یکشنبه, ۱۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 2 February, 2025
زبانهای ایرانی(1)
گروهی از زبانهای خویشاوند هستند که از زبان ایرانی آغازین یا ایرانی مشترک مشتق شدهاند و از قدیمترین ایام تاکنون در درون مرزهای ایران یا بیرون آن متداول بودهاند. اصطلاح زبانهای ایرانی بر اساس معیارهای زبانشناختی استوار است و ارتباطی بامرزهای جغرافیایی یا سیاسی کنونی کشور ایران
گروهی از زبانهای خویشاوند هستند که از زبان ایرانی آغازین یا ایرانی مشترک مشتق شدهاند و از قدیمترین ایام تاکنون در درون مرزهای ایران یا بیرون آن متداول بودهاند. اصطلاح زبانهای ایرانی بر اساس معیارهای زبانشناختی استوار است و ارتباطی بامرزهای جغرافیایی یا سیاسی کنونی کشور ایرانندارد. از این رو، زبانهای عربی و ترکی که در داخل مرزهای ایران بدانها سخن گفته میشود، در زمرة زبانهای ایرانی نیستند، اما زبانهای آسی و پشتو که درخارج از مرزهای ایران رایج است، اعضای خانوادة زبانهای ایرانی به شمار میروند. زبانهای ایرانی در جریان یک تحول طولانی به صورت زبانهای مستقل درآمدهاند. از نظر تاریخی و معیارهای زبانشناختی زبانهای ایرانی را به طور قراردادی به 3 دورة اصلی تقسیم میکنند که از هر یک از این ادوار، اسناد و مدارکی در دست است که چگونگی تحول و تکامل آنها را نشان میدهد: 1. دورةایرانی باستان، 2. دورة ایرانی میانه، و 3. ایرانی نو.
زبانهای ایرانی باستان
از زبانهای ایرانی باستان آثار مکتوب دو زبان بر جای مانده است: زبان اوستایی که قدیمترین آثار آن احتمالاً متعلق به زمانی میان قرن 8 تا 10 قبل از میلاد است؛ دیگری زبان فارسی باستان که کتیبههای شاهان هخامنشی بدان نوشته شده است. از دیگر زبانهای این دوره که آثار مکتوب از آنها در دست نیست و با استناد از منابع دیگر به وجود آنها پی برده شده است زبان مادی و سکایی است.
مادی، دولتِ ماد نخستین دولتی است که به دستِ قوم ماد در نواحی غرب و شمالِ غربِ ایران بنیاد نهاده شد و مرکز آن اکباتان (همدان کنونی) بوده است. از زبان مادی اثری باقی نمانده است و تنها واژههای پراکنده و اسامی خاص در متون یونانی و الواح شاهان آشور به ما رسیده یا در نوشتههای فارسی باستان ثبت شده است. با آنکه از این زبان اثری مکتوب باقی نمانده است، با این همه، در نوشتههای نویسندگان یونانی به داستانها و روایاتی اشاره شدهاست که ظاهراً خاستگاهی مادی دارند. از جمله روایاتِ گزنفون و کتزیاس دربارة کوروش و رویدادهایی که به پایهگذاری دولتِ ماد انجامید. افزون براین، برخی از داستانهای حماسی و عاشقانهای را نویسندگانِ یونانی نقل کردهاند از قرار منشأیی مادی دارند.
سکایی، سکاها قبایل ایرانی زبانی بودند که در نیمة نخست هزارة اول پیش از میلاد از آسیای مرکزی و نواحی جنوبِ روسیه به نواحی دیگر کوچیدند. از زبان سکایی کهن جز نامهای خاص در کتیبههای آشوری یا نوشتههای مؤلّفان یونانی و کتیبههای یونانی نواحی مجاور دریای سیاه و آزُف چیزی در دست نیست.
تجزیه و تحلیل این نامهای خاص دربارة ایرانی بودنِ سکاها تردیدی باقی نمیگذارد. آنان نیز مانند دیگر قبایل ایرانیزبانِ آسیای مرکزی و مادیها و پارسیان، خود را آریایی میدانستند. هردوت بعضی افسانهها و روایاتِ سکایی را نقل کرده است. افزون براین، احتمالاً داستانِ رستم، که فقط در منابع سغدی و فارسیزبان شناخته شده است، یکی از داستانهای حماسی سکایی باشد.
