جمعه, ۲۹ تیر, ۱۴۰۳ / 19 July, 2024
مجله ویستا

لیلهٔ القدر سِرِّ شب قدر


لیلهٔ القدر سِرِّ شب قدر

شب قدر, در میان پنج شب , شب گمشده ای است و به روایتی نیمه شعبان را هم شب قدر می دانند شب قدر یک روح و یک ظرف دارد, ظرف زمان آن ایام ضربت خوردن امیرالمومنین است و اما روح آن , اصل است اگر به روح آن رسیدی اما به ظرف زمانی آن نرسیدی مهم نیست زیرا روح آن افضل از ظرف زمان آن است روح لیلة القدر فاطمه است

ای آخرین شراب جام الست یاران

وی آخرین شهاب چشم خمار جانان

در سرزمین مستان مستی فزون نمایید

دیگر نمانده باقی رعدی و برق و باران

ما بر هلال این ماه نور وصال دیدیم

برخیز ای خرافی نوری ز می برافشان

مصباح عشق روشن بی مسّ نار گردید

گویا زجاج دل شد خورشید کوهساران

القصّه عشق و مستی در کام ما روان شد

جام جهان نما بود شهد شراب قرآن

حامد زقاف قرآن پایان عشق آموخت

شاید ز سرّ نونش وجوب گیرد امکان

● سِرِّ شب قدر

لیلة القدری که مصادف شده با شب عاشورای علی سِرّی دارد :

اولا لیلة به صورت مؤنث آمده است که این تاء هم در معنای وحدت است ، هم تاء تأنیث مجازی است که به حضرت صدیقه کبری بر می گردد. روح شب قدر حضرت فاطمه است. فمن عرف فاطمة حق معرفتها هر کس به حق معرفت فاطمه را شناخت، شب قدر را می شناسد.

شب قدر، در میان پنج شب ، شب گمشده ای است و به روایتی نیمه شعبان را هم شب قدر می دانند. شب قدر یک روح و یک ظرف دارد، ظرف زمان آن ایام ضربت خوردن امیرالمومنین است و اما روح آن ، اصل است اگر به روح آن رسیدی اما به ظرف زمانی آن نرسیدی مهم نیست زیرا روح آن افضل از ظرف زمان آن است. روح لیلة القدر فاطمه است. حضرت صادق فرمودند: لیلة القدر هی فاطمه یعنی معرفت فاطمه. فاطمه یک حقیقت است. روح فاطمه می شود روح لیلة القدر هر کس آنطور که شایسته است به اندازه ظرفیت خودش فاطمه را شناخت شب قدر را می شناسد.

● بقیة الله رازق کل خلایق

این مطلب را شنیده اید که ارزاق مردم شب قدر تقسیم می شود . اولا مطمئن باشید رزق مادی ما تا ‎آخرین لحظات عمرمان معلوم است . وَ فِی السَّماءِ رِزْقُکُمْ وَ ما تُوعَدُونَ ۲ حتی تعداد جرعه آبی که می خواهی بنوشی و تعداد ثانیه هایی که در این دنیا هستی دقیقا معلوم است . پس اینکه می گویند ارزاق عباد شب قدر تقسیم می شود یعنی چه ؟ دونوع رزق داریم ، رزق مادی و رزق معنوی ، که رزق مادی معین و مشخص شده است و رزق معنوی نامشخص است.

حضرت مولا می فرمایند : من تعجب می کنم از مردم که دنبال رزقی که مشخص است روز و شب می دوند ولی دنبال رزق نامعلومشان که غیر مقسوم است و باید در اثر گدایی آن را کسب کنند نمی روند.

مردم نمی دانند اگر از صبح تا شب تلاش بکنند در آخر آن چیزی که از اول رزقشان بوده به آنها می رسد. پس آن رزق روحی و معنوی است که در شب قدر تقسیم می شود که ما فقط به خاطرهمان خلق شده ایم ، آیا من و تو برای این خلق شده ایم که از صبح تا شب کار کنیم و پولی به دست بیاوریم و بخوریم و زندگی کنیم ؟ نه و الله ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ ۳ و معرفتی بالنورانیة معرفة الله.

