پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
مجله ویستا

شیرازی که بود، شیرازی که هست...



      شیرازی که بود، شیرازی که هست...
مژگان ساسانی

کمتر کسی است که به شهر شیراز سفر کند و خاطره ای از کوچه باغها و طبیعت سرسبز شهر با خود به یادگار نبرد. از قرنها پیش تا به امروز نیز، هر مسافری که به شیراز سفر کرده، به گونه ای زبان به مدح و ستایش زیبایهای طبیعت آن گشوده است، چنان بسیاری از جهانگردان و سیاحانی که در نوشته های خود در این باره سخنهایی گفته اند که ردپای آنها را میتوان در اکثر سفرنامه ها و متون ادبی و تاریخی یافت کرد. اندکی مطالعه و تدبر در این اسناد تاریخی بر ما روشن می سازد که شهر شیراز در گذشته ای نه چندان دور دارای چنان جایگاه و درجه مهمی بوده است تا بدانجا که آنرا بهشت زمینی خوانده اند، چنانچه زرکوب شیرازی در کتاب ارزنده خویش، شیرازنامه، چنین  آورده است:" آثار نزهت گلزارش بر نعیم بهشت باقی منت نهاده و چرخ مینایی بتماشای باغ بنفشه او چشم برگشاده..." و یا گوته شاعر شهیر آلمانی در دیوان شرقی خود شیراز را اینگونه توصیف می کند: "راستی آیا این پست و بلندیهای زیبا سراپرده‌هائیست که وزیر سلطان برای زنان زیبای حرم خود برافراشته، آیا این پوشش زیبای زمین فرشی است که زیر پای سوگلی او گسترده شده، همه جا چنان سرخ و سفید است که زیباتر از آن منظره ای نمی‌توان دید، ولی ای حافظ مگر، راستی شیراز ترا بدین سرزمین مه آلودشمالی آورده‌اند؟ اگر این شیراز نیست، پس کجاست که این قدر زیباست(گوته ،1380). "
اما آنچه آشکار است اینکه، در طی این سالها بر شکوه و زیبایی این بهشت زمینی اضافه که نه، متأسفانه از آن کاسته نیز شده است. پس به جاست امروز در کنار سخن گفتن از گذشته درخشان، زمانی به واقعیت امروز شهر و به اتفاقاتی که امروز بر شیراز می رود، بپردازیم زیرا صرف توجه به دیروز، سبب میشود از امروز و فردا باز مانده و به نوعی بی توجهی به آینده برسیم و این بدترین اتفاقی است که می تواند برای سرزمینی بیفتد، زیرا بی اعتنایی می تواند به دنبال خود گونه ای فراموشی و غفلت از ارزشهای فرهنگی را به همراه داشته باشد و براستی آنچه بیش از باد و باران یک شهر را نابود می کند چیزی نیست، جز فراموشی و غفلت... غفلت از ارزش ها و میراث فرهنگی که هویت یک شهر را می سازد. این فراموشی در سطوح و بخشهای مختلف اتفاق می افتد که یکی از آنها، معماری شهر است. پیامدهای این فراموشی سبب میشود،  
که معماری ما تبدیل شود به ساخت و سازهایی بی هویت و نازیبا و به اصطلاح عامه هرجایی. متأسفانه امروزه این مشکل در چهره بسیاری از  شهرهای ایران از جمله شیراز، دیده می شود. ادامه روند فعلی سبب میشود زمانی برسد که نشانی از ارزشها، فرهنگ و میراث ما، نه بر چهره و در و دیوارهای شهر که فقط در لابه لای متون باقی بماند و در واقع در و دیوارهای شهر ما به واقعیت تلخی مبدل شوند که هیچ ارتباطی با گذشته پر افتخار ما ندارد. برای آنکه این سخنان تلخ به واقعیت نپیوندد، می بایست از امروز چاره ای برای فردا اندیشیده شود.

 چهره شیراز امروز
شیراز امروز از دل شیراز کهنی بیرون جوشیده که روزی توسط باغات و بوستانها پر می شد. باغها و بوستانهایی که بخشی از آنها هنوز در گوشه وکنار شهر زنده اند، اما روز به روز از تعدادشان کاسته می شود تا جای خود را به ساختمانها و خیابانهایی بدهند که به جای سبزه و درخت، امروزه با سرعتی چشمگیر میرویند و رشد میکنند و هیچ فرصت تفکری  به انسانهایی که متحیر میـان گذشته و امروز و ارتباط ناداشته این دو مانـده اند، نمی دهند.
رشد جمعیت و افزایش روزافزون ساختمان سازی، در سالهای اخیر باعث شده است که در این دشت ساختمانها سهم بیشتری از باغات داشته و به سهم ناچیزی که از باغات باقی مانده نیز چشم طمع بدوزند. ساختمانهایی که امروزه به جای  درختان سروناز و نارنج از باغات شیراز سر بر می کشند و به ارزشها و ویژگیهای مختلف سرزمینی، طبیعی و فرهنگی شیراز  دهن کجی میکنند.
 امروزه در شهر شیراز تحولات انجام شده در زمینه معماری و شهرسازی در اکثر موارد، به گونه ای است که، نه در جهت حفظ و احیا ارزش های موجود، که در جهت از میان بردن آنها پیش می رود و همه نشان از غفلت، بی توجهی و فراموشی دارد و این غفلت و فراموشی است که اندک اندک زوال این شهر را رقم می زند.
 
چالش های معماری امروز شیراز
عواملی نظیر افزایش جمعیت و بیشتر شدن تقاضا در بخش مسکن سبب بروز مشکلاتی از قبیل افزایش ساخت و سازهای شتاب زده، افزایش تراکم ساختمانی، انبوه سازی و به طور کلی عدم وجود نظارت کافی بر ساختمان سازیها و تصمیم گیریهای نابخردانه ای چون از بین بردن باغات جهت به کارگیری زمین آنها برای ساخت و ساز شده است. به عبارتی می توان گفت، مسکن امروز شیراز با جهان وطنی مزمنی که گریبانگیر اکثر شهرهای ایران میباشد، دست و پنجه نرم می کند و دچار نوعی بی هویتی و سرگشتگی است،
به گونه ای که در میان ساخت و سازهای جدید مسکونی انجام شده در این شهر کمتر ساختمانی با هویت و منطبق بر روحیه شیرازی دیده میشود.  به عنوان مثال در بعضی نواحی خصوصاً نواحی شمال و شمال غربی شهر، به دلایلی صرفاً اقتصادی، ساختمانهای مسکونی به صورت بلند مرتبه ساخت و ساز می شوند. از سویی در این مناطق اتفاقات نامطلوبــی  همچون قطع کردن درختان و از میان بردن باغات جهت بلند مرتبه سازی در این زمینها توسط عده ای  افراد سودجو به کرات دیده می شود. در این نواحی با وجود  محدودیت های ارائه شـده در
طرح تفصیلی ساخت و سازهــای در ارتفاع از حاشیه خیابانهای اصلی تجاوز و به درون بافت  نفوذ کرده است.
ساخت و سازهای بلند مرتبه در بعضی نواحی شهر به گونه ای است که روح شیرازی در آنها محبوس شده و نمی تواند از پس روزنه های کوچک، فضاهای تنگ و بسته و بدون ارتباط با طبیعت سر سبز، اوج بگیرد و ناچار در پس این فضاهای بسته پر و بالش شکسته و خسته می گردد. اگر این روند ادامه یابد، زمانی میرسد که ساختمانهای بلند و پنجره های کوچک در بعضی نقاط شهر دید زیبایی که به کوهها و باغات سرسبز باقی مانده دشت شیراز وجود دارد را نیز، از مردم این شهر دریغ کنند.
مجتمع های مسکونی که به تازگی در شیراز، ساخته می شوند، به سمت انبوه سازی گرایش دارند و اکثراً دارای معماری مشابه و یکسان هستند. امروزه در شیراز استفاده از مصالح غیر بومی، در جهت تمایل طراحان برای طراحی های امروزی و پست مدرن، بسیار رایج شده است. در ساخت و سازهای جدید، با اینکه بخش زیادی از هزینه ساختمان سازی صرف نما می شود، اما نماهای اجرا شده یا صاف، وسیع و رسمی هستند و یا شلوغ و رنگارنگ و هیچ شباهتی به نمای ساختمانهای مسکونی ندارند.
 
از جمله موارد بسیار با اهمیت دیگری که متأسفانه در طراحی ها به آن بی توجهی می شود، کم رنگ تر شدن حضور طبیعت در معماری و عدم توجه به رابطه انسان و طبیعت در خانه های امروز شیراز، می باشد. شیراز ـ سبزترین شهر ایران ـ روز به روز از سرسبزی اش کاسته می شود و در آن امروزه به جای سبزه، ساختمان می روید. مردم شیراز که از دیرباز در دل طبیعت سر سبز و باطراوت باغها و خانه ها می زیسته اند امروزه به تدریج شاهد از میان رفتن سرسبزی شهرشان و اسارت در دل مجتمع های مسکونی بلند مرتبه و رسمی به دور از سرسبزی و طراوت میباشند. آنان که از گذشته دور در کوچه باغ های مصفا و طبیعت سرسبز شیراز در کنار یکدیگر با طبیعت پیوندی ناگسستنی داشته اند، امروزه در  خانه هایی زندگی می کنند که جایی برای نفس کشیدن خودشان هم نیست؛ چه برسد به گلدانهای کوچکشان که سهم ناچیزی از طبیعت هستند.

ریشه یابی
چگونه است که امروزه در دیار بزرگانی چون حافظ و سعدی که پیوسته برای حفظ پاکی تربت شهر و نهاد مردمشان دعا کرده اند، چنین بی توجه، معماری که نمی توان گفت، بلکه ساخت و ساز می کنیم و آینده ای مبهم را برای شهرمان و در نهایت خودمان، رقم میزنیم. حقیقتاً ما در راستای ارتقای درجه مادی و معنوی، شهر شیراز چه کرده ایم و چه می کنیم؟ اگر بر سرسبزی آن نیفزودیم، پس چگونه است که روزانه از سهم باغات آن کم میکنیم، گویی کمر به قلع و قمع این سرمایه عمومی بسته ایم تا به بهانه تأمین سرپناه، در زمین آنها ساختمانهای به ظاهر مسکونی بنا کنیم که نه مایه سکینه و آرامش که مانند قفس، زندانی برای روح و جان مردم شیراز باشند.
شاید از مهمترین دلایل بروز این مشکلات و اتفاقات نازیبای شهری، جهان وطنی مزمنی باشد که در حال حاضر گریبانگیر اکثر شهرهای ایران شده است و شیراز  نیز امروز با آن دست و پنجه نرم می کند. این امر سبب شده است تا طراحان بدون در نظر گرفتن اینکه برای چه کسی و در چه مکانی طراحی می کنند، پاسخ هایی مشابه به صورت مسأله هایی متفاوت داده و به اصطلاح با چشمانی بسته به طراحی بپردازند. " امروزه وقتی درباره یک ساختمان از سازنده آن می پرسند، درباره کارفرما، عملکرد، تکنولوژی توضیح می دهد اما درباره ویژگی و مختصات محلی که ساختمان در آن واقع است نه چیزی می داند و نه متقاضی دانستن آن است ... ما دچار آلزایمر یا نسیان فرهنگی هستیم و دیگر سرزمین خود را نمی شناسیم"(بهشتی،55،1386).
متأسفانه این بی توجهی ها به بوم، فرهنگ و هویت شیرازی که در معماری امروز آن دیده می شود، ناشی از سردرگمی طراحان و عدم شناخت کافی و صحیح ایشان از شهر و مردم خود میباشد که نتیجه ای جز از بین رفتن اندک اندک عوامل هویت ساز شهر شیراز نخواهد داشت و سبب می شود تا این شهر به تدریج از ارزش های فرهنگی که آن را در ایران و جهان مطرح ساخته است، دور شود.

راهکار    
با وجود همه مشکلات گفته شده، آسمان شیراز هنوز آبی است و مثل تهران خاکستری نشده است، سهم زیادی از باغهایش ـ با اینکه روز به روز از وسعتشان کاسته می شود ـ هنوز پابرجا هستند و شهر از طریق آنان نفس می کشد. درختان سرو و کاج شیراز هنوز سبز و افراشته هستند و شیراز هنوز سر سبزترین شهر ایران است. کوههای اطراف دشت شیراز هنوز پشت پنجره ها ایستاده اند و  بیشتر ساختمانها حرمت طبیعت و کوههای اطراف دشت را دارند.
ارزش های اخلاقی که از گذشته شناسه مردم شیراز بوده است، در خلق و خویشان وجود دارد؛ مردم هنوز گرم و صمیمی، مهمان دوست و غریب نوازند. هنوز هم مانند گذشته غروب که می شود، می توان در دل بوستانها و باغات و سبزه زاران مردم را دید که در کنار یکدیگر به مهمانی طبیعت رفته اند.
آنچه گفته شد، ارزش هایی است گران قدرکه نباید ناآگاهانه و غیر تعمدی، از میان برود تا شیراز و سایر شهرهای ایران به بی هویتی و سرگشتگی ـ نظیر آنچه متأسفانه در تهران امروز دیده می شود ـ دچارگردند. به راستی شیراز، شهراز یعنی شهر رمز و رازهای نهانی است که از گذشته در دل خود دارد و باید دوباره شناخته و کشف شوند. باید نسبت به آن حساس بود و با چشم و گوشی باز و هوشیار، در راستای رساندن آن به جایگاهی که شایسته است، تلاش کرد. "در اوایل سال 1385 پیشنهادی از سازمان یونسکو وابسته به ملل متحد به مسؤلان فرهنگی استان فارس در جهت رسیدن شیراز به جایگاه واقعی فرهنگی و ادبی خود برداشته شد و این شهر به عنوان شهر خلاق و دومین شهر ادبیات جهان پیشنهاد شد" (خشنودی،1385). توجه به این نکته که شهر شیراز دارای جایگاهی جهانی در این سطح می باشد لزوم بازنگری و دقت در همه برنامه ها خصوصاً برنامه های توسعه شهری و طراحی های معمارانه را می طلبد. به راستی اگر اقدامی  صورت نگیرد، در آینده ای نزدیک شیراز به تهرانی دیگر، مبدل می شود و همه آن چه تا دیروز بخشی از هویت فرهنگی و طبیعی این شهر محسوب می شد، از بین میرود و تنها از شیراز سرسبز و خرم جز نام، خاطرات و تصاویری زیبا از گذشته نمیماند.  پس به جاست با برنامه ریزیهای کارا و راهکارهای مدبرانه توسط محققان و کارشناسان طراحی شهری و معماری به بازنگری برنامه های موجود و تنظیم چشم اندازهایی برای آینده شهر پرداخت.

منابع و مأخذ
-    گوته، یوهان ولفگانگ(1380)،" دیوان شرقی"، نخستین، تهران.
-    بهشتی، محمد(1386)،" خانه و فرهنگ ایرانی "، فصلنامه آبادی، شماره 55.
-    زرکوب شیرازی، ابوالعباس معین الدین احمد بن شهاب الدین ابی الخیر(1350)، شیرازنامه، تصحیح: بهمن کریمی، بنیاد فرهنگ ایران.


email: mozhgan_sasani@yahoo.com