چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
سـارتر و فلسـفه فرانسـوی
در سه دهه بعد از جنگ دوم جهانی تاریخ فلسفه فرانسه در یک کلام این است: سیاست دیکته کرد و فلسفه نوشت. بعد از آزادی فرانسه و با خط مشیای که سارتر به سایرین داد اریکه سروری از نویسندگان مدافع دریفوس به فیلسوف محول شد و چنین شد که بعد از آن (فیلسوف) در مورد رخداد های روز اظهار نظر کند. این تغییر و تبدیل، سرحد مابین تحقیقات فلسفی محض و فلسفه سیاسی و تعهد سیاسی را کم رنگ کرد و تنها به تازگی تدریجا واضح تر میگردد. همانطور که «ونسان دکومب» در کتاب مختصر و مفیدش، فلسفه جدید فرانسه نوشته است:« اصل اساسی و تمایزساز فرانسه، موضعگیری سیاسی این است که بیش و کم سیاسی شدن فلسفه به معنای از بین رفتن فلسفه سیاسی تمام شد، یعنی رشته ای از علم که تعمق منظم و عالمانه بر سیاست را وجه همت داشت. هنگامی که چیزها سیاست زده شد هیچ چیز سیاسی واقعی نیست.واقعیت مورد توجه درباره فضای بعد جنگ در فرانسه این بود که این کشور فقط یک متفکر اساسا برجسته بار آورد و آن هم ریمون آرون بود.
سیاهه فلاسفه مهم فرانسوی که خود را از شتابکاریهای سیاسی بری کردهاند کوتاه ولی شامل افراد قابل توحه است:اولی فیلسوف یهودی اخلاق امانوئل لویناس است، دو دیگر نویسنده جمع گریز سییوران است (البته این دو به تازگی درگذشته اند) و سه دیگر اندیشمند پروتستان، پل ریکور است.این هر سه به تازگی احیا شده اند.شخص دیگری که به ذهن متبادر میگردد ژاک دریدا، پدر شالوده شکنی ست.این مسئله به سبب موج استقبال ایدئولوژیک از دریدا و آثارش در آمریکا شگفت مینماید.دریدا بر خلاف بسیاری از هم دورههایش در دانش سرای عالی فرانسه در دهه ۱۹۵۰، از حزب کمونیست تحت تسلط استالین کرایی فرانسوی دوری گزید، و بعد تر هم به وقایع می ۱۹۶۸، و سودای مائو پرستی به دیده تردید مینگریست.در دهه بعد دریدا تمام آمال آنانی که تلاش داشتند از گوشه کنار شالوده شکنی برنامه سیاسی سادهسازی بیرون آورند، پس از تجربه آن وقایع، و کعبه آمال چپگراها شدن میشل فوکو، ناکام گذاشت. اظهار کرد به شخصه چپ گراست،اما به تفسیر بیشتر مجال نداد، و آن را به حیرت اندیشمندان ارتدکس چپ واگذار کرد، به قول نقاد مارکسیست،تری ایگلتون، آیا در بساط شالوده شکنی بیش تر از «آزادی خواهی بد بینانه » چیزی هست یا نیست.
در حالی که در دهه ۱۹۸۰، عنایت به دریدا کم رنگ میشد،در دنیای انگلیسی زبان توجه بسیار میشد و مجدد سوالهایی در مورد تعهد سیاسی وی طرح شد و قطعا به دلایل عدیده او را به معذورات انداخت.
اندیشه دریدا، هم از حیث مسائل مطروحه و هم از حیث بیان، بینهایت فرانسوی است و درک آن جدا از متن نزاعهای دیرپای روشنفکران پاریسی در باب میراث شالوده شکنی وهایدگر گرایی بس فراوان سخت است.
ولی در ایالات متحده آمریکا،اندیشههای وی ابتدا در حیطه نقد ادبی رواج یافت و امروزه در فضای غریبه پست مدرنیسم آکادمیک و در حول و حوش مجموعه رشتههای سست اساس و موقتی همچون مطالعات فرهنگی،مطالعات فمینیستی و تئوریهای پسا استعمارگرایی پیگیری شد.
التقاطی بودن بزرگترین صفت پست مدرنیسم است و سر چشمه دشواری درک و حتی توصیف آن نیز هم در این است.پست مدرنیسم آکادمیک به هر گونهای که میخواهد از آثار (ترجمهای) دریدا و میشل فوکو و ژیل دولوز و فرانسوا لیوتار وژان بودریار و ژولیا کریستوا بهرهبرداری کرده و حتی به این نیز بسنده نکرده و برای الهام گیری سروقت والتر بنیامین و تئودور آدورنو و دیگر چهرههای مکتب فرانکفورت میرود. چنین انتظام بخشی و بسامانی منطقی به اندیشههایی تا این حد بیربط محال است و بر این اساس آنچه از پست مدرنیسم به چشم میآید بیشتر ژست است و کمتر استدلالگری.
اندیشه چپ و لوازم آن در ظاهر امر تبلیغ اعتقادی افکار این اندیشمندان است،که بی تولید دردسر مشخص در خدمت هدفی سیاسی مشترک و رهاییآور است. ...
۱- حدودا در روز۴ نوامبر سال ۱۹۵۶،حداقل بر مبنای آنچه کتب درسی میگویند فلسفه به ذاته متحول گردید. ژان پل سارتر طی ده سال متوالی پس از آزادی فرانسه شخصیت طراز اول قاطع فلسفه فرانسه بود،و مسئله چیره بر اندیشهها، کمونیسم.
کتاب سارتر ؛هستی و نیست بودگی، در دوره اشغال فرانسه سارتر را به عنوان یکی از اگزیستانسیالیستها معروف کرده،و سخنرانی مشهورش در سال ۱۹۴۵، با عنوان، «اگزیستانسیالیسم نوعی اومانیسم است» پیام او را مبنی بر اینکه «انسان آینده انسان است» را به طیف وسیعی از مردم رساند.
اما تنها به فاصله چندین سال از این سخنهای صریح در موافقت با آزادی بی چون و چرای بشر،سارتر خود نیز یک هوادار (سمپات ) حزب کمونیست گردید، و در جستار نا استواری با عنوان «کمونیستها و صلح» که از سال ۱۹۵۲، پاورقی گونه به چاپ میرسید و درستی گزارشهای مربوط به «گولاک » را رد کرد؛ و بعد هم به سفر به اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۵۴، طی یک مصاحبه اظهار کرد که در « اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی انتقاد آزاد بی چون و چرا وجود دارد». از زمانی که سارتر نیروی بی مثل و مانند بشر را در انتخاب آزاد مورد ستایش قرار داده بود،تا آن وقت که مارکسیسم را افق بی مانند عصر ما خوانده بود، بیشتر از ده سالی سپری نشده بود.
به قراری که گفته شده،سخنرانی «خروشچف» در بیستمین کنگره حزب کمونیسم در نوامبر سال ۱۹۵۶ و همچنین سرکوبی انقلاب مجارستان،اسطوره اتحاد شوروی را در هم شکست و بر خیالات واهی پایان داد، در مورد سارتر به همچنین،و در مورد تاریخ، در مورد فلسفه و در مورد اصطلاح «اومانیسم»، و ایجاد شکاف نسلی مابین اندیشمندان فرانسوی آموخته در دهه ۱۹۳۰،که در بزرگ سالی جنگ را از چشم گذرانده بودند و،دانشجویانی که نسبت بدان تجارب احساس بیگانگی داشتند و میخواستند از جو خفقان آور دوران جنگ سرد فرار کنند.
براین اساس، دانشجوها از تعهد «اگزیستانسیال» توصیه شده سارتر برائت جستند و به دانش جدید موسوم به ساختار گرایی عنایت پیدا کردند .با این گردش (نظری دانشجویی )،رویکرد تازه ای در فلسفه ایجاد شد و نضج یافت و میشل فوکو و ژاک دریدا شاخصترین نمایندگان آن بودند (و در این جا ماجرا به انتها رسید).
اینها تاریخچهای است که در کتب درسی ثبت میشود،اما ایراد اساسی آن اغراق افراطیاش درباره رفع خیال اندیشانه کمونیستی در میان روشنفکران فرانسوی در سال ۱۹۵۶، است.
تنها نکته صحیح آن، کارکرد ساختارگرایی در ایجاد تغییر چار چوب عمومی مناقشات در باب امور سیاسی است. اصطلاح ساختارگرایی را انسان شناس فرانسوی کلود لوی استروس طرح کرد و برای توصیف شیوه کاربرد ساختار عمومی زبان در پژوهش جامعه و خاصه آداب و رسوم و اساطیر به خدمت گرفت.
کلود لوی استروس مدعی بود که تحت تاثیر مارکس است،اما بر مبنای تفسیرش،مارکسیسم علم به جامعه بود،نه راهنمای عمل سیاسی .
انسان گرایی مارکسیستی تعهدزای سارتر مبتنی بر سه پیش فرض بود:
نخست اینکه به طریق عقلی مراحل تاریخ ادراک پذیراند
دوم ؛ دلیل (گذار ) این مراحل مناسبات طبقاتی است
و بالاخره مسئولیت فرد ایجاب میکند که با یاری گرفتن از نیروهای پیشتاز طبقاتی،به سوی پیشبرد بشر، در جهت رهایی بیشاز پیش وی بکوشد.
لویاستروس در ظل سنت جامعه شناسی فرانسه (خاصه آثار امیل دورکیم) و تحقیقات میدانی شخصیاش در انسان شناسی ؛ دو اصل پر متفاوت از مارکس بیرون کشید: یکی این که جامعه از ساختاری کمابیش پاینده و ارتباط مابین عناصر اجتماعی بر ساخته شده است و دوم این که طبقه دارای هیچ جایگاهی ویژه در این بین نیست.
لوی استروس در باب مسئولیتهای «اگزیستانسیال » انسان هرکز چیزی نگفته و این سکوت (خوددارانه) بسا تحریک زا بود .اگر جامعه فی نفسه ساختاری پاینده داشته باشد که تغییر و تبدلهایش پیشبینی شدنی نباشد؛ پس مجالی برای انسان نخواهد بود تا آیندهی سیاسیاش را بسازد. لوی استروس در اثر سترگش «استواییان غمگین »نوشته، «دنیا بدون انسان آغاز گردید و بی او هم پایان خواهد یافت»...
۲- فرانسوا دوس نظریه شالوده شکنی ژاک دریدا را «فرا ساختارگرایی » خوانده بود .این توصیف صحیح است، اما تمام ماجرا نیست. حداقل در فرانسه، بداعت شالوده شکنی دهه ۱۹۶۰، در این بود که از مقولات و مفاهیم فلسفه مارتینهایدگر در بیان موضوعات قابل توجه ساختارگرایی _ دیگر بودگی _استفاده میکرد. آثار آغازین دریدا مناقشهای را در مورد ماهیت اومانیسم احیا ساخت که در سالهای پایانی دهه ۱۹۴۰هایدگر را در تقابل با سارتر قرار داده بود و نتایج سیاسی بسیاری از آن حاصل میگشت .دریدا مدافعهایدگر بود و تنها از یک زاویه بدو انتقاد داشت که چرا تا سر حد ممکن پیش نتاخته است.منشاء تمامیمشکلات سیاسی شالوده شکنی را باید در همین قصد جانب دارانه کنکاش کرد. به دنبال سخنرانی سارتر در مورد اومانیسم نزاع فکری سارتر وهایدگر شروع شد کههایدگر آنرا تقلیدی مسخره و سطح پایین از موضع اندیشگی خودش میپنداشت. سارتر با استفاده از اصطلاحاتهایدگری (هم چون) اضطراب و اصالت و هستی و قصد در دفاع از ادعایش مبنی بر «انسان، آینده انسان است» برآمد.
مراد این سخن این بود که هدف تمام مساعی و کوششهای بشری باید در راستای بالندگی خود بسنده و مستقل اش باشد و جایگزین غایات تعالی بخش و فرادنیوی گردد.هایدگر در نوشته ای معروف و درازدامن تحت عنوان «نامهای در باب اومانیسم » (۱۹۴۶)،جواب گفت که غرض دائمیمن مسئله گون شمردن مفهوم انسان و حدودا رهایی جستن ما از آن بوده است.
به زعمهایدگر،از دوران افلاطون،فلسفه همیشه برشماری از مفروضات نا استوار در مورد انسان بنا شده که بر مسئله اساسی «هستی » -یعنی معنای هستی مجزا از درک بشر از هستی هستندههای طبیعی _چشم بربسته و خود انسان را در کانون آفریدهها قرار داده است.اساس تمامی مصائب زندگی مدرن _دانش، تکنولوژی،سرمایه داری، کمونیسم _به این « انسان صورت انگاری » ابتدایی «هستی » میرسد.
اگرچه شالوده شکنی در پی روح آموزه هایدگر به واژگونی و درشکستن (تصورات رایج )برآمده بود،اما دریدا سر آن نداشت که انسان را شبان هر چیزی قرار دهد(انسان شبان هیچ چیزی نیست ) و در سخن رانی قابل توجهی با عنوان «غایات بشر » در سال ۱۹۶۸،تصریح کرد کههایدگر انسان را «شبان هستی » قرار داده و «انگاری به جاذبه مغناطیسی» اومانیسم رجعت کرده است .
او سپس عنوان کرد که تنها به شرطی میتوان از سنت متافیزیکی مذکور پیروز گردید که زبان فرانسه _زبانی کههایدگر در دامش افتاده بود_شالوده شکنی شود .
بنیان نا مطمئن متافیزیک؛ به زعم دریدا بر گونهای «لوگوس محوری» قرار داشت ؛یعنی این تصور خوش خیالانه که زبان رسانه ای روشن (واضح) است. کلمه یونانی لوگوس،به معنی لفظ یا زبان است ؛ اما عقل یا اصل و ابتدا هم معنی میدهد.
به نظر دریدا،سلسله مراتب جاافتاده در زبان باید از ریشه و پی «مرکز زدایی » گردد؛ چرا که این زبان ما را به ترجیح گفتار شفاهی بر نوشتار، سوق میدهد، تا خواننده را بالاتر از نویسنده و مدلول را بالاتر از دال ببینیم.
بنا بر این گفته، شالوده شکنی دیباچهای (یا حتی احتمالا جایگزینی ) برای فلسفه سنتی است،کاری که زمینه ساز ظهور معضلات یا تناقضات مسئلهساز در تمام متنهای فلسفی اساسا تقریر یافته شده بدون آنکه زور و «خشونتی » علیه همسان سازی و یکسان گردانی آنها به خدمت گیرد.
نویسنده : مارکلیلا
ترجمه کامبیز حضرتی
* این متن ترجمهای از بخشی از مقاله شناخته شد ه و پر ارجاع مارک لی لا با عنوان «علم سیاست ژاک دریدا»، استاد دانشگاه کلمبیا و ویراستار مجموعههای هنر و فلسفه مدرن، است. ما بخشهایی از آن را که به سارتر و البته در گستره روشنفکری فرانسوی اختصاص داشته را برگزیده و ترجمه کرده ایم .مشخصات این مقاله چنین است :
Mark Lilla, The politics of jacuese derrida, New York Review of Books, jUNE ۲۵,۱۹۹۸,PP.۳۶-۴۱
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران آمریکا دولت سیزدهم دولت رئیس جمهور مجلس شورای اسلامی رافائل گروسی حجاب انتخابات رهبر انقلاب مجلس انتخابات مجلس
هواشناسی قتل تهران شهرداری تهران پلیس وزارت بهداشت بارش باران آموزش و پرورش شهرداری فضای مجازی سلامت سازمان هواشناسی
خودرو قیمت طلا قیمت دلار مالیات قیمت خودرو حقوق بازنشستگان مسکن بازار خودرو سایپا ایران خودرو بانک مرکزی بورس
نمایشگاه کتاب نمایشگاه کتاب تهران تلویزیون تئاتر دفاع مقدس محمدمهدی اسماعیلی سینمای ایران سریال موسیقی سینما کتاب فیلم
اینوتکس دانش بنیان دانشگاه آزاد اسلامی
رژیم صهیونیستی اسرائیل غزه فلسطین جنگ غزه رفح روسیه حمله به رفح چین ترکیه نوار غزه طوفان الاقصی
فوتبال پرسپولیس استقلال لیگ قهرمانان اروپا دورتموند لیگ برتر ذوب آهن نساجی لیگ برتر فوتبال ایران لیگ برتر ایران بازی رئال مادرید
تبلیغات عیسی زارع پور اپل اینترنت سامسونگ ناسا گوگل آب آیفون مایکروسافت
سرطان قلب هندوانه کمردرد ناباروری روغن زیتون زیبایی بیماران خاص بیمه