دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
روزنامهنگار صداپیشه
به یاد ماندهها: جُنگ نوشتههای علی کسمایی. [به اهتمام مجید شفتی]. تهران: نشر الفبا، 1392. 188 ص .
بهار 1387 گوش سپُرده بودم به کلام دیدآفرین استاد ایرج افشار (1304 – 1389) که میانة سخنانش گفت: «از فعالان دهة 1320 دوست دوران جوانیام، علی کسمایی [1294 – 1391][1] بود که [بدون احتساب دیدار سال 1357] حدود 50 سال است او را ندیدهام، نمیدانم کجاست... ». به ایشان گفتم: در امیرآباد روزگار میگذراند. استاد افشار به محض اطلاع از تهراننشینی کسمایی، اشتیاق خود را برای همصحبتی با او به زبان آورد. به خاطرم آمد فیلمسازان از کسمایی با نام «پدر دوبله ایران» یاد میکنند. بنابراین دانسته، به وسیلة «انجمن دوبلورها [صداپیشگان] خانة سینما» تلفن علی کسمایی را یافتم و استاد افشار بیدرنگ به او تلفن زد. کاش گفت و گوی پُرنکتة آن دو، که در بردارندة آگاهیهای بیمانندی از دهة 1320 بود، ضبط میشد. در خلال مکالمه، استاد افشار، علی کسمایی را به خاطرهنویسی واداشت. گویا قراری هم گذاشتند و پس از سه دهه در پسین سالهای عُمر همدیگر را دیدند. از آن روز تا یلدای 1392 منتظر چاپ و نشر خاطرات علی کسمایی بودم تا این که به لطف اسماعیل عباسی نسخهای از یک کتاب خُرد اما خواندنی با صفحة عنوان «به یاد ماندهها: جُنگ نوشتههای استاد علی کسمایی» به دستم رسید. بیدرنگ به تورقاش نشستم. نخست شمارگان «500» نسخه توجهم را جلب کرد که با عدد دوبلورها، روزنامهنگاران و خاطره بازهای امروز کشور همخوانی نداشت. آنگاه فهرست را از نظر گذراندم و متوجه شدم پس از «مقدمه» مطالب «جُنگ نوشتهها» ذیل پنج فصل اصلی از این قرار تنظیم شده: «خاطراتی از بزرگان ادبیات معاصر ایران و ...» با 56 میانتیتر، «چند شعر نابِ به یاد ماندنی از شاعران نامدار ایران» با 9 میانتیتر، «یادداشتهای من» با 7 میانتیتر، «چند شعر از شاعران بزرگ جهان» با برگردان علی کسمایی و 8 میانتیتر، «به یادماندههایی از سالهای گذشته» با 8 میانتیتر؛ همچنین صفحة پایانی کتاب با عنوان «اثرهای دیگر» سیاهة 17 عنوان از نوشتهها، ترجمهها و سرودههای علی کسمایی را دربر دارد.
مجید شفتی، ویراستار و کوششگر نشر کتاب در مقدمه با اشاره به سنت «جُنگنویسی ایرانیان» نوشته است: «کتاب حاضر، همانطور که در عنوان آن آمده، به یادماندههای استاد علی کسمایی است. او در این جُنگ مطالبی را که نغز و پربار و مؤثر یافته، از دیگران نقل کرده و بخش دیگر، خاطرات خود نویسنده از وقایع روز است که برخی از آنها به قبل از جنگ دوم جهانی باز میگردد. این بخش ارزش تاریخی دارد و میتواند برای پژوهشگران بسیار مفید باشد. به یاد ماندهها در واقع مجموعهای است از یادداشتهای استاد کسمایی که به انتخاب و سلیقة خود ایشان تنظیم شده است» (ص 8).
شفتی، در ادامه، به «صنعت دوبلاژ ایران» و نقش علی کسمایی در برکشی این «صنعت» اشارت دارد: «معیارهای بسیار سختی که استاد کسمایی برای کار خود انتخاب کرده بود و گاه برای فقط یک جمله که درست ترجمه و تنظیم و ادا شود، ساعتها وقت صرف میکرد، نقش مهمی در این تحول داشت. در این دوره، کارهای مهم استاد کسمایی دوبلاژ چند اثر مهم شکسپیر مانند «مکبث»، «اوتللو»، «شاه لیر» و «هملت» بود. به نقل از خود او، برخلاف سنتهای گذشته، که برگردان این گونه آثار به صورت تئاتری و کتابی و لفظ قلمی بود، گفتوگوی شخصیّتها به صورت محاورهای و معمولی ارائه شد که در ارتباط با شنونده بسیار تأثیرگذار بود. از دیگر کارهای به یادماندنی استاد کسمایی، برگردان آوازهای فیلمهای آهنگین به فارسی بود. این آوازها توسط خوانندگان ایرانی خوانده میشد. دوبلاژ فیلم «اشکها و لبخندها» و «بانوی زیبای من» از جمله کارهای درخشان استاد کسمایی در این زمینه بود. چند مجموعه شعر و ترجمة چندین فیلمنامه و قصه نیز از جمله یادگارهای ارزندة این چهرة ماندگار فرهنگ و ادبیات ایران است» (ص 9).
