سه شنبه, ۲ مرداد, ۱۴۰۳ / 23 July, 2024
مجله ویستا

تجزیه و تحلیل پدیده خودکشی با اتکاء بر نظریات حوزه آسیب شناسی اجتماعی


تجزیه و تحلیل پدیده خودکشی با اتکاء بر نظریات حوزه آسیب شناسی اجتماعی

گستردگی و فراگیر بودن مفهوم کجروی, ارائه تعریفی مشخص و ثابت از آن را با مشکل مواجه نموده است نظریه پردازان مختلف, تعاریف گوناگونی از این مفهوم کرده اند که صرفنظر از تفاوتهای جزئی, تقریبا ً همگی در این امر متفق القولند که کجروی به رفتاری اطلاق می گردد که با هنجارها و انتظارات جامعه مغایر و نا همنوا باشد

● مقدّمه :

گستردگی و فراگیر بودن مفهوم کجروی، ارائه تعریفی مشخص و ثابت از آن را با مشکل مواجه نموده است. نظریه پردازان مختلف، تعاریف گوناگونی از این مفهوم کرده اند که صرفنظر از تفاوتهای جزئی، تقریبا ً همگی در این امر متفق القولند که کجروی به رفتاری اطلاق می گردد که با هنجارها و انتظارات جامعه مغایر و نا همنوا باشد.

با توجه به اینکه کجروی از ابتدا در کلیه جوامع بشری وجود داشته و عموما ً موجد مشکلات و ناهنجاریهای اساسی در جامعه می گردد ، پرداختن به این پدیده و بررسی و تبیین همه جانبه آن از اهمیت شایانی برخوردار است.

نظریه پردازان گوناگون با توجه به ساخت فکری و جهت گیری تئوریک خویش، کجروی را از منظرهای مختلفی مورد بحث و بررسی قرار داده اند که گاها ً به علت افراط در گرایشات فکری و چارچوب های نظری خاص، در هر یک از تئوریها تنها به یک یا چند جنبه محدود از این پدیده پرداخته شده و جنبه های دیگر آن مورد غفلت قرار گرفته است؛ در حالیکه کجروی ، مفهومی جامع الجهات بوده و برای درک و تبیین صحیح و کامل آن می بایست بدون سوگیری و یا جزم اندیشی، کلیه زوایای آن مورد توجه قرار گیرد.

از جمله مواردی که در جامعه نوعی نقض هنجار به شمار رفته و به سبب پیامد خاص آن ، از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است ، پدیده خودکشی می باشد.

امیل دورکیم ، خودکشی را " هر نوع مرگی که نتیجه مستقیم یا غیر مستقیم کردار مثبت یا منفی خود قربانی است که به نتیجه آن آگاه بوده است. " تعریف می کند. به بیان ساده تر ، می توان خودکشی را " اقدام آگاهانه برای پایان دادن به زندگی خود " تعریف نمود.

خودکشی نیز همانند سایر کجرویها ، مورد توجه و عنایت بسیاری از نظریه پردازان قرار داشته و از ابعاد گوناگون بدان پرداخته شده است. در مقاله حاضر ، با تفکیک میان رویکردهای جامعه شناختی و روانشناختی تبیین کجروی ، پدیده خودکشی از منظر ساختی – کارکردی ( نظریه بی هنجاری ) ، تضاد ، و الگوی نارسایی شخصیت بررسی می شود.

در ابتدا لازم به نظر می رسد که موضع کلی تبیینهای جامعه شناختی و روانشناختی مشخص گردیده و سپس در سطحی خردتر به بررسی پدیده خودکشی ، طبق الگوها و رویکردهای زیرمجموعه این تبیینهای پرداخته شود.

به طور کلی ، تبیینهای جامعه شناختی با تأکید بر نقش اساسی محیط اجتماعی ، بروز رفتارهای کجروانه را عمدتا ً به ساخت اجتماعی ، موقعیتهای اجتماعی و نیز گروههایی که فرد به آنها تعلق دارد نسبت داده و پدیده کجروی را محصول نیروهای اجتماعی و فرهنگی خارج از افراد می دانند.

در مقابل ، تبیینهای روانشناختی کجروی ، با قائل شدن به تفاوتهای فردی انسانها و شیوه های خاص تفکر و احساس آنان درباره رفتار خویش ، بروز اختلالات شخصیتی و رفتارهای غیر متعارف را ناشی از همین تفاوتها معرفی کرده و نیز گرایش افراد به کجروی را معلول برخی مؤلفه های روانشناختی نظیر فقدان تعلق و وابستگی ، تمایل به خطر کردن و ... می دانند.

الگوی بی هنجاری که تحت تبیینهای جامعه شناختی و زیر مجموعه رویکرد ساختی – کارکردی قرار می گیرد ، بیان می نماید که بر اثر وقوع تغییرات و تحولات کلان اجتماعی ، مبانی نظم کهن دچار تزلزل شده و آشفتگی و سرگردانی در عرصه اجتماع ایجاد خواهد گردید. به عبارت دیگر ، در نتیجه وقوع تحولات ساختاری و دگرگونی نظم اجتماعی ، معیارهای روشن هدایت کننده رفتار و نیز موازین دقیق و واضح تشخیص ارزش از ضد ارزش در جامعه از بین رفته و نوعی سردرگمی و نابسامانی در سطح فردی و اجتماعی حاکم خواهد گردید. در این شرایط ، الزامات اجتماعی و فشارهای کنترل کننده وجدان جمعی سست گردیده و نوعی بی هنجاری ( آنومی ) در جامعه حکمفرما می شود که موجد اقدام افراد به کجروی می گردد.

پدیده خودکشی برای نخستین بار توسط دورکیم ، جامعه شناس فقید فرانسوی به صورت علمی در کتابی با همین عنوان مورد بررسی قرار گرفت. دورکیم که می توان او را بنیانگذار الگوی بی هنجاری در تبیین کجروی دانست ؛ در این اثر ماندگار خویش، خودکشی را به عنوان واقعیتی اجتماعی مطرح نموده و آن را محصول بی هنجاری در جامعه می داند. به اعتقاد دورکیم ، تحولات و نوسانات شدید اقتصادی که اصلی ترین عامل وقوع پدیده آنومی در یک جامعه محسوب می شود ، با تضعیف و از بین بردن نظام ارزشی و هنجارهای اجتماعی ، موجب می گردد که افراد مقتضیات وجدان جمعی را نادیده گرفته و دست به اعمال کجروانه ای نظیر خودکشی بزنند.

از جمله الگوهای تبیینی جامعه شناختی دیگر در باب کجروی ، تبیین کلاسیک مبتنی بر تضاد می باشد. به طور کلی تئوریهای تضاد ، منکر وجود وفاق و همبستگی در جامعه بوده و با قائل شدن به طبقات فرا دست ( بورژوازی ) و فرو دست ( پرولتاریا ) که هر یک به گونه ای در زمینه سیستم تولیدی جامعه سهیمند ( بورژوازی مالک ابزار تولید و پرولتاریا فاقد مالکیت این ابزار و تولید کننده اصلی جامعه ) ، پیوسته تضاد و تعارضی را میان منافع افراد جامعه تشخیص می دهند.

مهمترین اندیشمند این مکتب و منتقد اصلی نظام سرمایه داری ، کارل مارکس می باشد. وی در این خصوص معتقد بود که در جوامع سرمایه داری ، نظام اقتصادی کنترل همه جنبه های زندگی افراد را بر عهده داشته و افراد جامعه را به اقشار فقیر و غنی تقسیم می کند. این پدیده قشر بندی اجتماعی ، وفاق و همبستگی جامعه را از بین برده و موجد اختلاف میان اقشار مختلف و تضاد و ناهمگونی منافع آنان می گردد.

به منظور تبیین پدیده خودکشی تحت چارچوب تئوری مبتنی بر تضاد مارکس ، می بایست ماهیت و ساخت نظام سرمایه داری را مهمترین عامل در ایجاد آن محسوب نمود. چنانکه گفته شد ، در سیستم تولید سرمایه داری ، به علت وجود مالکیت خصوصی و نیز ایجاد ارزش افزوده توسط پرولتاریای مولد و مصرف آن توسط بورژوازی غیر مولد ، شکاف و اختلاف طبقاتی عمیقی میان گروههای اجتماعی ایجاد می گردد.

چنین نظام قشربندی ، افراد را در سلسله مراتب مختلف ثروت و قدرت و منزلت قرار داده و بدین وسیله دسترسی طبقات پایین را به منابع و امکانات مادی ، محدود می سازد. این نابرابری و محدودیت ، موجب بروز احساس بی عدالتی در افراد طبقات پایین اجتماع گردیده و این احساس به صورت واکنشهای کجروانه ای که خودکشی یکی از مهمترین آنهاست ، بروز می نماید.

از سوی دیگر، از خود بیگانگی و متحقق نشدن خلاقیت و هویت انسانی در فرآیند کار که از جمله ویژگی های سازمان کار در نظام سرمایه داری می باشد ، نیز می تواند افراد طبقه کارگر ( پرولتاریا ) را به سوی خودکشی سوق دهد ؛ چرا که انگیزه افراد در این سیستم ، به واسطه عدم تحقق یافتن خویشتن و از خود بیگانگی در فرآیند کار ، از بین رفته و در نهایت وضعیتی از احساس پوچی را در آنان پدید می آورد که یکی از مهمترین علل اقدام به خود کشی می باشد.

اما شاید اصلی ترین استنباطی که می توان از تئوری مارکس در تبیین خودکشی نمود ، عدم وجود انسجام و وفاق اجتماعی در میان اجزای مختلف جامعه در نظام های سرمایه داری باشد. وجود تضاد و تعارض در کلیه سطوح و روابط اجتماعی که از بین برنده وفاق و همبستگی اجتماعی است ، مهمترین احساس و انگیزه زنده ماندن افراد – یعنی احساس تعلق و وابستگی – را خدشه دار ساخته و زمینه اقدام به خودکشی را در آنان به وجود می آورد.

به طور خلاصه ، تبیین جامعه شناختی مبتنی بر تضاد (با تکیه بر آراء مارکس) ، عواملی نظیر قشر بندی و نابرابر ی اجتماعی ، بی عدالتی نظام سرمایه داری ، از خود بیگانگی و عدم تحقق هویت انسانی ، تضاد فراگیر و عدم وجود وفاق و انسجام اجتماعی را مهمترین علل بروز خودکشی در جوامع صنعتی و کاپیتالیستی می داند.

اما چنانکه ذکر گردید ، پدیده خودکشی از نقطه نظر روانشناختی نیز قابل تبیین و بررسی است. با اتخاذ رویکرد روانشناختی در تبیین کجروی ، می بایست محور توجه را به علل و انگیزه های روانی اقدام به خودکشی معطوف نمود.

یکی از انواع این تبیینها که عامل شخصیت را زمینه ساز بروز کجروی در نظر می گیرد ، " الگوی نارسایی شخصیت " می باشد. در این الگو ، چنین استدلال می شود که شخصیت کجروان ، دارای ماهیتی ضد اجتماعی و یا روان گسیختگی بنیادین بوده و این ماهیت در زمینه های مختلفی از کنش اجتماعی وی ، ظهور و بروز می یابد. در این راستا، نظریه پردازان این رویکرد ، برخی از انواع شخصیت را بیش از سایر شخصیتها، متمایل به رفتارهای کجروانه محسوب می نمایند.

طبق چنین استدلالی ، شخصیت افراد به به دو دسته کلی تقسیم شده و هر دسته دارای ویژگیها و خصوصیات روانی و اجتماعی منحصر به فردی می باشد. شخصیتهای بهنجار ، کاملا ً جامعه پذیر و سازگار با محیط خویش هستند ؛ در حالیکه در آن سوی طیف ، شخصیتهای نا بهنجار با عدم سازگاری با محیط و ناتوانی در کنار آمدن با زندگی اجتماعی متمایز می گردند.

لذا در تبیین خودکشی نیز می توان قائل به تأثیر مؤلفه های شخصیتی و روانی گردیده و محور تحلیل را پرداختن به نقش و اهمیت این مؤلفه ها در وقوع خودکشی قرار داد. آنچه که در این خصوص مسلم و قطعی پنداشته می شود ، این است که خودکشی از افراد نابهنجار سر زده و معلول برخی ویژگیها و نارسائیهای شخصیتی در آنان می باشد.

شخصیت نابهنجار اقدام کنندگان به خودکشی ، می تواند ناشی از نقایص و مشکلاتی در فرآیندهای مهم زندگی آنان نظیر زمینه های زیستی – روانی ، جامعه پذیری و تجربیات شخصی ( به ویژه تجارب دوران کودکی ) قلمداد شود. برای مثال ، عواملی نظیر اختلالات مغزی و ذهنی ، نارسائیهای کروموزومی ، افسردگی ، جنون ادواری و معلولیت می توانند مانع از تفکر صحیح و عملکرد مثبت و شایسته فرد شده و زمینه اقدام وی به خودکشی را در هنگام مواجهه با هرگونه دشواری و ناملایمتی فراهم نماید. برای مثال ، در این زمینه مطرح می شود که خطر خودکشی برای بیماران روانی بین ۳ تا ۱۲ برابر سایر افراد وجود دارد.

یکی از مهمترین فرآیندهایی که در زندگی افراد به وقوع پیوسته و سراسر حیات آنان را در بر می گیرد ، فرآیند جامعه پذیری ( اجتماعی شدن ) است که عوامل دخیل در آن اعم از خانواده ، گروه همالان ، مدرسه و نظام آموزش و پرورش ، وسایل ارتباط جمعی و ... می باشند. بروز اختلال در یکی از مراحل جامعه پذیری فرد و یا نارسایی یکی از این عوامل ، می تواند شخصیت فرد را به کلی متأثر ساخته و گرایشات خاصی را در آن ایجاد نماید.

نخستین و مهمترین عنصر جامعه پذیر نمودن فرد ، خانواده می باشد. متولد شدن در خانواده های ازهم گسیخته ، خانواده هایی که در آنها طلاق واقع شده و سرپرستی فرزندان بر عهده یکی از والدین است ، خانواده هایی که با اختلالات عاطفی و ارتباطی دست به گریبانند ، خانواده هایی که دچار انحرافات اخلاقی و اجتماعی هستند و خانواده هایی که فاقد انسجام و همبستگی و موجد تنش و تعارض می باشند ؛ از جمله بزرگترین عوامل ایجاد اختلال در روند جامعه پذیری فرزندان و در نتیجه تکوین شخصیت آنان به عنوان افرادی نابهنجار محسوب می گردد.

در افراد پرورش یافته در چنین خانواده هایی ، بیش از سایرین زمینه اقدام به خودکشی جهت تسکین روانی خویش و به منظور گریز از مشکلات روحی وجود داشته و به طور کلی نسبت به افرادی که فرآیند جامعه پذیری آنان در محیط خانواده با سلامت و موفقیت همراه بوده ، گرایش بیشتری به خودکشی نشان می دهند.

نقصان در سایر عوامل جامعه پذیری نیز می تواند نقش اساسی و تعیین کننده در رهنمون ساختن فرد به خودکشی به عنوان راه گریز و آسایش و نجات ایفا نمایند.

از دیگر علل مؤثر در گرایش افراد به اقدامات کجروانه به طور اعم و خودکشی به طور اخص ، تجارب شخصی و وقایع دوران های مختلف زندگی فرد می باشد.

نمونه هایی از این دست می توانند تجارب و حوادث ناخوشایند دوران کودکی ( نظیر : مورد تعرض جنسی قرار گرفتن ، شاهد مجادلات مداوم و صحنه های خشن بودن ، بحران های خانوادگی ) ، شکست های عاطفی ، شکست های مالی و اقتصادی ، بیکاری طولانی مدت ، فقر مفرط ، فقر ناگهانی ، اعتیاد به الکل و مواد مخدر و ... باشند. هر یک از موارد مذکور به طرق مختلف می توانند فرد را به لحاظ روانی متأثر ساخته و زمینه های اقدام به خودکشی را در وی ایجاد نمایند.

آذین شکیبایی

مؤخره :

در نهایت ، می توان عوامل و علل گوناگون دخیل در بروز خودکشی را از منظر رویکردهای مختلف چنین خلاصه نمود :

در الگوی بی هنجاری : تحولات و بحران اقتصادی در جامعه ، فقر مفرط ، تقابل ثروت و فقر در جامعه ، زوال هنجارهای سنتی ، نارضایتی اجتماعی ، احساس بی هنجاری ( آنومی ) ، سرگردانی و بلاتکلیفی ، عدم وجود هنجارها و اصول محکم ، کاهش وفاق و همبستگی عمومی ، کاهش احساس تعلق و وابستگی ، عدم پایبندی به مقتضیات وجدان جمعی و ...

در الگوی تضاد : نابرابری های فاحش ثروت و قدرت و منزلت اجتماعی ، از خود بیگانگی ، متحقق نشدن هویت انسانی در جریان کار ، وجود تضاد فزاینده در عناصر و ارکان جامعه ، بی عدالتی نظام سرمایه داری ، عدم وجود وفاق و همبستگی و همچنین احساس تعلق و ...

در الگوی نارسایی شخصیت : اختلالات کروموزومی ، افسردگی ، معلولیت جسمی ، معلولیت ذهنی ، اختلالات مغزی ، جنون ادواری ، بیماری های روحی – روانی، ازهم گسیختگی خانواده ، خانواده های تک سرپرست ، خانواده های بی سرپرست ، اختلالات عاطفی و ارتباطی خانواده ، انحرافات اخلاقی و اجتماعی خانواده و عدم وجود انسجام و همبستگی در خانواده ، تنش و تعارض و اختلاف و درگیری های دائمی در خانواده و ...

به جهت بهبود وضعیت و کند نمودن یا به حدّ اقل رساندن نرخ خودکشی در جوامع ، با توجه به هر یک از الگوهای مذکور ، می توان چاره اندیشی نمود. برای مثال ، در رابطه با تبیین بی هنجاری دورکیم ؛ ارتقاء قوای روحانی و تقویت تمسّک به اعتقادات مذهبی و معنوی می تواند سپر محکمی در مقابل فقدان احساس تعلق و بی هدفی و سرگردانی بوده و پیوسته چارچوبهای مستحکمی را فراروی فرد قرار می دهد.

در الگوی تضاد مارکسیستی نیز ، امرتعدیل معیشت و نیز تقویت روحیه مواسات و تعاون در میان افراد جامعه ، بزرگترین راه حل از بین بردن علل و عواملی است که افراد را به سوی خودکشی سوق می دهد.

نیز در رابطه با الگوی روانشناختی نارسایی شخصیت ، استقرار حیات روحانی در کلیه اجزاء و مناسبات زندگی افراد و خانواده را می توان راهی جهت مقابله با اختلالات خانوادگی و نقصان فرآیند جامعه پذیری افراد به حساب آورد.

فهرست منابع :

ـ انجمن جامعه شناسی ایران ، مجموعه مقالات آسیب های اجتماعی ایران ، انتشارات آگاه ، چاپ دوم ، بهار ۱۳۸۶

ـ داوری، محمد. سلیمی،علی ، جامعه شناسی کجروی پژوهشکده حوزه و دانشگاه ، چاپ اول ، ۱۳۸۰