جمعه, ۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 24 January, 2025
مجله ویستا

احساس فقر و نهادینه شدن فقر


احساس فقر و نهادینه شدن فقر

انقلابات همه دنیا در یک هدف اشتراک وثیقی دارند و آن زدودن فاصله طبقاتی است

انقلابات همه دنیا در یک هدف اشتراک وثیقی دارند و آن زدودن فاصله طبقاتی است. فاصله بین طبقه حاکمان و طبقه مردم عادی مهمترین شکاف و دلیل برای وقوع یک انقلاب است. نارضایتی خلق از محرومیت‌ها و فقر یکی از پارامترهای ارزیابی وقوع یک انقلاب است که به شکاف طبقه حاکم و محکوم قوت می‌بخشد. فاصله طبقاتی که به محرومیت و احساس فقراکثریتی از جامعه می‌انجامد چنان انزجاری را دامن می‌زند که مردم حاضر نیستند هیچ بقایی از گذشته را در حال ببینند. در ایران نیز این پارامتر توسط نظریه پردازان مهمی مورد تحلیل قرار گرفته و برخی از این نظریه‌پردازان، انقلاب اسلامی ایران را ناشی از احساس محرومیت و فقر مردم می‌دانند که در کنار دیگر متغیرها به شکل‌گیری انقلاب دامن زد. اما انقلاب ما با آموزه‌های اسلامی‌اتفاق افتاد .

آموزه‌هایی که به خلق بیش از سایر مکاتب دینی- سیاسی بها می‌دهد و هیچ گونه فاصله و تبعیض طبقاتی را نمی‌پذیرد و در اساس چنین فاصله ای را در همه حوزه‌ها مخصوصا اقتصادی و سیاسی نفی و نامشروع قلمداد می‌کند. حضرت امیر در اعتراض به تبعیضی که به نفع حضرت تمام می‌شد با شخص یهودی و پذیرفتن حکم محکمه ای عادلانه را می‌توان سندی دانست در نفی تبعیض بین شخصیتی معصوم و مردی عادی. انقلاب اسلامی ما نمونه ای از آن همه انقلابی بود که در جهت کاهش فاصله طبقاتی و کاستن از احساس فقر شکل گرفت. اما سوال امروز این است که آیا به آن هدف که در انقلاب به آن می‌اندیشیدیم دست یافته ایم؟ آیا با گذشت سه دهه از عمر انقلاب عدالت در طبقات مختلف جامعه و متناسب با شأن هر طبقه برقرار شده است؟ آیا احساس فقر از مردم رخت بربسته است یا فقر جامه ای دیگر بر تن کرده و تغییر چهره داده است؟ آیا فاصله طبقاتی از بین رفته و همه مردم به نسبت درآمد توان خرید مایحتاج اولیه و ثانویه خود را دارند؟ واقع آن چیزی است که امروز شاهد آنیم و رضایت بخش نیست.

آنچه که امروز گریبان اقتصاد ما را گرفته نه دست استکبار است و نه دست مردم عادی. گرانی‌هایی که یک شبه اتفاق می‌افتد ناشی از ضعف مدیریتی دولت است و نه مردم در این گرانی نقش دارند و نه عاملان استکبار. مردم عادی وقتی نقشی در تولید ندارند و اساسا ذهنیت اقتصادی ندارند چگونه می‌توانند در گرانی‌های امروز جامعه نقش داشته باشند؟ وقتی دولت متکی به انرژی‌های طبیعی است و خود متولی توزیع کالا و ثروت هست مردم چگونه می‌توانند در بی ثباتی بازار نقش داشته باشند؟ پس مردم نقشی نخواهند داشت وقتی که نه خصوصی سازی شکل گرفته و نه نهادهای اجتماعی که بتوانند هم در امر تولید شرکت داشته باشند و هم در امر نظارت بر بازار. و اینگونه مردم ناتوان در مواجهه با بحران‌های اقتصادی هستند و نه تنها به احساس فقر آنها دامن می‌زند و حتی فقر را به مرحله ای می‌رساند که نهادینه می‌شود. فساد بزرگ مالی اخیر در این راستا قابل تحلیل است. مردم مشارکت در عرصه‌های تولیدی و اجتماعی نداشتند و کنترل نظارتی از مردم سلب شده بود و عده ای خاص در طول چند سال توانستند میلیاردها پول اختلاس کنند و خاطر مردم را آزرده سازند. اما اگر همین مردم در صحنه بودند و فرصت و امکانی برابر برای طبقات مختلف جامعه می‌بود که به سمت متعالی‌تری گام بردارند شاهد شکل گیری فساد نبودیم.

پس مردم نه تنها نقشی در گرانی و بی ثباتی بازار ندارند بلکه مشارکت آنها راه را بر هرج و مرج اقتصادی می‌بندد. اما حاکم بودن چنین تفکریکنواخت و بدون انعطافی بر جامعه منجر می‌شود مردم در امور زندگی خود مشارکت نداشته باشند. بنابراین زمانی جامعه دچار احساس فقر می‌شود که توانایی نقش بازی کردن در اجتماع خود را نداشته باشد و این امید به زندگی را کاهش می‌دهد و توانایی رقابتی صحیح برای بهبود وضع مالی و اجتماعی را از افراد جامعه سلب می‌کند و دو راه پیش پای افراد جامعه قرار می‌گیرد. یا از مجاری کاذب سعی می‌کنند فاصله طبقاتی خود را کاهش دهند و یا در وضعیت فعلی خود می‌مانند و سعی می‌کنند خود را با حداقل درآمد و معیشت راضی نگه دارند. این مورد از دید جامعه شناختی قابل تحلیل است و جامعه شناسان رابطه مستقیمی بین خشونت و وضعیت اقتصادی خانوارها می‌بینند که پرداختن به آن از حوصله این نوشته بیرون است.

با این همه چیزی که امروز نیاز جامعه است اصلاح «تفکرمدیریتی» در کشور است و نه اصلاح ضعف مدیریتی و این مهم، هم از شکل گرفتن گروه‌های مافیایی در کشور جلوگیری می‌کند و هم کنترل بازار را از دست عده‌ای خارج می‌سازد و اساسا تفکری را جایگزین می‌سازد که هم به مشارکت مردم در امر تولید بها می‌دهد و هم قائل به جامعه‌ای مدنی است که بتواند پاسخگوی کارگر، دانشجو، معلم، کشاورز، خانه دار و... در مواقع بی ثباتی در بازار و اقتصاد باشد که تاثیر مستقیمی براین اقشار و طبقات مختلف می‌گذارد. راه غلبه بر نهادینه شدن فقر و بی ثباتی اقتصادی از گذرگاه چنین تفکری می‌گذرد وگرنه تا دولت متولی باشد و گرانی‌ها و فاصله طبقاتی باشد گذر از احساس فقر به نهادینه شدن فقر با سرعت بیشتری اتفاق می‌افتد که برای هر جامعه‌ای بنیان برافکن خواهد بود.

نویسنده : مهدی راستی