ما هم که اعتراض میکردیم، برخورد اصلا صحیح نبود؛ یعنی از لحظه حادثه در سعادت آباد تا پزشکی قانونی برخورد هیچ کدام از مسئولان شایسته نبود، اگر از کلمه ناشایسته استفاده کنیم بهتر است. مثلا یک مأموری در برابر ما (که عزادار بودیم و تعداد زیادی از اقواممان را در حادثه از دست داده بودیم) به ما گفت: شما از لرستان آمدید که اینطور وحشی هستید. حلقهای درست کرده بودند که هیچکدام از بستگان نتوانند اجساد را ببینند، هر چه میگفتم من از بستگان نزدیک شش نفر از این اجساد هستم، اجازه بدهید اجساد را ببینم به ما اجازه نمیدادند.
از ساعت چهار و نیم که جسد افشار سعادتی را بیرون آوردند تا ساعت پنج و نیم عصر در آمبولانسی که هیچ امکاناتی نداشت داخل کاور بود. حتی در سردخانه هم که رفتیم، اجازه دیدن جسد را به ما نمیدادند، با زور اجسادمان را دیدیم.
▪ نحوه فرستاده شدن اجساد به لرستان به چه شکلی بود؟
ـ با آمبولانس های مزدای بسیار فرسوده، با رانندههای خسته که رانندهها با سرعت بسیار پایین حرکت میکردند. من خودم همراه آمبولانس ها بودم. با ماشین شخصی میآمدم. متوجه شدم که دو دستگاه از آمبولانسها نیستند، رفتم و دیدم که راننده آمبولانسها، ماشینشان متوقف کردند و خودشان نیستند! بعد از نیم ساعت راننده آمده و میگوید خوابم میآمد، به او میگویم چرا کمک راننده رانندگی نکرد (جنازه ها در گرما بو گرفتند) به من گفتند: نمیخواهیم حرکت کنیم، شما هم هیچ کاری نمیتوانید بکنید. آمبولانسها در مسیر با سرعت ۵۰تا۶۰ کیلومتر حرکت میکردند. در حالی که رانندههای آمبولانس گواهی ویژه دارند و میتوانند از ماشینهای عادی سریعتر بروند، با این حال ما که با سواری عادی بودیم از آمبولانسها سرعتمان بیشتر بود.
اصلا ما هیچ امکاناتی نمیخواستیم، حداقل به ما تابوت میدادند، بدون تابوت اجساد را در کاور گذاشته بودند و حتی زیپ بعضی از کاورها باز مانده بود و اجساد بیرون افتاده بودند. حتی من از یکی از آمبولانسها که در آن کاور باز است و اجساد بیرون افتاده بودند، فیلم هم گرفتهام.
▪ به طور عادی سفر از تهران تا کوهدشت چند ساعت طول میکشد و آمبولانس ها چند ساعته رسیدند؟
ـ با بدترین نوع اتوبوس شش تا هفت ساعت طول میکشد، آمبولانسها نزدیک به ۹-۱۰ ساعت طول کشید تا برسند.
▪ وضعیت اجساد در کوهدشت چطور بود، خانوادهها چطور با اجساد برخورد کردند؟
ـ صرفنظر از قطع عضو ها، اجساد به شدت متعفن شده بودند. حتی کسانی که میخواستند برای شستن اجساد وارد شوند، نمیتوانستند به اجساد نزدیک شوند. نگذاشتیم زنها و اقوام بستگان درجه اول اجساد را ببینند. تحملش را نداشتند.
● آتشنشانی: به عملیاتمان افتخار میکنیم
پزشکی قانونی در گفتوگو با ما اظهار داشت که در هنگام تحویل اجساد، بعضی از آنها موقع عملیات آواربرداری دچار قطع عضو شده بودند؛ کلیه عملیات اعم از عملیات مربوط به اطفای حریق و امداد و نجات و همچنین نظارت بر هماهنگی نیروهای گوناگون عملیاتی بر عهده معاونت عملیات است. خبرنگار شهروند امروز از محمد بیات، معاون عملیات سازمان آتش نشانی تهران در مورد ادعای بستگان و شاهدان عینی ماجرا در خصوص نحوه امداد رسانی و خارج کردن اجساد از زیر آوار سؤالاتی پرسیده است.