خاطرات کسمایی از 1317 و دوران دانشآموزیاش در «بخش ادبی دبیرستان دارالفنون» آغاز میشود: «من و برخی از همشاگردانم، که ذوق ادبی بیشتری داشتیم، برای آشنایی و دیدار شاعران، نویسندگان و نامداران قلمرو ادبیات آن زمان، از هیچ کوششی فروگذار نمیکردیم. شماری از آن فرهیختگان، از دبیران ما بودند، و در کلاسهای ما تدریس میکردند. آقای جلال همایی دبیر ادبیات، آقای بهمنیار دبیر فلسفه، آقایان محیط طباطبایی، عباس اقبال آشتیانی، سعید نفیسی، نصرالله فلسفی، دکتر شفق، عبدالرحمان فرامرزی و... دبیران ما بودند یا در رشتههای ادبی و تاریخ، برای ما دانشآموزان ادبیات سخنرانی میکردند» (صص 19 – 20).
در «جُنگ نوشتهها» از شیوة «دلپذیر» تدریس ادبیات مبتنی بر پژوهشهای دانشآموزی استاد جلال همایی، خوشنویسی و شعرخوانی و تارنوازی محمّدحسین شهریار، پیشبینی ولیالله نصر در سال 1320 دربارة جانشینِ انگلیس شدنِ امریکا (با عنوانِ «آمریکا جانشین انگلیس») تا گزارش دیدارهای کسمایی با ملکالشعراء بهار، سید ابوالقاسم کاشانی، صادق هدایت، قمرالملوک وزیری، محمّدحسین شهریار، سیدحسین فاطمی و محمدعلی جمالزاده را میتوان خواند.
تحصیل در دانشکدة حقوق و علوم سیاسی و اقتصادی دانشگاه تهران، «گفت و شنفت»های آموزندهای از استادان و همکلاسیهای دوران دانشجویی، شرکت در کلاسهای آموزش رادیو (گویندگی، تهیهکنندگی، برنامهریزی، خبرنگاری، رپورتاژ) با استادی دلانوآ کارشناس اعزامی یونسکو به تهران در دهة 1320، تدریس در دبیرستان دخترانة سروش تهران، منشیگری انتخابات و تجربة تقلب گسترده در دهة 1320، چگونگی آماردهی در ایران، «کمرویی» و «بیشرویی» ایرانیان، «کارِ نابهجای دولتمردان»، واگذاری ساختمان «اُپرای تهران» در خیابان فردوسی تهران به «بانک مسکن [رهنی سابق]»، «دو نامة کوتاه از چارلی چاپلین و مهاتما گاندی»، «رعیت پادار»، «در سر خرمن»، خاطرات جنگ دوم جهانی و شعار آلماندوستان ایرانی (نون نداریم چی میشه؟ هیتلر مییاد خوب میشه !) ، خلق و خوی ایرانیان با عنوان «از شما چه پنهان»، دیدار با ایرج افشار در ژنو و توصیف سوئیس، «یادی از فرهنگ مهرپرور»، آگاهیهایی دربارة کریستف کلمب، لویی پاستور، آرمسترانگ، تأًسیس شرکت «نشریات دیروز و امروز» و ورشکستگیاش در عالم نشر با چاپ و پخش اوّلین کتاب (بیبی پیک، نوشتة پوشکین، با ترجمة مسعود کریمی) از جمله مطالب خواندنی این اثرند. نمونة «شعرهای ناب» رودکی، فردوسی، سعدی، حافظ، مولوی، خیام و آذر بیگدلی، برگردان سرودههای ویکتور هوگو، آلفرد دو موسه، پل درولد، دولسینه آ، موریس مترلینگ، ژاک پرهور را هم در این جُنگ میتوان به مطالعه نشست.
به یاد ماندهها ویژگی دیگری از حیث ادواریپژوهی و تاریخ مطبوعات ایران دارد. علی کسمایی تنها دانشآموختة اوّلین دورة آموزش روزنامهنگاری در ایران است که در این کتاب گزارشی از بنگاه روزنامهنگاریِ سازمان پرورش افکار را بر جای میگذارد: « در سال تحصیلی 1318 - 1319 خورشیدی، در دانشکدة حقوق، که در آن زمان، در یکی از خانههای قدیمی تهران، در نخستین کوچة دست چپ اول خیابان لالهزار قرار داشت (سال بعد به دانشگاه تهران منتقل گردید) بنگاه روزنامهنویسی [روزنامهنگاری] تأسیس شد. درسها و استادانش عبارت بودند از: اصول روزنامهنگاری، به استادی آقای میرمحمد حجازی / دو ساعت؛ علمالاجتماع یا تودهشناسی به استادی آقای دکتر سیاسی / دو ساعت؛ زبان عربی (قرائت) به استادی آقای فرامرزی / دو ساعت؛ ادبیات فارسی به استادی آقای رشید یاسمی / دو ساعت؛ انشاء فارسی به استادی آقای بیانی / دو ساعت؛ تاریخ معاصر ایران به استادی آقای دکتر شفق / دو ساعت؛ صرف و نحو عربی به استادی آقای فاضل / دو ساعت زبان انگلیسی به استادی آقای دکتر صورتگر / دو ساعت. چون وقت کلاسهای دانشکدة حقوق و بنگاه روزنامهنویسی یکی بود، دانشجویان دانشکدة حقوق (غیر از شاگردان کلاس دو یک، که دورة تهیة یک ساله را دیده بودند) اجازه نداشتند در آن شرکت کنند، اما نویسندگان روزنامهها، در صورتی که از ادارة روزنامه، یک نامه مبنی بر نویسندگی در آن میآوردند، میتوانستند در آن به تحصیل بپردازند. من چون دانشجوی دانشکدة حقوق بودم، اما دورة یک سالة تهیه را هم دیده بودم، پیش آقای مطیعی، مدیر روزنامة کانون شعرا، که نوشتهها و ترجمههایم در آن چاپ میشد، رفتم و نامهای دربارة نویسندگیام برای آن بنگاه بردم، و به عنوان نویسندة روزنامه نامنویسی و در برخی از کلاسهای مهمش شرکت کردم، و دورهاش را به پایان رساندم» (ص 41).
کسمایی، همچنین به دوران همکاری با ابراهیم خواجه نوری با عنوان «خبرنگار پارلمانی و نویسندة روزنامة عدالت» اشاره دارد:
«به دستور او به کتابخانة مجلس شورای ملّی میرفتم و برای بازیگران عصر طلایی او، از روزنامههای کهنه و نو خبرها و سخنرانیهای نمایندگان مجلس و آنچه در این باره به کار میآمد، را رونویسی میکردم و فراهم میآوردم» (صص 63 – 64).
همکاری با اسماعیل کوشان در زمینة فیلمسازی و روزنامهنگاری، به ویژه دوران سردبیری مجلة عالم هنر، تا «شوخی با حکیمی» نخستوزیر وقت، بخشهای دیگری از خاطرات مطبوعاتی اوست.
همکاری با احمد شاملو برای انتشار مجلة سخن نو از دیگر «یادمانده»های کسمایی است: «شاملو و من، بامداد یک روز هر هفته، به خانة نیما، که در آن تاریخ در کوچة امیری، از کوچههای خیابان حافظ و پاریس بود، میرفتیم و از نیما شعر و مقاله میگرفتیم. یکی دو ساعت پیش او میماندیم، گفتههایش را مینوشتیم. از دیدگاهها و راهنماییهای او بهرهمند میشدیم. من در تقویم جیبی سال 1327 خودم نوشتهام امروز ــ روز یک شنبه 19 دی ماه 1327 ــ با آقای احمد شاملو به دیدار آقای نیما یوشیج، شاعر بزرگ معاصر در خانهاش رفتم و با او آشنا شدم» (ص 85).
دیگر نکتة مهم، برپایی «اتحادیة نویسندگان مطبوعات ایران» است که بیشتر مؤسسان این تشکل که روی در نقاب خاک دارند در سرگذشتنامه و سالنگار زندگیشان بدان اشارتی نداشتهاند: «... شماری از جوانان دانشگاه دیدة فرهیخته، که به نویسندگی و ترجمه و نقاشی و شعر و موسیقی و کارهای هنری و مطبوعاتی میپرداختند، مانند: آقایان محمدعلی اسلامی ندوشن، محمدجعفر محجوب، ضیاءپور، قریب [غریب] (خروس جنگی)، ایرج افشار، الف. فرزانه، محسن مهدوی، روحالله رفعتی، ذکاء، محمدحسین اخباری، محسن فارسی، محمدعلی شیرازی، جعفر رائد، مرتضی کیوان، علیاکبر کسمایی، علی کسمایی، افخمی، مسعود برزین، علی زرینقلم، نصرالله شاهرخی، پرویز مؤید عهد، حمید مشهور، عبدالحسین زرینکوب، ... و دیگرانی که نامشان را به یاد ندارم، به گردهم فراهم آمدند، و پس از تبادل نظر، در نشستهای چندین هفتة پی در پی، اتحادیة نویسندگان مطبوعات ایران، که صنفی بود، و به هیچ حزب و دستهای وابسته نبود را تأسیس کردند، و در یک نشست عمومی، اساسنامة آن را در 18 ماده و 7 تبصره در اوّل اسفند 1326 تصویب و اعلام کردند (ص 95). اتحادیة نویسندگان مطبوعات ایران، همچنان به فعالیت خود ادامه میداد تا واقعة تیراندازی به محمدرضا شاه در بهمن 1327 در دانشگاه تهران اتفاق افتاد و به دستور دولت هرگونه اجتماعی ممنوع شد. اتحادیة نویسندگان مطبوعات ایران نیز از ادامة کار باز ماند و تعطیل شد» (ص 97).
علی کسمایی چون به انتخاب اعضا به عنوان مدیرعامل اتحادیة نویسندگان مطبوعات ایران برگزیده شده بود میتوانست گزارش بیشتری از کارنامة این اتحادیه ارائه دهد اما جز نام مهندس پرویز مؤید عهد، طراح نشان اتحادیه و خبر برگزاری «بزرگداشت آقای فرهنگ ریمن عضو هیئت مدیرة اتحادیه و سردبیر روزنامة عصر در شب 20 مهر 1326» آگاهیهای افزونتری دربارة اتحادیة یاد شده در کتاب نمیبینیم. همچنین گویا دیگر روزنامهها و مجلههایی که کسمایی روزگاری سکانداریشان را عهدهدار بوده از یاد رفتهاند. چون از نشریههای کار، راهنمای کارگران، اخبار داخلی نشریههای سازمان بیمههای اجتماعی، بانک رفاه کارگران و انجمن توانبخشی و شماری دیگر اثری در به یاد ماندهها دیده نمیشود. افزون بر آن، «جُنگ نوشتهها» هیچگونه اشارهای به جلسههای خانة کسمایی در دهة 1320 ندارد. استاد ایرج افشار میگفت: « در دهة بیست به خانة علی کسمایی میرفتیم. او هفتگی دوره داشت. محمدجعفر محجوب، مصطفی فرزانه، سیروس ذکاء، حسین کسمایی، محمود تفضلی، محمدعلی اسلامی ندوشن، هوشنگ ایرانی، احمد شاملو، مرتضی کیوان، حسین حجازی، غلامحسین غریب و هفت هشت نفر دیگر. بیشتر بحث ادب و هنر و از این جور چیزها بود. یعنی ملغمهای بود. نمیتوانست غیر از این باشد. اگر بحث سیاسی میشد به سر هم میزدند و دعوا میشد. بیشتر سعی میکردیم مسائل هنری و ادبی مطرح شود. به اصطلاح رویة فرهنگی جامعه و مسائل ادبی خاص جوانهای آن روز مورد مباحثه قرار میگرفت.»
باری، از یاد رفتههای کسمایی در این کتاب بسیارند. امید است در ویرایش دوم به همّت کوششگر اثر در یک پیوست با عنوان «گفتههای دیگران» بر کتاب افزوده شود. اگر این کار هم به انجام نرسد، «جنگ نوشتهها» به همین شکل غنیمتی است و از قدر و قیمتش کاسته نمیشود.
[1] یادداشت های پدر علی کسمایی را استاد ایرج افشار با این مشخصهها به چاپ رساند: خاطرات ابوالقاسم کسمایی[1253 – 1331] ، تهران: قطره، 1386.
این مطلب در چهارجوب همکاری رسمی انسان شناسی و فرهنگ و مجله «جهان» کتاب منتشر می شود.
ویژهنامهی «هشتمین سالگرد انسانشناسی و فرهنگ»
http://www.anthropology.ir/node/21139
ویژهنامهی نوروز 1393
http://www.anthropology.ir/node/22280
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست