پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024


مجله ویستا

واژه­ شناسی و معانی «زار»



      واژه­ شناسی و معانی «زار»
مریم قرسو

همانطور که در معرفی زار گفتیم، این آیین در مقابل تاریخ اجتماعی و اعتقادی اقوام مختلف آیینی انعطاف پذیر و انطباق پذیر بوده­است و از دسته بندی زارها در سه گروه زارِمصری (نوبان)، زارعربی (مشایخ)، زار اتیوپیایی (زار) چنین برمی­آید که این واژه در هر سه بخش معنای مشابه، اما با تعاریف متفاوت داشته­ باشد.

از نظر واژه­ شناختی، از واژه ­ی زار معانی مختلف و بسیار نامرتبطی ارائه­ می­شود. فروبنیوس (1913) و مدرسی (1968) هر دو معتقدند که این واژه عربی نیست و ریشه­ ی پارسی و یا امهری دارد و به گفته­ ی هارفوش (2002 : 16) و بادی (1989) زبان مردمان منطقه­ ی امهارا در اتیوپی، زبان امهری است که در اصل زبان ِ مهاجران ایرانی در قرن 16 بوده­اند. اما برنارد ماسولی (2002) معتقد است ریشه­ ی زبان­شناختی این واژه «جار» (jâr) و برگرفته ­شده از زبان اتیوپیایی است و همچنین تاکید می­کند که این واژه برگرفته از جهان­بینی جانگرایانه­ی تمدن کوشانی بوده­است. این واژه نام یکی از ایزدان کوشانی بوده­ است که در زمان ورود مسیحیت و بعدها اسلام، هویت او تعریف دیگری یافته و در تعریف تازه، تبدیل به موجودی شرور شده ­است.

در تحقیقات م. لیریس (1989 : 12) در نزد قوم گوندار، این واژه صرفا نام موجوداتی است که می­توانند انسان­ها را تسخیر کنند و معنای دیگری ندارد. در نزد همین قوم گوندار در اتیوپی زار مشابه قانن (gânên) به معنای شیطان (démon) است و در توصیف این موجودات آنها را به فرشتگان شرور (mauvais ange) تشبیه می­کند. لیریس همچنین اشاره می­کند که قانن­ها ارواحی هستند که خاستگاه آنان ذات الهی  است در حالی که زارها خاستگاه و منشائی انسانی دارند. یعنی برای او در رده بندی موجودات، زارها ارواح انسان­های درگذشته هستند، در حالی که قانن ها یا همان شیاطین از جنس متفاوتی هستند (همان). به گفته­ی لیریس زارها همانند انسان ها هستند با این تفاوت که نادیدنی و ناپیدا هستند.

 

ساعدی (1345)، ریاحی (1978) و چرولی (1987) به نقل از مصاحب (ص. 1159) نیز معتقدند که این واژه یکی از خدایان کوشانیان بوده و پس از اسلام به عنوان یک موجود بدخواه شناخته شده ­است.  

در فرهنگ معین (1382 ، ج 2: 1204) کلمه ی زار نخست به معنی ناتوان، ضعیف، نحیف، خوار، زبون، و در معنای دوم، به معنی خش خش کردن، صدا کردن، ناله و زاری کردن، گریه کردن به سوز، تضرع، و هم چنین به معنی پسوند مکان دال بر انبوهی و فراوانی (چون بنفشه زار) آمده است. در برهان قاطع (1361: 995)، و نیز فرهنگ نفیسی (1343 : 1732) به جز معنای نالیدن و گریانی،  زار با پسوند فراوانی و کثرت معنا شده ­است و اشاره ای نیز به معنای عربی کلمه با تشدید حرف آخرو به معنای بانگ زدن شیر آورده­شده­است. تا این جا می­بینیم که با وجود تشابه نوشتاری در شکل این واژه با آنچه به آیین زار مربوط است، احتمالا ارتباطی وجود ندارد. تنها جایی که در شناخت واژه­ی زار معنایی مرتبط در پارسی ارائه می­دهد، دایره­المعارف مصاحب است که پیش­تر به آن اشاره کردیم که در این جا زار نام یک ایزد کوشانی معرفی می­شود.

در گستره­ ی لغات و فرهنگ موسیقی ایران نیز واژه­ی زار کاربرد مرتبطی ندارد، مگر در چند مورد : در منطقه­ ی تربت جام، در خراسان، سنت دوتارنوازی و روایتگری پیشینه­ی بسیار قدیمی­ای دارد و دوتار از سازهای رایج و از  مهم­ترین سازهای موسیقی این منطقه­ است. هر یک از پرده­های دوتارتربت جام، نامی ویژه­ی خود دارد. به روایت مرحوم غلام علی پورعطایی پرده ­ی هفتم دوتار تربت جام «زار» نام دارد (درویشی، 1376 : 22 /  مسعودیه). این نکته از این لحاظ می­تواند دارای اهمیت باشد که تربت جام از موقعیت جغرافیای تمدن باستانی کوشانیان دور نیست.

اما در میان اهل هوا (معتقدین به زار)، این واژه، نخست نام کلی آیین درمانی است. در درجه­ی دوم نام تمام موجودات فراانسانی است که می­توانند روح و جسم آدمی را به تسخیر خود درآورند. در درجه­ی بعد، زار در نزد زاریان نام یک دسته­ی بخصوص از این موجودات است که نسب آنها افریقایی است. می­بینیم که در بافت آیینی مراسم، واژه­ ی زار معناهای کاملا متفاوتی با معانی ارائه شده در ادبیات پارسی دارد. در این بافت آیینی و ادبیات زاری­ها در منطقه­ی هرمزگان، این واژه با ترکیبات مختلف به کار می رود :

ـ «زده شدن توسط زار» یا «زارزده شدن» که نشان دهنده­ ی نا خوش احوال شدن یک فرد به دلیل حضور نامانوس یک باد برای تسخیر کالبد و ذهن اوست که این حضور می­تواند باعث بیماری و گاه بداقبالی آدمی ­شود.

ـ «زار کوبیدن» : به معنی نواختن دهل­ در مراسم زار برای درمان فردی که توسط زارها زده شده­ است. 

ـ «سوار شدن زار بر سر کسی» یعنی تسخیر کالبد او توسط زارها.

ـ «زاری شدن» یعنی به جرگه ی زاریان پیوستن.

علی جهاد ریسی (1988 : 4)، معتقد است که این واژه ریشه­ ی عربی داشته و از فعل «زیارت کردن» برگرفته­ شده ­است و به معنای زیارت اهل زمین یعنی انسان­ها توسط فراانسان­ها است و «زار» همان «زائر» است که به دیدار انسان می­آید تا او را درمان کند. در معجم الوسیط، و ادبیات عرب [1] زار نام «مراسمی است که برای دور کردن ارواح شیطانی از بدن آدمی اجرا می­شود». در معانی دیگر به صورت واژه­ ی جار(jâr)، سار(sâr)  و زارا(zârâ)  نیز به کار رفته است.

اضافه­ بر آنچه گفتیم، شاید مطالعه­­ ی واژه شناختی زار و شباهت آن با واژگانی نامرتبط اما مشابه از لحاظ حروف به کار گرفته­ شده مانند زر(در معنای فلز طلا)، زروان، زاراتوسترا، زرتشت و دیگر واژگان مشابه بتواند راهگشا باشد. در این راستا بیانچی (2004) معتقد است که واژه­ ی نوبان به معنای طلا، ترجمه­ی مصری زر به معنی طلا در پارسی بوده­ و بنابراین نسخه ­ی مصری زار نیز از لحاظ واژگانی برگردان همان واژه­ ی «زار» به معنای « زر» است.

در شناخت زار، روایتی نیز درباره­ ی خاستگاه اسطوره­ای (mythe d’origine) این موجودات وجود دارد که به عنوان داستان زار شناخته­ می­شود. میشل لیریس در کتاب خود به نام  وجوه نمایشی آیین زار در منطقه­ ی گوندار اتیوپی، همین روایت را به عنوان اسطوره­ ی نخستین زار نقل می­کند. نکته­ ی بسیار مهم این است که من همین روایت را در پژوهش­های میدانی خود در جنوب ایران از چند نفر از گردانندگان مجالس زار شنیدم. روایت مکتوب لیریس (1980 : 12) که کاملا منطبق است بر شنیده­ های شفاهی من، اینچنین است :

 

نخستین زارها، فرزندان حوا بوده­اند. حوا فرزندان بسیاری داشت و روزی خداوند به او امر کرد تا تمامی فرزندانش را در جایی جمع کند تا خداوند آنها را ببیند. حوا از ترس چشم زخم فرشتگان، زیباترین فرزندان خود را در جایی پنهان کرد و تنها نیمی از فرزندان خود را برای دیدار با خداوند حاضر کرد. خداوند که از همه چیز آگاه است، از این پنهان­کاری حوا بسیار خشمگین شد و چنین امر کرد که فرزندان پنهان شده، برای همیشه پنهان بمانند. این فرزندان ناپیدا، مانند برادران و خواهران خود در بین خودشان زاد و ولد کرده و بر روی زمین زندگی کردند. این ناپیدایان زار نام گرفتند و بر نیم دیگر، که حوا آنان را به نزد خداوند برده  و نسل انسان از آنها است، مسلط شدند.

 

می­بینیم که در شناخت واژه­ ی زار و معانی و برداشت­های مختلف از آن، تناقضات بسیار زیادی وجود دارد که البته پیش از بررسی زبان شناسانه­ و تخصصی این واژگان هیچ یک از آنها را نه می­توانیم رد کنیم و نه بپذیریم.

به طور خلاصه سه فرضیه­ ی متفاوت وجود دارد :

1 ـ زار به عنوان واژه­ ی با ریشه­ ی امهری و نام یکی از ایزدان تمدن کوشانی.

2ـ  زار به عنوان یک واژه­ ی پارسی و مرتبط با واژگانی چون زر و زروان و زرتشت.

3ـ زار به عنوان یک واژه­ ی عربی و منشعب از فعل زیارت کردن.

روشن است که برای پذیرفتن یکی از این سه نظریه نیاز به کاوش­های تاریخی و زبان شناختی ِ تخصصی بیشتری وجود دارد که در آینده به آن خواهیم پرداخت.    

 

Bianchi, Robert Steven

2004                        Daily Life of Nubian, Greenwood Publishing Group.

Boddy,

 

Frobenius, Leo

1913                        The voice of Africa, London.

Harfouche, Saja

2002                        Le zâr, musique et possession en Egypte, Mémoire de maîtrise, sous la direction de Jérôme Clér, Université Paris 4, Sorbonne.

Masouly, Bernard

2002

Leiris, Michel

1980 [1958]              Possession et ses aspects théâtraux chez les Ethiopiens du Gondar, Paris,     

               Plon.

Modaressi, Taghi

1986                        « The Zar Cult in South Iran », in R. Prince, ed., Trance and Possession States, Montreal. pp. 129-155.

 

ساعدی، غلامحسین

1966                        اهل هوا، انتشارات امیر کبیر، تهران.

مصاحب، غلامحسین

2006                        دایره­المعارف مصاحب، تهران.

معین، محمد

1355                        مزدیسنا و ادب پارسی، جلد اول، چاپ سوم، تهران، انتشارات دانشگاه تهران.

برهان قاطع

 

فرهنگ نفیسی

 

 

[1]   سایت دایره المعارف عربی : http://www.almaany.com/home  (المعانی لکل رسم معنی)