سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

رسانه ها چگونه به سلطه گران خدمت می کنند


رسانه ها چگونه به سلطه گران خدمت می کنند

تکنولوژی فن آوری , اگر چه یک روند طبیعی در روش زندگی غربی است اما باید دانست که این به معنای آن زیرساخت اطلاعاتی در اشکال نوین اجتماعی که دنیل بل جامعه شناس آمریکایی از آن یاد می کند و یا برخی نظریه پردازان پست مدرن, از جمله ایهاب حسن, از آن به مفهوم خلف دانش در دوران معاصر برداشت می کنند, نیست

تکنولوژی (فن آوری)، اگر چه یک روند طبیعی در روش زندگی غربی است اما باید دانست که این به معنای آن زیرساخت اطلاعاتی در اشکال نوین اجتماعی که دنیل بل (جامعه شناس آمریکایی) از آن یاد می کند و یا برخی نظریه پردازان پست مدرن، از جمله ایهاب حسن، از آن به مفهوم خلف دانش در دوران معاصر برداشت می کنند، نیست. دلیل آن هم بسیار ساده است؛ به این معنا که اطلاعات و دانش به خودی خود یک ارزش و یک غایت است در حالی که تکنولوژی پیش از هر چه یک ابزار در جهت نیات و اهداف کاربر می باشد. به بیان دیگر و از زبان ارسطو؛ علت وجودی دانش، خود دانش است یا به تعبیری علت آن علت غایی است. اما علت تکنولوژی، علت فاعلی و بسته به خواست و هدفی است که در جهت آن بوجود آمده و به کار گرفته می شود.

برای مثال تکنولوژی جدید به کار رفته در عرصه نظامی و تولید جنگ افزارهای مدرن، یا فن آوری های حوزه علوم دیجیتال و عرصه رسانه که همگی به نحوی عامل استیلاء و از خودبیگانگی علمی و فرهنگی جوامع در حال توسعه و در کل انسان به معنای عام و همه جانبه آن می شود. به این ترتیب این ساده لوحی است که همچون «حسن» یا دیگر نظریه پردازان پست مدرن، ذات تکنولوژی را در این برهه از تاریخ انسان همسان یا جایگزین با ذات دانش پنداشت و یا آن را عامل نوین سازماندهی در ساز و کار مشترک جوامع برای ایجاد یک نظم جهانی نوین قلمداد کرد، زیرا واضح است که پست مدرنیسم نیز مانند هر شکل فرهنگی دیگر در جهت تبیین یک نظام تمامیت خواه عمل می کند. چیزی که تا پیش از این، در چهارچوب فرهنگی پیشین یا آنچه اصطلاحاً مدرنیسم نامیده می شد حالتی یکه، آشکار و واضح داشت و با ریتمی ساده و طبیعی پیش می رفت، اینک چند وجهی و متکثر، و پنهان و مرموز و با شدت و سرعتی باور نکردنی عمل می کند.

این شدت و سرعت را بیش از هر کجا در حوزه اقتصادنوین می توان مشاهده کرد، جایی که مدهای روز، لحظه به لحظه می آیند و می روند و البته حوزه قدرت با ابعاد سیاسی و فرهنگی آن که همیشه هم جهت با زیربنای اقتصادی بوده و هست، در پی اقتصاد، متأثر از این شدت و سرعت می باشد. شدت و سرعتی که مفهوم آن را به خوبی در تعبیر منتقد فرهنگی معاصر- جیمسون- و در ارتباط با تکنولوژی می توان دریافت؛

«گزارش ما به نوبه خود به بررسی خصلت های مقوم پست مدرنیته خواهد پرداخت که عبارتند از: نوعی سطحی بودن جدید، که هم در «نظریه» معاصر و هم در یک فرهنگ کاملا جدید تصاویر و نمودهای مصنوعی تداوم پیدا می کند... گونه کاملا جدیدی از زمینه عاطفی- که آن را «شدت ها»۱، می نامم... و ارتباطات عمیق و بنیادی همه این ها با یک تکنولوژی کاملا جدید که به نوبه خود چهره ای است از یک نظام اقتصادی جهانی کاملاجدید...»۲

جیمسون با تعابیر «مصنوعی» و «غیرطبیعی» برای توصیف این تکنولوژی جدید، ادامه می دهد: «نگرانم که مبادا این «غیر» [طبیعی] با شتاب زدگی بیش از حد تکنولوژی قائم به ذات تلقی شود، زیرا می خواهم نشان دهم که خود تکنولوژی در این جا نمودی از چیز دیگر است. با این حال تکنولوژی به خوبی می تواند علامت اختصاری مفیدی باشد برای مشخص کردن آن قدرت عظیم و به طور انسانی ضدطبیعی و کار مرده انسانی انبار شده در ماشین های ما- قدرتی بیگانه شده، و به تعبیر سارتر غایت متضاد عمل با لختی و بی حرکتی.»۳

برای درک بهتر مفهوم شدت در تکنولوژی، در غیر طبیعی یا مصنوعی شدن یا ساختن عمل و اندیشه انسان، یا به تعبیر اگزیستانسیالیستی و سارتری آن، بیگانگی و بیگانه سازی انسان- از اصالت (واقعیت) وجودی خویش- بواسطه تکنولوژی. مثالی می آورم.

آیا تا به حال پیش آمده یا امتحان کرده اید که صحنه های یک فیلم یا یک نمایش یا حتی لحظات عادی زندگی، چطور و چقدر به همراه موسیقی باورپذیرتر و واقعی تر- از واقعیت- به نظر می رسند؟ عیناً همین کارکرد را برای تکنولوژی نیز می توان در نظر داشت. تکنولوژی نیز مانند موسیقی قادر به واقعی نشان دادن مفاهیم و پدیده هایی است که در حالت عادی غیرواقعی و کذب اند. ارسطو معتقد است که؛ موسیقی باز نمود روح طبیعت است (برخلاف هنرهای تجسمی که باز نمود جسم طبیعت می باشند.) و بنابراین از هر هنری به طبیعت و انسان نزدیک تر است و البته حقیقت نیز همین است. موسیقی به جهت فرم و ساختار، بی نهایت نزدیک و مشابه ذهن انسان عمل می کند. فرم های موسیقایی نظیر؛ فواصل کوچک و بزرگ، اصوات بالا رونده و پایین رونده، شدت و ملایمت، تندی و کندی و... بسیار شبیه به عملکرد ذهن انسان در ارتباط با درک مفاهیم و پدیده های پیرامونش مانند؛ بدی و خوبی، عشق و نفرت، خشم و آرامش، گرمی و سردی و از این دست تقابلات می باشد و به همین دلیل موسیقی با ایجاد حالت خلسه در عملکرد ذهن انسان، فهم و درک انسان را عمیقاً متأثر می سازد (و حتماً به همین دلیل در آیین و تشریفات مذهبی اقوام بدوی موسیقی به همراه بعضی اعمال جادویی همواره جایی ثابت داشته است). تکنولوژی نیز با کارکردی مشابه، دارای همین خاصیت جادویی و سحرکنندگی یا به اصطلاح بودریار فتیشیسم ۴ می باشد.

اما میان موسیقی و تکنولوژی تفاوتی هم هست و آن اینکه، موسیقی (البته نه هر نوع موسیقی که امروز در بازارهای جهانی برای ترویج سکس و بی بند و باری ساخته و عرضه می شوند) همان طور که ذکر شد بازنمود روح (طبیعت و ذهن انسان) است و در نتیجه موجب نزدیکی انسان به اصل و طبع خود می شود و به عبارت دیگر- و به قول نیچه- موسیقی و در کل هنر خود حقیقی ترین حقیقت اند، زیرا هنر دروغی است که خود گویای دروغ خویش است و بدین جهت موجب از خود بیگانگی و فریب انسان نمی شود اما تکنولوژی، نه تنها به دلیل ابزاری بودن خود موجب دور شدن انسان از اصالت خویش می شود که به سبب تکرار و تکثیر و به تعبیر فرانکفورتیان- و به ویژه آدرنو- تکنیکی (شرطی) و ابزاری کردن عقلانیت، انسان را تبدیل به شیء متکثر یا همان الگوی ابژه واری می کند که به زعم بودریار به انسان ارزش مبادله ای می دهد و بدین سان ارزش ذاتی و واقعی انسان را در خود نابود و مضمحل می سازد.

اما برای درک ارتباط تکنولوژی و مفهوم شدت نهفته در آن با رسانه و کارکرد سیاسی- اقتصادی آن، باید این پرسش را مطرح کرد که این شدت غیرطبیعی در واقعی نشان دادن پدیده هایی که در حقیقت کذب و فریبی بیش نیستند یا به عبارت بهتر این روند بیگانه سازی (انسان با اصالت و واقعیت) پیش از هر کجا در چه اموری خود را نمایان می سازد؟ چنانچه با دقت به این پرسش پاسخ دهیم، به سادگی می توان به کارکرد تکنولوژی در حوزه رسانه، یعنی جایی که ابعاد سیاسی و فرهنگی در جهت منافع اقتصادی نظام سلطه تلاقی می یابند، پی برد. در حقیقت این غیرطبیعی- در حوزه رسانه و وانمود (بازسازی) وقایع- به گونه ای است که بودریار با هوشمندی خاص خود از آن به وانموده ۵ و حاد واقعی ۶ نام می برد. بدین سان عملکرد رسانه ها به کمک شدت تکنولوژیکی در جهت دهی به افکار توده و ساخت جهانی خاص و قرنطینه- که تنها در جهت هژمونی۷ حاکم و نه بیان واقعیات موجود باشد- علی رغم تمام تنوع طلبی، کثرت گرا و متواضع نمایاندن پست مدرنیسم، در فرهنگ و سیاست، خود پیش از هرچه به خیابانی یک طرف می ماند. خیابانی که به رغم تمام علامت ها و نشان های آزادی، هرگز در آن جایی و مجالی برای بازگشت یا حتی توقف وجود ندارد.

«رسانه... با پیش کشیدن همه فرآیندهای ناممکن مبادله، همواره مانع از واکنش می شود... به عبارت دیگر، رسانه خود خیابانی یک طرفه است... بودریار در بحث از قدرت چنین خیابان یک طرفه ای تنها اشاره ای گذرا به وضعیت جوامع بدوی می کند که در آنها، قدرت به کسانی تعلق می یافت که می بخشیدند و راه دریافت (پاسخ) آن را می بستند.»۸

بدین ترتیب ماهیت مشترک «رسانه» و «تکنولوژی» در تشدید و تلقین اندیشه، به مثابه کالا و مصرف روزافزون آن، هر دوی این مقولات را به عنوان ابزاری در جهت استمرار سلطه نظام حاکم درمی آورد و در واقع هر دوی آنها دو روی یک سکه اند. باید توجه داشت که در اینجا، هم رسانه و هم تکنولوژی همانند مصرف کنندگان آنها از ماهیت اصلی خود خارج شده و هدفی بغیر از ارتباط و اطلاع دهی و دانش و آگاهی بخشی در پیش می گیرند که نتیجه این امر همانا از خودبیگانگی توده، سطحی گری و مصرف روزافزون ایدئولوژی و اندیشه نظام سلطه در قالب یک نیاز و یک کالای فرهنگی است.

م.حمیدی

پی نوشت:

۱-Intensities

۲-کهون. لارنس، از مدرنیسم تا پست مدرنیسم (۱۳۸۴)، ویراستار فارسی: عبدالکریم رشیدیان، تهران، نی، چاپ چهارم، صفحه .۵۷۸

۳-همان، صفحه ۵۸۰ و .۵۷۹

۴-(جادو پنداری) Fetishism

۵-Simulation

۶-Hyper reality

۷-واژه ای که منتقد مارکسیست ایتالیایی، آنتونیو گرامشی، برای توصیف سلطه نظام سرمایه به کار می برد.

۸-جی لین. ریچارد، ژان بودریار (۱۳۸۷)، ترجمه: مهرداد پارسا، تهران، فرهنگ صبا، صفحه .۳۶