دوشنبه, ۱ مرداد, ۱۴۰۳ / 22 July, 2024
مجله ویستا

سیری در تاریخ زندگانی امام صادق ع


سیری در تاریخ زندگانی امام صادق ع

در سال ۱۱۴ق, امام محمد باقر ع توسط هشام مسموم شد و به شهادت رسید و امام صادق ع رهبری تشیع را به عهده گرفت

در سال ۱۱۴ق، امام محمد باقر(ع) توسط هشام مسموم شد و به شهادت رسید و امام صادق(ع) رهبری تشیع را به عهده گرفت.

امام ششم(ع) نیز با توجه به فرصت به دست آمده همان سیاست پدر را در پیش گرفت و به تحكیم مبانی تشیع پرداخت تا جایی كه مكتب شیعی به عنوان «مكتب جعفری» شهرت پیدا كرد.

نیمه اول دوران امامت امام صادق(ع)، بهترین دوران رهبری تشیع جهت بسط افكار و اندیشه‌های شیعی است. این مدت ۲۲ساله، كه از اواسط حكومت هشام تا ابتدای حكومت عباسیان به طول انجامید، فرصتی مناسب برای شیعه بود. بعد از مرگ هشام (۱۲۵.ق) حكومت به ولید بن یزید بن عبدالملك رسید. سبك‌سری او به حدی بود كه روزی قرآن را گشود و با دیدن آیه «و استفتحوا و خاب كل جبار عنید. من ورائه جهنم و یسقی من ماء صدید»؛(۱) قرآن را هدف قرار داد و به سوی آن تیراندازی كرد.(۲)

حكومت ولید بیش از یك سال دوام نیاورد و تا سال ۱۳۲ق، سه خلیفه دیگر به قدرت رسیدند كه مروان آخرین آنها بود و سرانجام، حكومت امویان ساقط شد و ابوعباس، حكومت عباسیان را بنیان نهاد. در این دوره به دلیل فساد داخلی بنی امیه و جنگ قدرت، امام صادق(ع) با آرامشی خاص به تبیین مبانی مكتب اهل بیت پرداخت.

جهاد فكری امام(ع) چنان موج آفرید كه ۴۰۰۰ نفر پای درس ایشان می‌نشستند و از وی روایت می‌كردند و اینها كسانی هستند كه شناسایی شده و اسامی آنها جمع آوری شده است.(۳) امام(ع) غیر از تربیت فقیه و راوی و مورخ، متكلمانی را تربیت كرد كه با صاحبان مكاتب دیگر در حضور امام به مناظره می‌نشستند كه مهم‌ترین آنها عبارت بودند از: حمران بن اعین، محمدبن نعمان، هشام بن سالم .(۴)

امام صادق(ع) در این دوره به بسط تفكر شیعی پرداخت و مبانی اندیشه امامت را برای مردم بیان كرد.(۵) تفكر شیعی چنان گسترده شده بود كه در اقصی نقاط جهان اسلام، شیعیان اظهار وجود می‌كردند.

امام(ع) آشكارا بر تحریم همكاری با حكومت‌های ستمگر تأكید می‌كرد و می‌فرمود: «همكاری با والیان ستمگر و كارگزاران آنها از رئیس تا دون پایه‌ترین آنها حرام است. كار برای آنها حرام است؛ كسب با آنها حرام است؛ همكار آنها به عذاب الهی مبتلا می‌شود، چه كم و چه بسیار؛ زیرا در حكومت ستمكاران، حق پایمال و باطل زنده می‌شود...»(۶) بیشترین روایاتی كه دلالت بر حرمت همكاری با حكومت‌های ستمكار دارد از زبان امام صادق(ع) نقل شده است.(۷)

امام صادق(ع) برای نفوذ در اركان حكومت به بعضی از شیعیان اجازه ورود به حكومت را داد.(۸) از این رو، این نكته كه «همكاری با حكومت‌ها حرام است مگر در مورد احقاق حق و ابطال باطل و تقیّه» از زمان امام صادق(ع) در شمار نظریات معروف شیعه قرار گرفت.

امام صادق(ع) در این دوره، شیعیان را از رفتاری كه موجب مشروعیت بخشیدن به حكومت‌ها باشد بازداشت. رجوع به دستگاه قضایی طاغوت را ممنوع و قاضی مجتهد، و شیعه عادل را با انتخاب طرفین دعوا، جانشین قضات رسمی كرد و حكم قاضی شیعه را نافذ و اطاعت از آن را واجب دانست.(۹)

امام‌(ع) مسأله را آن قدر مهم و جدی دانست كه فرمود: «اگر قاضی حكومت، به حق حكم كند، شیعیان حق استفاده از حقوق خودشان را ندارند».(۱۰) در این زمان، شیعه دستگاه قضایی مستقلی به وجود آورد و از مراجعه به سازمان‌های قضایی حكومتی خودداری كرد.

یكی از مسایلی كه موجب نوعی استقلال برای شیعیان شد، مسأله خمس بود؛ چون یكی از موارد مصرف خمس، «ذوی القربی» یا اهل بیت بودند. از این رو به ملاحظات سیاسی، این مسأله در جهان اسلام كنار گذاشته شده بود ولی از زمان امام محمد باقر(ع)، مجدداً احیا شد و امام صادق(ع) نیز وكلایی را برای دریافت خمس در شهرهای مختلف منصوب كرد. این وكلا به امور شرعی شیعیان نیز رسیدگی می‌كردند.(۱۱)

شیعیان با پرداخت خمس، از پرداخت مالیات به حكومت منع می‌شدند. هم چنین دستگاه رهبری می‌توانست با خمس دریافت شده، مشكلات شیعیان را برطرف كرده و نوعی استقلال مالی به شیعه اعطا كند.

● دوره اختناق جدید علیه شیعه

این دوره، از تثبیت قدرت عباسیان (۱۳۶ق) در دروه دوم زندگانی امام صادق(ع) شروع و تا مرگ هارون الرشید (۱۹۳ق) ادامه داشت. در سال ۱۳۲ق، مروان، آخرین خلیفه اموی به دست عباسیان به قتل رسید و ابوعباس سفاح، سرسلسله عباسیان به حكومت رسید. عباسیان در پرتو شعار «اهل بیت» به قدرت رسیدند.(۱۲)

به همین جهت وقتی كه سر مروان اموی را نزد ابوعباس آوردند، سر به سجده‌ای طولانی نهاد و سر برداشت و رو به سر برنده مروان گفت:«خداوندی را سپاس می‌گویم كه خون‌خواهی مرا در مقابل خانواده‌ات بی انتقام نگذاشت. دیگر از مردن غمی ندارم. در مقابل خون حسین بن علی و فرزندان علی دویست نفر از امویان را به هلاكت رساندم. در مقابل زیدبن علی، استخوان‌های هشام را به آتش كشیدم».(۱۳)

یكی از كسانی كه در به قدرت رسیدن عباسیان در عراق بسیار مؤثر بود، حفص بن سلیمان معروف به« ابوسلمه خلال» بود. ابوسلمه، نوعی گرایش شیعی داشت. او در ابتدا تصمیم داشت خلافت را به اولاد علی(ع) برگرداند،(۱۴)

اما بین اولاد عباس و فرزندان امام علی(ع) مردد بود. به همین دلیل دو نامه نوشت: یكی به عبدالله بن حسن بن حسن(ع) و یكی به امام صادق(ع) تا با آنها بیعت كند.(۱۵) امام صادق(ع)، با درایت خویش می‌دانست كه ابوسلمه شیعه علوی استواری نیست، اما عبدالله بن حسن، بدون دقت نظر، پیام وی را پذیرفت و همین امر باعث بدبینی عباسیان و كشته شدن عبدالله و فرزندانش شد. امام صادق(ع) در حضور پیك، نامه ابوسلمه را سوزند و به وی گفت:«ابوسلمه، شیعه كسی دیگر است».(۱۶)

پیش بینی امام صادق(ع) به واقعیت پیوست؛ زیرا هنوز پیك ابوسلمه به كوفه نرسیده بود كه ابوسلمه با ابوعباس بیعت كرد و نیروهای خود را در اختیار وی گذاشت.(۱۷) همین تزلزل ابوسلمه باعث شد ابوعباس به او شد و با نظر ابومسلم خراسانی او را به قتل رساند.(۱۸)

یكی دیگر از ایرانیانی كه موجب به قدرت رسیدن عباسیان شد ابومسلم خراسانی بود. اگرچه وی به اهل بیت علاقه‌مند بود، اما از لحاظ مرامی جزء شیعیان عباسی بود كه معتقد بودند امامت از محمدبن حنفیه به پسرش ابوهاشم رسیده است و ابوهاشم امامت را به محمدبن علی بن عبدالله بن عباس وصیت كرده و پس از او ابراهیم، معروف به امام و بعد از وی ابوعباس امام است؛(۱۹) اما عباسیان به این سردار هم ترحمی نكردند و به دست منصور، دومین خلیفه عباسی به قتل رسید.

پی نوشت ها

۱. ابراهیم/۱۵ و۱۶.

۲. مسعودی، اثبات الوصیه، ج،۳ ص۲۲۸.

۳. شیخ مفید، الارشاد،ج،۱ ص۱۷۹.

۴. همان، ص۱۹۵.

۵. ر.ك. به: اثبات الوصیه، ص۱۸۳.

۶. ابن شعبه حرانی،تحف العقول، ص۳۴۷.

۷. ر.ك. به: شیخ حر عاملی،وسائل الشیعه، ج،۱۲ ص۱۲۷-،۱۴۵ باب ۴۲ (تحریم معونه الظالمین).

۸. همان، ص ،۱۵۰ روایت اول.

۹. همان، ص۲۱۸ (باب شرط ایمان و عدالت و حرمت مراجعه به قضات جور).

۱۰. همان، ص،۴ روایت ۴.

۱۱. شیخ حسین نوری، كتاب الخمس، ص۵۸۳.

۱۲. محمد جواد مغنیه، الشیعه والحاكمون، ص۱۳۹.

۱۳. اثبات الوصیه، ص۲۷۱.

۱۴. ر.ك. ابن قتیبه دینوری، الامامه والسیاسه، ج،۲ ص۱۶۲.

۱۵. اثبات الوصیه، ص۲۶۸.

۱۶. همان

۱۷. همان.

۱۸. الامامه والسیاسه، ص۱۶۵.

۱۹. ابن خلدون،مقدمه،ج،۱ ص۳۷۳.

۲۰. شیخ كلینی، اصول كافی،ج۱، ص۳۷۸.

۲۱. اربلی،كشف الغمه،ج،۲ ص۲۰۸.

۲۲. ر.ك. به :تحف العقول ،ص۳۲۵.

۲۴. كشف الغمه،ج،۲ ص۱۹۷.

۲۵. علامه مجلسی،بحارالانوار، ج،۴۷ ص۱۶۵.

۲۶. الامامه والسیاسه، ص۱۸۶.

۲۷. اثبات الوصیه، ص۳۱۰.

۲۸. ابن اثیر،الكامل، ج،۵ ص۵۳۰.

۲۹. همان، ص۵۳۶.

۳۰. ر.ك. ابولفرج اصفهانی،مقاتل الطالبیین،ترجمه رسولی محلاتی وعلی اكبرغفاری، صص

۲۶۳-۲۲۱.

۳۱. الكامل،ج،۵ ص۵۴۴.

۳۲. همان، صص۵۷۱-۵۶۰.

۳۳. مقاتل الطالبیین، ص۳۲۵.

۳۴. تاریخ شیعه، ص۹۹.

۳۵. اثبات الوصیه، ص۱۹۶.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.