پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024


مجله ویستا

کشور آخرین ها؛ نوشته ی پل استر



      کشور آخرین ها؛ نوشته ی پل استر
سیده مریم اسدی

(تصویر: پل آستر)


کشور آخرین ها، نوشته ی پل استر ، ترجمه ی خجسته کیهان ، نشر افق ، 1381
" در شهر، ما دائما با تاثیرات حسی دگرگون کننده بمباران می شویم ، هزاران انسان در حال گذر سریع ، ترافیک سنگین ، فعالیتهای بی شمار ، تابلوهای فروشگاه ها ،آ گهی ها همه توجه ما را جلب می کنند . بقا در چنین جهانی بدون شکل دادن به نیروی عقلانی امکان پذیر نیست.
شهر نشین به جای قلب ، با سر -عضوی که از بقیه ی اعضاء کمتر حساس است و از عمق شخصیت کاملا دور است - واکنش نشان می دهد .... شهر نشین آدمی است اهل بخیه و دلزده ، و با اتخاذ نگرشی محتاطانه ، حتی انزجار آور نسبت به دیگران از درگیر شدن با احساسات از یک طرف یا بی اعتنایی از طرف دیگر خود را حفظ می کند . "
" زیمل "

رمان زاده مدرنیته است و عالیترین تجلی گاه مدرنیته نیز شهرها هستند . اصولا مدرنیته در بستر شهر و شهرنشینی گسترش یافته و با رشد کمی شهرها ما شاهد رشد کیفی رمان ها بوده ایم . پس طبیعی است که رمان با شهر در ارتباط تنگاتنگی قرار بگیرد . رشد شهر و شهر نشینی ، فردگرایی ، از هم گسیختگی ، شوک و سرگشتگی انسان ها را به دنبال داشت و با این روند انسان متمدن شهری روز به روز مسئله دارتر شد این انسان متمدن مسئله دار به قهرمان رمان تبدیل گشت و از آن پس رمان ها به تناقض درونی انسان ، به حس تنهایی او در جمع ، به روابط شیء شده افراد ، به چند پارگی و شوک این انسان مدرن و به واکاوی نسبت انسان با جهان مدرن پرداخت . انسانی که خاستگاهش بیگانگی با جهان بیرون است. از خود بیگانگی انسان شهری در دنیای مدرن .

کتابی را که من برای مطالعه انتخاب کردم رمان کشور آخرینها اثر بنجامین پل استر نویسنده معروف امریکایی است که می توان از او به عنوان یکی از چهره های شاخص گونه ی ادبیات شهری نام برد . پل استر در این کتاب همانند دیگر اثارش به موضوع شهر و گمگشتگی انسان در آن پرداخته و این دو عنصر را به یکی از پایه های اصلی داستانها ی خود تبدیل کرده است . ( البته خود استر این طور عنوان کرده که شهری که در این رمان به آن اشاره شده همان شهر نیویورک ، زادگاهش است اما با کمی توجه متوجه می شویم که در واقع توصیف شهرهای امروزی است ) کشور آخرین ها از جمله اثار پست مدرن استر است هر چند او خود را پست مدرن نمی داند و پست مدرنیسم را نوعی تبعیض طبقاتی عنوان می کند . این نویسنده وضعیت انسان معاصر در عصر عدم قطعیت ها و حوادث ناشناس را به خوبی درک کرده است . شخصیت های او سرگردانی های زندگی امروزی در کلان شهرها را تجربه می کنند . درگیری ها و مصائبی که ادمیان در عصر حاضر در جای جای کره خاکی با آن دست و پنجه نرم می کنند..
داستانهای استر اغلب درباره ی خیابان ها ، ساختمانها و اتاق هاست و شخصیت ها رابطه ی هویتیشان را با فضایی که در آن وجود دارند شکل می دهند . در واقع خیابان یکی از پیش پا افتاده ترین فضا های شهری است که شخصیتهای رمان استر ساعات زیادی از زندگی خود را در آن می گذراند . " خیابانها ی شهر همه جا هستند و هیچ دو خیابانی یکسان نیست ".خیابان ها بدترین هستند چون درخیابان آدم در معرض هر گونه اتفاق و ناراحتی است " . بنابراین تاثیر انسان از خیابان های شهر در هر لحظه ی مشخص تکه تکه ، پراکنده و محدود است .
برای تحلیل این کتاب نگاهی هم به نظریه کلان شهرو حیات ذهنی زیمل شده است . هم نظر زیمل در باب کلان شهر و هم رمان پل استر به عنوان آثاری پست مدرن مورد توجه قرار گرفته و شناخته شده اند . عواملی نظیر توجه به عناصر زندگی شهری ، عناصر جزیی زندگی روزمره ، بحران فرهنگ مدرن و تراژدی فرهنگ ، تقابل فرهنگ ذهنی و عینی و... سبب شده که زیمل را پست مدرن بدانند . زیمل پیوند های ناگسستنی بین شهر و مدرنیته می یابد . شهر مدرن از نظر او جایی است که در آن فضای آشنایی به حاشیه رانده و فضای غریبگی ایجاد شده است ، نتیجه ی آن توسعه ی فضا های غریبگی و کاهش فضا های آشناست . شهر مدرن ، جایی است که ارزشها دگرگون شده ، نا امنی ها افزایش یافته و واقعیت های آشنا اضمحلال پیدا کرده است .

و اما خلاصه ای از رمان :
کشور اخرین ها سرگذشت دختر نوزده ساله ای به نام آنا بلوم است . دختری از طبقه بورژوا و نسبتا مرفه که برای یافتن برادر گمشده اش به شهر سفر می کند . برادر آنا ، ویلیام ، که خبرنگار بوده برای تهیه گزارش به شهر و کشوری دیگر می رود اما هرگز بر نمی گردد ، آنا به دنبال برادرش می رود اما در نهایت در این شهر ناشناس و مخوف نه تنها برادرش را پیدا نمی کند بلکه هویت خود را و تمام ان چیز هایی که تا قبل از سفر مایه ی آرامش و آسایش او بود نیز از دست می دهد و فقط تلاش می کند به تنها مسئله اصلی که همانا " زنده ماندن " است برسد . درگیر و دار زنده ماندن و برای فرار از بی خانمانی دعوت پیر زنی ناشناس را می پذیرد اما با شوهر شرور و متجاوز او روبرو می شود و حلقه های مصیبت برای آنا این چنین تکرار می شود . او در این شهر بی پولی و فقر ، گرسنگی ، درد ، حقارت ، تجاوز و.... را تجربه می کند . و همه ی اینها را در یک دفتر چه ی یادداشت برای دوست خود که مشخص نیست چه کسی است می نویسد . ( استر در این رمان از قالب سفر نامه نویسی و روال نامه نویسی استفاده کرده است )
بخش عظیمی از کشور آخرین ها شرح بی خانمانی آنا بلوم است شرح سرگشتگی انسانهای شهر نشین قرن بیستمی . تناقضات ، آشفتگی ها ، بی نظمی و دلزدگی به نظر این دختر این ها " بلاهایی است که شهر بر سر آدم می آورد . شهر افکارت را پشت و رو می کند تو را وامی دارد تا زندگی را بخواهی در عین حال می کوشد تا آن را از تو بگیرد " ( ص 13 ) . شهر جامعه ای است که در آن انسان چیزی برای از دست دادن ندارد . آنا همانند دیگر شخصیت های داستانهای استر در هراس و هیجان و نوعی بلاتکلیفی زندگی می کند که سرچشمه اش امور هولناک و غیر قابل پیش بینی است که او را احاطه کرده اند.
در کشور آخرین ها ما به جای توده ای از آدم های زنده با توده ای از اجساد مرده روبروهستیم که دولت نقش جمع آوری آنها را از گوشه و کنار خیابان به عهده دارد . در این جا تمام افراد تجربه مرگ و نیستی را به حقیرترین شکل آن تجربه می کنند
" مردم در اینجا مثل قدیم ها آرام در رختخواب یا در نظافت و امنیت بیمارستان با زندگی وداع نمی گویند . بلکه هر جا که باشند ، می میرند یعنی بیش تر در خیابا ن ها . منظور فقط دونده ها ، پرنده ها و اعضای کلوپ مرگ نیستند بلکه ابعاد گسترده ای از جمعیت است . نیمی از مردم بی خانمان اند و جایی برای ماندن ندارند بنابراین به هر طرف بچرخی با جسد مردگانی روبرو می شوی که در پیاده رو ها ، کنار درها و در خود خیابان ها افتاده اند ." ( ص 25 )
شهر در اینجا مکان نومیدانه ای است که تولید مثل انسانها در آن رو به پایان است و همان طور که برای زاد و ولد نیاز به پول و سلامتی است متوجه می شویم که شهر فاقد این نیرو برای ادامه زندگی است . در واقع امید به زندگی بین شهرنشینان از بین رفته است و یا رو به نابودی است.
به طور کل رمان های استر حوادث فاجعه آمیزی را روایت می کنند که زندگی را در هم می ریزند و آمال و آرزوها را نابود می کنند و انسان در این رمان کسی است که در عصر عدم قطعیت ها و عدم یقین ها دستخوش بازی سرنوشت است . او آدم های خود را در تند باد حوادث رها می کند تا چرخش ها و گزینه ها را روایت کند
" انتظار ندارم اوضاع را درک کنی . تو هیچ چیز ندیده ای و حتی اگر سعی کنی نمی توانی این وضع را مجسم کنی . این ها آخرین ها هستند امروز خانه ای سر جایش است و فردا دیگر نیست . خیابانی که دیروز در آن قدم می زدی امروز دیگر وجود ندارد . حتی آب و هوا دائما در حال تغییر است چشم هایت را مدتی ببند بچرخ و به چیز دیگر ی نگاه کن ، آن وقت می بینی چیزی که در برابرت بوده ناگهان نا پدید شده است . " ( ص 5 )
استر نویسنده ای است که در آثارش نفرت خود را از شهر و شهر نشینی به خوبی بیان می کند . او در کشور آخرین ها به مظاهر مدرنیته و شهر نشینی به شدت تا خته و با توجه به نوع نگاهش ، مصائب کلان شهرها را با روشی قابل لمس ارائه می کند . این اثر ظاهرا جهان دیگری را توصیف می کند که با جهان واقعی ما متفاوت است . شهری سراسر دگرگون شده در دنیایی دیگر که هیچ قرابتی با دنیای کنونی ما ندارد . شهری وحشتناک و عاری از هر گونه سرزندگی و شادابی اما در حقیقت این شهر استعاره ای است از دنیای مدرن ما .
خود او درباره ی کتابش می گوید :
" شهری که آانا به آن سفر کرده ، شهری است که ما سالهاست درآن زندگی می کنیم اما آنقدر به آن عادت کرده ایم که آن را نمی بینیم " . شهر ها همچون گرداب هایی ظاهرمی شوند که بی هیچ ترحمی ساکنان خود را به اعماق می کشانند . انسان در این رمان ، انسان معاصر است که همواره در حسی از بی اعتمادی و وحشت روزگار می گذراند . همانطور که زیمل در کلان شهرش گفته است آدمی تحت شرایطی خاص خود را در میان توده های کلان شهر تنها تر و گمشده تر از هر جای دیگر حس می کند . این حس بی شک روی دیگر همان آزادی است . شهر جایی است که آزادی های زیادی به انسانها عطا کرده اما برایش محدودیتها و زندان های جدیدی را به ارمغان اورده است . شهر جایی است که منجر به تحریکات عصبی می شود که خود ناشی از تغییر سریع و بی وقفه محرک های بیرونی و درونی است و همانطور که در کشور آخرین ها می بینیم مردم به این درد گرفتار شده اند آنها حتی برای خلاص شدن از این وضعیت عضو کلوپ مرگ می شوند و خود خواسته قاتلان خود را با روشی که خود انتخاب می کنند می میرند .
همانطور که در این داستان می بینینم همیشه حرکت از جهان ذهن به سوی جهان بیرون صورت می گیرد . افرادی با تمرکز بر بخشی از حیات انسان کنترل خود را بر تمام هستی و زندگی از دست می دهند و قدرت خروج از حیات بسته ی ذهن خود را ندارند ، کسانی هستند که در درون یک فضا گرفتار و زندانی شده اند . و همانگونه که زیمل می گوید این گسست عین و ذهن ویژگی دنیای جدید و مدرن است . نهایت این بیگانگی ذهن و عین ،تنهایی انسان است ، تنهایی ابدی . در حقیقت تعامل بین فضای عینی و ذهنی ، در کشور آخرین ها به هم ریخته است .
به طور کلی اصلی ترین موضوعی که از این رمان با توجه به نظریه کلان شهر زیمل می توان استنباط نمود از خود بیگانگی انسان مدرن و تنهایی او در میان خیل عظیمی از هم نوعانش و حس بی اعتمادی که به آنها دارد می باشد . با توجه به دیدگاههای زیمل و استر انسان کلان شهری دو خصوصیت دارد :
یک احساس بلا زدگی یا دلزدگی که طبق آن ، او تحریک پذیری خود را در قبال محرک های تند و پیچیده و فراوان از دست می دهد . همه چیز برای او در زمینه ای خاکستری اتفاق می افتد . آنچه بر ذهن او جاری است تنها عقلانیت صرف اقتصادی است .
حالت دوم آزادی است . او در کلان شهر این فرصت را می یابد تا رفتاری متفاوت از دیگران در پیش گیرد و فردیت خود را دنبال کند . هر چند این آزادی که مهمترین ارزش دنیای مدرن بود امروزه در حال از بین رفتن است .
با خواندن کتاب های استر متوجه خواهید شد که داستانهای او با یک اتفاق ساده و یا یک اشتباه تصادفی شروع می شود و در نهایت به یک معضل و پیچیدگی بزرگ تبدیل می شود . شهر هزار تویی نشان داده شده که هیچ راه فراری از آن وجود ندارد و شهر نشین خود را محصور شده در بین سنگ و آهن ، ساختمانهای بلند ، گذرگاههای تنگ و تاریک ،انواع آلودگی ها با تعداد زیاد آدم های سرگردان می یابد و حرکتی به سمت کم شدن و نابودی را تجربه می کند . نابودی در سرزمینی بی نام و نشان و در زمانی مبهم . نمی دانی کجایی و حتی نمی دانی برای چه اینجایی ، اما سخت در جریان زندگی تقلا می کنی . از این خیابان به آن خیابان می روی ، از این خانه به آن خانه و از این رنج به آن رنج .
در رمان کشور آخرین ها ما به وضوح بیهودگی انسان مدرن ، جان باختن مناسبات انسانی و بی توجهی مدنی را می بینینم .در واقع این کتاب داستانی است درباره ی یک کشور ، جهان و زبان رو به نابودی ما .