جمعه, ۲۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 17 May, 2024
مجله ویستا

مسافر تهران



      مسافر تهران
قاسم پارسا

تصویر: ویتا سکویل- وست
مسافر تهران،  ویتا سکویل- وست، ترجمه ی مهران توکلی، تهران: نشر و پژوهش فرزان روز، 1375
کتاب مسافر تهران ، در ردیف سفر نامه هاست ولی نه هم ردیف با آنان. این کتاب علیرغم حجم نسبتاًٌ کوچک خود آکنده است از ملاحضات دقیق مردم شناسی، جامعه شناسی، سیاسی و اقتصادی. هنگامی که دقیق تر به محتوای کتاب می نگریم، دلیل انتشار این کتاب را در مجموعه مطالعات اجتماعی در می یابیم.انچه از زبان نویسنده، در مسیر مسافرتش به تهران می خوانیم سرشار از آگاهیها و اطلاعات اصیل و دقیق اجتماعی است مثلاً به این قضاوت نویسنده در باره جامعه ایران نگاه کنیم."ایران کشور زیادی ها و زیاده رویهاست، از جمله کشورهای نادری است که در آن بی شک هرگز مرحله بینا بینی ترقی ، یعنی منزلگاه قرن نوزدهم میلادی شناخته نخواهد شد."
کتاب مسافر تهران، دارای زمینه ای اجتماعی است؛ خود نویسنده هم امیدوار است که کتابش از هر گونه حدیث کشف جغرافیایی یا تحقیق باستان شناسی و هر شرح و توضیح تاریخی و علمی عاری و بری باشد.
انگیزه هایی که دیگر جهان گردان را به ایران آورده است در مسافر تهران نبوده، نه ماموریت دیپلماتیک و نظامی یا اقتصادی،نه کاوشهای باستان شناسی، نه پژوهش علمی و غیر آن. انگیزه این زن نویسنده، کنجکاوی است با نگاهی مردم شناسانه، سرزمین و مرم ایران را دوست می دارد. زیبایی های این سرزمین را ستایش می کند و زشتی هایش را نکوهش. خوبی ها و بدیهای ایرانیان آن زمان و فساد های دربار و دولت را از پرده بیرون می ریزد.
این کتاب خواننده ای را که از سفر نامه ها ، روایات خارق العاده و مبالغه آمیز می طلبد و یا از گذشته و تاریخ ایران، همیشه خوبی ها را می بیند و در گذشته زندگی می کند، راضی نخواهد کرد.
اما خواننده ای که روایات دل انگیز از زمانهای گذشته-چه خوب و چه بد- درباره زندگانی انسانها، وصف جامعه ، و رویدادهای سفر را می پسندد و ودوست دارد از خواندن این کتاب لذت خواهد برد.

ویتا سکویل-وست(Vita Sackville-West )- نویسنده کتاب -از روشن فکران انگلیسی در نیمه اول قرن بیستم به شمار می آید که در سال 1926 میلادی، یعنی همزمان با خلع سلطنت از قاجار و به سلطنت رسیدن رضا خان، به ایران سفر کرده است.
واژه های مردم ، ایران و ایرانی در کتاب مسافر تهران به وفور مشاهده می شود که شاید تا حدودی جنبه اجتماعی این کتاب را نشان دهد.
دید اجتماعی نویسنده، حتی در روز تاج گذاری رضا خان، باز است وی که در روز تاج گذاری در تالار حاضر بوده شاید بیشتر از شخص شاه، اطرافیان و مناظر اطراف خود را دیده مثلا می نویسد" از سوراخ دیوارهای حیاط کاخ، توده های زباله را می شد دید که مرغها به کاویدن آنها مشغول بودند."



توصیف زندگی اجتماعی و فرهنگ مردم ایران بر اساس محتوای کتاب:
پیش از آنکه به توصیف های نویسند راجع به جامعه و فرهنگ ایران بپردازم لازم دیدم که دیدگاه و زمینه فکری و ی را قبل از سفر به ایران، راجع به این سرزمین بگویم.
نویسنده ایران را کشوری نا شناخته می داند که برایش ، مطبوع، مبهم و دور دست است و هنگامی که نام ایران را بر اتیکت چمدانهایش می نویسد، از این موضوع خوشحال است که هم سفرانش در ایستگاه راه آهن ویکتوریا ، با کنجکاوی به این نام مینگرند. و خود را ماجرا جویی برتر می داند که برای کشف سرزمینی نا شناخته رهسپار آنجا می شود. و می گوید"  ملال دار و دیار در خاطرم می خزد، اما احساس دلپذیر برتر بودن ، آن ملال را همچون اسفنج در خود در می کشد."  جالب اینکه هنگام ترک انگلیس ، اروپا را چون خاک خود می داند و می گوید" آنگاه در تریست، کرانه های اروپا را ترک می کردم در حالی که هنوز می توانستم از عرشه کشتی پاره هایی از خاک اروپا را ببینم."
در اولین توصیفش از ایران در مقام مقایسه بر می آید و ایران را باکشور های اروپایی مقایسه می کند.و بین ایران  و دیگر کشورهای اروپایی هیچ تشابه ای نمی بیند. و پس از صحبت از سر سبزی این کشور ها، به ایران می پردازد و می گوید"در ایران،زمین همان سان مانده که پیش از پیدایش آدم بوده."
نویسنده کتاب که از راه غرب وارد ایران شده است،پس از توصیف وضع ظاهر روستائیان کرد،میگوید "ژنده پوشی و رفتار و روش قرون وسطاییشان ،انها را به واپس ماندگان ارتشی شکست خورده همانند می ساخت "یا درجلوتر در صف کارگرانی که با پارو برای گشودن راه و برف روبی گردنه اسد آباد مشغول به کار بودند می گوید " لباس ژنده این کارگران و این ابزارهای ابتدایی که دسته های بلندشان همچون خطوط سیاه بر برف دیده می شد آنها را همانند دهقانانی می کرد که در انقلاب فرانسه سلاح به دست گرفته بودند."
در بیشتر صفحه های کتاب هنگامی که نویسنده در اتومبیل فورد خود در جاده در حال حرکت است مدام به توصیف  حیوانات بار بر ، وضعیت مشقت بارشان و سواران این حیوانات می پردازد.و گویی اتومبیل فورد خود را با یک الاغ مقایسه می کند و می گوید ."اگر بر ما که در اتومبیبلهایی راهوار سوار بودیم فاصله ها دراز می نمود،پس چه می گذشت بر این ستورهایی کُند رو که سراسر سفر، یک روز تمام هیچ افق تازه ای بر آنها گشوده نمی شد."
مسافر تهران-نویسنده- در راه کردستان به کرمانشاه، از دستِ سواری راهزن در امان می ماند  و هنگامیکه از کرمانشاه به آنها پیشنهاد می شود که برای محافظت شان، چند نفر همراهشان با شد رد می کند و می گوید: من از رد کردن محافظ خشنود بودم زیر آن رویارویی کوتاه با آن سوار راهزن را نمی خواستم با هیچ چیز داد وستد کنم، دیدن او احساسی به من داده بود مانند احساسی که به شما دست می دهد زمانیکه در دل جنگل، ناگهان خود را با حیوانی وحشی رو دررو ببیند" در واقع آن راهزن کرد را با حیوانی وحشی  مقایسه می کند.
نویسنده راجع به راه های ایران به نکته ای جالب اشاره می کند که پس از گذشت نزدیک به یک قرن از این نوشته، همچنان در جاده های ایران شاهد آنیم. و پس از توصیف ورودی شهرها، که یک نفر با مداد در دفتری چرک خطوطی می کشد و پاسخ  به این سوال که از کجا میایید برایش کافی است، میگوید "چه ناسازگاری شگفت اوری هست بین توجهی که در دروازه شهر به مسافر دارند وبی توجهی کاملی که به محض اینکه از شهر پا به جاده میگذارد ."                   
سستی و بی نظمی،واُژه هایی هستند که در کتاب زیاد به چشم می خورند و اوج این بی نظمی را در هنگام آماده سازی کاخ ،برای روز تاجگذاری رضا خان،به تصویر میکشد و می نویسد"با نوعی اینده ننگری که همه ایرانیها دارند تا آخرین دقایق غافل نشسته واکنون با این دردسر روبرو بودند که چه بکنند."
از دیگر خصوصیات نکوهیده،فساد ورشوه است که نویسنده بارها بدین موضوع اشاره میکند،و می گوید"بی نظمی،ولخرجی وسستی که در همه جا می بیند اعصاب شما را خرد می کند. آزرده خاطر می شوید از بس می شنوید که فساد و رشوه و اختلاس چه دردسرها و مشکلاتی برای مردم درست می کنند."
وحتی درباریان برای نظر موافق گرفتن درباره رنگ تالار تاج گذاری به دوستان انگلیسی خود رشوه می دهد. و با نمونه هایی از پارچه مخمل و زربفت به سراغ آنها می روند.
در این کتاب از فرهنگ عامه، بسیار می خوانیم مثلاً وقتی نویسنده از مسیر طولانی و خسته کننده ای که بر سر راه او به تهران بوده خسته شده ، در نزدیکی تهران می گوید" در ایران هر کس که برای اولین بار زیارتگاه خود را از دور می بیند باید کپه ای از سنگ بسازد تا حاجتش برآورده شود از بس باور نداشتم که در چند قدمی تهران باشم وسوسه شدم که من کپه سنگی در کنار دیگر کپه سنگها برپا کنم."
نویسنده ، ایرانیان را بسیار مهربان، ولی طرز برخورد آنها را با حیوانات بسیار شگفت انگیز و ببی رحمانه می داند. و ایران را برای کسانی که حیوانات را دوست دارند، سرزمین دلخواه نمی بیند .من در اینجا به چند جمله نویسنده راجع به برخورد ایرانیان با حیوانات اشاره می کنم."مثلاً اسب سفیدی که با پای چلاق، خود را در جاده بی انتها می کشد... الاغی که در کنار جاده در حال جان دادن است و هنوز تقلا می کند به پا خیزد و یکی دو فرسخ دیگر برود. به چه حق اینها باید به انسان خدمت کنند."
و سپس تحلیل خود را از رفتار انسان با حیوان ارائه می کند." این طرز رفتار به این جهت نیست که این مردم بی رحمند، بلکه به خاطر این است که نا آگاهند چون ایرانیان مردمانی مهربانند و با اندک چیزی به نشاط در می آیند."
در تمامی صفحات کتاب این نظر نویسنده بسیار به چشم می آید؛  ایران کشوری است آکنده از چیزهایی که با هم ناسازگارند. "مردم ایران بین قرون وسطا و قرن بیستم زیست می کنند.مثلاً چاپارخانۀ بین شهرها بی سر و سامان است و بی اندازه کند برعکس در تهران از رادیو صدای زنگ ساعت بیگ بن را می توان شنید.
ایران کشور زیادیها و زیاد روی ها است؛ از جمله کشور های نادری است که در آن بی شک هرگز مرحله بینا بین ترقی ، یعنی منزلگاه قرن نوزدهم میلادی شناخته نخواهد شد."





توصیف مکانها از دیدگاه مسافر تهران:   
ویتا سکویل وست پس از عبور از مصر،عدن وعراق وارد ایران میشود وپس از عبور از کردستان،کرمانشاه،همدان،قزوین،وارد تهران شده وسپس برای دیدن اصفهان از قم و دلیجان عبور می کند و توصیفهایی از این شهرها می کند. که چند توصیف از این مکانها وشهرهای ایران را می آورم.
نویسنده در تمامی این توصیف هایی که از مکانها می آورد به کثیفی و ویرانی آنها اشاره می کند و تنها مدرسه ی اصفهان است که از این صفات ، بری است.
در توصیف شهر تهران می گوید "خود تهران از بازارهایش که بگذریم هیچ جاذبه ای ندارد.شهری است زننده پراز کوچه های بد وانباشته از زباله و سگهای ولگرد. چند ساختمان با ادعای زیادی وخانه های فلک زده ای که به نظر میرسد هر لحظه ای فرو می ریزند."
در توصیف بازار تهران ،تاریکی و کوچکی مغازه بیشتر نظرش را جلب می کند و می گوید"در دو کناره، دکه های کوچکی ردیف شده اند که بعضی از آنها دکه هم نیستند بلکه طبق های ساده ای هستند، کوچکترین آنها به اندازه یک جا رختی است،همچون یک طاقچه یا یک لانه سگ که توی دیوار درآورده اند."
برای نویسنده عدم وجود علایم و نشانه ، در ورودی شهرها بسیار عجیب است و می گوید"آشکارا در ایران، شهرها ،آدم را غافلگیر میکنند،دیوارها محصورند و یکباره از کویر سردر می آورند."
به اصفهان که می رسد شور و اشتیاقش اوج می گیرد و توصیفهایش دل انگیز می شود. آنجا که در میدان شاه از درویش نقال سخن می کوید و مسجد و بازار را رودرو می بیند می گوید"در یک سوی میدان پهناور ،دروازه بزرگ آبی رنگ و گنبد فیروزه ای مسجد سر برافراشته بود در سوی دیگر مدخل بازار تاریک و مرموز دهان گشوده بود.آز و نیاز رودررو ایستاده بودند."

 مسافر تهران و شرق شناسی:
ویتا سکویل وست- مسافر تهران – را نمی توان جزء آن دسته از سیاحان اروپایی دانست که با اهداف خاص شرق شناسانه انگلیسی ، به ایران سفر کرده است. وی شاعر و نویسنه ای است تنها انگیزه سفرش کنجکاوی است. ولی وقتی که کتب را به دقت می خوانیم و به جملات و واژه های به کار گرفته شده ، نگاهی دوباره می افکنیم رگه هایی از این خصوصیات را در نویسنده می بینیم که می تواند متاثر از نگاه شرق شناسان انگلیسی قبل از وی باشد.
وقتی به زندگی نامه ویتا سکویل وست نگاه می کنیم می بیینیم که وی در خانواده ای اشرافی در ایالت کنت انگلستان متولد شده،با بسیاری از بزرگان ادبیات هم عصر خود مراورده داشته و قبل از اینکه در عرصه ادبیات جایگاه مهمی پیدا کند ازدواجی می کند که در باز شدن پایش به شرق بسیار تاثیر گذار بوده است همسرش، هارولد نیکلسون (Haroold Niklson ) است که هنگام مسافرت ویتا سکویل وست به ایران کنسول انگلیس در تهران بوده است.(1926 م)
بیش شک شغل دیپلماتیک همسرش می توانسته در اندیشه های وی راجع به شرق تاثیر بگذارد مخصوصاً در مورد ایران.
نویسنده کتاب قبل از سفر به ایران، یک تصویر خیالی و رمانتیک از ایراد در ذهن دارد و هنگام رسیدن به ایران، دنبال آن کلیشه ای که ساخته ذهن شرق شناسان است می گردد.
شرق خیالی را در این جملات می توانیم ببینیم،وقتی نویسنده می گوید" در برخی جاها بازتاب کوهها در آب برکه ها آنجنان بود که گویی کوه همچون جزیره ای از دل برکه سر براورده است همان اندازه خیالی و باور نکردنی که در منظره های لئوناردو داوینچی ، و با همان سنگها و همان آبی ژرف."
و یا در جایی دیگر حالت ابرها و کوههای سر راهش به اصفهان را به یک تابلوی نقاشی تشبیه می کند که ونوس را نشان می دهد، نشسته در کشتی ای که آن را کروبیانی می کشند.
نویسنده کتاب هنگام رسیدن به دلیجان و اقامت در این شهر کوچک، به ایده ال خود رسیده است و خواننده را به این تردید می آندازد که سیاحان اروپایی فقط ویرانی و خرابی شهرهای ایران و شرق را می خواهند و این برایشان رمانتیک است.چون این شهر ها از صنعت بسیارز فاصله دارند"تصمیم من این بود در دایران گردی خود تنها، آنچه عیان ببینم، و چشم بر بیماری ها و فساد سیاسی ببندم ، زندگانی مردم دلیجان را یک زندگانی ایده ال می پنداشتم."
البته ویتا سکویل وست، جنبه ای از انصاف را رعایت می کند و پس از دیدن وضعیت اسفناک اقتصادی ایرانیان می گوید."عبرت انگیز است که ما در خارجه بویژه در مشرق زمین چه بسیار به حالات عامه مردم توجه می کنیم در کشور خودمان هرگز به اسرار کلبه های پست و فقیر نمی اندیشیم." نویسنده در دروازه وردوی تهران هنگکامی که صندوق های نفت را بر پشت حیوانات بارکشی که از جنوب به تهران آمده اند می بیند، می گوید"اثر غریبی در بیندده می گذارد وقتی بر صندوقهای نفت می خوانیم که انگلیسی نوشته شده، بسیار قابل اشتعال است."جالب است نویسنده در شلوغی دروازه پایتخت، این جمله را می بیند و آن را جالب می خواند.
واژه ای که کتاب مسافر تهران به چشم میآید واژه کشف است.البته در وهله اول ،خواننده،این واژه را مترادف شناخت واقعی می پندارد ولی وقتی دقیقتر و دوباره جمله ای را که وازه کشف در آن  است می خواند،دیگر  کشف را مترادف شناخت نمی گیرد و دقیقا خود کشف کردن به ذهنش  میرسد،تقریبا شبیه به کشف آمریکا توسط کریستف کلمب. بعنوان شاهد، جمله ای از کتاب می اورم .
نویسنده وقتی که قصر متروک ناصر الدین شاه-دوشان تپه- را میبیند از واژه کشف استفاده می کند.و می گوید."همیشه کوه تازه ای برای بالارفتن است و چیزهای تازه ای برای کشف کردن."
این جمله از نویسندۀ مسافر تهران را به دقت می خوانم."مشرق زمین هرگز رنگهای تابناک را به یاد من نمی آورد ، بلکه همیشه رنگ قهوه ای را.خاک، پوست مردم و رنگی که هوا بر اشیاء می اندازد همه قهوه ای هستند."
این دید یک نویسندۀ غربی است نسبت به شرقی که نشأت گرفته از علم شرق شناسی است و حاصل تلاش شرق شناسان گذشته.البته به گفته ادوارد سعید(Edward said) شرقی که آفریده غرب است، شرقی مرموز مبهم و تیره.

تحلیل و نقد:
بسیاری از سفر نامه هایی که تا به حال در مورد ایران توسط خارجی هایی که مسافر ایران بودند نگاشته شده، سفرنامه هایی منفی و به دور از واقیعت بوده است.اکثر اینگونه سفر نامه ها را انگلیسی ها نوشته اند. اما در این میان عده ای از خارجی ها هم بودن که بدون توجه به شرایط و مسائل مختلف از زیبایی و زشتیها در کنار هم گفتند و در حقیقت هر آنچه را که دیده اند بر قلم جاری کرده اند.این کتاب را با دیده اغماض و چشم پوشی از اشکالاتی در ادامه به آنها اشاره می کنم، می توان در کنار و تا حدودی هم ردیف سفر نامه پیترو دلاواله و یک سال در میان ایرانیان، ادوارد براون آورد.
نثر ادیبانه و در خیلی موارد همراه با احساس نویسنده را می توان هم نقطۀ ضعف کتاب بر شمرد و هم نقطه قوت آن.
نقطه ضعف به این دلیل که طیف خواننده ای خاص پیدا می کند،خواننده ای که به زیبایی حساس است و از آنجا که نویسنده خود زنی شاعر و حساس است نثرش در توصیف طبیعت، به سر حد زیبایی می رسد و این خود نقطه مثبتی است، البته از ترجمه فارسی و زیبای آقای مهران توکلی نیز نمی توان گذشت.
از نکات مثبت و بازر کتاب بی گمان فصلی است که مربوط به تاج گذاری رضا خان است. نویسنده با دیدی باز تمامی وقایع قبل از روز تاج گذاری را که شهر و درباریان خود را آماده این روز می کردند، می نویسد و بدون اینکه خود را در شلوغی، هیاهو و زرق و برق روز تاج گذاری گم کند، اتفاقات این روز را بسیار زیبا به رشته تحریر در می آورد و می نویسد"آیا پوچ تر و ابلهانه تر از تاج گذاری چیزی وجود دارد؟ تاج گذاری نشانه ای است از گرامی داشت پادشاهانی که هیچ آدم معقولی نمی تواند آنها را گرامی دارد "
کتاب مسافر تهران جدا از توصیف روز تاج گذاری رضا خان، نمی تواند کتاب مرجعی باشد که به آن استناد تاریخی کردولی برای پژوهش گرانی که در حوزه علوم اجتماعی و مطالعات فرهنگ عامه، کار میکنند، می توان حاوی نکات ارزنده ای راجع به اواخر دوره قاجار باشد.