سه شنبه, ۲ مرداد, ۱۴۰۳ / 23 July, 2024
مجله ویستا

قصر بدون سقف


قصر بدون سقف

توانگری، واعظی خوش طبع را انگشتری طلا داد که نگین نداشت و التماس کرد که مرا بر سر منبر دعا کن. واعظ او را این طور دعا کرد: «بارخدایا او را در بهشت قصری ده که سقف نداشته باشد!»
بعد از …

توانگری، واعظی خوش طبع را انگشتری طلا داد که نگین نداشت و التماس کرد که مرا بر سر منبر دعا کن. واعظ او را این طور دعا کرد: «بارخدایا او را در بهشت قصری ده که سقف نداشته باشد!»

بعد از آن که از منبر فرود آمد توانگر پیش رفت و گفت: «این چه نوع دعا بود که در حق من کردی؟»

گفت:‌ «اگر انگشتری تو نگین می‌داشت، قصر تو نیز سقف می‌داشت!»

از کتاب «لطایف الطوایف»