بیات معتقد است حادثه سقوط ساختمان هفت طبقه در کل کشور، بی سابقه بوده و حتی در زمان جنگ و بمباران هم چنین حادثهای اتفاق نیفتاده است. او نه تنها عملیاتی که انجام شده را ضعیف نمیداند، بلکه آن را از افتخارات آتش نشانی توصیف میکند.
▪ نیروهای شما در چه فاصله زمانی به محل حادثه رسیدند؟
ـ نخستین ایستگاه ما، ایستگاه ۲۵ که سر بلوار خوردین قرار دارد، پس از سه دقیقه به محل میرسد. ساعت حرکت ۸و ۴۳ دقیقه و ۵۰ ثانیه، ساعت رسیدن ۸ و ۴۷ دقیقه و ۳۰ ثانیه بوده است.
▪ شاهدان ماجرا گفتهاند که آتش نشانی با لودر و بیل مکانیکی اجساد را از زیر آوار خارج میکرده، به همین دلیل برخی از این اجساد در حین بیرون آوردن از زیر آوار دچار قطع عضو شدهاند. این موضوع درست است؟
ـ نه؛ ما چنین چیزی ندیدیم.
▪ یعنی هیچ کدام از این اجساد قطع عضو نشدند؟
ـ ببینید من که چیزی ندیدم به این شکل، به هر حال هفده تا بودهاند، من چهارتایش را دیدم، ولی قطع عضو کسی به من گزارش نداده است.
▪ نحوه تحویل به پزشکی قانونی به چه شکلی بوده؟
ـ پزشکی قانونی در آنجا حضور داشته، آمبولانسش آنجا بوده، در کاور میگذارند و تحویل پزشکی قانونی میدهند.
▪ به سؤال قبل برگردیم، به ما گفتند برخی از اجساد حین خارج کردن از زیر آوار دچار قطع عضو شده بودند.
ـ ببینید جنازه که زیر آوار سنگین میماند، این آوار به این شدت خیلی از آنها را له کرده بود. مردم شاید اینطور دیدند، این را گفتند، وگرنه هیچ کدام از جنازهها که سالم نبوده. خصوصا آوار سنگین کتابی خیلی از اینها را له کرده بود و اعضای بدنشان را بیرون ریخته بود. این است که جنازهها که سالم نبودند.
▪ روند خارج کردن اجساد در این حوادث به چه شکلی پیش رفت؟
ـ ما کار عملیاتیمان با استفاده از سگ و دستگاه های زنده یاب و انسان انجام شد. مرحله نخست، خالی کردن نخاله ها و ضایعات مثل در و پنجره ها و.. بود. در بخشی که آوار نداشت، با وسایل سنگین نخاله ها را از محل دور کردند. به خاطر اینکه این ساختمان بوتون آرمه بود، از وسایلی مثل جراثقال برای برداشتن آوار در سطح بالا به تدریج استفاده شد.
در بعضی از بخش ها به تدریج بیل مکانیکی وارد شد، منتها زیر نظر مستقیم امدادگران، که از بالا به تدریج آرام آرام میشکافت و ساختمان را آهسته آهسته خرد میکرد و بعد توسط دستگاه برش میلگردها برش داده میشد. در همین زمان هم دایما دستگاه های زنده یاب و سگ و.. در حال جستجو بودند.
▪ کل عملیات چند ساعت طول کشید؟
ـ کل عملیات حدود چهل ساعت طول کشید.
▪ به نظرتان برای این مورد چهل ساعت زمان مناسبی بوده؟
ـ این اگر قرار بود با وسایل عادی و امکانات معمولی و بدون کمک به همدیگر انجام شود، شاید چندین روز طول میکشید. شما بگویید این چهل ساعت به نظر شما کم است یا زیاد؟
به نظر من این زمان طولانی بوده.
من نمیخواهم بگوییم آوار است. من میخواهم بگویم این ساختمان اصلا کسی هم زیرش نیست، میخواهیم این ساختمان را برداریم. یعنی شما هیچ احتیاطی هم به کار نمیبرید که مثلا بگویید کسی زنده هست یا نه. با این حال نمیتوانید به چهل ساعت کار اینجا را پاکسازی کنید. چون آنجا حتی بیل مکانیکی و لودر هم کاربری ندارد. به خاطر آن سطح مقطع سه سانتی که آنجا هست.