تمام علّت خلقت در این سه جمله گفته شده است معرفت علی همان معرفت خدا است .

رزق غیر مقسوم ما شب قدر تقسیم می شود و در دست حضرت بقیة الله حجة بن الحسن العسگری است .

حال چگونه این ارزاق تقسیم می شود؟ در بند صدم زیارت جوشن کبیر آمده است : یا منتهی همم العارفین ای انتهای آرزوی عارفان . یعنی حضرت بقیة الله الاعظم شب قدر به دلت و روحت نگاه می کند که روحت تا کدام افق را می تواند ببیند و آخرین حدی که دارد چقدر است و می گوید رزقش را تا سال آینده می گذارم که به آنجا برسد. همه این ها دست من و شما است و باید تا آنجا که می توانیم افقمان را بالا ببریم ازطرف اوهیچ بخلی نیست و او کریم و بخشنده است او بقیة الله ، ید الله و رحمة الله است ، آمده که ببخشد اما چاره چیست او تا آنجا که افقت می بیند به تو می دهد زیرا اگر بیشتر از افقت به شما بدهند دیگر نمی توانید حمل کنید و ظرفیتش را ندارید .

● آرزوی عارفین ، یک نگاه فاطمه

یک سِرّی برای عاشقان اهل بیت است که ظرفیت و افق روحی آنها را بالا می برد. حضرت حسین و صدیقه کبری رمز این سِرّ هستند. اگر دست به دامان حسین و فاطمه شدی افقت و ظرفیتت را بالا تر می برند ، دائما منتهی همم العارفین را بالا می برند ، کار به جایی می رسد که خدا اولیاء را کنار می زند و می گوید او دیگر حدی ندارد و من خودم حد آن هستم تا آنجا که می فرماید : اجعلک مِثلی او مَثلی انا اقول کن فیکون انت تقول کن فیکون . ۴

فقط از راه حسین و فاطمه می توانید به خدا برسید که سِرّ لیلة القدر است حال اگر بخواهیم همم العارفین را بالا ببریم باید به دنبال شناخت و معرفت حضرت صدیقه باشیم .

● زهرا ، نور السماوات و الارض

فاطمه کیست ؟ دراین روایت اندکی به معرفت حضرت صدیقه کبری می پردازیم:

روزی عباس عموی پیامبر که سطح افق فکری اش از دیگرعموهای ایشان پایین تر بود خدمت پیامبر می رسد و می پرسد فرق من و علی چیست ؟ ۵ مگر ما هر دو از بنی هاشم نیستیم؟ (عباس فردی ربا خوار بود که اثر این عمل در نطفه او هم باقی ماند که خاندان بنی عباس از نسل او بودند) پیامبر می فرمایند : ان الله خلقنی و خلق علیا ، خدا من و علی را خلق کرد ولا سماء و لا ارض ، نه زمینی بود و نه آسمانی ولا جنة ولا نار ولا لوح ولا قلم ، نه بهشتی بود و نه دوزخی نه لوحی بود و نه قلمی (هیچ چیز نبود غیراز نورعلی و محمد؛ آسمانهای هفتگانه بعد از نور علی و محمد خلق شد) لما أراد الله أن یخلقنا تکلم بکلمة خلق منها نورا ثم تکلم بکلمة أخری فخلق منها روحا در آن زمان که خداوند اراده خلق کرد ، تکلم به کلمه ای کرد و نور خلق شد و تکلم به کلمه ای دیگر کرد و روح خلق شد و ثم مزج النور بالروح سپس روح و نور را با هم درآمیخت و فخلقنی و خلق علیا منهما من و علی را از آن نور آفرید فلما أراد الله تعالی أن ینشئ خلقه فتق نوری فخلق منه العرش فالعرش من نوری و نوری من نور الله و نوری أفضل من العرش سپس از نور من محمد شعاعی شکافته شد و عرش از آن خلق شد و من از عرش بالاترهستم چون عرش از یکی از انوار من خلق شد ثم فتق نور أخی علی فخلق منه نور السموات سپس از شعاع نور امیرالمومنین نورانیت آسمانها خلق شد نه اینکه آسمانها خلق شد بلکه نورانیت آسمانها خلق شد وعلی بر نور آسمانها اجل است و ثم فتق نور ولدی الحسن فخلق منه الشمس و القمر از نورانیت حسن علیه السلام نورانیت خورشیدهای آسمانها خلق شد (هر آسمان شمسی دارد و علی بن موسی الرضا شمس الشموس است) .

و ثم فتق نور ولدی الحسین فخلق منه الجنة و الحور العین از نورانیت حسین علیه السلام بهشت خلق شد ، کانت الملائکة تسبح الله و تقدسه و تقول فی تسبیحها سبوح قدوس من أنوار ما أکرمها ملائکه هم که خلق می شدند شروع به تسبیح و تقدیس این انوار می کردند فلما أراد الله جل جلاله أن یبلو الملائکة خداوند می خواست ملائکه را آزمایش کند ( ملائکه از جنس نور محض هستند ) أرسل علیهم سحابا من ظلمة فکانت الملائکة لا ینظر أولها من آخرها و لا آخرها من أولها ابر تاریکی بر آنها فرستاد که ملائکه که خود نور هستند نمی توانستند جلو و عقب و بالا و پایین خود را ببینند و در ظلمت محض فرو رفتند که این ظلمت فقط در مقابل نور محض معنا می یابد ، فقالت الملائکة إلهنا و سیدنا منذ خلقنا ما رأینا مثل ما نحن فیه فنسألک بحق هذه الأنوار إلا ما کشفت عنا ملائکه دست به دعا بلند کردند که خدایا از طرف ما چه قصوری بوده است که ما را به این بلا آزمایش کرده ای ؟ از تو خواهش می کنیم به حق این انوار ما را از ظلمت خارج کنی ، فخلق نور فاطمة ع یومئذ کالقندیل در آن هنگام نور حضرت فاطمة الزهرا همچون قندیلی خلق شد و علقه فی قرط العرش و از عرش الهی این نور آویزان شد فزهرت السماوات السبع و الأرضون السبع و به نورانیت صدیقه کبری آسمانهای هفت گانه نورانی شد (قلب من و شما برای ایشان کاری ندارد) این نور، نوری نیست که ما فکر می کنیم بلکه نوری است که فرشتگان که خود نور محض هستند به سبب آن از ظلمت خارج شدند .

اگر کسی بخواهد به سّر حقیقت برسد باید نور فاطمه در قلبش بنشیند چون نورعلی که اول خلق خدا بود تمام آسمانها و زمین را فرا گرفته بود ، پس این نور با آن نور چه فرقی دارد یعنی ولایة علی بن ابی طالب حصنی باید بیایی در ولایت علی ولی علی سّر دارد و سّر علی فاطمه است ، و سِّر المستودع فیها سِّر ولایت علی ، فاطمه است و سّر عبودیت خدا ، علی است.

حالا چرا سرّ ولایت علی فاطمه است ؟ بعد از رحلت پیامبر آن جبت و طاغوت آن دومی منحوس نجس را چه کسی می توانست نشان دهد به جز فاطمه ؟

من أجل ذلک سمیت فاطمة الزهراء و به خاطر همین فاطمه ، زهرا نامیده شد زیرا به سبب او آسمانهای هفت گانه روشن شدند زهرا یعنی روشن کننده ، پیامبر اکرم نور مطلق هستند یعنی اصلا سایه نداشتند و جسمانیت ایشان هم نورانی بود ، حالا پیامبری که نور مطلق است بعد از معراج ، خدا به او می فرماید می خواهم به توهدیه بدهم او هم فاطمه است و به پیامبری که طاهر و مطهر است می فرماید باید برای حمل فاطمه چهل روز، روزه بگیری و باید چهل روز از خدیجه دوری کنی . بعد از چهل روز که پیامبر از صبح تا شب روزه دار و از شب تا صبح در حال عبادت بودند ، خداوند مستقیم نطفه و طینت فاطمه را از بهشت بدون هیچ گونه آلودگی و با لطافت مطلق به دنیا آورد ( اما نطفه پیامبر و علی از حضرت آدم سلسله وار آمد ) ۶ همان گونه که در زیارت خانم داریم : السلام علیک یا تفاحة الفردوس ، طینت آن حضرت در سیب بود ، و نطفه حضرت فاطمه با خوردن این سیب به زمین آمد .

● قاتل فاطمه ، قاتل علی

امیرالمؤمنین حقیقت محض است و تمام قضایای زندگی ایشان درس است اگر کسی شمشیر بر فرق مولا زد یعنی ضربه بر ولایت و عبودیت زده است. اولین ضربه ای که بر فرق مبارک مولا خورد در جنگ خندق به وسیله عمرو بن عبدود ملعون بود که فرق مبارک حضرت یعنی فرق ایمان و ولایت راشکافت و وقتی مولا در مقابل آن ملعون ایستاد، پیامبر فرمودند : برز الإیمان کله إلی الکفر کله ۷ همه ایمان در مقابل همه کفر ایستاد پس علی همه ایمان است .

ضربه ای که عمروبن عبدود کافر به مولا زد موجب شهادت امیرالمومنین نشد او ایمان را نکشت او فقط ایمان را زخمی کرد. اما یکی از خوارج حافظ قرآن و نماز شب خوان و کسی که پینه های پیشانی خود را با شمشیر می برید ایمان را کشت. پس ایمان را مسلمانانی که ادعای اسلام می کنند از بین می بردند.

اما نه! علی آنجا نمرد؛ حضرت علی بارها فرمودند : والله لابن أبی طالب آنس بالموت من الطفل بثدی أمه ۸ علی خیلی مرگ را دوست دارد علی با مرگ همنشین است در جنگها همیشه مرگ را دیده است. علی مرد میدان جنگ بود و از مرگ هیچ هراسی نداشت و آرزوی او بود که در میدان جنگ و جهاد شهید شود وهرگز در بستر نمیرد. علی مرد میدان است مرد احد و خندق است به محض این که ضربه شمشیر آن ملعون در مسجد بر فرق مبارک مولا خورد، فرمودند : فزت و رب الکعبه ۹ چقدر این ضربه برایم شیرین است . اما علی بیست و پنج سال قبل مرده بود علی را ضربت ابن ملجم به شهادت نرساند. علی بعد از فاطمه اش خالی شد قاتل علی ابن ملجم نبود قاتل فاطمه قاتل علی بود ، کمرعلی را داغ فاطمه خم کرد. کدام فاطمه، فاطمه ای که نور آسمانها و زمین است و تمام وجودش لطافت محض است ، فاطمه ای که نطفه اش را بعد از چهل روز روزه داری محمد از بهشت آوردند.

حالا تصور بکن بر صورت این فاطمه دست آن نا نجیب وارد شود آن وقت علی که غیرت الله است نگاه می کند و سکوت می کند و می فرماید خداوندا تو گفتی من ساکت باشم .

سلمان فارسی نقل می کند که در مسجد کنار امیرالمومنین نشسته بودیم که دیدم آن قنفذ نا نجیب وارد شد نگاه کردم به چشمان مولایم علی ، دیدم که اشک در چشمانشان حدقه زد گفتم مولای من چرا اشک می ریزی ؟ فرمود سلمان این همان نانجیبی بود که با غلاف شمشیرش بر بازوی فاطمه ام زد و تا آخر عمرش این ورم بر بازویش بود و از من می پوشاند.

● شب قدر

أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلی غَسَقِ اللَّیْلِ وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کانَ مَشْهُوداً وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَکَ عَسی أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُوداً ۱

إ ِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ ۲ ما آن را در شب قدر نازل کردیم وَ ما أَدْراکَ ما لَیْلَةُ الْقَدْرِ و چه می دانید لیلة القدر چیست؟

الحمد لله این را بارها شنیده اید که : اللیل هی فاطمه.

إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ ما آن را نازل کردیم . در همه تفاسیر نوشته اند ما قرآن را نازل کردیم و دقیقا هم همینطور است. ما قرآن را در لیلة القدر نازل کردیم وَ ما أَدْراکَ ما لَیْلَةُ الْقَدْرِ کسی نمی فهمد لیلة القدر چیست. کسی به حقیقت قرآن نرسیده که بتواند بطن قرآن را بشناسد که إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ ما قرآن را نازل کردیم در شب قدر یعنی چه؟

لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ است در روایات آمده که لیلة القدر فاطمه است ۳ این چه معنایی می دهد؟ قرآن علی است معنای این چیست ؟

سَنُرِیهِمْ آیاتِنا فِی الْآفاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ

در عالم دو نوع آیات داریم : آیات آفاقی و آیات انفسی سَنُرِیهِمْ آیاتِنا فِی الْآفاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ ۴ به زودی به آنها آیات آفاقی را و آیات انفسی را نشان می دهیم تا از مجموع آیات به حق برسند .

آیات آفاقی یعنی آسمان ، زمین، علم به جسم و بدن انسان ، کوهها و نجوم و افلاک و... که نشانه هایی هستند که در ظاهر قابل لمس هستند . علوم انفسی هم همان چیزی است که عرفا مشغول آن هستند یعنی سیر باطنی و سیر روحی یا سیر در سینه.

حال کدام یک از اینها واجب است؟ یا اصلا برای رسیدن به حق به کدام یک احتیاج داریم؟ یا اصلا به هیچ کدام احتیاج نداریم ؟

ما هر چه که می دانیم و بر زبان جاری می کنیم جز کلام قرآن و اهل بیت نیست قرآن می فرماید سَنُرِیهِمْ آیاتِنا فِی الْآفاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ روش سیر الی الله و الی الحق هم سیر آفاقی و هم سیر انفسی است که قرآن می فرماید هر دو را در کنار هم باید داشته باشیم.

افرادی هستند که به تنهایی گوشه گیری و چله نشینی می کنند یا یک عده هستند که کشکولی بر گردن ، کتابی و تسبیحی در دست دارند و می گویند خدا را در سینه ات پیدا کن! این می شود سیر انفسی که به تنهایی برای رسیدن به حق کافی نیست لَا رَهْبَانِیَّةَ فِی الْإِسْلَامِ ۵ ما شیعیان، کناره نشینی و غار نشینی نداریم ما می توانیم در متن جامعه باشیم و به سیر انفسی بپردازیم اما متاسفانه یک عده سیر آفاقی را می گیرند و سیر انفسی را رها می کنند و فقط می گویند ظاهر روایات کافیست. البته آن چیزی که در ظاهر روایت است، مهم است اما نباید فقط به ظاهر احکام و روایات اکتفا کرد، اینان فقط آیات آفاقی را می بینند و سیر انفسی را رها می کنند اما هر دو این سیرها به تنهایی ابتر است و کسی را به حق نمی رساند.

سیری که تواما سیر افاقی و انفسی باشد، انسان را به حق می رساند وَ یَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ۶ این می شود سیر آفاقی و آن ودایع که در سینه گذاشتند آنهایی که با دیدن سیر آفاقی نقد می شود همان وَ فِی الْأَرْضِ آیاتٌ لِلْمُوقِنِینَ وَ فِی أَنْفُسِکُمْ أَ فَلا تُبْصِرُونَ ۷ در زمین و در سینه هاتان و در این فطرت الهی که به همه داده شده آیات و نشانه هایی است .

ما وقتی به این دنیا وارد می شویم به اجبار یک سیر آفاقی داریم چون ناخودآگاه در عالم خارج قرار می گیریم و یک سیر انفسی داریم که بالقوه در وجود همه قرار داده شده است.

آن چیزی که در شب قدر شما را از خواب باز داشته است و در خیمه امیرالمومنین می نشاند. شما چقدر کتاب راجع به امیرالمومنین خوانده اید؟ چقدر ایشان را می شناسید؟ ممکن است خیلی کم ایشان را بشناسید اما عشق علی در وجودتان لبریز است. وقتی نام او را می شنوید این چشمه جوشان می شود. در جاهایی که مردم سواد خواندن و نوشتن ندارند وقتی نام امام حسین را می برید به پهنای صورتشان اشک می ریزند اینان حسین را از کجا می شناسند؟ هرگاه نام اباالفضل العباس ، قمر بنی هاشم را می برید تمام وجودشان خضوع و خشوع می شود، او اباالفضل را از کجا می شناسد؟ آنقدر این اسم مقدس است که هر کس مشرف به زیارت حضرت علی بن

موسی الرضا شود به او می گویند مشهدی. آیا تاریخچه زندگی امام رضا را خوانده اند؟ آیا یک مرتبه امام رضا را دیده اند؟ با حضرت رضا مصادف بوده اند؟

اما این چه عشقی است که در وجود همه نسبت به این خاندان است ؟ این همان سیر بالقوه انفسی است که در فطرت همه انسانها نهاده شده که به عالم الست بر می گردد که فقال أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ و محمد نبیکم و علی إمامکم و الأئمة الهادون أئمتکم ۸ این عهدی است که در عالم الست گرفته شده که من و شما وظیفه داریم درباره دینمان تحقیق کنیم و آنها را یاد بگیریم .

● هفت آسمان وجود

این جلسه در مورد لیلة القدر مباحثی را بیان می نماییم. اگر در قرآن دقت کرده باشید کلمه لیل و نهار و شمس و قمر و نجوم و فلک بسیار به کار رفته است.

آیا قرآن فقط به معنای ظاهر آنها تاکید داشته است که مثلا ماه نورش را از خورشید می گیرد یا... اینها در علم امروز مسائل اثبات شده ایی است پس چه چیزی در این کلمات نهفته است؟

وقتی که سیر انفسی را در کنار سیر آفاقی قرار دهید آن وقت اسرار قرآن برایتان هویدا می شود تو هم مانند آسمانها هفت آسمان در وجودت قرار داده شده، تو هم در آسمان وجودت خورشیدی داری. این حقایق در وجودت است. حضرت علی می فرمایند: تحسب أنک جرم صغیر و فیک انطوی العالم الأکبر ۹ ای انسان فکر می کنی جرم صغیری هستی؟ عالم کبیری در وجودت نهفته است .

کسانی که سیر آفاقی را رها می کنند، نمی توانند به گنجینه های انفسشان برسند چون کلیدش را در بیرون قرار دادند . کسانی که به سینه توجه نمی کنند رشدی ندارند .

در روایات معراجیه آمده که پیغمبر اکرم در آسمان اول که رسیدند یکی از انبیاء را دیدند در آسمان دوم نبی دیگری را و بدین ترتیب در هر آسمان یکی از انبیاء را می دیدند مثلا در آسمان چهارم موسی را در آسمان هفتم ابراهیم را و... اینها نظریات قدیمی نیستند، اینها به یک سری رموز اشاراتی دارد که اهلش می فهمند چیست.

برای من و تو در عالم سیری را فراهم کرده اند این علت آفرینش است ما از خاکیم و هر چه می توانیم باید گنجینه های سینه مان را نقد کنیم و از خاک به نور برسیم. از این خاک به لطافت روح برسیم. از این خاک رها شویم.اگر لذت ترک لذت بدانیدگر لذت نفس لذت ندانیدر آن عالمی که انسان از خاک رها شده لذت هایی را می چشد که به لذت های دنیا می خندد عَظُمَ الْخَالِقُ فِی أَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِی أَعْیُنِهِمْ فَهُمْ وَ الْجَنَّةُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِیهَا ۱۰حضرت امیر عالم در خطبه همام در صفات مومنین می فرمایند : آنها کسانی هستند که نقدا بهشت را می بینند، بهشتشان نقد است.

رضا ساعی شاهی


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.