جمعه, ۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 24 January, 2025
گذرگاه ذهنی از ربع رشیدی تا باوهاوس
انتخاب کلمه «مان» به معنای «خانه» بر روی یک مجموعه که هم به موزه و هم به گالری شبیه است اما هیچکدام از آنها نیست، در برخورد اولیه تأمل برانگیز و در مراحل بعدی، به ویژه پس از بازدید از آن، به یاد ماندنی جلوه می کند.
حضور چنین فضاهایی در شرایط امروز، آنقدر مهم هست که موضوع یک بررسی واقع شود.
> تا قبل از عصر صفویه آثار نقاشی ما یا زینت بخش کتابها بوده و یا در اشیای مصرفی و «کاربردی» Functional به کار می رفته است.
تنها پس از دوران صفویه است که نقاشی رنگ و روغن بر روی بوم و با تقلید از غرب در ایران مرسوم می شود و از آنجا که نقاشی رنگ و روغن بر روی بوم با تقلید از نقاشان فرنگی صورت گرفته بود، آن را «فرنگی سازی» می نامیدند.
ذات هنر ایرانی به مصارف فونکسیونال (کاربردی)، اعم از کاشی، سفال، سرامیک، فلز، حجاری، گچبری، آینه کاری، نقاشی پشت شیشه، قالی، گلیم و تصویرگری متون می رسیده است. تاریخ درخشان هنر ایرانی نشان می دهد که هرگز یک اثر هنری برای قاب شدن یا در موزه جاخوش کردن خلق نمی شده است. اصلاً چیزی به نام «گالری» در جامعه ما یک پدیده وارداتی و جدید است که عمر آن کمتر از هفتاد سال است.
هفتاد سال گذشته مؤید آشنایی هرچه بیشتر ما با فرهنگ و هنر غرب از سویی، و فاصله گرفتن و دوری از فرهنگ و هنر خودمان از سوی دیگر است.
با نظر اجمالی به هفتاد سال گذشته، درمی یابیم که همه افعال و اعمال ما - در عرصه هنر - با نوعی «واکنش» همراه بوده است. واکنش بر ضد احساس حقارت، واکنش بر ضد فاصله های رقت انگیز ما با جهان پیشرفته، واکنش در کسب نامتوازن پوسته هایی از آنچه ترقی می پنداشته ایم ... واکنش بر ضد میثاق های کهن و سنت های نیاکانمان، واکنش در کاربرد شتابزده و ناشیانه سنت های دیرین،...
هنوز در گیجی ناشی از یک بیداری خفیف، از پس یک خواب دیرپای تاریخی گذران می کنیم.
آنجا که آشنایی با «واقع نمایی» غربی، از سرچشمه هایش در اواخر تیموری و همه دوران قاجاریه تا پهلوی اول؛ در مسیری کند و آرام و ذره ذره جذب و هضم می شود، ناگهان و با پرشی غیرمنتظره به آخرین نشانه های حاصل شده از هنر غرب پرتاب می شویم. به گونه ای که حدفاصل میان شیخ محمد نقاش تا کمال الملک و شاگردانش را و آنچه را که به دست آمده بود، یکباره نفی می کنیم و به جذب منفعلانه پوسته هایی از هنر مدرن رضایت می دهیم و از آنجا که پی می بریم به طرز نامناسبی با لهجه و ضرباهنگ هنر غرب به کار مشغول شده ایم، ناگهان از فراز سر کمال الملک و شیخ محمد نقاش و معین مصور و احمد مونس و رضا عباسی، پروازی معکوس می کنیم و با چرخشی کور و بازگشتی گنگ ریشه ها را می جوییم.
نقاشان فعال در این هفتاد سال، درون چنین باورهایی بالیدند و به خلق آثارشان پرداختند. آنها در دنباله منطقی خطی که تا به کمال الملک رسیده بود، استقرار نداشتند. نفی سنت برای آنها به معنای سنت آفرینی مستمر و نظام دادن به سنت شکنی و سنت آفرینی نبود.
آنها در واکنشی ملتمسانه، به تکدی از مقاطعی دلبخواه، از هر کجای این تاریخ که خواستند، پرداختند و بنابه سلیقه خود، از این رود هر کدام به فراخور کوزه ای انباشتند و محتویات آن کوزه را آنگاه در ظرفی که با استانداردهای اروپایی و آمریکایی ساخته شده بود، ریختند. آن آب در این ظروف اروپایی خنکایش را از دست داد و این تشنگی بی لمس کوزه ای که اثر انگشت پدرانمان بر روی آن بود، هرگز سیراب نشد.
> هفتاد سال گذشته منجر به فاصله و شکاف آشکاری میان اکنون و گذشته ما شده است. یکی از نشانه های این فاصله و شکاف، درک ناقص و گاه آغشته به سوء تعبیر ما از گذشته فرهنگی مان است.
تنها با اعجاز گرم گفت وگو می توان میان اکنون و گذشته از سویی و اکنون و سایر فرهنگ ها از سوی دیگر مکالمه ای روشنگرانه و عاری از سوء تعبیر برقرار ساخت. اصلاً موزه ها، کتابخانه ها و مراکز فرهنگی و تحقیقاتی در سکوت و خلوت خود بهترین بستر را برای ورود به گذرگاه های ذهنی میان اندیشه ها و فرهنگ ها فراهم می سازند. کاربرد استعاره «گفت وگو» از آن رو ضروری است که به دو سوی یک رابطه اشاره می کند. این رابطه می تواند میان امروز و یکی از فرازهای تاریخی ما در ۲۰۰۰ سال پیش باشد. می تواند میان اندیشه های یک ایرانی در آستانه هزاره سوم و یک آفریقایی یا اروپایی معاصر باشد.