فارسی باستان، زبانی است که در دورة هخامنشیان زبانِ قوم پارس بوده. این قوم پس از ورود به ایران در جنوب غربی آن ساکن شدند و سپس شاهنشاهی بزرگ هخامنشی را بنیاد نهادند. تنها آثار مکتوب به این زبان کتیبههای شاهان هخامنشی است که به خط میخی نوشته شده است. اما زبانِ اداری شاهنشاهی هخامنشی ایران آرامی و ایلامی بوده است و دبیران آرامی، که نخست در خدمتِ شاهان آشور بودند، پس از تأسیس دولتِ هخامنشی به خدمتِ شاهان این سلسله درآمدند. زبانِ آرامی تا قرنها زبانِ میانجی در مکاتبات بود و از بعضی کتیبههای شاهان هخامنشی، از جمله کتیبة داریوش در بیستون، تحریری آرامی نیز در دست هست. زبانِ کتیبههای فارسی باستان، که از لحاظ ساختار دستوری به زبانِ اوستایی همانند است، زبانی بسیار ساده و عاری از تصنع و جملاتِ آن یکنواخت است و از حیث ادبی دارای اهمیتِ فراوانی نیست. تعدادی از کتیبههای بازمانده از شاهان هخامنشی تنها به زبان فارسی باستاناند و گروهی دیگر غیر از فارسی باستان به زبانهای ایلامی، بابلی و بندرت مصری باستان (به خط هیروگلیف) نیز ترجمه شدهاند. برخی از آنها عبارتاند از: کتیبة اَریارمنه (حدودِ 640 تا 590 قبل از میلاد)، کتیبة ارشام (حدود 590 تا 559 قبل از میلاد)، کتیبههای کوروش (559 تا 530 قبل از میلاد)، کتیبههای داریوش (522 تا 486 قبل ازمیلاد). از داریوش چند کتیبه در دست است که بعضی از آنها عبارتاند از: کتیبههای بیستون، کتیبههای فارس، کتیبههای نقشِ رستم، کتیبههای شوش؛ کتیبة الوند؛ کتیبههای سوئز؛ کتیبة همدان؛ کتیبههای خشایارشا (480 تا 465 قبل ازمیلاد)؛ کتیبة الوند؛ کتیبة وان؛ کتیبة همدان؛ کتیبههای اردشیر اول (حکومت:4-465 تا 425 قبل از میلاد)؛ کتیبة داریوش دوم (حکومت: 424 تا 4-425 قبل از میلاد) در شوش؛ کتیبههای اردشیر دوم (حکومت: 4-405 تا 8-359 قبل از میلاد) در شوش و همدان. کتیبة دیگری در تختِجمشید هست که شاید از اردشیر دوم یا اردشیر سوم (حکومت: 8-359 تا 7-338 قبل از میلاد) باشد. در این کتیبهها به موضوعاتی مانند ستایش اهورامزدا و درخواست کمک از او، چگونگی به سلطنت رسیدن داریوش و چیرگی او بر شورشیان، توصیف سرزمین پارس و سرزمینهای تابع شاهنشاهی هخامنشی، نام سرزمینهای تابع، نام سرزمینهای خراجگزار ایران، چگونگی ساختن بناهایی مانند کاخ شوش، و فرمان احداث کانال سوئز اشاره شده است. علاوه بر کتیبهها و لوحهها، روی سنگ وزنه و روی سکهها و گلهای پخته و بعضی ظروف نیز نوشتههایی به فارسی باستان برجای مانده است. کتیبههای فارسی باستان از نظر تاریخی و زبانشناسی اسناد بسیار پرارزشی به شمار میروند ولی از جهت ادبی از اهمیت اندکی برخوردارند. در این کتیبهها جملهها غالباً کوتاه و موجز و سادهاند و در بخشهای مختلف یک کتیبه یا کتیبههای دیگر تکرار میشوند. این کتیبهها از تخیلّات ادبی و صور خیال عاریاند. آنچه در این کتیبهها ذکر شده، اساساً مسائل مربوط به سیاست و حکومت است. اما از نوشتههای نویسندگان یونانی اینگونه استنباط میشود که در آن دوره ادبیات حماسی وجود داشته است. فارسی باستان به الفبایی نوشته شده است که بدان میخی گویند. ظاهراً داریوش بزرگ دستور داد که الفبایی برای فارسی باستان بسازند و این زبان بدان نوشته شود. خط فارسی باستان از خط اکدی گرفته شده است. الفبای فارسی باستان 36 حرف و 8 اندیشهنگار، 2 واژه جداکن و چند نشانه برای عدد دارد. خط فارسی باستان از چپ به راست نوشته میشود.
