شنبه, ۲۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 11 May, 2024
هشتاد نفر تلاش کردند در میلیاردر بازی نکنم
آقای شریفی نیا در کیش به من گفتند که دارند روی پروژهای کار میکنند که قرار بود امین حیایی هم در آن بازی کند ولی درگیر پروژه دیگری است و از من خواست به جای او بازی کنم. در همانجا آقای شریفی نیا به من گفت در طول این یک سال در کارت نابغه بودهای
سامان گوران از مجموعه طنز «خنده بازار» شناخته شد. کسی که یکی از چهرههای ماه رمضان دوسال قبل بود. او را بسیاری با تقلید صدا و شخصیت «رضا صادقی»، «عادل فردوسی پور»، «علی دایی» و... میشناسند. شخصیتهایی که بسیار در میان مردم جا باز کردند و در همان زمان که این مجموعه برای بار نخست روی آنتن شبکه سه رفت بسیار سر و صدا کرد. تا جاییکه حتی باعث گله و شکایت صادقی و دایی از این روش تقلید او شد. گوران جوان با استعدادی است که تا قبل از خنده بازار، نام آشنایی نداشت ولی الان خیلی گل کرده و شده نقل محافل خبری. مخصوصا از زمانی که شکایتها و انتقادهای سوژههای اصلی، رسانهای شد و گوران را به شکل عجیبی در صدر خبرها قرار داد. بعد از اینکه به خاطر اختلافاتی که با عوامل خنده بازار داشت، این مجموعه را ترک کرد، برای مدتی از تلویزیون دور شد تا اینکه با بازی در سریال «میلیاردر» دوباره به تلویزیون برگشت. سریالی به کارگردانی «علیرضا امینی» که فصل اولش تمام شده و فصل دومش در حال ساخت است. گرچه بازی گوران در این سریال چندان تعریفی ندارد اما حضورش در این سریال مخصوصا با معرفی «محمدرضا شریفینیا» به اندازه کافی سوژه خبری است تا سراغ او برویم و درباره حضورش در این سریال گفتوگو و تمام حواشی سریال، خنده بازار و حتی «نارنجی پوش» گفتوگو کنیم.
میلیاردر اولین تجربه بازیگری شما بود. به نظر خودتان توانستهاید از پس آن بربیایید؟
نظرات مردم را که میشنوم با سریال ارتباط خوبی برقرار کردهاند. به نظرم دلیلش این است که یکسری افراد به غیر از آقای شریفی نیا که بنده را به کار معرفی کردند، مثل علیرضا امینی خیلی به من کمک کردند. روزهای پیش تولید کار که همه دنبال پیدا کردن لوکیشن بودند، خود آقای امینی خیلی به من کمک کرد و میتوانم بگویم یک کلاس خصوصی بازیگری برای من گذاشت. من هم تمام تلاشم را برای درآوردن نقش کردم.
این تجربه چقدر با تجربهتان در خنده بازار تفاوت دارد؟
من در خنده بازار هم بازی میکردم. اصلا برای همین به چشم آمدم و فقط به خاطر حالت چهرهام انتخاب نشدم. اینها چیزهاییاست که دیگران میگویند. مجید مظفری چه زمانی که با هم بازی داشتیم و چه زمانی که نداشتیم از تجربیات بازیگریاش برای من تعریف میکرد که خیلی برایم موثر بود. گروه کاملا حرفهای بود و فقط من بینشان تازه وارد بودم. فکر میکنم جوانترین و باانگیزهترینشان من بودم که توانستم استفادههای لازم را از توصیههایشان ببرم که در نوع بازیام تاثیر داشت.
قاعدتا حضور در یک جمع حرفهای که شما تازه وارد آنها هستید استرس دارد. اینطور نیست؟
وقتی وارد پروژه میلیاردر شدم، هنوز گفتوگوی اولیه انجام نشده بود که نزدیک به هشتاد نفر تماس گرفته بودند با دفتر آقای امینی تا من به این پروژه نرسم. این چشم و همچشمیها باعث شد من موفقتر شوم و افراد، بیشتر از من حمایت کنند. نمونهاش خود آقای شریفینیا که گفتند حتما تو یک چیزی داری که اینهمه آدم با دفتر تماس گرفتهاند.
چه چشم و همچشمیهایی؟ آنهایی که میگویید چه کسانی هستند؟
اینها از دوستان خودم بودند. جالب است که این افرادی که تماس گرفته بودند، به آقای امینی گفته بودند این فرد، یعنی من، معتاد است، کار را خراب میکند و سر پروژه یکدفعه میرود و ازش خبری نمیشود و از این حرفها! البته این افراد توانسته بودند با همین حرفها یکی از پروژههای من را خراب کنند. وقتی سر پروژه آقای مهرجویی« نارنجی پوش» بودم، از کار کنار گذاشته شدم.
طبق خبرهایی که همان زمان منتشر شد، انگار فقط صحبتهای اولیه را با شما کرده بودند و هیچ خبری از قرارداد و اینها نبود...
اتفاقا با من قرارداد بسته بودند. رضا درمیشیان به من گفته بود که آقای مهرجویی گفته است به خاطر حاشیههایی که برایم پیش آمده، تا شروع شدن فیلمبرداری، از بسته شدن قرارداد با کسی حرفی نزنم. بعد از قرارداد، خانمیاز کافه سینما با من تماس گرفت و درباره قرارداد پرسید و من گفتم قرارداد بسته شده. همان لحظه یادم افتاد که نباید میگفتم! برای همین سعی کردم یک جوری ماجرا را درست کنم و گفتم تا آخر هفته مشخص میشود. همان زمان به آن خانم گفتم خیلی خوشحال میشوم که حتی یک بار از جلوی دوربین آقای مهرجویی رد شوم چه برسد به اینکه در کارش نقش مکمل هم داشته باشم. همین باعث شد که در آن مصاحبه تیتری زده شود با این مضمون که «اگر وقت کنم سراغ مهرجویی میروم.» بعدها قرارداد من لغو شد و حتی حامد بهداد با من تماس گرفت و درباره آن مصاحبه پرسید.
فکر میکنید چقدر از این حرف و حدیثها مربوط به عوامل خنده بازار باشد؟
اگر توجه کرده باشید گفتم که همه این افراد از دوستان قدیمیمن هستند! من فقط میتوانم مثالی بزنم که در این چند وقت و قبل از اینکه از خنده بازار بیرون بروم خیلی در این مجموعه دیده شدم. خیلیها به خاطر اینکه دیده شدم از من به تنهایی تقدیر میکردند و برای مصاحبهها از من دعوت میکردند. در این یکسال گذشته که از خنده بازار بیرون آمدم، وقتی بعضی رسانهها سراغ بچههای خنده بازار میرفتند مدام درباره من سوال میکردند و بچههای خنده بازار هم حرفهای ضد و نقیضی میزدند. شب قبل از اینکه به میلیاردر بیایم، مهدی رحمتی به من زنگ زد و گفت دیدی اینهمه خنده بازاریها پشت سرت حرف زدند ولی نتوانستند جلوی پیشرفت تو را بگیرند.
به نظر میرسد اعتماد به نفس خوبی دارید! به نظرتان آقای شریفینیا یا آقای مهرجویی که شما را برای کارشان انتخاب کردند چه نکتهای درباره شما بیشتر چشمشان را گرفته؟
آن را دقیق نمیدانم ولی علیرضا امینی به من گفت، برو ببین کجا، چه کردهای که بعد از بحث طولانی با شریفینیا، یکدفعه به من، تو را پیشنهاد میدهد و من هم بیچون و چرا قبول میکنم. من هم به امینی گفتم: من هر چیزی که در این چند وقت به دست آوردم، وقف خانوادهام کردم. ولی تا قبل از آن فرزند خوبی برای پدر و مادرم نبودم. اما بعدا کارم به جایی رسید که فهمیدم کمبودهایی برای خانوادهام گذاشتهام و فکر میکنم دعای خانوادهام باعث شده که به این موفقیت برسم.
با شریفینیا کجا آشنا شدید؟
شریفی نیا را در کیش دیدم. برای یک کار تجاری به کیش رفته بودم و همانجا با شریفینیا دیداری داشتم. همانجا پیشنهاد کار در میلیاردر را به من داد. قرار بود بعد از اینکه کارم در کیش تمام شود به خانوادهام در شمال ملحق شوم که برایشان یک ویلا گرفته بودم که تفریح کنند. ولی با آنها تماس گرفتم و گفتم نمیتوانم بیایم. فکر میکنم تاثیر همین کارهایم باشد که وقتی آقای مهرجویی من را دیدند، بدون هیچحرفی، لبخندی زدند و گفتند برای تست گریم بروم. آقای شریفی نیا در کیش به من گفتند که دارند روی پروژهای کار میکنند که قرار بود امین حیایی هم در آن بازی کند ولی درگیر پروژه دیگری است و از من خواست به جای او بازی کنم. در همانجا آقای شریفی نیا به من گفت در طول این یک سال در کارت نابغه بودهای. وقتی نقش را برای من توضیح داد به او گفتم که نقش را میشناسم و ماجرای خنده بازار را برایش تعریف کردم.
قصد ندارید دوباره به خنده بازار برگردید؟
چند وقت پیش آقای ضرغامیرا در جایی دیدم و به من گفت کارم در خنده بازار را دوست داشته. در نشستی که برای سریالهای ماه رمضان برگزار میشد، یک نشست هم برای خنده بازار برگزار شد.
در همان دوران خیلی از بچهها به من زنگ زدند و خواهش کردند که برای شرکت در نشست بروم و میگفتند مشکلاتمان به خودمان مربوط است و نباید آنها را عمومیکنیم.
من نیم ساعت به نشست دیر رسیدم. وقتی رسیدم فکر کردم میشود که مشکلاتمان حل شود. ولی وقتی رسیدم آقای شبخیز از پشت بلندگو گفت: پروژه خنده بازار بیش از هر چیزی از دست این آقا(اشاره به من) ضربه دیده است! همانجا فهمیدم که باز تنها هستم. وقتی نوبت حرف زدن من رسید بغض کرده بودم و در همان حال گفتم: من را در این پروژه تنها گذاشتهاند. خیلی خوشحالم که از من یاد کردید. ولی من از این پروژه میروم که دیگر مشکلی برای کسی پیش نیاید. بعد از نشست، آقای پورمحمدی به من گفت برای شروع جدید خنده بازار برگرد که من گفتم دیگر برنمیگردم.
پس دیگر هیچوقت در خنده بازار شما را نمیبینیم؟
نه! دیگر هیچوقت برنمیگردم!
سارا محبوبی
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
انتخابات مجلس ایران انتخابات مجلس شورای اسلامی انتخابات مجلس دوازدهم مجلس دوازدهم مجلس ستاد انتخابات کشور وزارت کشور رئیس جمهور دولت دولت سیزدهم
تهران زلزله هواشناسی سیل شهرداری تهران پلیس سازمان هواشناسی بارش باران وزارت بهداشت قتل آموزش و پرورش ازدواج
قیمت طلا قیمت دلار خودرو گاز قیمت خودرو بورس ایران خودرو هوش مصنوعی بانک مرکزی نمایشگاه نفت مالیات بازار خودرو
نمایشگاه کتاب نمایشگاه کتاب تهران کتاب تلویزیون سینمای ایران میراث فرهنگی فضای مجازی دفاع مقدس نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران سریال مهران مدیری نمایشگاه بین المللی کتاب تهران
فلسطین رژیم صهیونیستی غزه آمریکا جنگ غزه حماس سازمان ملل رفح اوکراین نوار غزه افغانستان ترکیه
پرسپولیس فوتبال استقلال لیگ برتر سپاهان رئال مادرید لیگ برتر ایران باشگاه پرسپولیس بازی لیگ قهرمانان اروپا بایرن مونیخ باشگاه استقلال
ایلان ماسک تبلیغات اینترنت ناسا اپل فیبرنوری گوگل
فشار خون چاقی آسم کبد چرب زوال عقل