سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

طلاق منفورترین حلال


طلاق منفورترین حلال

در مقاله حاضر نویسنده با بررسی برخی آمارهای تکان دهنده درباره میزان افزایش طلاق در ایران و جهان, به تحلیل زمینه های بروز طلاق از دیدگاه قرآن می پردازد و از آن به عنوان آخرین راهکار و منفورترین حلال خداوند یاد می کند که با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم

در مقاله حاضر نویسنده با بررسی برخی آمارهای تکان دهنده درباره میزان افزایش طلاق در ایران و جهان، به تحلیل زمینه های بروز طلاق از دیدگاه قرآن می پردازد و از آن به عنوان آخرین راهکار و منفورترین حلال خداوند یاد می کند که با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

● از بین رفتن قباحت طلاق

بی گمان طلاق، مبغوض ترین حلال خداوند است. از این رو به عنوان آخرین سازوکار در زندگی مشترک از سوی خداوند تشریع شده تا زندگی های به بن بست رسیده را به شکلی دیگر سامان دهد. آموزه های قرآنی زمانی به مسئله طلاق پرداخته که هیچ یک از راه های دیگر چون عفو و بخشش دوطرف، حکمیت و داوری خانوادگی و مانند آن نتوانسته است اختلافات میان زن و شوهر را حل و فصل کند و به زندگی مشترک تداوم دهد.

در روزگاری نه چندان دور، هر خانواده ایرانی از شنیدن نام طلاق، لرزه بر اندامش می افتاد و خانواده ها به هیچ وجه تن به این حلال خدا نمی دادند و می کوشیدند تا به هر شکلی شده، زندگی مشترک را حفظ کنند. حتی هر یک از دو طرف زندگی زناشویی از بسیاری از حقوق شرعی و طبیعی خود می گذشت تا بنیان خانواده را حفظ کند. این مسئله زمانی اهمیت بیش تری می یافت که فرزندانی در این میان به سبب طلاق در وضعیت بحرانی قرار می گرفتند و آینده آنان به شدت تحت تأثیر جدایی پدر و مادر در معرض خطر قرار می گرفت.

درباره یکی از مراجع تقلید معروف دهه های اخیر نقل می کنند که او زنی بدزبان و تندخو داشت، به گونه ای که حتی شاگردان و مقلدان آن مرجع، از شیوه رفتاری زن به شدت انتقاد می کردند. با این همه، آن مرجع بزرگوار حاضر به طلاق زن نشد؛ زیرا آن را آزمونی برای خود می دانست و ترس این داشت که اگر طلاق دهد و با فرد دیگری ازدواج کند، آن فرد به سبب همین بدزبانی و تندخویی، وی را کتک بزند و بیازارد.

این درحالی است که در جامعه امروز اندک اندک قباحت بسیاری از رفتارها و نابه هنجاری ها ریخته شده و همانند غیرمسلمانان، نخستین راهکار و سازوکار برای حل اختلافات طلاق قرار می گیرد و پدر و مادرهای دو طرف به سادگی با آن کنار می آیند و حتی تشویق و ترغیب به این عمل می کنند. بدین ترتیب با جامعه ای روبه رو می شویم که عنصر هرج و مرج خانوادگی، بیماری های روحی و روانی در میان جوانان، اباحه گری، فساد و فحشای خیابانی و مانند آن افزایش می یابد و خانواده های سالم نیز به سبب گسترش زنان مطلقه، تهدید به فروپاشی می شوند.

● عبور از مرز هنجارها

افزایش طلاق در زندگی هزاره سوم در ایران درحالی مرز هشدار را رد کرده است که بنا به گفته معاون قضایی رئیس کل دادگستری تهران، ۸۲ درصد طلاق های کشور در سال ۸۵ توافقی بوده است. براساس آمارهای به دست آمده تا سال ۷۹ رشد طلاق در ایران سیری آرام و تقریبا ثابتی را طی می کرده است، اما از سال ۸۰ طلاق با سیر صعودی چشمگیری در ایران مواجه شده است.

بنابر گزارش های منتشر شده، ۸۰ درصد طلاق هایی که در مجتمع قضایی خانواده انجام می شود به درخواست زنان و حدود ۴۰ درصد مربوط به درخواست طلاق زنانی است که تازه ازدواج کرده اند یا در دوره عقد هستند یا سابقه ۳ سال زندگی مشترک را با زوج دارند، همچنین براساس گزارش منتشر شده از سوی نماینده قوه قضاییه، در سال ۸۵ بیشترین مراجعه دعاوی خانوادگی در کل کشور، دعوی طلاق توافقی با ۹۳۰۷۵ مورد بوده است، در چنین شرایطی با ادامه روند صعودی بحران انفجار آمار طلاق، اضمحلال نهاد خانواده چندان دور از انتظار نیست.

در همین حال ایونا گزارشی جالب از نسبت ثروت و طلاق می دهد. این گزارش می نویسد: نتایج بررسیهای تازه نشانگر افزایش روزافزون روند طلاق در میان خانواده های ثروتمند در شهر تهران است، به گونه ای که ۶۸ درصد کسانی که در یک تالار مجلل پایتخت ازدواج کرده بودند، ظرف کمتر از یکسال از یکدیگر جدا شده اند.

به گزارش سرویس اجتماعی خبرگزاری زنان ایران «ایونا»، از مجموع ۳۵۰ مورد ازدواج های صورت گرفته در یک تالار مشهور جشن و میهمانی در منطقه فرمانیه در شمال تهران در سال ۸۶، تعداد ۲۳۸ مورد آن ظرف کمتر از یکسال منجر به طلاق شده است.

این موضوع زمانی فاش شد که مسئولان تالار تصمیم گرفتند از کسانی که ظرف یکسال اخیر در تالار آنها مراسم عروسی خود را برگزار کرده بودند، برای شرکت در جشن یکسالگی زندگی دعوت کنند اما بیشتر مهمانان آنها پاسخ دادند که زندگی شان حتی یکسال هم دوام نداشته و آنها تاکنون از هم جدا شده اند.

گزارش ایونا حاکی است طی یکسال گذشته بیش از ۳۵۰ مراسم ازدواج در تالار مشهور فرمانیه برگزار شده و هزینه برگزاری هر یک از این مراسم از ۱۵۰ میلیون تومان هم فراتر بوده است.

برای این وضعیت بحرانی در جامعه ایرانی علل و عوامل چندی را بیان کرده اند که می بایست در یک تحلیل و تبیین میدانی، همه آن ها بررسی و میزان تاثیر متغیرات آن مشخص شود. با این همه از آن جایی که این مشکل به نوعی جهانی است. تحقیقات میدانی در کشورهای دیگر نشان می دهد که یکی از عوامل افزایش طلاق، ابزارهای ارتباطی جدید از جمله تلفن همراه و اینترنت می باشد. آمار نشان می دهد که انگلیسی ها در زمینه استفاده از اینترنت و تلفن همراه برای برقراری روابط عاشقانه با جنس مخالف و خیانت به همسرانشان پیشتاز هستند و همین امر باعث شده که طی ۷ سال گذشته نرخ طلاق در انگستان روز به روز افزایش یابد.

بر طبق آمار منتشر شده از سوی اداره آمار ملی انگلستان در سال ۲۰۰۳ میلادی ۱۵۳۴۹۰ مورد طلاق در این کشور به ثبت رسید که نسبت به سال ۲۰۰۲ دقیقاً ۵۷۵۵ مورد افزایش یافته است. کارشناسان این مرکز معتقدند که خیانت به همسر به خاطر گسترش اینترنت و افزایش تعداد سایتهای دوست یابی و امکان تبادل مخفیانه email و SMS طی سالهای اخیر به شدت افزایش یافته است.

این ها تنها نمونه های کوچکی است که هر از گاهی از طریق رسانه های همگانی مطرح می شود. همین مقدار به خوبی وضعیت حاد و بحرانی جوامع بشری را بیان می کند که آثار آن تخریب خانواده و تبدیل نسل آینده به انسان هایی با رفتارهای بیمارگونه و هنجارشکنانه می باشد.

خداوند هنگامی که به بررسی و تحلیل علت نابودی جامعه حضرت نوح (ع) می پردازد به نکته بسیار جالب در تاثیر محیط اجتماعی و خانواده ها در تغییر وضعیت هنجاری و فطری نسل ها اشاره می کند. در آیه ۲۷ سوره نوح خداوند در بیان تعلیل حضرت(ع) برای نابودی قوم خود می فرماید: انک ان تذر هم یضلوا عبادک و لا یلدوا الا فاجرا کفارا. خداوندا اینان را نابود کن و اثری از ایشان بر جا مگذار؛ زیرا ایشان بندگانت را گمراه می کنند و جز فاجر و کافر نمی زایند.

این در حالی است که آیات قرآنی به صراحت تبیین کرده است که انسان بر فطرت پاک آفریده می شود و خداوند هر انسانی را براساس اعتدال میان خوبی و بدی آفریده است تا خود انتخاب کند؛ اما در این آیه حضرت نوح(ع) می فرماید که قوم و جامعه اش جز کافر و فاجر نمی زایند؛ به این معنا که محیط خانوادگی و اجتماعی به گونه ای است که از نظر عقیده، کودکانی کافر و از نظر رفتار، کودکانی فاجر و بدکار تربیت می یابند.

در یکی از گزارش ها که در دانشنامه جهانی در اینترنت آمده در کشور کانادا ۳۵ درصد خانواده به شکل عریان در خانه زندگی می کنند و در یکی از ایالات آن این درصد به بیش از ۶۵ درصد رسیده است. در چنین جامعه ای کودک از همان زمان به دنیا آمدن با محیطی آلوده و به دور از هنجارهای عقلانی انسانی رشد می کند و کفر و فجور در میان آنان به عنوان امری طبیعی و فطری جلوه می کند.

در حال حاضر، وضعیت اجتماعی در ایران متاثر از جامعه جهانی، به سمت هنجارشکنی به ویژه در میان تحصیل کرده ها و کسانی که با رسانه ها و ابزارهای پیشرفته سروکار دارند، حرکت می کند.

آمارها و تحقیقات هم چنین نشان می دهد که در جامعه ایرانی، تغییر شیوه های همسریابی در سال های اخیر، توقعات و خواسته های بی جا و فزاینده زوجین، تفاوت دیدگاه های آنها نسبت به مفهوم زندگی و خانواده، عدم شناخت کافی و مناسب از اوضاع و احوال فرهنگی و شخصیتی یکدیگر، روابط عاطفی و عاشقانه قبل از ازدواج، آزادی های بی حد و مرز پیش از آن و محدودیت های زندگی زناشویی، فراهم بودن همه شرایط برای فرزندان و محدود شدن آزادی و امکانات در زندگی مشترک و مانند آن، از مهم ترین عوامل درخواست طلاق از سوی زوجین است. از سوی دیگر اعتیاد که از عوامل انهدام خانواده است و همچنین بیکاری و ترک انفاق نیز به عنوان یکی از علل بیان شده است که درصد آن نسبت به عوامل پیش گفته به ویژه در خانواده های ثروتمند کم تر است.

● زمینه های طلاق در تحلیل قرآنی

قرآن هنگامی که به دلایل طلاق در جوامع می پردازد می کوشد تا به علل واقعی طلاق توجه دهد تا این گونه، همه علل تشریع حکم طلاق معلوم شود و هم این که علل واهی و توجیهات باطل، شناخته شود؛ زیرا بسیاری از طلاق ها براساس دلایل و ادعاهای واهی صورت می گیرد.

یکی از دوستان نگارنده که به امر قضاوت خانواده اشتغال داشت به نکته ظریفی اشاره می کرد و آن این بود که ریشه بسیاری از طلاقها که هیچگاه بطور علنی بیان نمی شود، عدم وجود رابطه مناسب زناشویی و جنسی میان زن و شوهر است وی معتقد بود بسیاری از زوجین نمی توانند شرایط را برای ارتباط درست و مناسب جنسی فراهم آورند و توقعات و انتظارات یکدیگر را برآورده سازند. این گونه است که احساس کمبود عاطفی و مهر و محبت و عدم ارضای جنسی مناسب، به اشکال دیگر که قابل طرح در جامعه باشد به عنوان علل و دلایل توجیهی طلاق مطرح می شود.

از این رو قرآن در آیات بسیاری به مسأله روابط جنسی میان زن و شوهر توجه ویژه ای مبذول داشته است و به خلوت های سه گانه در طول شبانه روز برای برطرف کردن نیازهای عاطفی و روحی و جنسی به عنوان یک وظیفه و تکلیف شرعی توجه داده است.

عدم توجه به نیازهای روحی و عاطفی و جنسی طرفین می تواند به عنوان مهم ترین عامل و علت اصلی اختلافات موردتوجه قرار گیرد؛ زیرا هر یک از زوجین پیش از ازدواج، تفکر و اندیشه ای دیگر نسبت به همسر داشتند و از آن جایی که در جوامع امروزی به سبب آسان شدن روابط دختر و پسر، زمینه های پاسخ گویی به نیازهای روحی و عاطفی فراهم تر است، جوانان امید دارند که پاسخ کامل و تمام تری پس از ازدواج از همسر خویش داشته باشند. این درحالی است که شرایط خانوادگی و زندگی مشترک، فراغ بال و آسایش پیشین را از میان بر می دارد و هر یک از زوجین مشغول به امور دیگری می شوند که اکنون به عنوان امر با اهمیت تر مطرح شده است.

اشتغال به کار و تحصیل درآمد بیش تر و تهیه خانه و ماشین و امور دیگر، موجب می شود که به نیازها و خواسته های عاطفی و روحی کم تر پاسخ داده شود و در بسیاری از کسانی که حرص درآمد و پول بیش تر دارند، اصولاً پاسخ مناسب داده نشود. در برخی از انتقادات این معنا همواره مورد تأکید بوده است که در شرایط زندگی کنونی چگونه می توان خلوت های سه گانه ای را برای همسران فراهم آورد درحالی که هر یک در گوشه ای از شهر مشغول تحصیل درآمد هستند و تنها در لحظات کوتاهی و آن هم خسته و کوفته در کنار هم می باشند. کار و اشتغال همسران همزمان با هم به این مسأله بیش از پیش دامن می زند.

پس عدم پاسخ گویی به نیازهای عاطفی و احساسی و جنسی می تواند به عنوان عامل اصلی و مهم ترین مشکل و علت اختلافات و در نتیجه بروز طلاق مطرح شود. خداوند در آیه۳۷ سوره احزاب به داستان زندگی مشترک زیدبن حارثه فرزند خوانده پیامبر(ص) و زینب دختر عمه آن حضرت اشاره می کند که علت اصلی طلاق، عدم پاسخ گویی به نیازهای عاطفی و احساسی و جنسی زید بوده است؛ زیرا زید برده آزاد شده پیامبر(ص) و از اقشار پست اجتماعی جامعه مکه بود؛ این درحالی است که زینب از اشراف و طبقات عالی جامعه بشمار می رفت. ازدواج آن دو تنها به سبب پذیرش ولایت پیامبر(ص) از سوی زینب و حکم قطعی آن حضرت(ص) بود. این ازدواج دیری نپایید؛ زیرا پس از برطرف شدن نیازهای جنسی، زندگی آنان با مشکل مواجه می شود و زید که خود را از طبقه اجتماعی پایین تر می یابد نمی تواند به گونه ای با خود کنار آید که زندگی با زنی اشرافی را ادامه دهد. آیات قرآنی تبیین می کند که مشکل از سوی زید بوده است و هرگز نگاه تحقیرآمیز از سوی زینب وجود نداشته است هرچند که در آغاز با اصل ازدواج مخالف بوده است ولی پس از آن، می کوشید تا زندگی مشترک خود را به شکل خوبی مدیریت کند.

قرآن در این آیه گزارش می کند که پیامبر(ص) پس از درخواست طلاق از سوی زید به میانجیگری رومی آورد و می کوشد تا با کدخدا منشی و حکمیت خانوادگی، مسأله را حل و فصل کند؛ (نساء آیه۳۵) ولی زید خواهان طلاق بود و در نهایت با همه تحکم و فرمانی که حضرت(ص) به زید می دهد و از وی می خواهد تا زن خویش را نگه دارد ولی او زیربار نمی رود. از آیه به دست می آید که رفتار زید برخلاف زینب، رفتاری درست نبوده است.

هشدار پیامبر (ص) به زید برای ترسیدن از خدا از آن روست که طلاق امری زشت است و اصل در زندگی مشترک، حل و فصل امور با حفظ احسان و عدالت و تقوا و عفو می باشد. این درحالی است که دامن زدن به اختلافات و کشاندن مسأله به سوی طلاق، امری به دور از تقوای الهی می باشد.

از نظر زید زندگی مشترک وی با زینب نمی توانست پاسخ گوی نیازهای عاطفی و احساسی او باشد و شاید مشکلات جنسی را نیز به دنبال داشت ولی از ظاهر آیه برمی آید که او به سادگی می توانست نیازهای جنسی خویش را برطرف سازد و رفتار زینب در این حوزه هیچ مشکلی نداشت. مشکل از خود زید بود که تفاوت طبقاتی موجب می شد تا نتواند ارتباط کامل و درست عاطفی و احساسی با همسرش برقرار کند.

خداوند در آیه ۲۲۸ سوره بقره عدم رعایت حقوق همسر را به عنوان یکی دیگر از علل و عوامل زمینه ساز گرایش به طلاق در میان همسران مطرح می کند: زیرا بسیاری از همسرانی که خواهان طلاق می شوند، از عدم مراعات حقوق زناشویی شکایت دارند این حقوق می تواند شامل حقوق مالی و مادی و جنسی و عاطفی باشد.

هر انسانی حقوق طبیعی و ابتدایی دارد که به سبب عنصر حیات برای او ثابت می شود. افزون بر این عنصر ازدواج نیز حقوقی را در کنار تکالیف برای او ثابت می کند که اگر به این دو دسته از حقوق پاسخ مناسب داده نشود و یا ضایع گردد، عامل اختلاف و جدایی خواهد بود.

اگر شوهری از همسرش توقع و انتظاری دارد و آن را حق خود می شمارد و تکلیفی بر گردن زن خویش، در مقابل، برای زن نیز حقوقی است که به عنوان تکلیف برعهده شوهر می باشد. بنابراین در برابر هر حقی، تکلیفی است، چنان که در برابر هر تکلیفی، حقی ثابت است. عدم مراعات حقوق از سوی هر یک از همسران می تواند عدم مراعات تکالیف از سوی دیگری را به دنبال داشته باشد. از این رو خداوند از همسران می خواهد تا حقوق دیگری را رعایت کنند تا آنان نیز به نوبه خود به تکالیف خویش اقدام کنند.

البته خداوند چون نظام خانواده را براساس عنصر عواطف و احساسات طبیعی و غریزی تعریف می کند، بیش از آن که به حقوق توجه دهد و برآن تأکید کند، بر عامل احسان و عفو توجه می دهد؛ زیرا نظام خانوادگی که بر پایه مهر و محبت و احساس و عاطفه شکل گرفته و برای پاسخ گویی به این بخش از نیازهای بشری به وجود آمده، نمی تواند تنها بر پایه حقوق و قانون و تکالیف قوام یابد. از این رو احسان و عفو و گذشت به عنوان مبنای اصلی بنیاد خانواده مطرح شده است؛ چون انسان تنها در سایه احسان و عفو و گذشت است که می تواند به آرامشی دست یابد که هدف ازدواج و مقصود آن است.

خداوند در آیه ۲۸ سوره احزاب یکی از مهم ترین علل و عوامل زمینه ساز طلاق را دنیاطلبی همسران معرفی می کند، زیرا بسیاری از کسانی که به سوی طلاق کشیده می شوند، انسان هایی هستند که تعریف درستی از مفهوم زندگی ندارند و از نظر بینش و نگرش در وضعیت خوبی قرار ندارند.

کسانی که نسبت به هستی و خدا از بینش درستی برخوردار نمی باشند؛ در نگرش های خویش نیز رفتارها و کردارهایی را به نمایش می گذارند که بازتاب همان بینش های نادرست و ناقص می باشد.

دنیاطلبی زمانی شکل می گیرد که انسان آخرت را فراموش کند و یا از آن غافل گردد واصالت را به دنیا و مظاهر زودگذر و زینت های ناپایدار آن بدهد. انسان با آن که می بیند مال دنیا به سادگی ازدست می رود و هرگز خوشبختی را برای کسی فراهم نمی آورد و یا می بیند که چگونه زیبایی های ظاهری و صورت های زیبا، چروکیده و زشت می شود و اندام از جمال می افتد؛ با این همه ناپایداری در دنیای اطراف خود، باز به سوی دنیا و زینت های آن گرایش می یابد.

این گرایش به دنیاطلبی زندگی را بر همسران سخت می کند و اجازه نمی دهد تا از شرایط موجود بهترین بهره و سود را برند. غرغر کردن های پیاپی می تواند هردو را خسته کند و از یک دیگر بیزار گرداند. اگر هریک از همسران گرفتار دنیاطلبی باشند و به حقوق زناشویی دیگری بی توجهی کنند، شرایط برای طلاق و بحران در روابط زناشویی فراهم می آید. بنابراین تغییر در بینش ها و نگرش های این دسته افراد ضروری است تا نظام خانواده حفظ شود.

● طلاق، آخرین راهکار

با آن که خداوند در آیاتی چند در قرآن، به تشریع و حلیت طلاق اشاره می کند ولی افزون بر این که شرایط آن را سخت می گیرد و برای اجرای صیغه طلاق دو عادل با ویژگی های خاص را شرط می کند تا امر ازدواج- برخلاف دوره معاصر که به صورت توافقی و غیابی و از طریق دادگاه بی حضور دو طرف، انجام می گیرد- باقی و برقرار بماند و زندگی مشترک از هم نپاشد، از طلاق به عنوان آخرین سازوکار و راهکار یاد می کند. از این رو در روایت به عنوان مبغوض ترین حلال در پیشگاه خداوند یاد شده است.

از جمله در منابع اهل سنت این روایت نبوی آمده: ابغض الاشیاء عندالله الطلاق و یا ابغض الحلال عندالله الطلاق (سنن ابو داود الطلاق(۲۱۷۸)، سنن ابن ماجه الطلاق (۲۰۱۸). اما در منابع شیعی از امام صادق(ع) روایت است که: ما من شیء ابغض الی الله عزوجل من بیت یخرب فی الاسلام بالفرقه (کافی، ج۵، ص ۳۲۸) هیچ چیز نزد خدای عزوجل منفورتر از خانه ای که با جدایی ویران شود نیست.

آیات ۱۲۸ تا ۱۳۰ سوره نساء طلاق را به عنوان آخرین راه برای شکستن بن بست اختلافات مسالمت ناپذیر خانوادگی برمی شمارد. به این معنا که اگر همه راه ها نتیجه نداد و حکمیت و ترس از قیامت و تقوای الهی و عفو و گذشت و احسان و مانند آن کاری را پیش نبرد، آن گاه است که طلاق به عنوان مبغوض ترین حلال الهی می تواند این بن بست را بشکند؛ زیرا دیگر این زندگی نمی تواند شرایط خوبی برای رشد و تعالی همسران و حتی فرزندان باشد و موجب می شود که هر دو طرف از فضل و رحمت الهی محروم شوند. بنابراین برای این که روند طبیعی دوباره در زندگی ایجاد شود و حتی کودکان در شرایط بهتر به دور از بگومگوها و اختلافات و دعواهای شبانه روزی پدر و مادر باشند، طلاق مطرح می شود.

این ها بخشی از آیات مربوط به طلاق و مسایل آن بود که در این حوصله امکان طرح و تبیین آن براساس آموزه ها و تحلیل قرآنی فراهم گردید.

محمدرضا دربندی