سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مبانی انسانشناسی پزشکی
در این اثر اصول و مبانی دانش انسانشناسی پزشکی و اجزای مرتبط با آن تعریف و تبیین شده و تلاش شده تا ظرفیتهای این رشتة علمی در مسیر رشد و اعتلای پزشکی و مسائل مبتلابه نظام بهداشت و سلامت نشان داده شود. توجه به رابطة عمیق میان نظام پیشرفتة پزشکی و فرهنگ کهن و غنی مردم و درک این ابعاد گسترده از جمله اساسیترین و مهمترین مراحل در توسعة نظام بهداشت و سلامت ایران محسوب میشود. این کتاب فتح بابی درخصوص مطرحساختن این مسائل نزد دستاندرکاران، استادان، دانشجویان و فعالان حوزة پزشکی و نیز علوم اجتماعی است.
فهرست کتاب مبانی انسانشناسی پزشکی
گفتار نخست: آشنایی با انسانشناسی پزشکی 19
گفتار دوم: کثرتگرایی در نظام پزشکی 41
تندرستی، بیماری، ناخوشی و تجربة رنجوری 46
زیستپزشکی، طبزدگی و استیلای پزشکی نوین 49
نظامهای بهداشتی ـ درمانی و پزشکی 68
پیشگفتار
انسانشناسی پزشکی از شاخههای جدید دانش انسانشناسی است که نگرش فرهنگی اجتماعات انسانی و باورهای آنها دربارة سلامتی و رفتارهای بهداشتی مردمان و تنوع زیستی آنها را مورد بررسی قرار میدهد. این دانش به عنوان یک رشتة دانشگاهی هم در حوزة علوممحض و هم در حوزة علومانسانی میبایست در برنامهریزیهای آموزشی در نظر گرفته شود. برای این منظور، تهیه و تدوین متون درسی معیار در قالب کتاب درسی دانشگاهی با استفاده از یافتههای نوین علمی در کنار محتوای غنی بومی مثل کثرتگرایی فرهنگی، تنوع قومیتی و زبانی، گوناگونی اقلیمی و ذخایر عظیم طبسنتی و طبابتهای عامیانه امری ضروری محسوب میشود.
بهداشت یکی از اساسیترین و بدیهیترین نیازهای اولیة بشر محسوب میشود که همواره در طول تاریخ در همة جوامع انسانی جایگاه خاصی را به خود اختصاص داده است. هرچند نگاه هر اجتماع به مسائل بهداشتی برگرفته از دیدگاههای اعتقادی و باورهای معنوی و مادی و نیز جهانبینی آن جامعه و تکتک افراد آن است، اما هدف نهایی همة آنها رسیدن به عالیترین مراحل سلامت روانی و جسمانی و کسب آرامش و نهایتاً احساس امنیت فردی و اجتماعی است. همچون هر پدیدة اجتماعی دیگر، رسیدن به این اهداف در اجتماعات مختلف بر پایة هنجارها، ارزشها و نگرشهای فرهنگی هر اجتماع تعریف و برنامهریزی میشود. این برنامهریزی همان آموزهها، عادتها و مهمتر از همه رفتارهای منبعث از محیط مادی و معنوی انسانهاست که در قالب فرهنگ شکل میگیرد. مراسم، مناسک، آیینها، روابط و بسیاری دیگر از کنشهای اجتماعی برخاسته از الگوهای تاریخی و اعتقادی در مسیر دستیابی به کاراترین روشهای درمانی و پیشگیری بکار برده میشوند.
همة این کنشهای فرهنگی در چهارچوب ساختار اجتماعی و محیطی هر جامعه تعریف و اجرا میشوند. با وجود شباهتهای فرهنگی میان اجتماعات مختلف اما، عموماً، تفاوتهای بارزی درخصوص نگرشهای بهداشتی و درمانی جوامع دیده میشود. این تفاوتها ناشی از گوناگونیها و تنوع فرهنگی و محیطی نزد جوامع است که هر یک براساس داشتههای خود شکل گرفتهاند. هرچه لایههای اجتماعی و تکثر فرهنگی بیشتر و متکاملتر میگردد، ساختار و نظام پزشکی و بهداشتی آن جامعه نیز گستردهتر و پیچیدهتر میشود. مثلاً اگر در یک روستای متعلق به گروه قومی کوچکی نظام شَمَنی ساختار بهداشتی و درمانی آن جامعه را شکل میدهد، در شهری بزرگ که مجموعهای است از گروههای متنوع فرهنگی و خردهفرهنگها، نظام پزشکی و درمانی بسیار متنوع و کثرتگرا خواهد بود. اما آنچه در همة نظامهای کوچک و بزرگ بهداشتیـپزشکی به چشم میخورد، حضور برخی اصولِ مشترک است. در نگاه نخست، این اصول بسیار بدیهی و غیرقابل اجتناب به نظر میرسند. شاید مهمترین آنها دو اصل محوری در هر نظام بهداشتی باشد و آن چیزی نیست جز وجود دو نقش بارز: یکی نقش بیمار و دیگری نقش درمانگر.
اینکه نقش بیمار را در یک جامعه چه شخصی ایفا میکند و یا تعریف درمانگر در آن جامعه چیست، بازمیگردد به مبانی فرهنگی آن جامعه. خود بیماری و برداشت هر جامعه از این پدیده از جملة این اصول محسوب میشود. باورهای فرهنگی در زمینة سببشناسی بیماریها، روشهای درمانی، رابطة بیمار با درمانگرش، اقلیمی که جامعه در آن شکل گرفته است، تاریخ، نظام تغذیه، پوشش گیاهی و جانوری محیط و بسیاری موارد دیگر اساس و ساختار هر نظام بهداشتی را شکل میبخشند. بنابر این، در شکلگیری نگرش هر فرد از یک اجتماع نسبت به مسائل بهداشتی و درمانی خود، تکتک موارد برشمرده در بالا دخیل خواهد بود. بدونشک، نگرش یک روستایی هندو در یک منطقة پست حارّه با نگرش یک مسیحی شهرنشین در یک محیط مرتفع سردسیر تفاوتهای زیادی خواهد داشت. این نگرشها نهتنها تحتتأثیر باورهای مذهبی و اعتقادی است بلکه، تکتک عناصر محیطی (خوراک، پوشاک، آبوهوا، گیاهان، جانوران و...)، باورهای آیینی (مراسم، مناسک، رفتارها و...)، تاریخ و زبان، موقعیت اجتماعی (جایگاه، جنسیت، سن، شغل و...)، وضعیت اقتصادی و انواع تعاملات اجتماعی در شکلگیری آن دخیل هستند.
در جوامع نوین امروزی، اعتقاد بر این است که به منظور دستیابی به یک نظام بهداشتی و پزشکی کارامد میباید تمام عناصر دخیل و مؤثر در این نظام را با دقت بررسی کرد و با شناخت عمیق از آنها در مسیر توسعة آن گام برداشت. این مهم طی تقریباً یک سدة اخیر به عهدة دانشی فراگیر و میانرشتهای به نام انسانشناسی گذارده شده است. در این حوزه به جهت وجود تنوع بسیار و تخصصیبودن موضوعات، علاوهبر همکاری سایر حوزههای علومانسانی نظیر باستانشناسی، تاریخ، زبانشناسی، روانشناسی، جامعهشناسی، دینپژوهی و غیره، نقش علومی محض چون دانش پزشکی، ژنتیک، بیوشیمی و گیاهشناسی تعیینکننده است. به جهت عمق و در عینحال گستردگی تحقیقات در ابعاد گوناگون، شاخهای جدید از این دانش پس از جنگجهانی دوم شکل گرفت به نام انسانشناسی پزشکی. در واقع، حیطة فعالیت این دانش تمام مواردی است که در فوق به آن اشاره شد، آنهم در ارتباط با نظام بهداشت و سلامت جوامع.
انسانشناسی از لحاظ لغوی یعنی شناخت و مطالعة موجودی به نام انسان بر پایة خاستگاههای کهن فیزیکی و اجتماعی وی و نیز بررسی تنوعهای جسمانی و فرهنگی او. چنین شناختی به طور کامل میسر نیست مگر با مطالعة همة ابعاد علمی و انسانی مرتبط با بشر. این ابعاد طیف وسیعی را شامل میشود از مطالعات باستانشناختی، ژنتیکی، بیوشیمیایی و زیستشناختی گرفته تا مطالعات زبانشناختی، جامعهشناختی، روانشناختی و البته انسانشناختی. پس این دانش طیفی است وسیع که یک سر آن را علوم محضی چون علومزیستی تشکیل میدهد و سر دیگر آن را علومانسانی و اجتماعی شکل میبخشد. اوج هدف دانش انسانشناسی یافتن منشأ انسان، شناخت تفاوت این گونه با سایر گونههای حیوانی، تحلیل رفتارهای وی در گذر تاریخ، چگونگی تطابق وی با محیطزیست، بررسی تنوع انسانها و نحوة پذیرش تغییرات جسمانی، و نیز چگونگی شکلگیری اجتماعات انسانی و رفتارهای فرهنگی میباشد. بنابر این، آنچه در مطالعات انسانشناسی مهم است، علاوهبر منحصربه فردبودن این گونة خاص (بشر)، شناخت تغییرات تاریخی، تنوعات فرهنگی و تأثیر و تأثر متقابل محیطی و زیستی اوست.
همین گستردگی مطالعاتی چند حوزة اصلی را در انسانشناسی به وجود آورده است از جمله: انسانشناسی زیستی یا فیزیکی، انسانشناسی زبانشناختی یا زبانشناسی انسانشناختی، باستانشناسی، انسانشناسی فرهنگی و انسانشناسی کاربردی. در این میان، حوزة انسانشناسی فرهنگی یا همان انسانشناسی اجتماعی به خاطر مطالعه و بررسی جوانب رفتاری و اعتقادی انسانها نظیر شیوة زندگی، معیشت، باورها، ارزشها و سایر بسترهای فرهنگی و تلاش برای درک و فهم مراحل متنوع تأثیرگذار بر این نمودها از پویایی و جذابیتی خاصی برخوردار است. یکی از دغدغههای انسانشناسی فرهنگی، شناخت تفاوتهای فرهنگی در سطح اجتماع و میان اجتماعات مختلف است که طی آن دلایل عقبماندگیها، بهرهکشیها، فقر و نابرابریهای جنسیتی و قومیتی مورد کنکاش قرار میگیرد. این ابعاد متفاوت و متنوع و در عینحال وابسته به هم، شاخههای جدیدتری را از دل انسانشناسی فرهنگی بیرون داده است. مثل انسانشناسی سیاسی، انسانشناسی روانشناختی، انسانشناسی بومشناختی، انسانشناسی اقتصادی و انسانشناسی پزشکی.
بیتردید، مطالعات اختصاصی در هر یک از این حوزهها نمیتواند بیارتباط با سایر حوزهها باشد و این ناشی از ذات و نگاه همهجانبهنگر دانش انسانشناسی است. یکی از شاخههای کلیدی انسانشناسی فرهنگی، دانش مردمشناسی است که قدیمیترین شاخه در بین سایرین محسوب میشود. در این دانش، یک موضوع یا معضل خاص بر پایة دیدگاههای تطبیقی و قیاسی در چند فرهنگ مورد بررسی قرار میگیرد. یعنی آداب، باورها، مناسک و آیینها در فرهنگهای مختلف به شکل تطبیقی با هم مقایسه شده و تشابهات و تفاوتهای آنها بازشناخته میشود. مطالعات مردمشناختی تأثیر بسزایی در انسانشناسی پزشکی ایفا کرده است. در واقع، مسائل مبتلابه بهداشتی و درمانی و واکنشهای مردم نسبت به این مسائل از بارزترین و ملموسترین جوانب فرهنگی اجتماعات بشری به حساب میآیند.
اصولاً انسانشناسی پزشکی یک رویکرد زیستیـفرهنگی درخصوص رفتارها و باورهای بهداشتی انسانهاست که هم جنبههای زیستشناختی و هم جنبههای اجتماعیـفرهنگی را در برمیگیرد. از منظر زیستشناختی، نحوة رشدونمو بشر، بررسی باستانشناختی بیماریهای بشر کهن (دیرینهآسیبشناسی)، نقش بیماریها در مسیر تکامل بشر و از منظر اجتماعیـفرهنگی، بررسی باورهای مربوط به بیماری و ناخوشی، روابط درمانگرـبیمار، نظامهای پزشکی بومی (قومپزشکی)، تعامل پزشکینوین (زیستپزشکی) با پزشکیسنتی و عامیانه از جمله موضوعات مورد علاقه و توجه انسانشناسان است. باید توجه داشت که هم زیستشناسی و هم مسائل فرهنگی نقشی مساوی در شکلدادن به دیدگاه انسانها از سلامتی و معضلات بهداشتی ایفا میکنند.
به همینعلت، تمام جوانب تجربة بیماری و ناخوشی از سوی بیمار یعنی هم باورهای سببشناختی و هم نگرشهای درمانی در چهارچوبی شناختهشده به نام فرهنگ (مجموعهای از عادات، باورها، رفتارها، آموختهها) شکلگرفته و پرداخته میشود. پس در یک ساختار بهداشتی و نظام پزشکی و درمانی مرتبط با آن، نهادهای بهداشتی نیز همچون سایر نهادهای اجتماعی و فرهنگی مثل مذهب، سیاست، اقتصاد و آموزشوپرورش، از اهمیت قابل توجهی برخوردار هستند. بنابر این، بررسی ابعاد گوناگون نهادهای بهداشتی مثل اماکن درمانی، اماکن آموزشی، واحدهای خدماترسان، مدیریت اقتصادی و بسیاری موارد دیگر در کنار تعامل متقابل و چندجانبة هر یک با هم، و نیز با پدیدة نوظهور جهانیشدن، بخصوص استیلای دانش پزشکی غربی بر شاخههای ریشهدار پزشکی بومی و محلی مثل قومپزشکی، پزشکیسنتی و پزشکیعامیانه، از دیگر حوزههای فعالیت انسانشناسی پزشکی محسوب میگردد.
پنج رویکرد در مطالعات انسانشناختی پزشکی وجود دارد. یکی، رویکرد قومپزشکی است: کافی است به تنوع گروههای قومی در ایران و وجوه مختلف باورها و الگوهای سنتی تشخیصی و درمانی آنها در قبال ناخوشیها توجه کنیم. چنین محیطی، بستری است بسیار مستعد برای تحقیقات انسانشناختی، مانند معنای فرهنگیِ ناخوشی هم از نظر جسمی و هم از نظر روحی، طبقهبندی ناخوشیها، باورهای سلامتخواهی مردمان رنجور، آزمایشها و روشهای درمانگران بومی و محلی و دهها مضمون دیگر. مارک نیخته جملة زیبایی دارد. او معتقد است: «جسم مبتلا به ناخوشی، عرصهای است که در آن عقاید گوناگون در حال رقابت با یکدیگرند و عقاید نوخاسته، حاصل عملکردهای پزشکیـاعتقادیای هستند که در چهارچوب نهادهای زمینهساز ایجاد این شناختها متبلور میشوند». مطالعات قومپزشکی به ما نشان میدهد که چگونه باورهای فرهنگی بر رفتارهای بهداشتی تأثیر میگذارند. رویکرد دوم، رویکرد زیستپزشکی است: از دیدگاه این رویکرد یا همان انسانشناسی زیستی، تکیة اصلی بر بیولوژی انسان است. مثلاً مدتهاست که معلوم شده بیماری نقش مهمی را به عنوان عامل مهم انتخاب طبیعی در ژنتیک و تکامل فرهنگی ایفا میکند. یافتن ردپای اپیدمیها از مطالعات ایمنیشناسی از مصادیق موفقیتهای بزرگ انسانشناسی زیستی است. رویکرد سوم، رویکرد بومشناسی است: نظر این رویکرد بر این است که چطور فرهنگ و آداب و رفتارهای انسانها، نوعی رابطة پیچیده را با عوامل بیماریزا، محیط، و انسان به عنوان میزبان بیماریها و ایجاد شرایط بیماری، چه عفونی چه غیرعفونی، بازی میکنند. دیدگاه بومشناختی این مسئله را در نظر میگیرد که چگونه شرایط فرهنگی، فیزیکی و سیاسیـاقتصادی محیط، در نحوة توزیع مرگومیر و از کار افتادگیهای ناشی از بیماریها و بخصوص شکلگیری عادات و انتخاب رفتارهای اجتماعی بر اثر فشارهای عمدة اقتصادی و سیاسی محیط، نقش اساسی دارند. ما همواره بازتاب عوامل فرهنگیـمحیطی را در رفتارهای فردی مثل تغذیه و فعالیتهای جسمانی یا رفتارهای جمعی (مثلاً سنتهای آبیاری و کشاورزی) و تغییر تعادل بومشناختی و بیماریهای حاصله مانند مالاریا یا شیستوزمیازیس میبینیم.
از مهمترین رویکردها در انسانشناسی پزشکی، رویکرد کاربردی است: دو شاخه در این حوزه وجود دارد یکی بالینی و دیگری بهداشت و سلامت عمومی (رویکرد چهارم و پنجم). شاخة اول در بهترین شکل خود در معرفی تفاوتهای ماهوی موجود میان نگرشهای پزشک و بیمار از ناخوشی و بیماری مطرح میشود. بررسی تأثیر فرهنگ بر رفتارهای شناختی از بهداشت و سلامت، گسترش بیماریها، تجربة ناخوشی، تعامل بین درمانگر و بیمار مثل اطاعت و پذیرش یا سلسلهمراتب پاییندست تا بالادست و در سطوح کلان نیز تحقیق بر روی نظامهای مراقبتهای بهداشتی و پیچیدگیهای سیاسی و اقتصادی آن بویژه در مسائلی چون ایدز و اعتیاد، جزء حوزههای این رویکرد هستند.
از آنجا که در نظام پزشکی رسمی ما، کثرتگرایی پزشکی تعریفی مشخص ندارد و جایگاه آن تبیین نشده و ساختار آن مشخص نیست، بالطبع برنامهریزی قابل تحلیلی وجود ندارد. اما مردم نظام پزشکی غیررسمی را آگاهانه یا ناخودآگاه میشناسند. مثلاً در سلسلهمراتب درمانی، بخش مردمی یا پاپولار شامل فرد، بستگانش، روابط بین آنها از قبیل سیستمهای حمایتی خانوادگی، انواع رژیمهای غذایی توصیهشده برای درمان و حتی اقدامات طبی محدود تجربی، اولین مرتبه است. در مرتبة بعد معمولاً بخش فرهنگ عامه (فولکلوریک) وارد میدان میشود، مثل واسطهها، ریشسفیدها، ماماهای خانگی، شکستهبندها، عطارها و از ایندست. مرتبة بعدی، مرحلة حرفهای است، حال یا به شکل رسمی که همان زیستپزشکی یا طبنوین یا به اصطلاح طبغربی است و یا شکل غیررسمی که در معنای وسیع کلمه همان طبمکمل است. اساساً ساختار کثرتگرایی پزشکی بر پایة سلسلهمراتب است. آن نیز بر پایة طبقه، نژاد (در معنای عام آن، چراکه اصطلاحی است غیرعلمی)، قومیت، جنسیت و مذهب رقم میخورد. یکی از معضلات جوامع امروزی، از جمله ایران، طبزدگی است که مرحلة پیشرفتهتر آن استیلایپزشکی (منظور طبغربی) است که در مسیر نظام کاپیتالیستی بر افراد تحمیل میشود. این استیلا حاصل تفوق یک لایة خاص اجتماعی بر سایر طبقات جامعه و کنترل نظام پزشکی براساس اصول این لایه است. خود این امر ماحصل اشاعه و تحمیل و تبلیغ ارزشهای خاص، خواستهها، باورها، هنجارهای مقبول اجتماعی و ابزار قانونی در این مسیر است. هدف انسانشناسی پزشکی بازشناخت این قضایاست.
برخی پدر انسانشناسی پزشکی را رودلف ویرچاو دانستهاند که پزشکی علاقهمند به مباحث جامعهشناسی پزشکی بود. او با تحقیقاتی که روی طبعامیانه و طببومی داشت در سدة بیستم نقش زیادی در گسترش این دانش ایفا کرد. اما اولینبار اصطلاح انسانشناسی پزشکی را نرمن اسکاچ در سال 1963 وضع کرد. پس از ایالاتمتحدة امریکا که در این دانش بسیار پیشرو است و مهمترین شاخة علم انسانشناسی در آنجا محسوب میشود ــ البته منظورم از لحاظ استقبال به آن است ــ کشور پیشرو بعدی انگلستان است، به طوریکه 10 دانشگاه اصلی این کشور به ارائة این رشته در مقاطع لیسانس، فوقلیسانس و دکتری میپردازند. در دهههای 70 و 80، کشورهای آلمانشرقی و بعد آلمانغربی، بلژیک و اسکاندیناوی فعالیتهای خوبی داشتند اما، امروز، با تلاشهای بزرگانی چون مارک اوژه و دیدیه فَسَن، کشور فرانسه نیز به جمع کشورهای پیشرو در مطالعات انسانشناسی پزشکی پیوسته است.
کشور ایران به خاطر تکثر فرهنگی موجود در آن و دارا بودن ذخایر غنی و عظیم تاریخی، آیینی، غذایی، گیاهی و اقلیمی، ظرفیت بسیار بالایی برای انجام مطالعات مرتبط دارد، به طوریکه در این زمینه میدانتحقیقی کمنظیر در جهان به شمار میرود. با توضیحاتی که ارائه دادم میتوان پی برد که جامعة ایران چه بستر متنوع و بکری را برای انجام مطالعات انسانشناسی پزشکی با هر رویکردی، فراهم میسازد. همین امر، لزوم معرفی این دانش مطرح در سراسر جهان را، در ایران بیش از پیش قطعی میسازد. برایهمین، به دنبال پیشنهاد دپارتمان انسانشناسی دانشکدة علوم اجتماعی دانشگاه تهران، در تابستان سال 1383 سرفصلهای رشتة انسانشناسی پزشکی را برای وزارت علوم، تحقیقات و فناوری تدوین کردم که پس از تصویب از مهرماه همانسال، به تدریس همین واحد در آن دانشگاه مشغول شدم.
همانطور که گفتم، این رشته امروز با شتاب بسیار زیاد در حال توسعه و پیشرفت است. در حالحاضر، چیزی نزدیک به 33 ژورنال معتبر فقط در کشورهای غربی این حوزه را پوشش میدهند. تنها تا سال 2003 بیش از 4000 کتاب و مقاله فقط درخصوص ایدز از دیدگاه انسانشناسی پزشکی نوشته شده بود. تعداد رسالههای دکتری در این حوزه در غرب، تا جایی که من اطلاع دارم، چیزی بالغ بر 500 عنوان است که من به 208 عنوان از آنها دست یافتهام. این دانش هم در دانشگاههای علوماجتماعی و هم در دانشکدههای پزشکی غرب شناخته شده است اما، متأسفانه، در ایران جز انسانشناسان و معدودی از محققان و دانشجویان، کمتر کسی با این رشته آشنایی دارد. بنابر این، طی یک دهة اخیر تمام تلاش خود را در راه شناساندن هرچه بیشتر این دانش پویا با ظرفیتهای بسیار گستردة آن جهت پژوهشهای علمی در ایران، بکار بستهام.
کتاب حاضر را نیز با همین هدف در 5 گفتار تنظیم کردهام. طی گفتار نخست با عنوان «آشنایی با انسانشناسی پزشکی» اطلاعات پایه و اساسی را از دانش انسانشناسی پزشکی ارائه دادهام و جهت درک و شناخت صحیحتر ظرفیتهای پژوهش در این شاخه از دانش، توضیحاتی تکمیلی از سرشاخههای آن یعنی انسانشناسی و انسانشناسی فرهنگی به دست دادهام. گفتار دوم تحت عنوان «کثرتگرایی در نظام پزشکی»، مباحث و تعاریف پایه در حوزة بهداشت و سلامت و همچنین انواع نظامهای پزشکی و درمانی درگیر در قلمرو انسانشناسی پزشکی را به بحث میکشد. «قومپزشکی» عنوان گفتار سوم است که طی آن یکی از مهمترین مباحث در حیطة انسانشناسی پزشکی و مصادیق آن مورد بررسی قرار میگیرد. بیماری و ناخوشی و رفتارهای محلی و منطقهای در ارتباط با تشخیص و درمان از موضوعات مطرحشده در این بخش است. گفتار چهارم یا «پزشکیعامیانه» از گفتارهای جذاب و مبتلابه همة فرهنگهاست که مفصلاً مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. و سرانجام در گفتار پنجم با عنوان «طبمکمل» به معروفترین روشها و مکاتب درمانی قدیمی و نیز معاصر در حوزة طبابتهای تکمیلی و گاه جایگزین اشاراتی مختصر شده است.
هدف نهایی من در تألیف این کتاب، تبیین مبانی دانش انسانشناسی پزشکی و معرفی تواناییهای بالقوة آن در تقویت بنیة بهداشتی جوامع با تکیه بر فرهنگ بومی و منطقهای از منظر علمی است. آنچه در چهارچوب این هدف تنظیم شده به نوعی در برگیرندة روند موجود در فرهنگ پزشکی افراد و جوامع طی ابتلا به یک بیماری است. احساس گناه و درماندگی، انزواطلبی و وحشت، طلب یاری و استمداد از اطرافیان بخصوص بستگان در مرحلة اول و متخصصان مختلف در مراحل بعدی، برقراری ارتباط با درمانگر یا مجموعة درمانی و پذیرفتن نقش و عمل به آن، بکارگیری روشهای متنوع درمانی با رجوع به قدرتهای فنی، حرفهای و ماورایطبیعی، و سرانجام مصرف داروها و خوراکهای درمانی و انجام رفتارهای توصیهشده، همگی بخشی از روندی است که هر فرد طی ابتلا به ناخوشی یا بیماری به شکلی با آنها برخورد میکند و در چهارچوب فرهنگ پذیرفتة خود ضمن تعامل با آنها، مسیر محبوب و مألوف خود را سپری مینماید. فراموش نکنیم که: در نظر داشتن ابعاد فرهنگی انسانها، در کنار ابعاد زیستی آنها، ضرورتی اجتنابناپذیر در راه رسیدن به کمال مطلوب بهداشتی جوامع است.
انتشارات فرهامه (ناشر تخصصی آثار انسانشناسی و فولکلور) منتشر کرد:
Principles of Medical Anthropology
مؤلف: دکتر پیمان متین
ویژه نامه ی «هشتمین سالگرد انسان شناسی و فرهنگ»
http://www.anthropology.ir/node/21139
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
سید ابراهیم رئیسی رئیس جمهور سقوط بالگرد رئیسی سیدابراهیم رئیسی شهادت ایران سقوط بالگرد بالگرد حسین امیرعبداللهیان دولت سیزدهم شهادت رئیسی شهادت سید ابراهیم رئیسی
تهران هواشناسی شهرداری تهران هلال احمر پلیس سردار رادان سیل قوه قضاییه آموزش و پرورش مشهد سیل مشهد بارش باران
یارانه یارانه نقدی قیمت دلار بورس قیمت خودرو خودرو دلار بازار خودرو قیمت طلا حقوق بازنشستگان بازنشستگان ایران خودرو
شهید رئیسی تلویزیون لیلا حاتمی سینما هنرمندان شعر سینمای ایران سریال وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی زری خوشکام نمایشگاه کتاب رسانه ملی
قرآن تجهیزات پزشکی
رژیم صهیونیستی امیرعبداللهیان ترکیه روسیه ولادیمیر پوتین چین غزه اسرائیل فلسطین آمریکا جنگ غزه حماس
فوتبال پرسپولیس استقلال ابراهیم رییسی رییس جمهور لیگ برتر لیگ برتر ایران لیگ برتر انگلیس فدراسیون فوتبال باشگاه پرسپولیس تراکتور بازی
تبلیغات سامسونگ هوش مصنوعی اپل موبایل ناسا اینترنت نمایشگاه ایران هلث هواپیما
سرطان رژیم غذایی آلزایمر زیبایی سازمان غذا و دارو استرس کاهش وزن پزشک