تمام آن میلگردها باید بریده میشد؛ یعنی یک میلگرد از طبقه ششم تا پایین باید چندین بار بریده میشد. اینجا هزار میلگرد هم بیشتر بود. یعنی شش هزار تا باید برش میخورد.
▪ با این تفاسیر، حتما این زمان زمان مناسبی بوده، اما من به این فکر میکنم که اگر حادثهای در سطح وسیعتری، مثل زلزله اتفاق بیفتد، قاعدتا امدادرسانی باید سالها ادامه پیدا کند؟
ـ نمیشود این بحث را بگویید که مثلا اینجا دو متر است یا پانزده کیلومتر. شاید یک ساختمان پانزده طبقه هم باشد ولی خیلی راحتتر از این آواربرداری شود. مثلا اگر یک ساختمان آجر و تیرآهن باشد، خیلی راحتتر میشود این کار را انجام داد. مثلا در بم چون ساختمانها گلی بودند، خیلی راحت عملیات انجام میشد.
من حدود سی سال سابقه آتشنشانی دارم. من در جبهه و جنگ بودم، موقع بمبارانهای صدام در تهران بودم، در زلزله منجیل و بم بودهام، تا به حال تخریب هیچ ساختمانی را مثل این شاهد نبودم. آوار به این سنگینی ندیدم.
▪ این ساختمان چه تفاوتی با دیگر ساختمانها داشت؟
ـ یعنی میخواهم بگویم، این منحصر به فرد بود از نوع سازه بتون آرمه. اینکه هفت طبقه روی هم تخریب شود.
ببینید شاید شما از نظر کارشناسی بگویید، اما مخاطبان ما شاید متوجه نکات کارشناسی نباشند. چه فرقی دارد؛ بیشتر ساختمانهایی که الان ساخته میشوند، چند طبقه و بتون آرمه هستند.
طبقهای حدود سیصد تن وزن داشته، ساختمانهای دیگر کلش شاید سیصد تن بار نداشته؛ یعنی یک آوار سنگینی بوده. تا به حال من در ایران حتی در شهرستانها هم ندیدم یک چنین آوار سنگینی وجود داشته باشد.
▪ عموما آتش نشانی نظرات کارشناسی درباره حوادث اعلام میکند. شما بررسی کردید، چرا این حادثه در این هجم اتفاق افتاده؟
ـ ببینید این ساختمان در سال ۸۳ بخشهایی از آن تخریب میشود. بعد تعطیل میشود، منتظر بودند تا بحث های قضاییاش حل شود تا کاملا تخریب کنند. پیشتر هم بخش هایی از آن آسیب دیده بوده. این را باید متخصصان امر بررسی کنند.
● خود آتش نشانی در این زمینه نظری ندارد؟
ببینید این در سطح آتشنشانی نیست، بحث مهندسی است. سازمان آتش نشانی هم کمک میگیرد. حالا چون کارشناسان دادگستری بررسی کردند، ما نظر آنها را میپذیریم.
تنها من یک مورد را بگویم. این آوار تا به حال در ایران سابقه نداشته است و حتی در بمبارانها، بمبگذاری ها و.. یک چنین آواری را ما ندیدیم. ولی از نظر من، واقعا یک افتخاری بود که سازمان آتش نشانی و دیگر کسانی که اینجا بودند، توانستند این آوار را بردارند و جمع و جور کنند. ببینید این ساختمان آنقدر سرعت تخریبش شدید بوده، که حتی یک نفر نتوانسته از آن خارج شود. حتی در زلزله آنقدر زمان هست که بعضیها بتوانند فرار کنند، از ساختمان خارج شوند یا پناه بگیرند. در این ساختمان، همه طبقه دقیقا مثل کتاب روی هم افتادند، چون جنس ساختمان هم محکم بوده، دقیقا مثل صفحات کتاب روی هم چسبیده. این بندگان خدا لای اینها ماندند.
بیشتر اینها در مرکز ساختمان بودند، ضمن این که شب هم نبوده که بگوییم اینها خواب بودند. با این حال آنقدر سرعت تخریب زیاد بوده که هیچ کس نتوانسته فرار کند
امیر هادی انواری
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست