چهارشنبه, ۱۹ دی, ۱۴۰۳ / 8 January, 2025
مجله ویستا

علم خدا و اختیار انسان


علم خداوند علم احاطی است كه بهمه موجودات سماوی و ارضی و بحری و برّی احاطه قیومی دارد در این علم كه عین ذات الهی بوده و بنحو حضوری می باشد زمان گذشته و حال و آینده یكسان است خداوند به همه افعال و اعمال بندگان و حتی به نیّات آنها قبل از وجود و خلقت انسان علم دارد

علم خداوند علم احاطی است كه بهمه موجودات سماوی و ارضی و بحری و برّی احاطه قیومی دارد. در این علم- كه عین ذات الهی بوده و بنحو حضوری می‏باشد- زمان گذشته و حال و آینده یكسان است. خداوند به همه افعال و اعمال بندگان و حتی به نیّات آنها قبل از وجود و خلقت انسان علم دارد. همین امر یعنی علم به حوادث آینده و افعال عباد، موهم این توهم برای برخی غل شده است تا بگویند علم الهی به وقایع آینده و اعمال انسان، موجب جبر و سلب اختیار از انسان می‏شود. زیرا اگر علم خداوند به اینكه هر كسی چه خواهد كرد واقع شود، انسان مجبور بوده و به غیر از آن چیزی كه علم خداوند به آن تعلق گرفته كار دیگری نمی‏تواند بكند و اگر علم باری تعالی غیر از آن چیزی باشد كه واقع می‏شود، این مستلزم آن است كه علم مطابق با واقع نبوده و اصلاً علم نباشد بلكه نقطه مقابل آن یعنی جهل باشد. خواجه نصیرالدین طوسی در تقریر و طرح این شبهه می فرماید: بزرگترین حجت طایفه جبریه این است كه باتفاق (ملل) خدای تعالی پیش از وجود بندگان دانست كه هر كس چه كند. اگر ممكن باشد كه خلاف آن كند، ممكن باشد كه علم خدای تعالی به آن باشد و چون ممكن نباشد كه خلاف آن كند ایشانرا هیچ اختیار نباشد.۱

آن رباعی مشهور منسوب به خیام نیز در این معنی و مضمون باشد كه:

می خوردن من نزد خدا سهل بود من می خورم و هر كه چو من اهل بود

گر می نخورم علم خدا جهل بود۲ می خوردن من حق ز ازل می‏دانست

جواب نقضی به شبهه مذكور اینست كه اگر علم به افعال موجب جبر شود در اینصورت، از آنجا كه خداوند به افعال خودش علم دارد پس افعال الهی نیز جبری است. خواجه نصیر در جواب نقضی شبهه فوق الذكر می‏فرماید: "همچنانكه خداوند افعال مردم را پیش از خلق ایشان می دانست (به اعتراف تو)، خود، افعال خود را هم پیش از آفرینش می‏دانست. پس اوتعالی را هم جبر لازم آید و هر چه جواب توست در افعال او تعالی، جواب ماست درافعال مردم ".۳ جواب حلّی مسئله نیز این است كه علم خداوند بوقوع امری، سبب وقوع آن نیست، زیرا تنافی میان اینكه چیزی ممكن باشد و بسبب اراده فاعل واجب شود وجود ندارد. خواجه در "تجرید" می‏فرماید: "ویمكن اجتماع الوجوب والامكان باعتبارین".۴ علم خدا تعلق گرفته است كه زید بااراده خود كاری انجام دهد نه باجبار. پس، از آنجهت كه علم خدا تعلق گرفته واجب است واقع شود اما، واجب نیست علم خدا سبب وقوع آن باشد. بلكه ذاتا ممكن است و هرگزتنافی میان این دو نیست كه چیزی ممكن باشد و بسبب اراده فاعل واجب شود. ملاصدرا این پاسخ را غیر صحیح می داند؛ زیرا قول به تابعیت علم از معلوم فقط در علوم انفعالیه، حادث و جریان داردودرقضای‏ربانی جاری‏نمی‏باشد زیراكه‏علم‏الهی سبب وجود اشیاءاست و سبب تابع مسبَّب نمی‏باشد.۵ امام خمینی(ره) نیز می‏گوید: علم خدای تعالی به نظام اتّم مبدأ و منشأ آن نظام است و تعلّق علم خداوند به معلومات، مبدأ آنهاست و معلوم تابع علم است برخلاف علوم انفعالیه كه علم تابع معلوم است بلكه علم و اراده و قدرت در خداوند بحقیقت واحده بسیطه موجود است و وجود صرف، صرف الكمال است و قدرت در خدا نظیر قدرت در انسان نیست كه نسبت به فعل و ترك مساوی باشد زیرا كه واجب الوجود بالذات ، واجب الوجود از * اگر علم به افعال موجب جبر شود در اینصورت، از آنجا كه خداوند به افعال خودش علم دارد پس افعال الهی نیز جبری است. جمیع جهات است و استواء نسبت، جهت امكانی است كه در ذات بسیط واجب، محال است بلكه قدرت او نیز نظیر اراده احدی التحقق است و آندو عین علم به نظام اتمّ است. بنابراین، نظام كیانی تابع علم عنائی است. تابعیت علم از معلوم، شأن علوم انفعالی است نه علم خداوند تعالی كه علم فعلی است و فعل محض است. بنابراین، جوابی كه در این مورد گفته شده مبنی بر اینكه "علم الهی، علت فعل بنده نیست"، درست نمی‏باشد. زیرا این شأن علوم انفعالی است و پاسخ شبهه آنست كه در مسئله "امر بین الأمرین" بیان شده است. توضیح آنكه؛ علم و اراده خداوند كه بر نظام هستی تعلق گرفته بگونه علّی و معلولی است و به "علّت" در عرض "معلول"، و یا به معلول مستقیما و بدون واسطه تعلق نگرفته است تاگفته شود انسان در افعالش مضطّر است. اول چیزی را كه خدا خلق كرد حقیقت بسیطه روحانیه‏ای بود كه با وحدت خود واجد تمام كمال و جمال بود و با این حقیقت آنچه را كه قلم الهی از كائنات می‏بایست بنویسد نوشت و قضای الهی تمام شد، اما چون نظام وجود ذاتا و صفتا و فعلاً در ذات حق مستهلك است او هر روز در آفرینش است.۶ بنابراین، حقیقت عقل مجرد و روحانیت بسیطه- كه در روایات ما به نور پیامبر اكرم(ص) تعبیر شده است- بلاواسطه از خداوند صادر شده و آن عین تعلق محض به باری تعالی است و شأن تعلق او نظیر تعلّقات متصوره ما نیست و بین آنچه از او صادر می‏شود و آنچه از خداوند صادر می‏شود نسبت واحده‏ای برقرار است. زیرا مناط بینونت، ماهیت است و بین او و خدای تعالی هیچ عزلت و جدایی نیست زیرا خدای تعالی صرف وجود است و ماهیت ندارد. اما دیگر موجودات و معالیلشان چنین رابطه‏ای ندارند. پس انسان با آنكه فاعل مختار است سایه فاعل مختار است و فاعلیتش سایه فاعلیت خداست. "و تا خدا نخواهد شما نخواهید خواست". بنابراین، علم عنایی خداوند كه منشأ نظام كیانی است منافاتی با اختیار انسان ندارد بلكه آنرا تأكید نیز می‏كند. امام خمینی(ره) پس از آنكه طریقه جبر و تفویض را ابطال می‏نماید مذهب حق را در "امر بین الامرین" می‏داند. ایشان موجودات امكانی را مؤثر می‏داند ولی نه بطور استقلال؛ موجودات همانگونه كه در اصل وجود مستقل نیستند بلكه ربط محضند، صفات و آثارشان نیز مستقل نیست. بنابراین، فعل ممكن نیز با آنكه فعل اوست در عین حال فعل خدا نیز هست. پس، جهان از آنجهت كه ربطِ صرف و تعلق محض است ظهور قدرت و اراده و علم و فعل اوست و این همان مسئله "امر بین الامرین" است. یعنی مشیت ممكن، ظهور مشیت خدا و عین ربط و تعلق به مشیت خداست.۷ یك عمل اختیاری كه از انسان صادر می‏شود و طبق اراده و خواست او انجام می‏یابد از جهتی واجب و از جهت دیگر ممكن است. اگر آنرا از طرفی در نظر بگیریم كه تمامی شرایط وجود یافتنش از علم و اراده و آلات و ادوات صحیح و ماده‏ای كه فعل بر روی آن واقع می‏شود و نیز شرایط زمانی و مكانی‏اش هم موجود باشد چنین فعلی ضروری الوجود و واجب الوجود است و این فعلی است كه گفته می‏شود اراده ازلیه خدا بر آن تعلق گرفته و مورد قضا و قدر است و اگر از طرفی ملاحظه شود كه همه شرایط یاد شده مورد نظر نباشد و تنها فعل با یكی از آن شرایط مانند فاعل سنجیده شود البته در اینصورت فعل نامبرده ضروری نیست بلكه ممكن است و از حدّ امكان تجاوز نمی‏كند. پس، یك فعل اگر از لحاظ اول ضروری باشد لازمه‏اش این نیست كه از لحاظ دوم نیز ضروری الوجود باشد. اراده الهیه به فعل انسانها تعلق می‏گیرد. اما با همه شئون و خصوصیات وجودیش كه یكی از آنها ارتباطش * بنظر امام خمینی(ره) نظام كیانی تابع علم عنایی است و تابعیت علم از معلوم، شأن علوم انفعالی است نه علم خداوند تعالی كه علم فعلی و فعل محض است.با علل و شرایط وجودش می‏باشد.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.