اوستایی، زبانِ اوستایی در کنارِ فارسی باستان تنها زبانِ ایرانی باستان است که از آن آثارِ مکتوب باقی مانده است. این زبان را از آن رو اوستایی مینامند که کتابِ دینی زردشتیان، اوستا، بدان نوشته شده است و از نظر ویژگیهای صرفی و آوایی با سنسکریتِ ودایی مطابقت میکند. بهجز کتابِ اوستا و آثارِ وابسته به آن اثرِ دیگری از این زبان در دست نیست. دربارة جایگاه جغرافیایی زبانِ متون اوستایی نظریاتِ گوناگونی مطرح شده است که براساسِ آنها، این زبان، در شمالِ شرقِ ایران رایج بوده است. عدهای دیگر اعتقاد دارند که زبانِ متون اوستایی متعلق به شمالِ غربِ ایران و بعضی دیگر آن را زبان ناحیة سیستان میدانند. متنهایی که اساسِ اوستا را تشکیل میدهند همه در یک زمان نوشته نشدهاند و از نظر زبانی یکدست نیستند. بعضی بخشهای آن دارای سبکی کهنتر و بهرههایی از آن دارای ویژگیهای زبانی متأخرتری است. برخی از آنها را اوستای کهن یا گاهانی میشناسند و بخش دیگر را اوستای متأخر نام نهادهاند. از این رو، متون اوستایی را بر اساسِ ویژگیها و قدمتِ زبانی میتوان به دو دسته تقسیم کرد:
الف) اوستای گاهانی، شامل گاهان، یسنهای هَپْتنگهایتی یا (یسنهای هفت فصل) و 4 دعای مذکور در یسن بیست و هفتم است. گاهان کهنترین اثر ادبی ایرانی و شامل سرودههای زردشت است و به نظر محققان باورهای ارزشمند زردشت از میان این سرودههای زیبا و لطیف با وجود دشواری متن نمایان است. یسنهای هَپْتنگهایتی پس از گاهان کهنترین بخش اوستا به شمار میرود و یسنهای 35 تا 41 را تشکیل میدهد. یسنهای هَپْتنگهایتی به نثر است. نیایشهای یسن بیست و هفتم مشتمل است بر نیایشهای معروف زردشتی به نامهای اَهُونَوَر، اَشِمْ وُهُو و ینْگهههاتام.
ب) اوستای متأخر، بخش اعظم کتابِ مقدس زردشتیان را دربرمیگیرد. این متون تلفیقی از عقاید و باورهای پیش از زردشت با آموزههای زردشت است. تاریخِ نگارش اوستای متأخر به روشنی معلوم نیست. احتمالاً یشتهای کهن، یعنی قدیمیترین بخشهای اوستای متأخر، در سدة 9 یا 8 پیش از میلاد تدوین شده باشد. اوستای متأخر بخشهای گوناگونی دارد شامل:
1. یسْنها، به معنی « نیایش» و شامل سرودهها و نیایشهای دینی.
2. ویسپَرَد، به معنی «همة ردان» یا «همة سروران»، شبیه به یسنها و مکمل آن و همراه با یسنها در مراسم دینی نوروز و گاهنبارها خوانده میشود.
3. خردهاوستا، مجموعهای از نیایشهای کوتاه که اوستای کوچک نیز خوانده میشود. این مجموعه دربرگیرندة نیایشهای مردم عادی در برابر نیایشهای ویژة روحانیان است.
4. وندیداد، تنها نسکی که به شکل کامل به دست ما رسیده است. این بخش از اوستا در واقع رسالهای دربارة قوانین طهارتی، گناهان، و جرمها و کفارة آنهاست که به شیوة پرسش و پاسخ نوشته شده و درآن اهوره مزدا به پرسشهای زردشت پاسخ میدهد. گذشته از آن وندیداد چند داستان اسطورهای مانند داستان جم و ساختن زیرزمینی برای حفاظت از آفریدههای اهوره مزدا در برابر طوفان و نیز زردشت که اهریمن او را اغوا میکند و شرح کاملی از سرزمینهای مزدا آفریده را نیز شامل میشود.
5. یشتها، مجموعهای مشتمل بر21 یشت و هر یشتی به بخشهایی تقسیم میشود که «کرده» نام دارد. یشت از نظر لغوی با واژة «یسن» و «جشن» به معنی «پرستش» همریشه است. یشتها سرودههایی در ستایشِ ایزدانِ کهن ایرانی مانند مهر، ناهید و تیشترند. همة یشتها از نظر قدمت یکسان نیستند. از ویژگیهای ساختاری بارز یشتها تکرار یک عبارت در آغاز و پایان هر بند، قرینهسازی در نقلِ روایتِ اساطیری و حماسی است. یشتها به قصد نیایش ایزد یا ایزدان سروده شده که آن یشت به نام اوست. گذشته از آن در یشتها به اسطورهها اشاره شده که ایزدان در آن نقش داشتهاند، مانند نبرد میان ایزد تیشتر (ایزد باران و شعرای یمانی) و اپوش (دیو خشکسالی). از میان این یشتها 21 یشت در دست است که عبارتاند از: 1. هرمزد (اورمزد) یشت 2. هفت تن (امشاسپند) یشت 3. اردیبهشت یشت 4. خرداد یشت 5. اردویسور (آبان،ناهید) یشت 6. خورشیدیشت 7. ماه یشت 8. تیشتر (تیر)یشت 9. درواسپ (گوش) یشت 10. مهر یشت 11. سروش یشت 12. رشن یشت 13. فروردین یشت 14. بهرام یشت 15. وَیو (رام) یشت 16. دین (چیستا) یشت 17. اَشی (ارد) یشت 18. اَشتاد یشت 19. خره (کیان، زامیاد) یشت 20) هوم یشت، 21) وَنَند یشت.
گذشته از بخشهایی که در بالا نام برده شد متون مستقل دیگری نیز بر جا مانده که محققان آنها را بازماندة اوستای کهن میدانند مانند:
1. هیربدستان و نیرنگستان، در این بخش مطالبی دربارة وظایف و تکالیف هیربدان و مطالعات هیربدی آمده است. در نیرنگستان نیز به تفصیل قوانین و آیینهای دینی، برگزاری این آیینها و مراسم قربانی کردن و دعاهای خاص آنها شرح داده شده است.
2. هادخت نسک، از دیگر نسکهای اوستاست که در آن از اهمیت دعای «اشم وهو» و چگونگی سرنوشت روان پس از مرگ سخن رفته است.
3. اوگمدیچا، موضوع این بخش 25 جمله دربارة «مرگ» است.
4. وَئثا نسک، این نسک نیز قطعات کوچکی را شامل میشود که در بارة آیینهای دینی گوناگون است.
5. آفرینپیغامبرزردشت، این متن دعاهایی است از زبان زردشت به گشتاسپ.
6. وشتاسپ (گشتاسب) یشت، این متن خلاصهای است از قوانین دین زردشت برای آموزش آنها به گشتاسب.
هم اکنون اوستای موجود در مراسم دینی و آیینی خوانده و استفاده میشود. تنها گاهان و یشتها که به نظم نوشته شدهاند از نظر ادبی بسیار ارزشمندند و با دیگر بخشهای اوستا که ویژگی دستوری و اخلاقی دارند متفاوتاند.
زبان اوستایی به خطی نوشته شده است که بدان خط اوستایی و دین دبیره گویند. این خط از روی الفبای فارسی میانة زردشتی و فارسی میانة مسیحی ابداع شده است. قبل از اختراع خط اوستایی، متن اوستا را به طور شفاهی سینه به سینه نقل میکردند. خط «دین دبیره» که تنها برای نوشتههای دینی ساخته شد دارای 53 نشانة الفبایی است. این خط از راست به چپ نوشته میشود و هر واژه با نقطهای از واژة پس از خود جدا میشود.
پایان بخش اول – ادامه دارد
منابع در آخرین بخش مقاله خواهد آمد.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست