شنبه, ۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 25 January, 2025
مجله ویستا

مروری بر مباحث معرفت‌شناختیِ قوم‌موسیقی‌شناسی (بخش دوم)



      مروری بر مباحث معرفت‌شناختیِ قوم‌موسیقی‌شناسی (بخش دوم)
بهرنگ نیک‌آیین

یکی از چالش‌های دیگر در اتنوموزیکولوژی رویکردها و روش‌های پژوهش است که موجبِ وابستگیِ این رشته به رشته‌های دیگر می‌شود. رویکردها و روش‌ها در این رشته اکثراً وابستگی‌هایی به یکی از دو رشته‌ی موسیقی‌شناسی و انسان‌شناسی دارد (Witzleben 1997: 227-228). این وابستگی‌ها موجب اظهارنظرهایی، بعضاً بسیار متناقض، شده است، به‌طوری‌که نمی‌توان اتفاقِ نظری را در این مورد دید. نتل  (Nettl 2005a) توضیح می‌دهد که در سال‌های 1950 تا 1970 اتنوموزیکولوگ‌ها تمایل به تقسیم شدن به دو دسته را داشتند: دسته‌ی اول افرادی که به خودِ موسیقی در بستر فرهنگی‌اش تمرکز داشتند. دسته‌ی دوم انسان‌شناس‌هایی بودند، از نگاه دسته‌ی اول، ناتوان که توانایی روبرو شدن و تجزیه‌وتحلیل خودِ موسیقی را نداشتند. اما بعد از سال 1980 این دو دسته با یکدیگر ترکیب شدند، که اتنوموزیکولوگ‌ها سعی کردند هردو توانایی را داشته باشند (ibid.: 8).

3. رویکردها و روشها

یکی از چالش‌های دیگر در اتنوموزیکولوژی رویکردها و روش‌های پژوهش است که موجبِ وابستگیِ این رشته به رشته‌های دیگر می‌شود. رویکردها و روش‌ها در این رشته اکثراً وابستگی‌هایی به یکی از دو رشته‌ی موسیقی‌شناسی و انسان‌شناسی دارد (Witzleben 1997: 227-228). این وابستگی‌ها موجب اظهارنظرهایی، بعضاً بسیار متناقض، شده است، به‌طوری‌که نمی‌توان اتفاقِ نظری را در این مورد دید. نتل  (Nettl 2005a) توضیح می‌دهد که در سال‌های 1950 تا 1970 اتنوموزیکولوگ‌ها تمایل به تقسیم شدن به دو دسته را داشتند: دسته‌ی اول افرادی که به خودِ موسیقی در بستر فرهنگی‌اش تمرکز داشتند. دسته‌ی دوم انسان‌شناس‌هایی بودند، از نگاه دسته‌ی اول، ناتوان که توانایی روبرو شدن و تجزیه‌وتحلیل خودِ موسیقی را نداشتند. اما بعد از سال 1980 این دو دسته با یکدیگر ترکیب شدند، که اتنوموزیکولوگ‌ها سعی کردند هردو توانایی را داشته باشند (ibid.: 8). 

مک‌لین (McLean 2007) توجه به دو رویکردِ انسان‌شناسانه و موسیقی‌شناسانه را دو نقطه‌ی عطف در این رشته دانسته است. او پژوهش‌های الکساندر جرج‌الیس را به‌‏عنوانِ آغاز رویکردهای موسیقی‌شناسانه و آلن مریام و جان بلکینگ را نقطه‌ی آغاز مهمی در رویکردهای انسان‌شناسانه می‌داند (ibid.:133-137) که رهبری این دو دسته را در آمریکا به ترتیب منتل هود و آلن مریام برعهده داشته‌اند (Nettl 2010: 96). البته، نگاه جان بلکینگ از مریام متفاوت بوده است. بلکینگ بر ارتباطِ بینِ ساختار موسیقی با بستر فرهنگی‌اش اعتقاد داشت، درحالی‌که مریام این دو را جدا از یکدیگر، اما دارای ارزشی یکسان، می‌دید. این نوعِ نگاهِ بلکینگ موجب شد تا در بسیاری از پژوهش‌ها خودِ صداها به‌عنوان موضوع پژوهش کنار گذاشته شوند (McLean 2007: 136).

نکته‌ای که در این میان باید توجه کرد ارتباط موسیقی و فرهنگ است که در بخشِ قبلی مختصر به آن پرداخته شد. اولاً همان‌طور که قبل‌تر در همین نوشتار اشاره شد، پیچیدگی‌ها و یک دست نبودنِ فرهنگ‌های جوامع امروزی مطالعه‌ی موسیقی در فرهنگ و در ارتباط با جنبه‌های مختلف آن را با دشواری‌هایی همراه خواهد کرد. دوم اینکه، مطابق نظرِ نتل (Nettl 1977) و رایس (2014)، اگرچه مطالعه‌ی موسیقی در فرهنگ یکی از تعاریفِ مهمِ این رشته است، ولی تلاش موسیقی‌شناسان برای مطالعه‌ی موسیقی به‌عنوان یک فعالیت جهانیِ بشر و جستجویِ جهان‌شمول‌ها در مقابل این تعریف قرار دارد و به‌نظر متناقض می‌رسد. اما، با این وجود، کماکان ارتباط موسیقی و فرهنگ موضوعی مهم خواهد بود. ضمناً، باید توجه کرد که، شناختِ فرهنگ از طریق موسیقی و شناختِ فرهنگ به واسطه‌ی شناختِ موسیقی دو موضوع متفاوت است. نتل (Nettl 1977) اشاره می‌کند که این‌طور نیست که موسیقی تحتِ سلطه‏‌ی فرهنگ باشد: موسیقی از نشانه‌های بسیار مهم در هویّت فرهنگی است که به فعالیت‌های اجتماعی هویّت می‌بخشد (ibid.: 75).

اما، در ادامه‌ی بحث رویکردهای این رشته: در این میان، برخی از پژوهشگران در حمایت از انسان‌شناسی یا موسیقی‌شناسی، یا حتی رویکردهای دیگر، نظراتی را بیان کرده‌اند. اگرچه نتل (Nettl 2010) در موردِ وابستگیِ انتوموزیکولوژی به دپارتمانِ موسیقی و انسان‌شناسی توضیح می‌دهد که اگر تعداد کسانی که در محیط‌های آموزشیِ این رشته فعالیت می‌کنند را بررسی کنیم می‌بینیم که بیشتر افراد در ارتباط با رشته‌ی موسیقی فعالیت می‌کنند، ولی اگر انتشارات و مطالبی که به‌عنوانِ جریانِ اصلی و فکریِ مهمی محسوب می‌شوند را بررسی کنیم خواهیم دید که اکثراً به انسان‌شناسی گرایش دارند. همچنین کسانی که از رشته‌ی موسیقی به این رشته آمده‌اند تمایل به مطالعه‌ی شدید انسان‌شناسی دارند (ibid.: 101). درمقابل بیگنو (Bigenho 2008) می‌گوید که اتنوموزیکولوژی از رشته‌ی انسان‌شناسی دور است و باید از دانشجویان خواست که با روش‌ها و رویکرد‏های انسان‌شناسی بیشتر آشنا باشند. دلایل او این است که در اتنوموزیکولوژی موسیقی مرکزِ توجه است و انتظار می‌رود که حوزه‌ی جغرافیاییِ آن مشخص شود و موسیقی‌ای که هر شخص در آن متخصص هست مشخص باشد، پس با این ‏اوصاف مسائل انسان‌شناسانه به حاشیه می‌رود (ibid.: 29). طبیعتاً آنچه در درجه‌ی اول برای رشته‌‏ی اتنوموزیکولوژی اهمیت دارد، موسیقی و پرداختن به مسائلِ موسیقایی است و همانطور که نتل گفته است اتنوموزیکولوژی رشته‌ای در دپارتمان موسیقی است، اما گرایشات انسان‌شناسانه دارد (Nettl 2010: 101). با این وجود، این موضوع به ‏معنای کنار گذاشته شدنِ رویکرد انسان‌شناسانه نیست، چراکه موسیقی، به ‏دلیل پیچیدگی‌هایی که دارد، باید از نگاهِ متخصصانِ مختلف در رشته‌های مختلف مطالعه شود. این موضوع در نگاه بسیاری از پژوهشگران وجود دارد. کلود پالیسکا (Palisca 1977) به پیچیدگی‌های موسیقی و نیاز به تخصص‌های متفاوت برای شناختِ جنبه‌های مختلف موسیقی اشاره می‌کند و علوم انسان‌شناسی، جامعه‌شناسی، تخصص در تکنولوژیِ ساخت سازهای موسیقی و فیزیکِ صوت را از جمله علوم مورد نیاز در بررسی موسیقی در زندگی بشر می‌داند (ibid.: 204). 

این موضوع چیزی نیست جز چند رشته‌ای بودن و گستردگیِ اتنوموزیکولوژی، که افراد بسیاری آن را بیان کرده‌اند. به عنوان مثال نوشین (Nooshin 2008) اشاره می‌کند که مرزهای این رشته از بین رفته و هیچ‌‏وقت مانند امروز چندرشته‌ای بودن مهم نبوده است، پس نمی‌توان هویّت مشخصی برای این رشته قائل شد (ibid.: 73)، یا نظرِ آگاوو (Agawu 2010) را می‌توان مثال زد، که قوم‌موسیقی‌شناسی را رشته‌ای ناهمگون که جمع چندین رشته معرفی می‌کند. این موضوع، یعنی چندین رشته‌ای بودنِ اتنوموزیکولوژی، در نظرِ برخی از پژوهشگران نکته‌ای مثبت، لازم و ضروری می‌نماید و در نگاه برخی نکته‌ای منفی و عاملی است که باید اصلاح شود. آنتونی سیگر (Seeger 1997)، در حمایت از گستردگیِ این رشته، معتقد است که باید از دانشمندان رشته‌های دیگر برای شناختِ وسیع‌تر کمک بگیریم (ibid.: 251). شناختِ وسیع‌تری که سیگر از آن صحبت می‌کند در نظر مریام مددجویی از انسان‌شناسیِ فرهنگی یا همان توجه به موسیقی در فرهنگ و در ارتباط با دیگر جنبه‌های فرهنگ بوده است و در نظر کلود پالیسکا (Palisca 1977) نگاه زیست‌شناختی، انسان‌شناختی یا جامعه‌شناختی به موسیقی است. نتل (Nettl 1977) چند رشته‌‏ای بودنِ اتنوموزیکولوژی را آنقدر مهم می‌داند که معتقد است همیشه تعداد کمی اتنوموزیکولوگ وجود داشته است، چراکه اکثر پژوهشگران فقط در یک رشته آموزش دیده‌اند، درحالی‌که با یک زمینه‌ی چندین رشته‌ای سروکار داریم (ibid.: 69). 

نکته‌‏ای را باید در نظر داشت: گستردگیِ مرزهای این رشته صرفاً به معنا‌ی گستردگی در فرهنگ‏های موسیقاییِ مورد مطالعه نیست، بلکه گستردگیِ روش‌ها و رویکردها و تخصص‌های مورد نیاز در پژوهش است. تأکید بر این موضوع به ‏این دلیل است که وقتی لیبرمن (Liberman 1977) از چند رشته‌ای بودن و گستردگیِ آن صحبت می‌کند این رشته را به شاخه‌های مختلفی مثلِ موسیقیِ فولک، موسیقیِ اروپایی، موسیقیِ اقیانوسیه و دیگر مناطق تقسیم می‌کند (ibid.: 200). اما آنچه در موردِ چند رشته‌ای بودنِ اتنوموزیکولوژی توضیح دادیم چیزی غیر از گستردگیِ مناطق موردِ بررسی است.

4. اتنوموزیکولوژی در مقابل موزیکولوژی

به‌ دلیل مشکلاتی که برای این رشته، چه در تعاریف و مباحثِ رشته و چه در انتخابِ رویکردها و روش‌ها، وجود دارد زمانی که صحبت از هویّت قوم‌موسیقی‌شناسی می‌شود جدالی در می‌گیرد که یک سوی آن همواره رشته‌ای دیگر و معرفی اتنوموزیکولوژی به‌عنوانِ انشعابی از آن است و در سوی دیگر تلاش برای پُررنگ کردنِ مشخصاتِ منحصربه‌فردِ اتنوموزیکولوژی.

حجمی از نوشته‌های پژوهشگران و ادبیاتِ شناخت‌شناسانه‌ی اتنوموزیکولوژی حولِ موضوعِ ارتباطِ این رشته با رشته‌ی موزیکولوژی و ویژگی‌هایی که موجب تمایز این دو رشته شده است می‌چرخد. نظرات پژوهشگران در این مورد را می‌توان در دو دسته طبقه‌بندی کرد: دسته‌ی اول مواردی هستند که بر تفاوت بینِ این دو زمینه‌ی پژوهشی تأکید می‌کنند و دسته‌ی دوم افرادی که این دو را یکی می‌دانند؛ عده‌ای ویژگی‌هایی را مختص اتنوموزیکولوژی برمی‌شمارند و عده‌ای ادعاهای دسته‌ی اول را در موردِ موزیکولوژی هم صادق می‌دانند. این جدال، جدای از فعالیت‌هایی که در این رشته(ها) انجام می‌شود، در موردِ نام رشته‌ی اتنوموزیکولوژی هم هست.

ادعاهایی که مبنی بر اختلافِ اتنوموزیکولوژی و موزیکولوژی هستند را می‌توان این‌گونه بیان کرد: اکثر پژوهشگران این رشته‌، یا بگوییم چند رشته‌ای، به‏طور مستقیم یا غیر‏مستقیم، اختلاف بینِ موزیکولوژی و اتنوموزیکولوژی را در توجهِ دومی به ارتباطِ موسیقی به جامعه، انسان و دیگر جنبه‌های فرهنگ می‌دانند. نتل  اختلاف بین این دو را در دو عاملِ «کار میدانی» و «نگاهِ تطبیقیِ میان‌فرهنگی» می‌داند: کار میدانی از اجزاءِ جدانشدنیِ اتنوموزیکولوژی است و موردِ دوم، یعنی نگاهِ تطبیقیِ میان‌فرهنگی، به ‏دنبال مطالعه و تطبیق و مقایسه‌ی موسیقی‌ها، نه به ‏این جهت که یکی را نسبت‌به دیگری برتری دهد، بلکه برای مقایسه‌ی موسیقی هر فرهنگ با جهانِ موسیقی‌ای که در آن وجود دارد است (ibid.: 9-10). کلود پالیسکا (Palisca 1977) و تیموتی رایس (Rice 2014) موافق تفاوت‌هایی از این قبیل، بینِ دو رشته‏‌ی موزیکولوژی و اتنوموزیکولوژی هستند. رایس اتنوموزیکولوژی را همراه شدنِ «اتنولوژی» با رشته‌ی موزیکولوژی می‌داند و پیامدِ این موضوع را توجه به «کارمیدانی» در پژوهش‌ها برای فهمیدنِ چرایی و چگونگی موسیقایی بودن انسان‌ها توضیح می‌دهد (ibid.: 3). این توضیحِ رایس حاکی از قائل بودن به تمایزی بینِ اتنوموزیکولوژی با موزیکولوژی است، که هم‌راستا با نظر نتل (Nettl 2005a) ــ که در سطور بالاتر ذکر شدــ و همچنین هم‌راستا با نظرِ پالیسکا (Palisca 1977) است، که معتقد به اختلافِ بینِ این دو رشته به دلیل توجه به مسائل اجتماعی و مرتبط با انسان‌ها در اتنوموزیکولوژی است (ibid.: 204). در‏این ‏بین ایگوان هلم (Helm 1977) اختلافِ بین این دو رشته را در توجه و برتری دادنِ برخی از موسیقی‌ها در موزیکولوژی می‌داند که برای اتنوموزیکولوژی ارزش یکسانی دارند (ibid.: 201).

اما دسته‌ی دوم نشان‌دهنده‌ی نظرات پژوهشگران بر یکی بودن و در اکثر موارد، یکی شدنِ این دو رشته است: لیبرمن (Liberman 1977) معتقد است که اتنوموزیکولوژی باید منسوخ و با موزیکولوژی یکی شود. او می‌گوید چند‌رشته‏ای بودن و گستردگی اتنوموزیکولوژی در رشته‌ی موزیکولوژی هم وجود داشته است. پس می‌توان با داشتنِ یک موزیکولوژی شاخه‌هایی منشعب از این رشته را داشته باشیم: موسیقیِ فولکلور، موسیقی آفریقا و دیگر مناطق (ibid.: 199). اما، اولاً لیبرمن در اینجا دلایل مستندی برای ادعای خود مبنی بر یکی بودنِ این دو رشته در عمل و در دستاوردهایشان ارایه نمی‌کند. دوماً، اگر او این دو رشته را یکی می‌داند، پس منسوخ شدنِ یکی و ادغام با دیگری صرفاً در موردِ نامِ اتنوموزیکولوژی است، چراکه پیوستن این رشته به موزیکولوژی وضعیتِ کنونی اتنوموزیکولوژی را تغییر نمی‌دهد. این درحالی است که نیکولاس کوک (Cook 2008) توضیح می‌دهد که این دو رشته به سوی یکی شدن و ادغام شدن حرکت کرده‌اند. او تمایل اتنوموزیکولوژی به مطالعات تاریخی و همچنینِ مُدلِ تیموتی رایس را چرخشی از سمتِ اتنوموزیکولوژی به موزیکولوژی می‌داند (ibid.: 57-58).

به‌هرحال، به‌نظر می‌آید علیرغم اختلاف‌نظرها، همگرایی‌هایی در نظراتِ اکثرِ پژوهشگران وجود دارد. درواقع، درعین مشخص نبودنِ مرزهای این رشته و گستردگیِ آن، مواردی وجود دارند که نمایانگر هویّتِ، هرچند کمرنگِ، اتنوموزیکولوژی در مقابل موزیکولوژی هستند. مثلاً تمرکز بر کار میدانی، توجه به موسیقی‌های فرهنگ‌های غیرغربی، نگاه تطبیقیِ میان‌فرهنگی (Nettl 2005a)، و شاید چندین رشته‌ای بودن درعینِ در مرکز قرار دادنِ موسیقی. البته، در این مورد آخر، همانطور که در همین نوشتار توضیح داده شد، گرایش بیش از هر رشته‌ای به انسان‌شناسی فرهنگی بوده است.

5. قوم‌موسیقی‌شناسی و دیگرموسیقی‌شناسی‌ها

اگرچه اتنوموزیکولوژی خود را از موزیکولوژی جدا می‌کند، اما، از سویی دیگر، چند رشته‌ای بودن آن، استفاده از رویکردهای رشته‌های دیگر و همچنین فعالیتِ پژوهشگرانِ رشته‌های غیر از موسیقی در پژوهشِ موسیقی هویّتِ اتنوموزیکولوژی را کمرنگ می‌کند. البته، باید دانست که همه‌ی این رشته‌ها و رویکردها سعی در جواب دادن به سوالاتی در مورد جنبه‌های مختلف موسیقی را دارند. مریام (Merriam 1955) در مقاله‌ای توضیح می‌دهد که ماهیّتِ مطالعاتِ موسیقایی است که تخصص در دو زمینه را می‌طلبد، یعنی هم انسان‌شناسی و هم موسیقی. او سپس اشاره می‌کند که عدمِ وجود این دو تخصص در برخی موارد مشکلی برای یک پژوهش ایجاد نمی‌کند، چون «برای مطالعه‌ی مواردی مثلِ جایگاه موسیقیدان در جامعه، ارتباط موسیقی با دیگر جنبه‌های فرهنگ، یا عوامل محرک در گسترشِ یک نوع موسیقی، پژوهشگر نیاز به آموزش خاصِ موسیقی ندارد» (ibid.: 1173). 

همو در جایی دیگر استادش مِلویل هرتسکویتس را در مواردی که به نقش موسیقی در فرهنگ تأکید می‌کند قوم‌موسیقی‌شناس می‌نامد:

حال ما چگونه می‏توانیم مقاله‏ای را که چکیده‏‏‏ی کوتاهی از آن در اینجا آمد را طبقه‌‏بندی کنیم؟ مطمئناً، در جایی که با مکانیسم فرویدی سر و کار دارد روان‌شناسانه است؛ تا زمانی که مربوط به رفتار فرهنگی می‏‌شود انسان‌‏شناسانه است؛ اما، مطمئناً، در مواردی که تأکید بر نقش موسیقی در رفتار روان‌شناسانه در فرهنگ دارد قوم‌موسیقی‏‌شناسانه است. آنچه برای ما مهم است، این نیست که این مطالب توسط محققی  نوشته شده است که هیچ‏گاه خودش را قوم‌‏موسیقی‌‏شناس نمی‌‏نامند، بلکه این است که نشان دهنده‏‌ی یک جنبه از روش‏‌های مطالعه‏‌ی موسیقی است، که در اینجا به عنوان یک مثال استفاده شده، و به وضوح با آنچه که ما قوم‌م‌وسیقی‏‌شناسانه می‏‌نامیم یکسان است. (Merriam 1960: 112)

درواقع، تأکید بر رویکرد انسان‌شناسیِ فرهنگی ‌ــکه یکی از افراد تأثیرگذار در این مورد فرانس بوآس بوده است‌ــ در تمام قوم‌موسیقی‌شناسان دیده می‌شود (نک. بالاتر در همین نوشتار) و به واسطه‌ی توجه به موسیقی است که مریام رشته‌ی قوم‌موسیقی‌شناسی را توضیح می‌دهد.

اما، همانطور که اتنولوژی (قوم شناسی) با موزیکولوژی (موسیقی‌شناسی) همراه شد و اتنوموزیکولوژی (قوم‌موسیقی‌شناسی) به وجود آمد، رشته‌های دیگر هم موسیقی‌شناسی تلفیق شده‌اند و موسیقی‌شناسی‌های جدید را به وجود آورده‌اند. مثلاً موسیقی‌شناسی از منظر شناختی و روان‌شناسی تکاملی (biomusicology) (نک. پاتریک ای سَوِیچ و استیون بروان 1394). هرکدام از این رویکردها موسیقی را از جنبه‌ای دیگر بررسی خواهند کرد و چیزی غیر از قوم‌موسیقی‌شناسی خواهند بود. این تفاوت‌ها و انتخابِ یک رویکرد به نفع دیگری براساس مسئلۀ پژوهشگر و سطح تحلیل است و نه به دلیل برتریِ یکی بر دیگری. درواقع، هرکدام می‌توانند، به قول قباد رضایی، بخشی از صفحه‌ی تاریکِ سوالاتِ ما را روشن کنند (گفتگوی شخصی با قباد رضایی) و دیگری را اساساً نفی نمی‌کنند. علتِ این موضوع را باید در پیچیدگیِ موسیقی، چه ساختارهای موسیقی‏‌های مختلف و دشواری‏‌های تجزیه‌‏وتحلیلِ هر کدام از آنها و چه پیچیدگیِ روابط بین موسیقی و انسان، موسیقی و دیگر جنبه‏‌های فرهنگ و نقش موسیقی در جامعه جستجو کرد.

 

فهرست مراجع

پاتریک ای. سَوِیج و استیون براون. 1394. «به سوی یک موسیقی‌شناسی تطبیقیِ جدید»، ترجمه‌ی لیلا رسولی، فصلنامه‌ی موسیقی ماهور، بهار، شماره‌ی 67: 119-148.

رایس، تیموتی. 1384. «مدلی جدید برای قوم‏‌موسیقی‌‏شناسی»، ترجمه‏ی ناتالی چوبینه، فصلنامه‏‌ی موسیقی ماهور، بهار، شماره‏‌ی 27: 131ـ152.

فارابی، ابونصر. 1391 [1375]. موسیقی کبیر. ترجمه‏‌ی آذرتاش آذرنوش. تهران: پژوهشگاه علوم‌‏انسانی و مطالعات فرهنگی.

فاطمی، ساسان. 1383. «ناشنوایی فرهنگی»، فصلنامه‌‏ی موسیقی ماهور، زمستان، شماره‏‌ی 26: 103-130.

فکوهی، ناصر.1392. تاریخ اندیشه و نظریه‌‏های انسان‏‌شناسی. تهران: نشر نی.

نتل، برونو. 1381. «تو هرگز این موسیقی را نخواهی فهمید»، ترجمه‏‌ی هومان اسعدی، فصلنامه‌‏ی موسیقی ماهور، زمستان، شماره‏‌ی 18: 153ـ166.

Agawu, Kofi. 2010. “Response to Rice”, Ethnomusicology, Vol. 54, No. 2, p.

 

Baily, John. 2001. “Learning to Perform as a Research Technique in Ethnomusicology”, British Journal of Ethnomusicology, Vol. 10, No. 2: 85-98.

 

Bohlman, V. Philip. 1988. “Traditional Music and Cultural Identity: Persistent Paradigm in the History of Ethnomusicology”, Yearbook for Traditional Music, Vol. 20, pp: 26-42.

Bigenho, Michelle. 2008. “Why I’m Not an Ethnomusicologist: A View from Anthropology”, The New (Ethno)musicology. Maryland: Scarecrow Press.

 Danielson, Virginia. 2007. “The Canon of Ethnomusicology: Is There One?”, Notes, Second Series, Vol. 64, No. 2, pp: 223-231.

 Dave, Kevin. 2003. “The Cultural Study of Musical Instruments”,in Martin Clayton,

Trevor Herbert and Richard Middleton, ed., Cultural Study of Music, New York: Routledge.

 Helm, E. Eugene. 1977. “Should Ethnomusicology be Abolished?”, College Music Symposium. Vol. 17, No. 2, pp: 198-206.

 Hood, Mantle. 1960.  “The Challenge of Bi-Musicality”, Ethnomusicology, Vol. 4, No. 2: 55-59.

Lieberman, Fredric. 1977. “Should Ethnomusicology be Abolished?”, College Music Symposium. Vol. 17, No. 2, pp: 198-206.

 Merriam, Alan. P. 1955. “Music in American Culture”, American Anthropologist, New Series, Vol. 57, No. 6: 1173-1181.

 -------------------. 1960. “Ethnomusicology Discussion and Definition of the Field”, Ethnomusicology, Vol. 4, No. 3: 107-114.

 ------------------. 1977. “Definitions of ‘Comparative Musicology’ and ‘Ethnomusicology’: An Historical-Theoretical Perspective”, Ethnomusicology, Vol. 21, No. 2: 189-204.

 Nettl, Bruno. 1973. “Comparison and Comparative Method in Ethnomusicology”, Anuario Interamericano de Investigacion Musical, Vol. 9, pp: 148-161.

 ----------------. 1977. “Paradigms in the History of Ethnomusicology”, College Sympisium, Vol. 19, No. 1, pp: 67-77.

-----------------. 2005a. “A Harmless Drudge: Defining Ethnomusicology”, The Study of Ethnomusicology: Thirty-one Issues and Concepts. Urbana and Chicago: University of Illinois Press.

 -----------------. 2005b. “Music Hath Charms: Uses and Functions”, The Study of Ethnomusicology: Thirty-one Issues and Concepts. Urbana and Chicago: University of Illinois Press.

-------------. 2010. “Ethno Among the Ologies”, Nettl's Elephant: On the History of Ethnomusicology. Urbana and Chicago: University of Illinois Press.

Nooshin, Laudan. 2008. “Ethnomusicology, Alterity, and Disciplinary Identity; or ‘Do We Still Need an Ethno-?’ ‘Do We Still Need an Ethno-?’”, The New (Ethno)musicology. Maryland: Scarecrow Press.

McLean, Mervyn. 2007. “Turning Points: Has Ethnomusicology Lost Its Way?”, Yearbook for Traditional Music, Vol. 39, pp: 132-139.

Palisca, Claude. 1977. “Should Ethnomusicology be Abolished?”, College Music Symposium. Vol. 17, No. 2, pp: 198-206.

Rice, Timothy. 2014. Ethnomusicology: A Very Short Introduction, New York: Oxford University Press.

Seeger, Anthony. 1997. “A Reply to Henry Kingsbury”, Ethnomusicology, Vol. 41, No. 2, pp: 250-252.   Stock, Jonathan P. J. 2007. “Alexander J. Ellis and His Place in the History of Ethnomusicology” Ethnomusicology, Vol. 51, No. 2 pp. 306-325.

Witzleben, J. Lawrence. 1997. “Whose Ethnomusicology? Western Ethnomusicology and the Study of Asian Music”, Ethnomusicology, Vol. 41, No. 2, pp. 220-242.

 

بخش اول این مقاله:
http://anthropology.ir/article/30555