> یکی از اشکالات اساسی که بر «مان هنر نو» وارد است، فقدان یک نظام ذهنی و تئوریک مدون و قابل دسترسی برای پژوهشگران در عرصه های هنر و معماری است.
استناد به تعلیمات مدرسه «باوهاوس»(۱) جایی که بنیان های اندیشه مدرن در هنر و معماری از آنجا برمی خیزد؛ بسیار پسندیده و عالی است. اما وقتی در طرح ریزی و حرکات و برنامه های ما نشانی از مثلاً «ربع رشیدی»(۲) نیست، صورت مسأله نگران کننده می شود. اگر در نیم قرن گذشته روال بر این بوده است که اشاره به «مدرسه باوهاوس» علامتی به نشانه متفاوت بودن و روزآمد بودن باشد، باید پرسید: چرا رؤیای «باوهاوس» کمترین تعبیری در تولیدات ما پیدا نکرده است؟
●ربع رشیدی
خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی، مورخ و وزیر غازان خان و الجاتیو (از سلاطین مغول) بود. این وزیر خردمند ایرانی که صاحب کتاب معروف «جامع التواریخ» است، کتابی که در آن تاریخ مغول و رابطه مغولان با سایر ملل را شرح داده است، در خارج شهر تبریز محلی به نام «ربع رشیدی» احداث کرد که دارای خانه و دکان و کاروانسرا و بیمارستان و کارخانه کاغذسازی و کتابخانه ای بود که متجاوز از شصت هزار مجلد کتاب داشت. در این کتابخانه آثار علمی و هنری به زبان های مختلف وجود داشت. هنرمندان و پیشه وران ملل مختلف در این محل گرد می آمدند و بیش از شش تا هفت هزار طلبه و عده زیادی استاد در این محل زندگی می کردند. کتب و آثار بسیاری در این محل توسط خوشنویسان و نقاشان استنساخ می شد.
> از زمانی که نخستین مدارس و دانشکده های هنر و معماری در ایران تأسیس شده است، دانشجویان ایرانی با نام «باوهاوس» و تعالیم آن آشنایی های کمابیش مختصری پیدا کرده و در مواردی حتی شناخت و آگاهی به دست آورده اند. اما اغلب آنان تلفظ «باوهاوس» را صحیح تر از «ربع رشیدی» ادا می کنند، سهل است که شاید حتی این نام به گوششان نخورده باشد. آنقدر که از «هرب لوبالین»(۳) و چند و چون آثارش سر رشته دارند، چیزی از «میرعلی تبریزی» نمی دانند. اینکه او کیست و چرا نام اش در تاریخ هنر باقی است و در چه دوره ای می زیسته و اهمیت اش از کجاست؟ اینکه «نستعلیق» یکی از نشانه های ذوق و ظرافت ایرانی است، آنقدر که گویی با دستگاه فونوگراف می توان روح غزل را در کالبد نستعلیق مجسم کرد و میرعلی تبریزی از ترکیب خط نسخ و تعلیق آن را برای نخستین بار بر پهنای کاغذ نقش کرد و چشمانش نخستین چشمی بود که نستعلیق را دید و دستانش نخستین دست هایی بودند که کرشمه این رعنای پرراز و رمز را به رقص درآوردند.
> هر قالی ایرانی یک اثر صنعتی کامل و ترکیب متعادلی از طرح و رنگ و نقش است.
در زندگی روزانه ایرانیان، باغ نقش عمده ای داشت. نقاشان ما نیز در آثار نقاشی و مینیاتور اغلب مناظر باغ می کشیدند. نقش باغ در اوایل دوره صفوی در طراحی قالی ها مرسوم شد.
یک گروه جالب از قالی ایرانی که سرشار از نقش باغ هستند، قالی هایی هستند که سطح آنها به قطعات مستطیلی که دارای درخت و گیاه است و جوی آب آنها را از هم جدا کرده است، به «قالی خیالی» موسوم و به قالی «بهار خسرو» نیز معروف بودند. تاریخ تمدن بشری گواهی می دهد که ایرانیان طی شش هزار سال عشق خود را به زیبایی نشان داده اند و در این راه خدمات بزرگی به تمدن و فرهنگ بشری کرده و «شیوه خاص ایرانی» را در هنر به وجود آورده اند. ایران به واسطه موقعیت جغرافیایی از سه تمدن و فرهنگ: چین و هند و اروپا، استفاده کرده و اندوخته هایی بر ادب و علم و هنر خود افزوده و در مقابل توانسته است آن تمدن ها را از فرهنگ خود بهره مند سازد.
ایران در تمام طول تاریخ مدنی خود، شخصیت خود را حفظ کرده و توفان های سهمگین مانند حمله اسکندر مقدونی و هجوم قبایل مغول و تاتار و تاخت و تاز اعراب نتوانسته است او را محو یا به کلی تغییر دهد، بلکه پس از هر فاجعه هولناکی، سجایای اصلی خود را بازیافته و دوباره به پا خاسته و زندگی از نو آغاز کرده است.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست